tg-me.com/ChrqzndgISLAM/13860
Last Update:
╲\╭┓
╭⚘ ╯
┗╯\╲
خواب بودم نیمه شب در بسترم
سایه ای افتاد ناگه بر سرم
*خواب بر چشمم هنوز تحمیل بود
سر بلند کردم که عزرائیل بود
رنگ از رخسار گلگونم پرید
آب پیشانی به دامانم چکید
دست و پایم سست، تن خیس از عرق
خِس خسی در سینه، جانم بی رمق
*التماسش کردم و گفتم : امان
گفت : امر است از خدای آسمان
*زندگانی بر سرت پایان گرفت
از تو باید این دقیقه جان گرفت
*گفتمش : مال و منالم مال تو
تا رها یابم من از چنگال تو
*گفت : نه هنگامه ی هجران توست
آنچه داری سهم فرزندان توست
*سالها از عمر خود دادی هدر
از گناهان کاش میکردی حذر
*آن همه فرصت چه کردی تا کنون
حال فرصت از کفَت آمد برون
*کن وداع با خانمان و زندگی
رَو به عُقبی با چنین شرمندگی
*گفتم أشهد ، جان من تسلیم شد.
روح من دست ملَک تقدیم شد
*سخت جانم را برون آورد مَلَک
نالهام افتاد در گوش فلک
*لاشه ای دیدم زمن در بستر است
چشمهایش بسته و گوشش کر است
*صبح شد دیدم عیال و خانمان
آمدند بر بسترم گریه کنان
*دخترم می زد به صورت : کای پدر
زود بستی از میان بار سفر
*آن طرف تر خواهرم خون میگریست
داد می زد این مصیبت چیست؟ چیست؟
*یک نفر آمد لباسم را درید.
آن دگر گفتا که تابوت آورید
*غسل میّت دادنم خویشان من
در کفن پیچیده کردند جان من
*سوی قبرستان روان کردند مرا
اهل منزل صد فغان کردند مرا
*زین پس از آنان سرایم دور بود.
بعد از اینها منزل من گور بود
*بردَنم در قبر نهادند در لحد
قبر شد منزلگه من تا ابد
*خاک را بسیار بر من ریختند.
خود دعایی کرده و بگریختند
*آن زمان من بودم و تنگی گور
ظلمتی گسترده بی یک ذره نور
*ناگهان آمد صدای گفتگو
دو مَلَک ، با گرز دیدم روبرو
*گفت برخیز ای فلان ابن فلان
لحظهی پرسش رسیده ست این زمان
*اولین پرسش : بگو ربّ تو کیست؟
دومین پرسش : بگو دین تو چیست؟
*سومین پرسش : که بود پیغمبرت؟
کو نماز و روزه ، حجّ اکبرت؟
*مانده بودم در جواب آن دو من
مهر خاموشی مرا بُد بر دهن
*رَبّ؟ نمیشناسم نکردم طاعتش
دین؟ نکردم پیروی یک ساعتش
*بی جوابم چون بدیدند آن زمان
برسرم کوبید با گرزی گران
*آنچنان گرزی که آتش در گرفت
شعله هایش گور من را بر گرفت
*وامصیبت این چه حال است ای خدا
ناگهان آمد به گوشم این ندا
*بنده ی من : حُبّ دنیا داشتی
عمر جاویدان به خود پنداشتی
*حُبّ عیش و نوش و ثروت بود تورا
پیروی از نفس و شهوت بود تورا
*بر نماز خویش کاهل میشدی
روزه میآمد تو غافل میشدی
*دست یاری با شیاطین داشتی
بی خیالی از برِ دین داشتی
*غافل از یاد خدا بودی کنون
از عذاب سخت کی آیی برون
*در غل و زنجیر کردند پای من
پس نشان دادند به من مأوای من
*یک در از دوزخ برایم باز شد.
ناله و درد و فغان آغاز شد.
*ضجّهها کردم خدایا الأمان
شعله ای برخاست بند آمد زبان
*آه ، دیدم ناله ام بی حاصل است
دیدم آنجا منزل این جاهل است
*آرزو کردم که : ای کاش این زمان
بر بگردم ساعتی را در جهان
*تا تن از دوزخ دمی راحت کنم
بی نهایت سجده و طاعت کنم
.
*آرزویم بود این ، اما چه سود
راه برگشتی برای من نبود.
#نشر_مطالب_صدقہ_جاریہ
┏━🌙━━━━━┓
🆔 @ChrqzndgISLAM
┗━━━━━🌙━┛
BY ❤️اسلام چراغ زنده گي❤️
Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 280
Share with your friend now:
tg-me.com/ChrqzndgISLAM/13860