من در هیچ دستهای جا نمیشدم، از تمام چهارچوبها و کادرها میزدم بیرون، نه منزوی بودم، نه اجتماعی، نه درونگرای مطلق، نه برونگرای محض.
گاهی از مهربانی سر میرفتم و گاهی بدجنسترین آدمِ دنیا میشدم. گاهی دلم لک میزد برای حرف زدن و بودن کنار آدمها و گاهی چه دیوانهوار تقلا میکردم تنها باشم. من به هیچ گروهی تعلق نداشتم، گاهی یک کودکِ لجباز بودم که دلش همبازی میخواست و گاهی یک بالغِ فهمیده و مسئولیتپذیر! گاهی محکم و با اراده و جسور بودم و گاهی شدیدا شکننده و آسیبپذیر و ضعیف! گاهی بیخیال و شاد، گاهی غصهدار و دغدغهمند و غمگین.
من نسخهی کاملِ هیچ دستهای نبودم. من خودم بودم و این، کار را سختتر میکرد، من حتی بلد نبودم تظاهر کنم که کامل هستم، که نقاب بزنم و خودم را جمع و جور کنم و از دستهی خاصی نزنم بیرون و شبیهتر شوم به آدمها، که اینقدر فاصله نگیرم و اینقدر حس نکنم با همه فرق دارم، که نترسم از دنیا، که تصور نکنم زمینی نیستم و هیچ سیارهی دیگری هم مسئولیت منِ غیر قابل توصیف را به عهده نمیگیرد.
من به هیچ دستهی خاصی تعلق نداشتم.
من نسخهی کاملِ هیچ چیز و هیچ کس نبودم.
من فقط خودم بودم،
و فقط همین را بلد بودم.
-نرگس صرافیان طوفان 🌿
「@caption_tv 」
گاهی از مهربانی سر میرفتم و گاهی بدجنسترین آدمِ دنیا میشدم. گاهی دلم لک میزد برای حرف زدن و بودن کنار آدمها و گاهی چه دیوانهوار تقلا میکردم تنها باشم. من به هیچ گروهی تعلق نداشتم، گاهی یک کودکِ لجباز بودم که دلش همبازی میخواست و گاهی یک بالغِ فهمیده و مسئولیتپذیر! گاهی محکم و با اراده و جسور بودم و گاهی شدیدا شکننده و آسیبپذیر و ضعیف! گاهی بیخیال و شاد، گاهی غصهدار و دغدغهمند و غمگین.
من نسخهی کاملِ هیچ دستهای نبودم. من خودم بودم و این، کار را سختتر میکرد، من حتی بلد نبودم تظاهر کنم که کامل هستم، که نقاب بزنم و خودم را جمع و جور کنم و از دستهی خاصی نزنم بیرون و شبیهتر شوم به آدمها، که اینقدر فاصله نگیرم و اینقدر حس نکنم با همه فرق دارم، که نترسم از دنیا، که تصور نکنم زمینی نیستم و هیچ سیارهی دیگری هم مسئولیت منِ غیر قابل توصیف را به عهده نمیگیرد.
من به هیچ دستهی خاصی تعلق نداشتم.
من نسخهی کاملِ هیچ چیز و هیچ کس نبودم.
من فقط خودم بودم،
و فقط همین را بلد بودم.
-نرگس صرافیان طوفان 🌿
「@caption_tv 」
تو اما وارد رگهایم شدی و همه چیز تمام شد؛ و خیلی سخت است بخواهم از تو شفا یابم..
-غسان کنفانی 🌿
「@caption_tv 」
-غسان کنفانی 🌿
「@caption_tv 」
من یاد گرفتهام زوال یک رویا درست از جایی شروع میشود که آدمها به جای حرف زدن با دیگری، شروع به گفتگوهای درونی طولانی میکنند، آن سنگ خودخوری که در دلت نگه میداری، عاقبت سنگین میشود و تو را به قعر تاریک دریای تنهایی بازمیگرداند..
-حمید سلیمی🌿
「@caption_tv 」
-حمید سلیمی🌿
「@caption_tv 」
رنج کشیدن از دست محبوب هرگز کسی را از دوست داشتن باز نداشته است.
شخص با نیرویی دردناکتر حس میکند که ناگزیر از دوست داشتن است.
رومن_رولان🌿
「@caption_tv 」
شخص با نیرویی دردناکتر حس میکند که ناگزیر از دوست داشتن است.
رومن_رولان🌿
「@caption_tv 」
شاید اگه فقط یه بار وقتی صورتمو توی خیابون برمیگردوندم و به جای این همه ساختمونِ چرک و برجِ کثیف تو رو میدیدم، تا این حد از این شهر متنفر نمیشدم.🌿
「@caption_tv 」
「@caption_tv 」
روزی از من خواهی پرسید
کدام مهمتر است؟
زندگی من یا زندگی تو؟
و من خواهم گفت: «زندگی من».
و تو دور خواهی شد
در حالیکه نمیدانی
زندگی من، «تویی».💜🌿
「@caption_tv 」
کدام مهمتر است؟
زندگی من یا زندگی تو؟
و من خواهم گفت: «زندگی من».
و تو دور خواهی شد
در حالیکه نمیدانی
زندگی من، «تویی».💜🌿
「@caption_tv 」
بعضی آدما باعث میشن ما بلندتر بخندیم، قشنگتر ببینیم، و زندگی برامون کمی بهتر بشه. سعی کنیم خودمون هم یکی از همین آدما باشیم …🌿
「@caption_tv 」
「@caption_tv 」
در اولین جلسه کلاس به دانشجویانم گفتم: «کمی از علایقتان بگویید.» یکی از آنها جواب داد: «نقاشی میکنم. چندوقت قبل سیگار کشیدن را ترک کردم. مدتی نمیدانستم با دستهایم چه کنم، اما حالا میدانم: نقاشی میکنم.» گاهی آدم نمیداند با دستهایش چه کند.
-ابراهیم سلطانی 🌿
「@caption_tv 」
-ابراهیم سلطانی 🌿
「@caption_tv 」
کاش فردا دنیا به آخر میرسید، آنگاه شتابان سوار آخرین قطار میشدم و درِ خانهات را میکوبیدم و بهت میگفتم:
«با من بیا، دیگر میتوانیم بدون ترس و احتیاط به یکدیگر عشق بورزیم، چون فردا دنیا به آخر میرسد»
-فرانتسکافکا 🌿
「@caption_tv 」
«با من بیا، دیگر میتوانیم بدون ترس و احتیاط به یکدیگر عشق بورزیم، چون فردا دنیا به آخر میرسد»
-فرانتسکافکا 🌿
「@caption_tv 」
شاید خدا خواسته است ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را
به این ترتیب وقتی او را یافتی، بهتر میتوانی شکرگزار باشي ...
- گارسیا مارکز 🌿
「@caption_tv 」
به این ترتیب وقتی او را یافتی، بهتر میتوانی شکرگزار باشي ...
- گارسیا مارکز 🌿
「@caption_tv 」
وقتی کسیو دوست دارم ناخودآگاه یه سری حرکتاشونو تکرار میکنم، تکیه کلاما، حرکتای سر و دست، حتا حرکتای چشم و ابرو. و این عادتها بعد از رفتن اون آدما هم با من میمونن. انگار همهی کسایی که یه زمانی دوستشون داشتم برای همیشه جزوی از وجودم شدن و تا ابد با خودم دارمشون.🌿
「@caption_tv 」
「@caption_tv 」
مشکل از جایی شروع شد که یک مشت آدمِ اشتباه ؛
با هم به زیرِ سقف هایی رفتند ،
که قرار بود میزبانِ آدم های درست باشد ...
مشکل از جایی شروع شد ؛
که دو نفرهایی با هم جفت شدند ؛
که هرکدام یا دلشان جایِ دیگری بود ،
یا دنیاهایشان با هم فرق داشت ...
دونفری که حتی سرِ سوزنی یکدیگر را نمی فهمیدند ...
مشکل از جایی شروع شد ؛
که بیشترِ دو نفرهای جهان ،
هم خانه شدند اما همدل نشدند ...
فارغ شدند اما عاشق نشدند ... !
و مشکلِ اصلی درست همان جایی شروع شد ؛
که همان دونفرهایِ اشتباهی ؛
سه نفر شدند ... !!!🌿
「@caption_tv 」
با هم به زیرِ سقف هایی رفتند ،
که قرار بود میزبانِ آدم های درست باشد ...
مشکل از جایی شروع شد ؛
که دو نفرهایی با هم جفت شدند ؛
که هرکدام یا دلشان جایِ دیگری بود ،
یا دنیاهایشان با هم فرق داشت ...
دونفری که حتی سرِ سوزنی یکدیگر را نمی فهمیدند ...
مشکل از جایی شروع شد ؛
که بیشترِ دو نفرهای جهان ،
هم خانه شدند اما همدل نشدند ...
فارغ شدند اما عاشق نشدند ... !
و مشکلِ اصلی درست همان جایی شروع شد ؛
که همان دونفرهایِ اشتباهی ؛
سه نفر شدند ... !!!🌿
「@caption_tv 」
تو را
زنانه میخواهم،
زیرا تمدن زنانه است،
شعر زنانه است،
ساقه ی گندم،
شیشه ی عطر ،
حتی پاریس زنانه است..
و بیروت با تمامی زخمهایش،
زنانه است!
-نزار قباني🌿
「@caption_tv 」
زنانه میخواهم،
زیرا تمدن زنانه است،
شعر زنانه است،
ساقه ی گندم،
شیشه ی عطر ،
حتی پاریس زنانه است..
و بیروت با تمامی زخمهایش،
زنانه است!
-نزار قباني🌿
「@caption_tv 」