tg-me.com/Agha_Khanomee/8548
Last Update:
#پارت184
جملهام نصفه موند، نصفه موند و گم شد توی صدای داد پسری که اسم وستا رو صدا زد، سرم و برگردوندم سمت کسی که نذاشت برای اولین بار حرف دلم و بزنم.
قد پسره یکم از من کوتاهتر بود و لاغرتر از من بود، موهای سیاه و چشمای ریز سیاهی داشت با ابرو های پر مشکی رنگ.
با وستا بود؟!
پسره با سرعت به سمتم اومد و دستش و روی دستم گذاشت و سعی کرد بازوی وستا رو از توی دستم در بیاره، بیشتر وستا رو به سمت خودم کشیدم و نذاشتم ازم دورش کنه اخمی روی پیشونیم نقش بست.
این پسر کی بود؟
پسره با حالت خشنی صورتش و جلوی صورتم آورد و با عصبانیت غرید:
- دستش و ول کن.
نیم نگاهی به وستا انداختم که ترسیده نگاهمون میکرد، نباید بیشتر از این میترسوندمش. سعی کردم آرامشم رو حفظ کنم:
- چی میگی؟ کی هستی اصلا تو؟!
یقهام رو گرفت و عصبی داد زد:
- گفتم ولش کن.
سرم و نزدیکتر بردم ازش بلند تر بودم، باید همین الان میگرفتم و طوری میزدمش که صدای خروس نابالغ بده اما میترسیدم دست وستا رو ول کنم و اون ازم دور شه.
با دست آزادم شونهی پسره رو گرفتم و استخونش رو لای انگشتام فشار دادم که صورتش از درد تو هم رفت، غریدم:
- دفعهی دیگه که اینطوری داد بزنی دندونات و توی حلقت میریزم، تو کی هستی اصلا؟
برگشتم سمت وستا:
- وستا این کیه؟!
وستا قفسهی سینهاش تند و تند بالا پایین میگرفتم و در حالی که لبهاش بهم چسبیده بودن به ما نگاه میکرد، ترس رو توی تکتک اجزای صورتش حس میکردم.
از اینکه اینطوری مثل یه خرگوش بیدفاع ترسیده بود اصلا خوشحال نبودم، شونهی پسره رو ول کردم و با یه دستم دوتا دستهای پسره رو گرفتم و از یقهام جداش کردم و به عقب هلش دادم و وستا رو توی بغلم گرفتم و وستا اونقدر ترسیده بود که هیچ عکسالعملی نشون نداد.
دوروغ بود اگر میگفتم که اصلا از این وضعیت لذت نبرده بودم، پسره با شوک به ما نگاه میکرد.
شونهی کوچیک وستا رو لمس کردم و آروم گفتم:
- نترس ما دعوا نمیکنیم.
پیشونیش رو بهم فشار داد و نالید:
- ازت متنفرم آتش، ازت متنفرم. همش باعث بهم ریختگی من میشی باعث میشی احساس کنم هیچجای این دنیا برام امن نیست. مهم نیست چقدر ازت دور باشم، تو همیشه همون احساس بد و بهم میدی.
این جمله کمکم داشت اذیتم میکرد.
BY •|♥|• آقـاعـه و خـانومـه •||•
Share with your friend now:
tg-me.com/Agha_Khanomee/8548