گفت:
- هنوز فکر کردی، که اگر در طفولیتت بارها و بارها موقعِ راه رفتن زمین نمیخوردی؛ چی میشد؟!
- بله... اگر زمین نمیخوردم، محال بود دیگر بخواهم راه بروم... یعنی دیگر بلند نمیشدم و کوشش نمیکردم.
- خوبه، پس بدان این دردها و شکستها؛ روزنهی برای چشمانداز به فرداهایت است. یادبگیر استقامت داشته باشی و هر بار بلند بشوی... نه که، کز کرده و غم به درون بنشینی...
#نسرین_جوادی
#دیالوگ
:⤿𝙥𝙖𝙧𝙬𝙖𝙯𝙚𝙠𝙝𝙮𝙖𝙡🦋
- هنوز فکر کردی، که اگر در طفولیتت بارها و بارها موقعِ راه رفتن زمین نمیخوردی؛ چی میشد؟!
- بله... اگر زمین نمیخوردم، محال بود دیگر بخواهم راه بروم... یعنی دیگر بلند نمیشدم و کوشش نمیکردم.
- خوبه، پس بدان این دردها و شکستها؛ روزنهی برای چشمانداز به فرداهایت است. یادبگیر استقامت داشته باشی و هر بار بلند بشوی... نه که، کز کرده و غم به درون بنشینی...
#نسرین_جوادی
#دیالوگ
:⤿𝙥𝙖𝙧𝙬𝙖𝙯𝙚𝙠𝙝𝙮𝙖𝙡🦋
دیگر باید پذیرفت که
راهِ من و تو از هم جدا شدهاست، جدا
ولی هنوز قلب و نگاهها مان اما؛
میدانم و میدانی
که مدام میخکوبِ صفحهی گوشی است و
عکسهامان را
خاطراتمان را و
چتهایمان را مرور میکنیم...
راهِ مان که از هم جدا شد، ولی قلبهای مان چه؟!
#نسرین_جوادی
@parwazekhyal🦋
راهِ من و تو از هم جدا شدهاست، جدا
ولی هنوز قلب و نگاهها مان اما؛
میدانم و میدانی
که مدام میخکوبِ صفحهی گوشی است و
عکسهامان را
خاطراتمان را و
چتهایمان را مرور میکنیم...
راهِ مان که از هم جدا شد، ولی قلبهای مان چه؟!
#نسرین_جوادی
@parwazekhyal🦋
پروازِ خیال🦋|Nasrin Jawadi
Shekoofeh fakhari – آخرین کوکب
چه خوبه که نیستی!
اصلاً نباش، برو، دور و دورتر
دیگر گریه نمیکنم
دیگر تقلای برگشتنت را نمیکنم
دیگر شبها را بیدار نمیمانم شبیهِ دیوانهها
دیگر نه تو لایقِ دوستداشتنی
و نه من آن آدمِ عاشقیهای بیمعنا...
خیلی پایت بودم
خیلی سوختم
خیلی عاشقت بودم، ولی چه شد؟!
دل به کی دادی هان؟!
از غَزال گذشتی و دل به کفتار دادی؟!
پس یاالله برو... راهت سفید،
من که دیگر رمقِ دل خون شدن را ندارم...
#نسرین_جوادی
@parwazekhyal🦋
اصلاً نباش، برو، دور و دورتر
دیگر گریه نمیکنم
دیگر تقلای برگشتنت را نمیکنم
دیگر شبها را بیدار نمیمانم شبیهِ دیوانهها
دیگر نه تو لایقِ دوستداشتنی
و نه من آن آدمِ عاشقیهای بیمعنا...
خیلی پایت بودم
خیلی سوختم
خیلی عاشقت بودم، ولی چه شد؟!
دل به کی دادی هان؟!
از غَزال گذشتی و دل به کفتار دادی؟!
پس یاالله برو... راهت سفید،
من که دیگر رمقِ دل خون شدن را ندارم...
#نسرین_جوادی
@parwazekhyal🦋
خدا میتوانست مرا پرندهی بیافریند
یا آب؛ تا گیاه و سبزه و... را آبیاری کنند
یا شاید خاکستر؛ تا زادگاهِ ققنوسی باشم
شایدم؛ آفتاب تا بتابم
اصلاً من باید خاک میبودم، قبر، خانهی ابدی
ولی نه...
خدا مرا زن آفرید تا؛
ناخدای شعر و ترانه و غزل و عشق شوم
و تو را بسرایمت در کویرِ بینهایتِ نامهری
آری!
خداوند مرا زن آفرید، تا بعدِ خودش آفریننده باشم...🐣🌸
#نسرین_جوادی
⤿: 𝙥𝙖𝙧𝙬𝙖𝙯𝙚𝙠𝙝𝙮𝙖𝙡🦋
یا آب؛ تا گیاه و سبزه و... را آبیاری کنند
یا شاید خاکستر؛ تا زادگاهِ ققنوسی باشم
شایدم؛ آفتاب تا بتابم
اصلاً من باید خاک میبودم، قبر، خانهی ابدی
ولی نه...
خدا مرا زن آفرید تا؛
ناخدای شعر و ترانه و غزل و عشق شوم
و تو را بسرایمت در کویرِ بینهایتِ نامهری
آری!
خداوند مرا زن آفرید، تا بعدِ خودش آفریننده باشم...🐣🌸
#نسرین_جوادی
⤿: 𝙥𝙖𝙧𝙬𝙖𝙯𝙚𝙠𝙝𝙮𝙖𝙡🦋
Forwarded from آخرین پگاه
بگو آنجا کنار دلتنگیهایم ایستادهای؛ بگو هنوز ردّپایِ تو، من را به جست و جویت امیدوار میکند...
بگو که هنوز کنارِ ابرها ایستادهای تا آن سویِ مزرعه، بادها من را سویِ تو بیاورند.
بگو مثلِ طلوعِ خورشید، هستی که فردایِ من را جشن میگیرد نه مثلِ غروبی که پایِ دیروز میماند و میانِ خاطراتم آرام میگیرد...
بگو که شعرهایم رنگی از قدمهای توست بگو آغازِ دفترِ من، ترانههایی از توست؛ بگو که هنوز، زندگیام آغازی از لبخندهای توست.
بگو...
#حسین_جهانبخشی
آخرین پگاه
بگو که هنوز کنارِ ابرها ایستادهای تا آن سویِ مزرعه، بادها من را سویِ تو بیاورند.
بگو مثلِ طلوعِ خورشید، هستی که فردایِ من را جشن میگیرد نه مثلِ غروبی که پایِ دیروز میماند و میانِ خاطراتم آرام میگیرد...
بگو که شعرهایم رنگی از قدمهای توست بگو آغازِ دفترِ من، ترانههایی از توست؛ بگو که هنوز، زندگیام آغازی از لبخندهای توست.
بگو...
#حسین_جهانبخشی
آخرین پگاه