پیرامون ازدواج پسرهای مهاجر ایرانی، با دخترهای داخل ایران

کانال پرنس‌جان
از کارمندی تا رئیسی

از دهه‌ی 70 شمسی به بعد بود که محفل‌ها و باندها زیر چتر بیت‌رهبری آرام آرام بوجود آمد. آیت‌الله خامنه‌ای که متوجه خطر آقای رفسنجانی شده بود و می‌دانست او را در آخرین لحظه با چه مَکری رهبر کرده، تصمیم گرفت که برای محافظت از خودش، آغاز به ساختارسازی (Administration پیچیده‌ی بیت) در نظام قدرت کند.

همچنین چراغ سبزی برای خلق باندهای دیگر را فراهم کند تا باند رفسنجانی در نبود رقیب خیلی بهش خوش نگذرد. اگر هلو برو تو گلو و دبستانی‌فهم بخواهم بنویسم؛ تا امروز؛ این باندها سه دسته بندی اصلی دارند.

باندهای ایدئولوژیک
از مشهورترین نمونه‌هایش باند مصباح‌یزدی است که با مرگ او، با کمی گریم به "جبهه‌ی پایداری" تغییر چهره داد. بنظر می‌آید باندهای ایدئولوژیک خیلی درگیر جنگ‌های مالی و سهم‌خواه ثروت نیستند، بیشتر رویکردهای معطوف به قدرت و نسخه‌های نرم‌افزاری برای کنترل و Micro-management ساختار حکومت را دارند. باند انصار حزب‌الله، باند عَمار، یا باند حقانی که اکثرشان در نهادهای اطلاعاتی یا نظارتی نفوذ دارند. یا باند تحصیلکرده‌تر امام‌صادقی‌ها که در ازدواج با باند جبهه‌پایداری هستند.

این‌ها اکثرا وانمود می‌کنند که "ذوب در ولایت" هستند، اما اغلب این خدعه و نیرنگ‌شان است. ذوب در نقشه‌های بلندمدت استراتژیک خودشان هستند.


ادامه...
صفحه اول از چهارم

کانال تلگرام پرنس‌جان
.
ادامه

باندهای مالی
از مهمترین نمونه‌هایش مثل باند قالیباف، باند صادق محصولی، باند شمخانی، باند مازندرانی‌ها و... اکثر محفل‌هایی که از امرای سپاه یا کت‌شلواری‌های مذهبی و بازاری هستند.

بنظر اولویت اصلی این‌ها تسلط داشتن به گلوگاه‌های مالی، نفتی، پتروشیمی، معادن و کنترل شرکت‌های خصولتی است. خیال می‌کنم آقای خامنه‌ای متوجه شدند با گسترش این باندها می‌تواند وفاداری بخرد. از میان این سه باند، این تنها گروهی است که می‌شود وفاداری‌اش را به مجتبی خامنه‌ای انتقال داد.

این‌ها برای‌شان چه کسی رهبر باشد خیلی مهم نیست، حفظ منافع و شرایط‌شان مهم است. چون بیش از صندلی قدرت، ترجیح می‌دهند کارتل‌های مالی پشت پرده یا الیگارش نظام (Oligarchie) باشند و خیلی توی چشم نباشند.

باندهای مدیریتی
این‌ها بیشتر دنبال دیده‌شدن و قدرت گرفتن سیاسی‌اند. می‌خواهند سهمی از تصمیم‌گیری داشته‌باشند. مثل گروه اول تفکرات مذهبی و قصد تغییر ریشه‌ای سبک زندگی و تفکرات را ندارند، اما بدشان نمی‌آید مثل گروه باندهای مالی، جیب‌شان هم تا حدی بعد از این همه سال بیل‌زدن برای نظام پر باشد.

مثل باند سابق رفسنجانی که بعدها چند شاخه و حزب شد، مثل اصلاح‌طلب‌ها، مثل تکنوکرات‌های حزب الهی (لاریجانی و ...). این‌ها معمولا قربانی جنگ قدرت میان باندهای گروه اول و دوم می‌شوند و محبوبیت‌شان به شدت تحت تاثیر نظر افکار عمومی است. گاهی محبوب‌اند، گاهی منفور، دوباره محبوب می‌شوند و سینوسی این حالت ادامه دارد.

این مهم هست که شما در هر رقابت انتخاباتی یا افشاگری‌ها؛ توان تفکیک این‌ها را از هم داشته باشید. همه‌ی این‌ها بخشی از نظام‌اند. فرض کنیم نزدیک به 10-12 باند مهم هستند.

خطای شناختی افکار عمومی و تحلیل‌گرهایی که در سطح مسایل شنا می‌کنند این هست که اگر یک باند رفتاری خاص کرد، آن را "قصد" و "رویکرد کلی" نظام می‌بینند. درحالیکه لزوما این‌طور نیست.

ممکن است دو یا سه باند پشت پروژه این سیستم گشت ارشاد (طرح چراغ‌قوه) و پروژه بزرگ فیلترینگ و صیانت از فضای مجازی باشند. لزوما معنی‌اش این نیست که بیت برای این مسایل چراغ سبز نشان داده؛ گاهی بیت در عمل انجام شده قرار می‌گیرد و اما اگر تصمیمات این باندها را (مدیریت میانی نظام) تایید نکند، مرجعیت خودش زیر سئوال می‌رود.

بنابراین در تحلیل باید در نظر گرفت که هر اتفاقی که در امور داخلی یا خارجی ایران می‌افتد می‌تواند تصمیم مستقیم بیت یا هم‌پوشانی تصمیم تعداد زیادی از این باند ها باشد اما نه لزوما با دستور اولیه‌ی بیت.

پشت اغلب این پروژه‌ها هم بلا اسثتثنا نه مسایل سیاسی و ایدئولوژیک؛ که منافع هنگفت مالی و بودجه‌گیری است. از کانسپتِ دین و خواست مردم متدین، در اصل استفاده ابزاری می‌شود.

آقای خامنه‌ای، رهبری بسیار کاریزما، باهوش و حداقل از نظر من بسیار باسوادتر از رهبران منطقه است. کسی که این خصوصیات را نادیده بگیرد ابله است. اما در عین‌حال ضعفهای عجیبی دارد، و رهبر پراشتباهی هم بوده.

ایشان در این جنگلِ هرکی به هرکیِ باندهایی که برای حفاظت از ساختار خودش درست کرده، گاهی از ترس باندهایی که زیادی بزرگ شده‌اند به افرادی با پروفایل سفید پناه می‌برد که همان افراد نه تنها برای خودش شاخ می‌شدند، که یک باند جدید تشکیل می‌دادند. این باندهای جدید اخیر واقعا حکم بچه‌ی ناخواسته را برای سفره بیت‌رهبری دارند. همه هم ماشالله از نوزادی، جای شیر، قرمه‌سبزی و دنده‌کباب خور.

احمدی‌نژاد (باند بهاری‌ها) و ابراهیم رئیسی (باند مشهدی‌ها) دو نمونه‌ی اخیرند. تاریخ انقلاب نشان داده که آقای خامنه‌ای در این یک زمینه اتفاقا انسانی بی‌بصیرت با محاسبات کاملا اشتباه است. بعد از 35 سال رهبری، با این دستگاه‌های عظیم اطلاعاتی‌، کمتر درکی دارد که ناگهان صندلیِ چرمی با پایه‌های بلند دادن به افراد بی‌پروفایل و بی‌ریشه، اتفاقا رویکردی بسیار خطرناک و سمّی برای خودش هست.

انسانِ بی‌ریشه، چون اعتباری ساخته شده برای از دست دادن ندارد، برای رسیدن به مقصودش بی‌قاعده و غیرقابل پیش‌بینی رفتار می‌کند.

از طرف دیگر، هرچند خودش اهل فریب و خدعه است؛ اما زورش به خدعه‌های جمعی باندهای ایدئولوژیک نمی‌رسد. خصوصا جبهه‌ی پایداری.

آن‌باند‌ها استراتژی‌شان مشخص است؛ با تاکید بر "ذوب ولایت بودن"، قصدشان نفوذ و تغییر دادن و انحراف دادن خیلی چیزها به نفع اکوسیستم خودشان است. این‌ها ذات‌شان بر مبنای عبور از رهبری است در زمان قطعی خودش. کثیری‌ از آن‌ها باندهایی هستند به شدت ضد "هویت‌ایرانی" و "ایرانیّت" و به شدت خواستار تغییر شکل ایران و خلق سلسله‌های حکومتی بنیادگرای خودشان.

بسیار پرنفوذند و گاهی افرادی از میان آن‌ها وانمود می‌کنند متعلق به باندهای دیگر هستند! با الگوهای چراغ خاموش، با پترن شبیه به یهودیان و فرقه‌ی رجوی عمل می‌کنند.


ادامه...
صفحه دوم از چهارم

کانال تلگرام پرنس‌جان
.
ادامه...

شاید اشتباه کنم، اما من شخصا اعتقاد دارم، نهادهای اطلاعاتی اسرائیل، انگلیس و روسیه سال‌های سال روی بعضی از افرادِ این‌ باندها کار عمیق پرورشی کرده‌اند تا ایران را ده‌ها سال عقب، و همیشه وابسته نگاه‌دارند.

افراد سوپر حزب‌الهی و مُهربر پیشانی که از همان نوجوانی و جوانی طوری هدایت، جذب و پرورش داده شده‌اند که ذاتاً مثل یک ربات سیاسیِ برنامه نویسی شده، نابودکننده‌ی آینده‌ی ایران باشند.

بعضی این‌ها حتی شاید خودشان ندانند ابزار نفوذ نهادهای اطلاعاتی کشورهای دیگر هستند. به وضوح می‌بینید پترن رفتاری‌شان اما این هست که برای پیشرفت ایران در بیشتر زمینه‌ها سقف و محدودیت بگذارند. یک ایران غیر دمکرات همیشه ضعیف و قطع از جهان بوجود بیاورند که مشخص است سودش به کدام کشورها می‌رسد.

ترسناک‌ترینِ گروه‌ها هستند. شما فکر کنید گروه‌هایی که دقیقا داعیه‌‌ی قدرت‌گرفتن و حتی تعیین سیستم رهبری مورد نظر خودشان را دارند، اما جلوی افکار عمومی و دوربین‌ها، به دروغ، خودشان را ذوب‌ترین افرادِ انقلابی در رهبری نشان می‌دهند!

آقای خامنه‌ای راه بسیار سختی برای پاک‌سازی این‌ها دارد. چون مثل غده‌های سرطانی هستند که با بی‌دقتی جراحی کردن‌شان می‌تواند به قیمت متاستاز دادن و از بین رفتن اعتبار خود ولی‌فقیه تمام شود. این باندهای ایدئولوژیک، باندهای استخوان در گلو مانده‌ای هستند که میان مردم محروم، بازاریان و قشر پایین خشمگین ازقشر متوسط، کلی طرفدار جان‌فدا پیدا کرده‌اند.

و اما بحث اصلی...

به نظر من؛ جریانی ذی‌نفوذ در بیت رهبری، از شکل گرفتن و سیستماتیک‌تر شدن جریان باند مشهدی‌ها به یقین کامل رسید.

مرحوم آقای رئیسی بسیار ساده‌لوح‌تر از این حرف‌ها بود که بتواند اشتیاقش به رهبر شدن را پنهان کند. گویی واقعا باور کرده بود از گزینه‌های رهبری آن هم میان این همه باندهای هزارمادر است.

افکار عمومی شاید مطلع نباشند که همسر ایشان چگونه بر تصمیمات او تاثیر می‌گذاشت. بدور از پیچیدگی که بگویم، همسر مرحوم و پدر زن‌اش، چراغ‌خاموش و در پشت او، احتمالا آغازگر ساختار دادن به باندی شدند تا بتوانند آدم‌های مستقل و وفادار را جذب‌ کنند. اما شاید این‌کار را اینقدر گل‌درشت انجام دادند که به زودی حساسیت بیتِ رکب خورده از باند بهاری‌ها (احمدی نژادی ها) را برانگیخت.

مشکل اما این بود که تجربه‌ی احمدی‌نژاد و برخی آدمک‌های لاتِ دگوری و آتو جمع‌کن اطراف‌اش روزهایی بسیار دردناک برای آقای خامنه‌ای رقم زد. احمدی نژاد البته بسیار باهوش و صاحب‌ استراتژی بود.

ساده که بگویم؛ راه دادن به احمدی‌نژاد؛ نماد درخشانِ یکی از ساده‌لوحی‌های آیت‌الله خامنه‌ای است. فضا دادن به یک فرد بی‌پروفایل و ظاهرا ذوب در ولایت، که نه تنها خیلی زود دست به فرقه‌سازی و باندسازی زد، که با خدعه‌یِ سرپرستی چند روزه‌اش بر وزارت اطلاعات، آنقدر از این‌ها آتو جمع کرد که اگر بهش دست بزنند، همه باهم، مثل فشفشه‌های چهارشنبه‌ سوری، فیش فیش می‌روند به هوا!

من احساس می‌کنم خشونتی که در هدایت رئیس‌جمهور فقید برای بازدید ایشان از زیبایی درختان و طبیعت آرامش‌بخش رومانتیک زیبای آن کوه بکار گرفته شد؛ از خشم تکرار نشدن یک احمدی‌نژاد دوم بود.

با این تفاوتِ اول که اینجا مغز متفکر خود رئیسی نبود و وابستگان‌اش بودند. و با این تفاوت دوم که هنوز اعتقاد دارم، پوتین بین همه‌ی باندها، نظرش روی به قدرت رساندن این باند بود در یک‌سال اخیر. امن‌ترین باند برای ایران بعد از خامنه‌ای برای روسیه و حتی چین بود. بزرگترین ضرر کننده‌ی این رویکرد روسیه اما که بود؟ آقازاده‌ی پلاک شماره یک، و باندهای ایدئولوژیک.

ادامه...
صفحه سوم از چهارم

کانال تلگرام پرنس‌جان
بخش پایانی...

در هر حال، درگذشت آقای رئیسی، حتی اگر نتیجه ابر و ورود پشه‌ها به موتور هلیکوپتر و یک سانحه باشد، خروجی‌هایی داشت.

هم شر تشکیل شدن یک باند قدرتمند دیگر (که باز نتیجه بصیرت اشتباه رهبری بود) را کم می‌کرد به خصوص که خویشاوندسالار (Népotisme) بود، هم یک فردی که مثل احمدی‌نژاد تبدیل به جعبه‌سیاه نظام شده بود را حذف می‌کرد.

علاوه بر آن فردی را حذف می‌کرد که دیگر ثابت شده بود نه یک نخود کاریزما دارد، نه توان مدیریت بحران دارد، نه سخنوری دارد، با این ریزش حتی به ریاست‌جمهوری دوم نمی‌رسد، و نه جهان جدی‌اش می‌گیرد. این شد که شاید بسته‌بندی‌اش کردند، چند پاف عطر مشهدی به بسته پاشیدند، یک روبان قرمز پاپیونی روی‌اش گره زدند، و به عنوان کادوی مرجوعی تحویل بابانوئل خراسانِ خطری دادند.

البته که دنیای سیاست پیچیده‌تر از این حرف‌هاست و هرگز نمی‌شود به این سادگی همه چیز را سینمایی و قصه‌وار تحلیل کرد.

تعارض (Conflit d'intérêts) و اشتراک منافع میان این باندها و محفل‌ها اینقدر پیچیده است و سال به سال جا‌به‌جا می‌شود که فقط خدا می‌داند واقعا چه اتفاقی افتاده.

اما در هرحال، تا اندازه‌ای که بشود نقاط را فرضی به هم وصل کرد، می‌شود تحلیل‌هایی در فضای ابری و طوفانی داشت. چه بسا کل تحلیل من از صدر تا ذیل اشتباه باشد. در هر حال زمان، روشنگر خوبی است.

قاعده‌ای در سیاست عَملی هست، اینکه نوچه‌های‌ات را همیشه به جان هم بینداز، بگذار در نبرد با هم ضعیف‌ها حذف شوند و قوی‌ها بمانند، و در خلال این جنگ‌ها هرگز نتوانند بیش از اندازه‌ای روی رشدشان تمرکز کنند.

این جنگ‌ها اما وفاداری‌شان را به تو (رهبر) بیشتر می‌کند، و می‌فهمند که برای پیروز شدن در این جنگِ قدرت همیشه نیاز به توجه و چراغ سبز تو دارند. اما این قاعده یک Side Effect هم دارد؛ اگر در این جنگ قدرت یک باند مدام برنده شود و بزرگ‌و‌بزرگ‌تر، آن‌وقت می‌تواند آینده‌ی تو (بیت رهبری) را هم نابود کند.

این جنگ قدرت همیشه در حکومت‌هایی که مبنای‌شان خلیفه‌گری و سلطانی و پادشاهی و ... و هِرمی است وجود داشته. در حکومت‌هایی که گاوسالاری و قبیله‌گری جزو ذات‌شان است خصوصا. از 3 هزارسال پیش تا به همین امروز. و از امروز تا 3 هزارسال بعد.

به نظر من از امروز به بعد، سخت گرفتن به بستگان مرحوم ابراهیم رئیسی و حذف تدریجی آن‌ها از صحنه‌ی قدرت، تا اندازه‌ی زیادی درست بودن این تحلیل را روشن خواهد کرد.

خاصه اینکه من احساس می‌کنم همسر مرحوم ابراهیم رئیسی، برخلاف پدرش، به زودی رفتارهای غیرعادی از خودش نشان خواهد داد. مثل ورود به صحنه‌ی سیاسی و سهم‌خواهی یا سخنرانی‌های شک‌برانگیز. و اگر این‌طور شد، می‌شود پرونده‌ی فرض سانحه بودن سقوط آن هلیکوپتر را برای همیشه بست. خدا عاقبت همه‌ی‌ ما را به خیر کند. مایی که تنها تماشاگر هستیم، و البته هزینه‌دهنده‌ی اصلی این بازیِ تخت و عبا.

پایان.


کانال تلگرام پرنس‌جان
2024/06/01 10:43:24
Back to Top
HTML Embed Code: