Forwarded from حمیدرضا جلائیپور (جامعهشناس)
مادرم
متن : محمدرضا مرادی طادی
مادر من پیرزنی بیسواد است که در حد قرآن خوانی و کتابت دبستانی علم و سواد دارد. منتقد سرسخت سیاستهای ج.ا. است و هر بار که به دیدنش می روم حتماً شرحی از یکی از کارهای غلط مدیران را، با استناد به شهادت اهالی محل در صفوف نان و سبزی، لکچر می رود. از مرحوم رییسی هم همیشه با نقد و متلک (به شیوۀ مألوف اصفهانیهای اصیل) یاد می کرد.
الان به دیدارش رفته بودم. چشمها از گریستن سرخ. گفت دیروز وقتی خبر را شنیده از شدت تألم سردرد گرفته. تا آخر شب بیدار بوده و نماز خوانده و صلوات فرستاده تا اینها صحیح و سالم باشند. صبح هم که خبر شهادت اعلام شده خیلی گریه کرده است.
رفتار مادرم نمونهای از میلیونها شهروند ایرانی دیگر است. منتقد هستند ولی خصم نیستند؛ معاند نیستند و مهمتر از همه اهل رأفت و مهربانی اند. راضی به این نیستند که حتی خاری به پای کسی برود. باوری که ریشه در اخلاق ایرانی دارد که به تعبیر برخی از بزرگان – مثل استاد دادبه و استاد پورجوادی – خاص اخلاقِ ایرانشهری است. یعنی مرامِ جوانمردی و فتوت.
این ارزشها و هنجارها مبانی و مبنای ارزشمند و مستحکمی برای ساختن فردای بهتر ایران است. جایی که می شود مخالف بود ولی انسانیت را رعایت کرد. منتقد بود ولی دیگری را محترم شمرد؛ و هیچ گاه از درد و رنج دیگران خوشحال نشد.
@hamidrezajalaeipour
متن : محمدرضا مرادی طادی
مادر من پیرزنی بیسواد است که در حد قرآن خوانی و کتابت دبستانی علم و سواد دارد. منتقد سرسخت سیاستهای ج.ا. است و هر بار که به دیدنش می روم حتماً شرحی از یکی از کارهای غلط مدیران را، با استناد به شهادت اهالی محل در صفوف نان و سبزی، لکچر می رود. از مرحوم رییسی هم همیشه با نقد و متلک (به شیوۀ مألوف اصفهانیهای اصیل) یاد می کرد.
الان به دیدارش رفته بودم. چشمها از گریستن سرخ. گفت دیروز وقتی خبر را شنیده از شدت تألم سردرد گرفته. تا آخر شب بیدار بوده و نماز خوانده و صلوات فرستاده تا اینها صحیح و سالم باشند. صبح هم که خبر شهادت اعلام شده خیلی گریه کرده است.
رفتار مادرم نمونهای از میلیونها شهروند ایرانی دیگر است. منتقد هستند ولی خصم نیستند؛ معاند نیستند و مهمتر از همه اهل رأفت و مهربانی اند. راضی به این نیستند که حتی خاری به پای کسی برود. باوری که ریشه در اخلاق ایرانی دارد که به تعبیر برخی از بزرگان – مثل استاد دادبه و استاد پورجوادی – خاص اخلاقِ ایرانشهری است. یعنی مرامِ جوانمردی و فتوت.
این ارزشها و هنجارها مبانی و مبنای ارزشمند و مستحکمی برای ساختن فردای بهتر ایران است. جایی که می شود مخالف بود ولی انسانیت را رعایت کرد. منتقد بود ولی دیگری را محترم شمرد؛ و هیچ گاه از درد و رنج دیگران خوشحال نشد.
@hamidrezajalaeipour
من عاشق این جور آدمها هستم که در بحرانهای کشور بی ادعا و خودجوش وارد می شوند جنگ را هم همین تیپ افراد اداره کردند
Forwarded from Alfa_Red
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اولین نفراتی که به بالگرد رسیدن
محل افتادن پیکرها
(نوشته های کلیپ از ما نیست)
محل افتادن پیکرها
(نوشته های کلیپ از ما نیست)
توت ریزان است✳️
این روزها که در خیابانها راه می روم گاه به درختان توتی بر می خورم که میوه شان را سخاوتمندانه عرضه کرده اند و رهگذران رایگان از آن بهره می برند و البته مثل همیشه افسوس می خورم که چقدر توت روی زمین له می شوند. از کودکی این فکر در ذهنم خلجان داشت که چه می توان کرد تا توتها تلف نشوند. نمی دانم آیا توت هم میوه ای بهشتی است یا نه ولی هرچه هست به گمانم یک درجه از خیلی میوه های دیگر برتر است! عادتی آن زمان رواج داشت که هر کس گوشه پارچه بلندی را می گرفت و درخت توت را تکان می دادند و اینگونه توت جمع می کردند. از کودکی فکر می کردم هرکس درخت توت دارد به جای این روش بهتر است پارچه هایی به دور درخت تعبیه کند تا هرچه می ریزد در آن جمع شود. هیچ وقت همت آن را نداشتم که به فکر عملی کردن آن ایده بیفتم. روزی پیش دایی مرحومم دکتر رضا روستاآزاد بودم و مسئله را طرح کردم و گفت من هم همیشه به آن فکر کرده و اخیرا مشکل را حل کرده ام. برایم تعریف کرد که با آن تن رنجور و نحیف، با کمک دانشجویی با استفاده از نی و ابزارهایی از این دست چیزی شبیه چتر معکوس درست کرده اند که به دور درخت توت می پیچد و در پایین آن سوراخی است که هر توت که می افتد نهایتا به آن سوراخ هدایت می شود و در سطلی می ریزد. برایم می گفت تقلا کرده است برای دارندگان درخت توت در منطقه کن آن را معرفی کند و حتی از امام جمعه آن منطقه یاری خواسته بود. نمی دانم فرجام کار بعد از درگذشتش چه شد. امیدوارم آن دانشجو آن کار را رها نکرده باشد و مانع شود تا ایام خوش توت ریزان با له شدن توتهای روی زمین تلخ و ثمرات این درخت بخشنده هدر شود. خدا بیامرزدش که واقعا مهندس بود.
https://www.tg-me.com/PhiloSocrate دوستدار سقراط /com.ali_sarzaeem
این روزها که در خیابانها راه می روم گاه به درختان توتی بر می خورم که میوه شان را سخاوتمندانه عرضه کرده اند و رهگذران رایگان از آن بهره می برند و البته مثل همیشه افسوس می خورم که چقدر توت روی زمین له می شوند. از کودکی این فکر در ذهنم خلجان داشت که چه می توان کرد تا توتها تلف نشوند. نمی دانم آیا توت هم میوه ای بهشتی است یا نه ولی هرچه هست به گمانم یک درجه از خیلی میوه های دیگر برتر است! عادتی آن زمان رواج داشت که هر کس گوشه پارچه بلندی را می گرفت و درخت توت را تکان می دادند و اینگونه توت جمع می کردند. از کودکی فکر می کردم هرکس درخت توت دارد به جای این روش بهتر است پارچه هایی به دور درخت تعبیه کند تا هرچه می ریزد در آن جمع شود. هیچ وقت همت آن را نداشتم که به فکر عملی کردن آن ایده بیفتم. روزی پیش دایی مرحومم دکتر رضا روستاآزاد بودم و مسئله را طرح کردم و گفت من هم همیشه به آن فکر کرده و اخیرا مشکل را حل کرده ام. برایم تعریف کرد که با آن تن رنجور و نحیف، با کمک دانشجویی با استفاده از نی و ابزارهایی از این دست چیزی شبیه چتر معکوس درست کرده اند که به دور درخت توت می پیچد و در پایین آن سوراخی است که هر توت که می افتد نهایتا به آن سوراخ هدایت می شود و در سطلی می ریزد. برایم می گفت تقلا کرده است برای دارندگان درخت توت در منطقه کن آن را معرفی کند و حتی از امام جمعه آن منطقه یاری خواسته بود. نمی دانم فرجام کار بعد از درگذشتش چه شد. امیدوارم آن دانشجو آن کار را رها نکرده باشد و مانع شود تا ایام خوش توت ریزان با له شدن توتهای روی زمین تلخ و ثمرات این درخت بخشنده هدر شود. خدا بیامرزدش که واقعا مهندس بود.
https://www.tg-me.com/PhiloSocrate دوستدار سقراط /com.ali_sarzaeem
Telegram
PhiloSocrate (دوستدار سقراط)
یادداشت های علی سرزعیم در حوزه اقتصاد و غیراقتصاد
تماس مستقیم با من alisarzaeem@
www.sarzaeem.irسایت شخصی من/@sarzaeembotربات تعریف شده روی سایت شخصی
تماس مستقیم با من alisarzaeem@
www.sarzaeem.irسایت شخصی من/@sarzaeembotربات تعریف شده روی سایت شخصی
رویکردی دیگر به حس فراگیر بی فایده بودن🔴
✳️آنچه پیش از این روایت شد که احساس بی فایدگی در قشری فراگیر شده است. اینک اینک موضوع را از جانب دیگری می خواهم شرح دهم. تعجب نکنید که یک نفر چطور می تواند در هر دو سمت موضوع قرار گیرد. وجود ما سراسر تناقض است!
✳️اگر بخواهم خیلی صریح صحبت کنم ناامیدی و حس بی فایدگی مختص قشری از جامعه است که تربیت نادرستی داشتند و عمدتا یا جزو نسل انقلاب بودند یا تحت تاثیر نسل انقلاب و آموزه های آن. نسل انقلاب و پرورش یافتگان نسل انقلاب کسانی بودند که قاعده طبیعی رشد روانی را بهم زدند. در یک نظم طبیعی افراد در جوانی دنبال عشق و عاشقی هستند در میانسالی به دنبال ثروت و تازه پس از میانسالی است که یاد خیر عمومی و تغییر سیاست و اصلاح کشور و جهان می افتند. نسل انقلاب جوانی خود را صرف انقلاب یعنی تغییر سیاست کشور و جنگ یعنی تغییر جغرافیای سیاسی جهان کرد. آنها به نسل پس از خود نیز همین ویروس را منتقل کردند که ماموریت اصلی ما تغییر ملت، کشور و جهان است. چون این ماموریت دستکم در کوتاه مدت و بلندمدت غیرقابل تحقق است، هم یاس و ناامیدی به همراه می آورد و هم بیش فعالی یعنی افراد در این مسیر به این نتیجه می رسند که برای تحقق این ماموریت باید همه ظرفیت وجودی را به کار گرفت و امور دیگر را که فرعی هستند فدا کرد. اینگونه است که همه ساحتهای مهم زندگی که باید جدی گرفته شود و لذتهایی که به همراه دارند نادیده گرفته می شود. به این ترتیب تلخکامی به شکل نظام مند به کام این افراد سرازیر می شود: ناکامی از تغییر جهان و محرومیت از لذات طبیعی زندگی آدمی وار.
✳️وقتی شخص آدم وار زندگی کند عشق و دوست داشتن را تجربه می کند و زندگی جنسی به سامانی خواهد داشت و از این امر لذت می برد. آدمی دارای فرزند می شود و لذت بازی با کودک و خنده های بی نظیر کودکان را با تمام وجود حس می کند. آدمی لذت بی مانندی می برد وقتی با تمام وجود تلاش می کند کودک خردسالی خنده بر لبانش بیاید. آدم معمولی طعم غذا، سفره آرایی، کشف رستورانهای خوب و گذران وقت در آنها را جدی می گیرد. چنین آدمی به تناسب اندامش بها می دهد و برای خوش پوشی وقت می گذارد و به آن بها می دهد. همیشه وقتی برای تفریح می گذارد. نه تنها سینما بلکه به انبوه تئاترهایی که در هر روز در تهران برگزار می شود سر می زند. برای شرکت در کنسرت پول خرج می کند. در ایام عزاداری به مراسم مذهبی می رود و حالات معنوی را تجربه می کند. او احتمالا پیوسته در سخنرانیهای اخلاقی شرکت می کند. یک آدم متعادل از خرید یک کفش خوب لذت می برد و برای یافتن یک لباس زیبا تلاش می کند. هر از چندگاهی با تورها به طبیعت گردی می رود و زیبایی مخلوقات را نظاره می کند. چنین آدمی حتما در خانه حیوان خانگی نظیر طوطی یا قناری و امثالهم دارد که تغذیه و نگهداریش دغدغه اش می شود. خانه و محل کارش را با پرورش گل زیبا می کند و از ایجاد یک جوانه جدید ذوق می کند. آنقدر در چنین جزئیاتی فرو می رود و از آنها لذت می برد که وقت نمی کند سرش فقط در اخبار سیاسی تلویزیون یا گروه های سیاسی فضای مجازی باشد. برایش دید و بازدید خانوادگی و گپ و گفت دوستانه موضوعیت جدی دارد. خوش مشرب است و برایش خوش رفتاری با دیگران و رفتار درست شهروندی دغدغه است. اهل سفر است اما نه فقط به شهرهای شمال بلکه به شهرهای غیر معروف، نه فقط به اروپا و کشورهای پیشرفته بلکه به کشورهایی مثل تاجیکستان، هند، پاکستان، روسیه، کویت، عراق، لبنان، نپال، کامبوج، مصر، تانزانیا و امثالهم. چنین آدمی حتما اهل یک ورزش جدی است که در آن هر هفته لباس ورزشی می پوشد و ساعاتی را با اهل ورزش سپری می کند. البته به نظرم این ورزش احتمالا فوتبال نیست! اگر شد سازی، خوش نویسی، نقاشی یا هنری از این دست را در طول زمان تجربه کرده و اوقاتی را برای پرداختن آماتور به آنها سپری می کند. خلاصه یک آدم متوازن که تربیت منطقی شده اهل «زندگی» است و هم و غم را صرف تغییر جهان نمی کند و خود را وقف اصلاح جهان بیرون نمی کند. او از اصلاح درون شروع می کند و به زندگی شخصیش بها می دهد. در این مسیر اگر توانست موفق باشد و شخصیت غیرمعوج و سالمی برای خود دست و پا کند تازه پس از پنجاه سالگی به فکر جامعه بزرگتر می افتد و کم کم فکر می کند که بهترین راه خدمت به جامعه چیست چون پنجاه سال خود را صرف توسعه فردی و زندگی شخصی و کاری کرده است و اینک احساس می کند در قبال جامعه وظیفه دارد. پاسخ او شاید ورود به سیاست نباشد! شاید اهل فعالیت داوطلبانه در انجمن های خیریه یا غیرانتفاعی شود یا در تشکلهای محیط زیستی عضو شود. شاید هم سیاست را جدی بگیرد و با جدیت دنبال کند.
✳️آنچه پیش از این روایت شد که احساس بی فایدگی در قشری فراگیر شده است. اینک اینک موضوع را از جانب دیگری می خواهم شرح دهم. تعجب نکنید که یک نفر چطور می تواند در هر دو سمت موضوع قرار گیرد. وجود ما سراسر تناقض است!
✳️اگر بخواهم خیلی صریح صحبت کنم ناامیدی و حس بی فایدگی مختص قشری از جامعه است که تربیت نادرستی داشتند و عمدتا یا جزو نسل انقلاب بودند یا تحت تاثیر نسل انقلاب و آموزه های آن. نسل انقلاب و پرورش یافتگان نسل انقلاب کسانی بودند که قاعده طبیعی رشد روانی را بهم زدند. در یک نظم طبیعی افراد در جوانی دنبال عشق و عاشقی هستند در میانسالی به دنبال ثروت و تازه پس از میانسالی است که یاد خیر عمومی و تغییر سیاست و اصلاح کشور و جهان می افتند. نسل انقلاب جوانی خود را صرف انقلاب یعنی تغییر سیاست کشور و جنگ یعنی تغییر جغرافیای سیاسی جهان کرد. آنها به نسل پس از خود نیز همین ویروس را منتقل کردند که ماموریت اصلی ما تغییر ملت، کشور و جهان است. چون این ماموریت دستکم در کوتاه مدت و بلندمدت غیرقابل تحقق است، هم یاس و ناامیدی به همراه می آورد و هم بیش فعالی یعنی افراد در این مسیر به این نتیجه می رسند که برای تحقق این ماموریت باید همه ظرفیت وجودی را به کار گرفت و امور دیگر را که فرعی هستند فدا کرد. اینگونه است که همه ساحتهای مهم زندگی که باید جدی گرفته شود و لذتهایی که به همراه دارند نادیده گرفته می شود. به این ترتیب تلخکامی به شکل نظام مند به کام این افراد سرازیر می شود: ناکامی از تغییر جهان و محرومیت از لذات طبیعی زندگی آدمی وار.
✳️وقتی شخص آدم وار زندگی کند عشق و دوست داشتن را تجربه می کند و زندگی جنسی به سامانی خواهد داشت و از این امر لذت می برد. آدمی دارای فرزند می شود و لذت بازی با کودک و خنده های بی نظیر کودکان را با تمام وجود حس می کند. آدمی لذت بی مانندی می برد وقتی با تمام وجود تلاش می کند کودک خردسالی خنده بر لبانش بیاید. آدم معمولی طعم غذا، سفره آرایی، کشف رستورانهای خوب و گذران وقت در آنها را جدی می گیرد. چنین آدمی به تناسب اندامش بها می دهد و برای خوش پوشی وقت می گذارد و به آن بها می دهد. همیشه وقتی برای تفریح می گذارد. نه تنها سینما بلکه به انبوه تئاترهایی که در هر روز در تهران برگزار می شود سر می زند. برای شرکت در کنسرت پول خرج می کند. در ایام عزاداری به مراسم مذهبی می رود و حالات معنوی را تجربه می کند. او احتمالا پیوسته در سخنرانیهای اخلاقی شرکت می کند. یک آدم متعادل از خرید یک کفش خوب لذت می برد و برای یافتن یک لباس زیبا تلاش می کند. هر از چندگاهی با تورها به طبیعت گردی می رود و زیبایی مخلوقات را نظاره می کند. چنین آدمی حتما در خانه حیوان خانگی نظیر طوطی یا قناری و امثالهم دارد که تغذیه و نگهداریش دغدغه اش می شود. خانه و محل کارش را با پرورش گل زیبا می کند و از ایجاد یک جوانه جدید ذوق می کند. آنقدر در چنین جزئیاتی فرو می رود و از آنها لذت می برد که وقت نمی کند سرش فقط در اخبار سیاسی تلویزیون یا گروه های سیاسی فضای مجازی باشد. برایش دید و بازدید خانوادگی و گپ و گفت دوستانه موضوعیت جدی دارد. خوش مشرب است و برایش خوش رفتاری با دیگران و رفتار درست شهروندی دغدغه است. اهل سفر است اما نه فقط به شهرهای شمال بلکه به شهرهای غیر معروف، نه فقط به اروپا و کشورهای پیشرفته بلکه به کشورهایی مثل تاجیکستان، هند، پاکستان، روسیه، کویت، عراق، لبنان، نپال، کامبوج، مصر، تانزانیا و امثالهم. چنین آدمی حتما اهل یک ورزش جدی است که در آن هر هفته لباس ورزشی می پوشد و ساعاتی را با اهل ورزش سپری می کند. البته به نظرم این ورزش احتمالا فوتبال نیست! اگر شد سازی، خوش نویسی، نقاشی یا هنری از این دست را در طول زمان تجربه کرده و اوقاتی را برای پرداختن آماتور به آنها سپری می کند. خلاصه یک آدم متوازن که تربیت منطقی شده اهل «زندگی» است و هم و غم را صرف تغییر جهان نمی کند و خود را وقف اصلاح جهان بیرون نمی کند. او از اصلاح درون شروع می کند و به زندگی شخصیش بها می دهد. در این مسیر اگر توانست موفق باشد و شخصیت غیرمعوج و سالمی برای خود دست و پا کند تازه پس از پنجاه سالگی به فکر جامعه بزرگتر می افتد و کم کم فکر می کند که بهترین راه خدمت به جامعه چیست چون پنجاه سال خود را صرف توسعه فردی و زندگی شخصی و کاری کرده است و اینک احساس می کند در قبال جامعه وظیفه دارد. پاسخ او شاید ورود به سیاست نباشد! شاید اهل فعالیت داوطلبانه در انجمن های خیریه یا غیرانتفاعی شود یا در تشکلهای محیط زیستی عضو شود. شاید هم سیاست را جدی بگیرد و با جدیت دنبال کند.
✳️ما نسلی هستیم که شیپور را از سر گشادش دمیدیم. به جای پرداختن به توسعه فردی و ایجاد یک زندگی درست شخصی، دغدغه بهبود وضعیت کشور را داریم. از اینکه خاتمی یا روحانی ببرد کیفور می شویم و از اینکه احمدی نژاد یا رئیسی بیایند افسرده. یا ازدواج نمی کنیم یا زندگی خانوادگی پرتنشی را تجربه می کنیم. گاه به مد روز متوسل می شویم که اصلا بچه نداشته باشیم یا تک بچه شویم و اینگونه خود را از لذت وافر فرزند محروم می کنیم. تناسب جسم و زیبایی پوشش را فراموش می کنیم. بیشتر دغدغه اخبار سیاسی داریم تا اخبار خانوادگی. هیچ وقت به تئاتر نمی رویم یا هنری را دنبال نمی کنیم. اگر ورزش هم بکنیم چند دقیقه ای در خانه است! اگر سفر برویم به جاهای رایج با هواپیما و در هتلهای خوب می رویم! طبیعت، گل و حیوانات را نادیده می گیریم ولی جزئیات مزخرفاتی را که اهل سیاست می گویند دنبال می کنیم. از تک تک ظلمها و خطاهای حکومت حرص می خوریم اما از پلاسیدن گلهای حیاط یا خیابان غصه نمی خوریم. از حال سیاستمداران جهان بیشتر باخبریم تا از حال اقوام و دوستان و همسایگان. رابطه با خدا و تدارک برای زندگی پس از مرگ را فراموش می کنیم و حداکثر آن را در حد واجبات سمبل می کنیم. زیاد حرص می خوریم زیاد افسرده می شویم، خیلی بد اخلاقیم و بدقلق. عالم و آدم را متهم می کنیم که چرا مانع تحقق ایده آل ما می شوند. گزنده گویی و تلخی در گفتارمان واضح است و همه را در خدمت یا خیانت به خلق می بینیم و از اینکه مردم چرا اینقدر نسبت به اولویتهای اصلی زندگی یعنی سیاست بی تفاوتند خشمگین می شویم و آنها را به نفهمی متهم می کنیم. خلاصه اینکه اشکال در این سبک پرورش و جهان بینی است. جهان همیشه چنین بوده که هست اما لزومی ندارد این همه ناامید یا تلخکام باشیم. بیاییم خود را اصلاح کنیم.
https://www.tg-me.com/PhiloSocrate دوستدار سقراط /com.ali_sarzaeem
https://www.tg-me.com/PhiloSocrate دوستدار سقراط /com.ali_sarzaeem
Telegram
PhiloSocrate (دوستدار سقراط)
یادداشت های علی سرزعیم در حوزه اقتصاد و غیراقتصاد
تماس مستقیم با من alisarzaeem@
www.sarzaeem.irسایت شخصی من/@sarzaeembotربات تعریف شده روی سایت شخصی
تماس مستقیم با من alisarzaeem@
www.sarzaeem.irسایت شخصی من/@sarzaeembotربات تعریف شده روی سایت شخصی
Forwarded from خرمگس
هنگام دفاع از چیزی که قلب و احساسمان با آن است، دچار لکنت نشویم.
برای دفاع از وطنمان، دچار لکنت نشویم.
در مقابل وطن فروش و جاسوس و خودفروخته، دچار لکنت نشویم.
به خاطر داشته باشیم:
آنکه باید شرمگین و خجالت زده باشد کسی است که به خاطر یک مشت دلار بیارزش، حقیرانه وطن و هویت و همه چیز خود را می فروشد.
برای چرایی دفاع از وطن، دنبال قانع کردن این و آن نباشیم.
دفاع از خانه و وطن طبیعی ترین کنش هر موجود زنده ای است.
اجازه ندهیم برای این بدیهیات ما را مواخذه کنند.
ما برای دفاع از وطن، بدهکار نگاه طلبکار هیچکس نیستیم.
آنکه باید شرمسار و خجلت زده باشد کسی است که به خانه و وطن خویش پشت کرده و با پلیدترین دشمنان تاریخ این سرزمین همصدا می شود.
مایی که با سیلی صورت خود را سرخ نگه می داریم، مایی که با غم و ناراحتی این ملت می گرییم و با شادی آنها شاد می شویم، مایی که ایران را بزرگ و شکوهند و بافرهنگ و عزتمند می خواهیم، مایی که این پرچم را در دشوارترین شرایط به دوش می کشیم، بدهکار هیچکس نیستیم.
ما نه در مقابل مردم و نه در کنار مردم، بلکه خود ایران و مردم ایرانیم، با تمام رنجها و دردهایش.
@kharmagaas
برای دفاع از وطنمان، دچار لکنت نشویم.
در مقابل وطن فروش و جاسوس و خودفروخته، دچار لکنت نشویم.
به خاطر داشته باشیم:
آنکه باید شرمگین و خجالت زده باشد کسی است که به خاطر یک مشت دلار بیارزش، حقیرانه وطن و هویت و همه چیز خود را می فروشد.
برای چرایی دفاع از وطن، دنبال قانع کردن این و آن نباشیم.
دفاع از خانه و وطن طبیعی ترین کنش هر موجود زنده ای است.
اجازه ندهیم برای این بدیهیات ما را مواخذه کنند.
ما برای دفاع از وطن، بدهکار نگاه طلبکار هیچکس نیستیم.
آنکه باید شرمسار و خجلت زده باشد کسی است که به خانه و وطن خویش پشت کرده و با پلیدترین دشمنان تاریخ این سرزمین همصدا می شود.
مایی که با سیلی صورت خود را سرخ نگه می داریم، مایی که با غم و ناراحتی این ملت می گرییم و با شادی آنها شاد می شویم، مایی که ایران را بزرگ و شکوهند و بافرهنگ و عزتمند می خواهیم، مایی که این پرچم را در دشوارترین شرایط به دوش می کشیم، بدهکار هیچکس نیستیم.
ما نه در مقابل مردم و نه در کنار مردم، بلکه خود ایران و مردم ایرانیم، با تمام رنجها و دردهایش.
@kharmagaas
Forwarded from دورنمای اقتصاد
سلام 👋
پرسشنامهای که برای شما ارسال میشه برای پژوهشی با عنوان «بخشبندی بازار مصرف آب در تهران» طراحی شده و هدف ما تبیین عوامل موثر بر مصرف پایداره. همکاری شما در تکمیل این پرسشنامه برای ما بسیار ارزشمنده و پیشاپیش از مهربانی شما سپاسگزارم. 🙏🌹
لینک پرسشنامه:
👇👇
https://survey.porsline.ir/s/WslIDUfx
در صورتیکه سوالی در این زمینه داشتید آی دی من:
🆔@majjjjiiiid
پرسشنامهای که برای شما ارسال میشه برای پژوهشی با عنوان «بخشبندی بازار مصرف آب در تهران» طراحی شده و هدف ما تبیین عوامل موثر بر مصرف پایداره. همکاری شما در تکمیل این پرسشنامه برای ما بسیار ارزشمنده و پیشاپیش از مهربانی شما سپاسگزارم. 🙏🌹
لینک پرسشنامه:
👇👇
https://survey.porsline.ir/s/WslIDUfx
در صورتیکه سوالی در این زمینه داشتید آی دی من:
🆔@majjjjiiiid
Porsline
مصرف پایدار
با پُرسلاین به راحتی پرسشنامه خود را طراحی و ارسال کنید و با گزارشهای لحظهای آن به سرعت تصمیم بگیرید.
متعجبم در این همه برنامه که در مورد آقای رئیسی ساخته و پخش شده عمده مطالب حول شخصیت فردی ایشان است تا کارکردهای ایشان به عنوان یک مدیر سیاسی با سابقه در سمتهای مختلف و عملکردهایی که در آنها داشته است. ذهنیت بسیاری از ما از سیاستمدار کماکان نادرست است و هنوز شابلون مقبولی برای ارزیابی و مقایسه سیاستمداران مختلف نداریم. به زودی در یک مطلبی که منتشر خواهم کرد تلاش می کنم ملاکهای ارزیابی را به تصور خودم عرضه کنم. از دید شما ملاکهای سنجش یک سیاستمدار چیست؟
https://www.tg-me.com/PhiloSocrate دوستدار سقراط /com.ali_sarzaeem
https://www.tg-me.com/PhiloSocrate دوستدار سقراط /com.ali_sarzaeem
کسی در خبر آنلاین یک لیست کتاب برای فعالیت در بورس گذاشته که شاید برای شما هم جالب باشه
khabaronline.ir/xm9Sr
khabaronline.ir/xm9Sr
خبرآنلاین
معرفی کتاب های بازار مالی
از سال 1399 با ورود موج جدیدی از افراد به بورس تهران و داغ تر شدن این بازار مالی ، نیاز فعالان تازه وارد به آموزش های کاربردی، افزایش معنا داری پیدا کرد.
چند سال قبل سیامک انصاری تبلیغ سایت و اپلیکیشن بایا را در تلویزیون شروع کرد به نظرم ایام عید بود آنقدر این تبلیغ پخش می شد که هر کانالی می زدی تصویر سیامک انصاری را می دیدی دارد بایا را تبلیغ می کرد. آنقدر در این تبلیغ افراط شد که اثر معکوس گذاشت همه از سیامک انصاری و بایا متنفر شدند. واکنش جمعی آنقدر شدید بود که تبلیغ متوقف شد و بابا شکست خورد. این ثمره بی توجهی به یک اصل ثابت در تبلیغ است. حالا صداوسیما و شهرداری تهران دارند همین خطا را در مورد مرحوم آقای رییسی می کنند. تا ملت را زده نکنند ول کن نیستند. دریغ از کمی تدبیر
ملاحظه ای در مورد رویکردی دیگر به حس فراگیر بی فایده بودن🔴
واقعیت آنست که چند ملاحظه وجود دارد که مانع میشود تا افراد توسعه فردی را بر فعالیت اجتماعی اولویت دهند.
✳️ملاحظه اول به نوع حکومت بر میگردد. در مورد حکومتهای عادی که عموما دیکتاتوری هستند، حکومت تنها به فعالیت سیاسی انسانها حساس است و اگر کسی با سیاست کاری نداشته باشد حکومتها هم اصولا با او کاری ندارند اما در کشورهایی که ماهیت اقتدارگرایانه دارند، حکومت در همه عرصههای زندگی مداخله مستقیم دارد و همین امر موجب میشود غیرسیاسی ماندن کار دشواری شود و افراد خواهی نخواهی با دولت و گرایشهای خاص آن در ابعاد مختلف زندگی روبرو میشوند. به عبارت دیگر در این حکومتها همه عرصههای زندگی خواهی نخواهی سیاسی میشود و به تبع آن بخش بزرگی از جامعه سیاسی میشوند. البته هرچه جلوتر میرویم شاهد آن هستیم که شهوت کنترل و سودای مداخله در همه ابعاد زندگی تضعیف می شود و حکومتها به تدریج عقبنشینی میکنند و نهایتا به حفظ سلطه سیاسی اکتفا میکنند و میفهمند اولا آنقدر نیرو و انرژی ندارند که در همه عرصهها اقتدار خود را تحکیم کنند و باید آن را در مهمترین عرصه یعنی عرصه سیاست متمرکز سازند. ثانیا می فهمند که غیرسیاسی شدن بخشی از جامعه به نفع خودشان است و نباید با دست خود بر تعداد مخالفان افزود.
✳️ملاحظه دوم به ماهیت رشته و شغل بر میگردد. در بسیاری از شغلها و رشتهها افراد ارتباط مستقیمی با مسائل جمعی ندارند. یک پزشک بیشتر با بیماران روبروست و حداکثر به سیاست سلامت که در حکومت اتخاذ میشود کار دارد. یک معلم بیشتر به آموزش و تربیت شاگردان متمرکز است. یک فروشنده بیشتر به قدرت خرید مراجعه کننده توجه دارد. بیشتر اقشار و اصناف میتواند بدون توجه به اخبار تحولات سیاسی زندگی خود را سپری کنند؛ ولی کسی که اقتصاد خوانده ناگزیر است هر روز اخبار بخواند تا بفهمد چه سیاستهایی در کار است. او به هر جا مینگرد ناخودآگاه با پیامدهای سیاستهای اقتصادی روبروست. کسی که علوم سیاسی خوانده نیز ناگزیر است اخبار را دنبال کند تا تحول جریان قدرت و دست به دست شدن آن را دریابد. نهایتا کسی که جامعهشناسی خوانده نمیتواند سر در زندگی شخصی خود فرو برد و به ناچار باید به تحول زندگی جمعی نگاه و روندهای اجتماعی را رصد کند و سیاستهای درست و نادرست در عرصه فرهنگ و پیامدهایش را شاهد باشد. در نتیجه دانشآموختگان این سه رشته بیش از دیگران در معرض درد و رنج ناشی از ناکارایی حکومت و سیاستهای نادرست هستند چون نسبت به دیگران فهم بیشتر و عمیق تری نسبت به امور کلان پیدا میکنند و این عجیب نیست چون از قدیم گفته بودند «هر که را علمش فزون، دردش فزون». البته افراد حرفه ای به تدریج می آموزند که صبور باشند. همانطور که یک پزشک بعد از عمل جراحی درد و رنج بیمار را می بیند ولی می داند که بعد از چند وقت این درد منتفی خواهد شد یک اقتصاددان می آموزد که اصلاح سیاستهای کلان اقتصادی نیازمند زمان است. باید گذاشت هر چیزی به وقتش برسد تا مورد مطالبه قرار گیرد. یک اقتصاددان کلان می داند که اگر چند ایده را هم زمان جلو ببرد و در یک فاصله ده ساله یکی از آنها را بتواند به ثمر برساند کارنامه موفقی خواهد داشت زیرا این عرصه نه تنها کم بازده بلکه دیربازده است! نکته بدتر آنکه جامعه معمولا طرفدار سیاستهای اقتصادی نادرست و کوتاه مدت نگر است و همین امر این ضرورت را ایجاب می کند که یک اقتصاددان آستانه تحمل بالاتری داشته باشد تا بتواند ایده خود را فراگیر کند. یک تحلیل گر سیاسی می داند که تحولات سیاسی یک باره نیستند و گاه چند دهه زمان می برد. لذا در تربیت علمی خود می آموزد که صبور باشد و با یک اتفاق دچار هیجان نشود و تحلیلهای سیاسی نادرست عرضه نکند. جامعه شناسان بیش از دیگران صبور هستند و می دانند تحولات اجتماعی و فرهنگی بسیار زمان بر است و نباید ایده آل نگر بود و سودای تغییرات فرهنگی و اجتماعی زودهنگام داشت.
✳️ملاحظه سوم به ترجیحات فردی بر میگردد. برخی بنا به ذات نمی توانند نسبت به محیط اطراف بی تفاوت باشند. چنین افرادی نمی توانند تنها در سر در زندگی شخصی کنند و کاری نداشته باشند که عرصه عمومی چه می گذرد. آنها حساس هستند که بی تفاوت نباشند و هرجا هستند تقلا می کنند بهبودی ایجاد شود. ذات آنها با راضی به وضع موجود بودن ناسازگار است و میل به تعالی و بهبود در درونشان آرام نمی گیرد. مهم نیست در چه شغلی باشند پیوسته از خود می پرسند من چه می توانم بکنم که مفیدتر باشم و وضعیت اطرافم بهتر شود. وقتی نابسامانی سیاست از حدی بیشتر شود، این افراد سریعتر و بیشتر از دیگران سیاسی می شوند و این غیرمنتظره نیست.
واقعیت آنست که چند ملاحظه وجود دارد که مانع میشود تا افراد توسعه فردی را بر فعالیت اجتماعی اولویت دهند.
✳️ملاحظه اول به نوع حکومت بر میگردد. در مورد حکومتهای عادی که عموما دیکتاتوری هستند، حکومت تنها به فعالیت سیاسی انسانها حساس است و اگر کسی با سیاست کاری نداشته باشد حکومتها هم اصولا با او کاری ندارند اما در کشورهایی که ماهیت اقتدارگرایانه دارند، حکومت در همه عرصههای زندگی مداخله مستقیم دارد و همین امر موجب میشود غیرسیاسی ماندن کار دشواری شود و افراد خواهی نخواهی با دولت و گرایشهای خاص آن در ابعاد مختلف زندگی روبرو میشوند. به عبارت دیگر در این حکومتها همه عرصههای زندگی خواهی نخواهی سیاسی میشود و به تبع آن بخش بزرگی از جامعه سیاسی میشوند. البته هرچه جلوتر میرویم شاهد آن هستیم که شهوت کنترل و سودای مداخله در همه ابعاد زندگی تضعیف می شود و حکومتها به تدریج عقبنشینی میکنند و نهایتا به حفظ سلطه سیاسی اکتفا میکنند و میفهمند اولا آنقدر نیرو و انرژی ندارند که در همه عرصهها اقتدار خود را تحکیم کنند و باید آن را در مهمترین عرصه یعنی عرصه سیاست متمرکز سازند. ثانیا می فهمند که غیرسیاسی شدن بخشی از جامعه به نفع خودشان است و نباید با دست خود بر تعداد مخالفان افزود.
✳️ملاحظه دوم به ماهیت رشته و شغل بر میگردد. در بسیاری از شغلها و رشتهها افراد ارتباط مستقیمی با مسائل جمعی ندارند. یک پزشک بیشتر با بیماران روبروست و حداکثر به سیاست سلامت که در حکومت اتخاذ میشود کار دارد. یک معلم بیشتر به آموزش و تربیت شاگردان متمرکز است. یک فروشنده بیشتر به قدرت خرید مراجعه کننده توجه دارد. بیشتر اقشار و اصناف میتواند بدون توجه به اخبار تحولات سیاسی زندگی خود را سپری کنند؛ ولی کسی که اقتصاد خوانده ناگزیر است هر روز اخبار بخواند تا بفهمد چه سیاستهایی در کار است. او به هر جا مینگرد ناخودآگاه با پیامدهای سیاستهای اقتصادی روبروست. کسی که علوم سیاسی خوانده نیز ناگزیر است اخبار را دنبال کند تا تحول جریان قدرت و دست به دست شدن آن را دریابد. نهایتا کسی که جامعهشناسی خوانده نمیتواند سر در زندگی شخصی خود فرو برد و به ناچار باید به تحول زندگی جمعی نگاه و روندهای اجتماعی را رصد کند و سیاستهای درست و نادرست در عرصه فرهنگ و پیامدهایش را شاهد باشد. در نتیجه دانشآموختگان این سه رشته بیش از دیگران در معرض درد و رنج ناشی از ناکارایی حکومت و سیاستهای نادرست هستند چون نسبت به دیگران فهم بیشتر و عمیق تری نسبت به امور کلان پیدا میکنند و این عجیب نیست چون از قدیم گفته بودند «هر که را علمش فزون، دردش فزون». البته افراد حرفه ای به تدریج می آموزند که صبور باشند. همانطور که یک پزشک بعد از عمل جراحی درد و رنج بیمار را می بیند ولی می داند که بعد از چند وقت این درد منتفی خواهد شد یک اقتصاددان می آموزد که اصلاح سیاستهای کلان اقتصادی نیازمند زمان است. باید گذاشت هر چیزی به وقتش برسد تا مورد مطالبه قرار گیرد. یک اقتصاددان کلان می داند که اگر چند ایده را هم زمان جلو ببرد و در یک فاصله ده ساله یکی از آنها را بتواند به ثمر برساند کارنامه موفقی خواهد داشت زیرا این عرصه نه تنها کم بازده بلکه دیربازده است! نکته بدتر آنکه جامعه معمولا طرفدار سیاستهای اقتصادی نادرست و کوتاه مدت نگر است و همین امر این ضرورت را ایجاب می کند که یک اقتصاددان آستانه تحمل بالاتری داشته باشد تا بتواند ایده خود را فراگیر کند. یک تحلیل گر سیاسی می داند که تحولات سیاسی یک باره نیستند و گاه چند دهه زمان می برد. لذا در تربیت علمی خود می آموزد که صبور باشد و با یک اتفاق دچار هیجان نشود و تحلیلهای سیاسی نادرست عرضه نکند. جامعه شناسان بیش از دیگران صبور هستند و می دانند تحولات اجتماعی و فرهنگی بسیار زمان بر است و نباید ایده آل نگر بود و سودای تغییرات فرهنگی و اجتماعی زودهنگام داشت.
✳️ملاحظه سوم به ترجیحات فردی بر میگردد. برخی بنا به ذات نمی توانند نسبت به محیط اطراف بی تفاوت باشند. چنین افرادی نمی توانند تنها در سر در زندگی شخصی کنند و کاری نداشته باشند که عرصه عمومی چه می گذرد. آنها حساس هستند که بی تفاوت نباشند و هرجا هستند تقلا می کنند بهبودی ایجاد شود. ذات آنها با راضی به وضع موجود بودن ناسازگار است و میل به تعالی و بهبود در درونشان آرام نمی گیرد. مهم نیست در چه شغلی باشند پیوسته از خود می پرسند من چه می توانم بکنم که مفیدتر باشم و وضعیت اطرافم بهتر شود. وقتی نابسامانی سیاست از حدی بیشتر شود، این افراد سریعتر و بیشتر از دیگران سیاسی می شوند و این غیرمنتظره نیست.
رفاه فردی از مصرف کالاهای عمومی و کالاهای خصوصی تامین می شود و در روحیه این افراد، مصرف کالای عمومی با کیفیت اهمیت بیشتری دارد تا کالاهای خصوصی! نتیجه آنکه نمی توانند صرفا به توسعه فردی بپردازند. در مورد این اشخاص نباید ملامت پیشه کرد و تنها باید تذکر داد که مبادا توسعه فردی به کلی فراموش شود!
✳️ملاحظه آخر به سامان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر میگردد. وقتی نابسامانی از حدی بیشتر می شود زندگی توده مردم از حالت عادی خارج می شود. نظم طبیعی زندگی مختل شده و جامعه گذار از یک تعادل و یک نظم به تعادل و نظم دیگری را تجربه خواهد کرد. در چنین شرایطی جامعه دچار اضطراب و اضطرار است چیزی که ظاهرا دورکهایم آن را آنومی خوانده است یعنی وضعیتی که ارزشها و نظم قبلی بر هم ریخته ولی هنوز ارزشها و نظم جدیدی حاکم نشده است. در چنین وضعیتی تمرکز بر وضعیت فردی و پیگیری صرف توسعه فردی کار غیرممکنی است. فقط باید مراقب بود که سیل تحول وقایع آدمی را از زندگی فردی و توسعه فردی غافل نکند.
https://www.tg-me.com/PhiloSocrate دوستدار سقراط /com.ali_sarzaeem
✳️ملاحظه آخر به سامان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر میگردد. وقتی نابسامانی از حدی بیشتر می شود زندگی توده مردم از حالت عادی خارج می شود. نظم طبیعی زندگی مختل شده و جامعه گذار از یک تعادل و یک نظم به تعادل و نظم دیگری را تجربه خواهد کرد. در چنین شرایطی جامعه دچار اضطراب و اضطرار است چیزی که ظاهرا دورکهایم آن را آنومی خوانده است یعنی وضعیتی که ارزشها و نظم قبلی بر هم ریخته ولی هنوز ارزشها و نظم جدیدی حاکم نشده است. در چنین وضعیتی تمرکز بر وضعیت فردی و پیگیری صرف توسعه فردی کار غیرممکنی است. فقط باید مراقب بود که سیل تحول وقایع آدمی را از زندگی فردی و توسعه فردی غافل نکند.
https://www.tg-me.com/PhiloSocrate دوستدار سقراط /com.ali_sarzaeem
Telegram
PhiloSocrate (دوستدار سقراط)
یادداشت های علی سرزعیم در حوزه اقتصاد و غیراقتصاد
تماس مستقیم با من alisarzaeem@
www.sarzaeem.irسایت شخصی من/@sarzaeembotربات تعریف شده روی سایت شخصی
تماس مستقیم با من alisarzaeem@
www.sarzaeem.irسایت شخصی من/@sarzaeembotربات تعریف شده روی سایت شخصی
Forwarded from خرمگس
فرهاد قنبری
تناقض عجیب
عدهای از مردم معتقدند که حکومت جمهوری اسلامی با حجاب و پوشش اجباری، حقوق انسانی و حق شهروندی آنها را نادیده گرفته و به آنها توهین و مزاحمت و تحقیر روا میدارد. پاییز سال گذشته بخشی از این افراد برای مبارزه با (به قول خود) این توهین و آزار و تحقیر، حاضر به کشته شدن و پرداخت هزینههای سنگین و حتی به آشوب کشیده شدن شهر و کشورشان بودند.
حالا اکثریت همان افراد که یک شال نیمبند اجباری از سوی حکومت بر سر خود و خانوادههایشان را نمیپذیرند و آن را مصداق فاشیسم و...، میدانند، به فلسطینیها برای اینکه با اشغالگر سرزمینشان و با تحقیر و خشونت سیستماتیک هر روزه اشغالگران کنار نیامده و واقعیت را نمیپذیرند، انتقاد کرده و آنها را مقصر تلقی اصلی تمام توحش اسرائیل معرفی میکنند.
باید از این جماعت پرسید، شمایی که به خاطر یک تکه پارچه اجباری روی سر و شانه خود یا نزدیکانتان حاضر به از دست دادن جان و تحمل هزینه فراوان به خود و به آشوب کشیده شدن وطنتان بودید، چگونه از ملتی انتظار دارید که در مقابل اشغالگری و تحقیر سیستماتیک و خشونت افسار گسیخته و زورگویی (آن هم نه از سوی هموطن خود بلکه از سوی دشمنی خونخوار) که از بدو تولد به آنها اعمال میشود، سکوت و خویشتنداری به خرج دهند؟
یا در سوی دیگر برخی دیگر در گوشهای نشسته و داد سخن سر میدهند که فلسطینیها باید با واقعیت کنار آمده و سرزمینهای اشغال شده خود توسط یهودیان را فراموش کرده و به کشورهای دیگر مهاجرت کنند. منطق این جماعت هم این است که یک قطعه زمین کوچک چه ارزشی دارد که انسان به خاطر آن جان خود را به خطر انداخته و رنج و محنت فراوانی را برای خود رقم بزند.
این دست از افراد (فارغ از اینکه وطن را به یک قطعه زمین تقلیل میدهند) عموما کسانی هستند که خود به خاطر یک قطعه زمین پنجاه متری ارثی روستاییِ کم ارزش، برادر و خواهر و اقوام خود را مدام به دادگاه میکشانند، اما وقتی نوبت به فلسطینیها میرسد به چنین دست و دل بازی بیحد و مرزی نایل میآیند.
مسئله فلسطین یک مسئله ویژه و خاص و یک ننگ بزرگ برای انسان امروزی است و هیچکس جز خود فلسطینیان توان درک درست آن را ندارد و ما هم بهتر است به جای ارائه نظریات سخیف اگر جرات و توان ایستادن در کنارشان را نداریم، سکوت اختیار نماییم.
@kharmagaas
تناقض عجیب
عدهای از مردم معتقدند که حکومت جمهوری اسلامی با حجاب و پوشش اجباری، حقوق انسانی و حق شهروندی آنها را نادیده گرفته و به آنها توهین و مزاحمت و تحقیر روا میدارد. پاییز سال گذشته بخشی از این افراد برای مبارزه با (به قول خود) این توهین و آزار و تحقیر، حاضر به کشته شدن و پرداخت هزینههای سنگین و حتی به آشوب کشیده شدن شهر و کشورشان بودند.
حالا اکثریت همان افراد که یک شال نیمبند اجباری از سوی حکومت بر سر خود و خانوادههایشان را نمیپذیرند و آن را مصداق فاشیسم و...، میدانند، به فلسطینیها برای اینکه با اشغالگر سرزمینشان و با تحقیر و خشونت سیستماتیک هر روزه اشغالگران کنار نیامده و واقعیت را نمیپذیرند، انتقاد کرده و آنها را مقصر تلقی اصلی تمام توحش اسرائیل معرفی میکنند.
باید از این جماعت پرسید، شمایی که به خاطر یک تکه پارچه اجباری روی سر و شانه خود یا نزدیکانتان حاضر به از دست دادن جان و تحمل هزینه فراوان به خود و به آشوب کشیده شدن وطنتان بودید، چگونه از ملتی انتظار دارید که در مقابل اشغالگری و تحقیر سیستماتیک و خشونت افسار گسیخته و زورگویی (آن هم نه از سوی هموطن خود بلکه از سوی دشمنی خونخوار) که از بدو تولد به آنها اعمال میشود، سکوت و خویشتنداری به خرج دهند؟
یا در سوی دیگر برخی دیگر در گوشهای نشسته و داد سخن سر میدهند که فلسطینیها باید با واقعیت کنار آمده و سرزمینهای اشغال شده خود توسط یهودیان را فراموش کرده و به کشورهای دیگر مهاجرت کنند. منطق این جماعت هم این است که یک قطعه زمین کوچک چه ارزشی دارد که انسان به خاطر آن جان خود را به خطر انداخته و رنج و محنت فراوانی را برای خود رقم بزند.
این دست از افراد (فارغ از اینکه وطن را به یک قطعه زمین تقلیل میدهند) عموما کسانی هستند که خود به خاطر یک قطعه زمین پنجاه متری ارثی روستاییِ کم ارزش، برادر و خواهر و اقوام خود را مدام به دادگاه میکشانند، اما وقتی نوبت به فلسطینیها میرسد به چنین دست و دل بازی بیحد و مرزی نایل میآیند.
مسئله فلسطین یک مسئله ویژه و خاص و یک ننگ بزرگ برای انسان امروزی است و هیچکس جز خود فلسطینیان توان درک درست آن را ندارد و ما هم بهتر است به جای ارائه نظریات سخیف اگر جرات و توان ایستادن در کنارشان را نداریم، سکوت اختیار نماییم.
@kharmagaas