Telegram Group & Telegram Channel
هاله، هر روز میمیرد
من هرگز هاله لاجوردی را ندیده بودم و در این نوشته هم نمیخواهم در مورد او بنویسم به سه دلیل. اول اینکه در این مدت دوستان و نزدیکان او بسیار در مورد دانش، شیوه تدریس و ستمی که بر او روا شد نوشته اند و قطعا من چیزی ندارم به این نوشته ها اضافه کنم. دوم اینکه من دانش زیادی در حوزه مطالعات فرهنگی ندارم و این خود هاله لاجوردی بود که احتمالا می توانست بسیار بهتر و بیشتر از من درباره اینکه چگونه امر غایب به تمامی امر حاضر را کنار میزند و حاضرتر از هر حاضری میشود بنویسد. اینکه چگونه کسی که بیش از ده سال از حذفش میگذرد، جایش، نامش و اثرش؛ بیشتر از همه دیگر حاضران در دانشکده ای است که خود را خدای علم می پندارند و هیچند و چیزی کم. اما مهمترین دلیل این است که هاله لاجوردی تنها یک نمونه است و نمونه ها وقتی اهمیت نظری می یابند که ما از آنها به الگوها و روندها برسیم.
هاله لاجوردی نمونه ای از روندی هر روزه در دانشکده علوم اجتماعی و گروه ارتباطات آن است. روندی هر روزه که در آن تفکر ذبح می شود، اندیشه تحقیر می شود و تفاوت طرد می شود. امری روزمره و الگویی ثابت که حالا به گفتمانی مسلط در آنجا بدل گشته و هر معنای رقیبی را با شدت از میدان به در می کند. روندی هر روزه که در هر کلاس و هر ترمی تکرار می شود و کارویژه اش کشتن دانشجویان منتقد، صاحب فکر و اهل اندیشیدن است. البته که در این روند هم اعضای هیئت علمی- من عامدانه از لفظ استاد استفاده نمی کنم- و هم دانشجویان مقصرند. اعضای هیئت علمی که دغدغه شان گرفتن فلان طرح از بهمان دستگاه و نهایتا گذاشتن اسمشان پای مقاله دانشجویی برای ارتقاء و برخورداری از امتیازات دیگر است. آنها که تنها نوچه می خواهند و چاکرپروری را ترویج می کنند. هم دانشجویانی که تاب اندیشیدن و تحمل سختی های تفکر را ندارند و البته که از حمایت سیستماتیک هم برخوردارند. هر دو گروه در تلاقی شومشان دانشگاه را مانند جامعه به اردوگاه تبدیل کرده اند که در آن همه باید مطیع، حرف شنو و شکل هم باشند. تفاوت ما را می کشد. همین تفاوت بود که باعث حذف و مرگ هاله لاجوردی شد. تفاوت بود که باعث حذف عباس کاظمی، شهرام پرستش و ... شد. گفتمان مسلطی که شکل گرفته و منافع اقصادی و غیر اقتصادی که به سوژه هایش می رساند، هیچ تفاوتی را برنمی تابد و بنابراین اگر متفاوت باشی حذف می شوی.
من در سالهایی که آنجا درس خوانده ام، تکرار این فاجعه هر روزه را بارها دیده ام. دانشجویان خوش فکر و با شور و اشتیاقی که یا به شکل واضح حذف شدند یا از درس و دانشگاه ناامید، به کارهایی دیگر رو آوردند. مرگ که فقط یک شکل ندارد. نه دانشجویان دیگر، که این تجربه خود من هم هست. سال 91، دانشجوی ترم آخر ارشد بودم و رتبه سوم کنکور دکترا. در جلسه مصاحبه، تلاش نه سنجش علمی که تحقیر دانشجو بود. سوال میپرسیدند و وقت پاسخگویی من بلند می شدند، راه می رفتند، با هم حرف می زدند و میخندیدند. من را با نامردی تمام رد کردند و تنها دلیل بازگشت من، این بود که نشان دهم نمیتوانند مرا نابود کنند. که از همه آن آدم های تهی متبختر پر از غرور که با ناشایستگی موقعیت هیئت علمی دانشگاه را غصب کرده اند قویترم. که از همه آنها بی نیازم. که نوچه آنها نمی شوم. خیلی ها به من گفته اند این حرف ها را نزن. اینها اینور و آنور شناخته شده اند، می توانند جلوی پیشرفتت را بگیرند. ولی من چشم به هیچ منفعت مادی یا غیر مادی از این گروه های ارتباطات و دانشکده ها و «پدرانش» ندارم. همه اش ارزانی خودشان. ما آدم های معمولی، با حقوقی بخور و نمیر زندگی میکنیم ولی تفاوتمان را، امیدمان را، و حقانیتمان را برای خودمان نگاه می داریم. البته که این گروه و این دانشکده تنها مشتی نمونه خروار است. اگر در دانشکده ها و دانشگاه های دیگر وضع بدتر نباشد، بهتر هم نیست.
اما نکته آخر. هاله لاجوردی حذف شد و در انزوا زندگیش به سر رسید. اگر بناست یاد او بماند، باید آنها که مرام و منش او را در اندیشه و دانشگاه دارند بشناسیم. مثلا مصطفی مهرآئین. از معدود افرادی که هر حرفش، سخنرانیش و کارگاهش نکته دارد، اندیشه دارد و باید او را شناخت. حتی به گواه نوشته های خودش در کانال تلگرامیش، برای او هم مشکلات زیادی درست کرده اند که البته برای کسی که می اندیشد و دغدغه دارد، رخ دادن این اتفاقها عجیب نیست. گفتمان مسلطی که اشاره کردم، با همه قدرت می خواهد تفاوت را طرد کند. این ما هستیم که اگر برای هاله لاجوردی دلتنگیم و اندوهگین، باید هر کنشمان مقاومتی باشد در برابر این گفتمان؛ چیزی فراتر از یک سوگواری بیهوده.

*از ابتدا بنا بوده، این کانال مختص تحقیقات رسانه های اجتماعی باشد ولی از آدم های بزرگ باید نوشت. این یکبار -احتمالا- استثناست.
@SocialMediaResearch



tg-me.com/SocialMediaResearch/153
Create:
Last Update:

هاله، هر روز میمیرد
من هرگز هاله لاجوردی را ندیده بودم و در این نوشته هم نمیخواهم در مورد او بنویسم به سه دلیل. اول اینکه در این مدت دوستان و نزدیکان او بسیار در مورد دانش، شیوه تدریس و ستمی که بر او روا شد نوشته اند و قطعا من چیزی ندارم به این نوشته ها اضافه کنم. دوم اینکه من دانش زیادی در حوزه مطالعات فرهنگی ندارم و این خود هاله لاجوردی بود که احتمالا می توانست بسیار بهتر و بیشتر از من درباره اینکه چگونه امر غایب به تمامی امر حاضر را کنار میزند و حاضرتر از هر حاضری میشود بنویسد. اینکه چگونه کسی که بیش از ده سال از حذفش میگذرد، جایش، نامش و اثرش؛ بیشتر از همه دیگر حاضران در دانشکده ای است که خود را خدای علم می پندارند و هیچند و چیزی کم. اما مهمترین دلیل این است که هاله لاجوردی تنها یک نمونه است و نمونه ها وقتی اهمیت نظری می یابند که ما از آنها به الگوها و روندها برسیم.
هاله لاجوردی نمونه ای از روندی هر روزه در دانشکده علوم اجتماعی و گروه ارتباطات آن است. روندی هر روزه که در آن تفکر ذبح می شود، اندیشه تحقیر می شود و تفاوت طرد می شود. امری روزمره و الگویی ثابت که حالا به گفتمانی مسلط در آنجا بدل گشته و هر معنای رقیبی را با شدت از میدان به در می کند. روندی هر روزه که در هر کلاس و هر ترمی تکرار می شود و کارویژه اش کشتن دانشجویان منتقد، صاحب فکر و اهل اندیشیدن است. البته که در این روند هم اعضای هیئت علمی- من عامدانه از لفظ استاد استفاده نمی کنم- و هم دانشجویان مقصرند. اعضای هیئت علمی که دغدغه شان گرفتن فلان طرح از بهمان دستگاه و نهایتا گذاشتن اسمشان پای مقاله دانشجویی برای ارتقاء و برخورداری از امتیازات دیگر است. آنها که تنها نوچه می خواهند و چاکرپروری را ترویج می کنند. هم دانشجویانی که تاب اندیشیدن و تحمل سختی های تفکر را ندارند و البته که از حمایت سیستماتیک هم برخوردارند. هر دو گروه در تلاقی شومشان دانشگاه را مانند جامعه به اردوگاه تبدیل کرده اند که در آن همه باید مطیع، حرف شنو و شکل هم باشند. تفاوت ما را می کشد. همین تفاوت بود که باعث حذف و مرگ هاله لاجوردی شد. تفاوت بود که باعث حذف عباس کاظمی، شهرام پرستش و ... شد. گفتمان مسلطی که شکل گرفته و منافع اقصادی و غیر اقتصادی که به سوژه هایش می رساند، هیچ تفاوتی را برنمی تابد و بنابراین اگر متفاوت باشی حذف می شوی.
من در سالهایی که آنجا درس خوانده ام، تکرار این فاجعه هر روزه را بارها دیده ام. دانشجویان خوش فکر و با شور و اشتیاقی که یا به شکل واضح حذف شدند یا از درس و دانشگاه ناامید، به کارهایی دیگر رو آوردند. مرگ که فقط یک شکل ندارد. نه دانشجویان دیگر، که این تجربه خود من هم هست. سال 91، دانشجوی ترم آخر ارشد بودم و رتبه سوم کنکور دکترا. در جلسه مصاحبه، تلاش نه سنجش علمی که تحقیر دانشجو بود. سوال میپرسیدند و وقت پاسخگویی من بلند می شدند، راه می رفتند، با هم حرف می زدند و میخندیدند. من را با نامردی تمام رد کردند و تنها دلیل بازگشت من، این بود که نشان دهم نمیتوانند مرا نابود کنند. که از همه آن آدم های تهی متبختر پر از غرور که با ناشایستگی موقعیت هیئت علمی دانشگاه را غصب کرده اند قویترم. که از همه آنها بی نیازم. که نوچه آنها نمی شوم. خیلی ها به من گفته اند این حرف ها را نزن. اینها اینور و آنور شناخته شده اند، می توانند جلوی پیشرفتت را بگیرند. ولی من چشم به هیچ منفعت مادی یا غیر مادی از این گروه های ارتباطات و دانشکده ها و «پدرانش» ندارم. همه اش ارزانی خودشان. ما آدم های معمولی، با حقوقی بخور و نمیر زندگی میکنیم ولی تفاوتمان را، امیدمان را، و حقانیتمان را برای خودمان نگاه می داریم. البته که این گروه و این دانشکده تنها مشتی نمونه خروار است. اگر در دانشکده ها و دانشگاه های دیگر وضع بدتر نباشد، بهتر هم نیست.
اما نکته آخر. هاله لاجوردی حذف شد و در انزوا زندگیش به سر رسید. اگر بناست یاد او بماند، باید آنها که مرام و منش او را در اندیشه و دانشگاه دارند بشناسیم. مثلا مصطفی مهرآئین. از معدود افرادی که هر حرفش، سخنرانیش و کارگاهش نکته دارد، اندیشه دارد و باید او را شناخت. حتی به گواه نوشته های خودش در کانال تلگرامیش، برای او هم مشکلات زیادی درست کرده اند که البته برای کسی که می اندیشد و دغدغه دارد، رخ دادن این اتفاقها عجیب نیست. گفتمان مسلطی که اشاره کردم، با همه قدرت می خواهد تفاوت را طرد کند. این ما هستیم که اگر برای هاله لاجوردی دلتنگیم و اندوهگین، باید هر کنشمان مقاومتی باشد در برابر این گفتمان؛ چیزی فراتر از یک سوگواری بیهوده.

*از ابتدا بنا بوده، این کانال مختص تحقیقات رسانه های اجتماعی باشد ولی از آدم های بزرگ باید نوشت. این یکبار -احتمالا- استثناست.
@SocialMediaResearch

BY تحقیقات رسانه های اجتماعی


Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 280

Share with your friend now:
tg-me.com/SocialMediaResearch/153

View MORE
Open in Telegram


تحقیقات رسانه های اجتماعی Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Telegram has exploded as a hub for cybercriminals looking to buy, sell and share stolen data and hacking tools, new research shows, as the messaging app emerges as an alternative to the dark web.An investigation by cyber intelligence group Cyberint, together with the Financial Times, found a ballooning network of hackers sharing data leaks on the popular messaging platform, sometimes in channels with tens of thousands of subscribers, lured by its ease of use and light-touch moderation.

How Does Bitcoin Mining Work?

Bitcoin mining is the process of adding new transactions to the Bitcoin blockchain. It’s a tough job. People who choose to mine Bitcoin use a process called proof of work, deploying computers in a race to solve mathematical puzzles that verify transactions.To entice miners to keep racing to solve the puzzles and support the overall system, the Bitcoin code rewards miners with new Bitcoins. “This is how new coins are created” and new transactions are added to the blockchain, says Okoro.

تحقیقات رسانه های اجتماعی from us


Telegram تحقیقات رسانه های اجتماعی
FROM USA