Telegram Group & Telegram Channel
نسبت ایدئولوژی چپ و ملت در ایران بر خلاف ساده‌سازی‌هایی که گاه صورت می‌گیرد یکپارچه نبوده و تحولات عمده‌ای را تجربه کرد. موضوعی که از آبشخورهای نظری و موقعیت‌های تاریخی گونه‌گون ناشی شده و آشنایی با آن به درک بهتر وضعیت فعلی و ریشه‌های آن یاری می‌رساند. در ادامه به بخشی از این تحول جریانی چپ به اختصار پرداخته می‌شود:

۱- مارکس به گونه‌ای منسجم و مستقل از ناسیونالیسم سخن نگفته است. او هیچ گاه ملی‌گرایی را به طور تام و مطلق نه رد کرد و نه پذیرفت. نظرگاه مارکس را از خلال مجموعه‌ٔ پراکندهٔ نوشته‌ها، مقالات و نامه‌هایش استنباط کرده‌اند.

۲- عقاید مارکس در حوزهٔ ملت و ملی‌گرایی آبشخوری دوگانه دارد. مارکس تحت تأثیر ایدئالیسم آلمانی ملت‌ها را موجودیت‌های فرهنگی کمابیش ازلی و ابدی می‌داند. در کمون ثانویه آن چه ناپدید خواهد شد ملی‌گرایی است. ملت‌ها از بین نمی‌روند و به حیات خود ادامه خواهند داد.

۳- آن چه داوری مارکس دربارهٔ ناسیونالیسم را شکل می‌دهد ایدهٔ پیشرفت است. از این منظر باید نسبت ملی‌گرایی‌ها را با بسط و گسترش مناسبات سرمایه‌دارانه به عنوان جریان محتوم تاریخ و مقدمهٔ استقرار سوسیالیسم سنجید. اگر هم‌راستا با پیشرفت تاریخی باشند مترقی و در غیر این صورت ارتجاعی‌اند.

۴- اریک هابزبام دربارهٔ ملی‌گرایی‌های اروپایی دو نوع متفاوت از آن‌ها را تشخیص می‌دهد. ناسیونالیسم از ۱۸۳۰ تا ۱۸۷۱ جنبشی یک‌پارچه‌ساز، وحدت‌بخش و هم‌گراست.(تأسیس آلمان و ایتالیا) اما از ۱۸۷۱ تا هنگام فروپاشی امپراتوری‌ها در جنگ جهانی اول و بازترسیم مرزهای اروپا در ورسای، گونه‌های جدایی‌خواه و واگرا برتری می‌یابند.

۵- ناسیونالیسم‌های هم‌گرا با گرد آوردن جمعیت، مواد خام و فرصت‌های سرزمینی کافی به تأسیس بازار ملی پایدار، گسترش سرمایه‌داری و تحقق پیشرفت منجر می‌شدند. در مقابل ملی‌گرایی‌های قومی-زبانی واگرا در راستای چنین هدفی مانع ایجاد می‌کردند. بر همین شالوده مارکس و انگلس با اشکال جدایی‌خواه ملی‌گرایی به مخالفت برخاستند. برای نمونه، تمایل چک‌تبارها برای جدایی از آلمان را تقبیح می‌کردند. موضوعی که به مذاق چک‌گرایان خوش نیامد و در واکنش آن‌ها را شوونیست و پان‌ژرمانیست خواندند.

۶- این جهت‌گیری کلی یک قید اساسی نیز داراست. مارکس و انگلس از ناسیونالیسم واگرا هنگامی که در برابر گروه قومی مسلط با نظام‌های عقب‌افتاده و پیچیدگی و پیشرفت اجتماعی کمتر قرار می‌گرفتند، حمایت می‌کردند. این به معنای طرف‌داری از ناسیونالیسم‌های ملل بالکان علیه امپراتوری فئودالی-نظامی عثمانی یا ملی‌گرایی‌ها در مقابل روسیهٔ تزاری به عنوان پاس‌بان نظام سرف‌داری بود.

۷- کاربست نگرش مارکسی در مورد ایران و مناسبات آن متضمن نفی هر گونه واگرایی است. نه تنها جدایی‌خواهی ایده‌ای علیه پیشرفت محسوب می‌شود، بلکه در صورت فرض یک هستهٔ قومی مسلط فارس در ایران که البته اشتباه است، باید پذیرفت شاید به استثنای آذری‌ها، در تمام مناطقی که نیروهای واگرا مشاهده می‌شوند، سطح پیچیدگی اجتماعی، شهرنشینی و سواد نسبی نیز به گونه‌ای محسوس پایین‌تر و مناسبات عشیره‌ای، سنتی و مردسالارانه قوی‌تر است.

۸- در ایران نگرش مارکسی میان نیروهای سوسیالیست از زمان ظهور آن‌ها در دورهٔ مشروطه مسلط است. مانیفست فرقهٔ دموکرات ایران که به عنوان شاخص‌ترین حزب این دوره مبتنی بر تکامل تاریخی مارکسیستی نوشته شده بود، ایجاد «یک حکومت قانونی قوی» و «نفوذ حکومت مرکزی» در «تمام اعماق بعیدهٔ مملکت» را جهت واردات ماشین و پیشبرد صنایع و سرمایهٔ ملی درخواست می‌کرد.

۹- تحول در این نگرش با کنگرهٔ اول سال ۱۲۹۹ فرقهٔ عدالت(حزب کمونیست)، در انزلی رخ داد که در آن ایران برای نخستین بار به عنوان کشوری چندملیتی صورت‌بندی شد. سپس در کنگرهٔ دوم سال ۱۳۰۶ حزب در ارومیه* حق جدایی و تعیین سرنوشت ملت‌های ایران مورد تصویب و پذیرش قرار گرفت. نیز برای نخستین بار «فدرالیسم» وارد ادبیات سیاسی ایران شد. این تغییر متأثر از غلبهٔ گرایش لنینیستی در انقلاب ۱۹۱۷ م. روسیه است.

۱۰- لنینیسم بنا به جزوهٔ تدوین‌یافته توسط استالین ملت را بر بنیادهای قومی-زبانی واگرا(سرزمین، اقتصاد، زبان، کاراکتر ملی) تعریف می‌کرد. این مبنا هم به لحاظ تاکتیکی برای بهره‌برداری از شکاف حاشیه و مرکز به نفع انقلاب بلشویکی سودمند بود؛ هم «زندان ملت‌ها» نامیدن روسیه با شرایط تاریخی امپراتوری به عنوان برون‌داد توسعه‌طلبی قرون ۱۸ و ۱۹ رومانف‌ها تطبیق داشت.

۱۱- با گرته‌برداری از آموزه‌های لنینیستی، در قرن چهاردهم خورشیدی احزاب چپ‌گرای کمونیست، توده و چریک‌های فدایی خلق ایران را به صورت کشوری کثیرالمله صورت‌بندی کردند. تحولی که با تغییر مرکز ثقل بحث‌ها از «تکامل» و «پیشرفت» به سوی «ستم ملی» و مضامین مشابه آن همراه بود.



tg-me.com/abatilll/28
Create:
Last Update:

نسبت ایدئولوژی چپ و ملت در ایران بر خلاف ساده‌سازی‌هایی که گاه صورت می‌گیرد یکپارچه نبوده و تحولات عمده‌ای را تجربه کرد. موضوعی که از آبشخورهای نظری و موقعیت‌های تاریخی گونه‌گون ناشی شده و آشنایی با آن به درک بهتر وضعیت فعلی و ریشه‌های آن یاری می‌رساند. در ادامه به بخشی از این تحول جریانی چپ به اختصار پرداخته می‌شود:

۱- مارکس به گونه‌ای منسجم و مستقل از ناسیونالیسم سخن نگفته است. او هیچ گاه ملی‌گرایی را به طور تام و مطلق نه رد کرد و نه پذیرفت. نظرگاه مارکس را از خلال مجموعه‌ٔ پراکندهٔ نوشته‌ها، مقالات و نامه‌هایش استنباط کرده‌اند.

۲- عقاید مارکس در حوزهٔ ملت و ملی‌گرایی آبشخوری دوگانه دارد. مارکس تحت تأثیر ایدئالیسم آلمانی ملت‌ها را موجودیت‌های فرهنگی کمابیش ازلی و ابدی می‌داند. در کمون ثانویه آن چه ناپدید خواهد شد ملی‌گرایی است. ملت‌ها از بین نمی‌روند و به حیات خود ادامه خواهند داد.

۳- آن چه داوری مارکس دربارهٔ ناسیونالیسم را شکل می‌دهد ایدهٔ پیشرفت است. از این منظر باید نسبت ملی‌گرایی‌ها را با بسط و گسترش مناسبات سرمایه‌دارانه به عنوان جریان محتوم تاریخ و مقدمهٔ استقرار سوسیالیسم سنجید. اگر هم‌راستا با پیشرفت تاریخی باشند مترقی و در غیر این صورت ارتجاعی‌اند.

۴- اریک هابزبام دربارهٔ ملی‌گرایی‌های اروپایی دو نوع متفاوت از آن‌ها را تشخیص می‌دهد. ناسیونالیسم از ۱۸۳۰ تا ۱۸۷۱ جنبشی یک‌پارچه‌ساز، وحدت‌بخش و هم‌گراست.(تأسیس آلمان و ایتالیا) اما از ۱۸۷۱ تا هنگام فروپاشی امپراتوری‌ها در جنگ جهانی اول و بازترسیم مرزهای اروپا در ورسای، گونه‌های جدایی‌خواه و واگرا برتری می‌یابند.

۵- ناسیونالیسم‌های هم‌گرا با گرد آوردن جمعیت، مواد خام و فرصت‌های سرزمینی کافی به تأسیس بازار ملی پایدار، گسترش سرمایه‌داری و تحقق پیشرفت منجر می‌شدند. در مقابل ملی‌گرایی‌های قومی-زبانی واگرا در راستای چنین هدفی مانع ایجاد می‌کردند. بر همین شالوده مارکس و انگلس با اشکال جدایی‌خواه ملی‌گرایی به مخالفت برخاستند. برای نمونه، تمایل چک‌تبارها برای جدایی از آلمان را تقبیح می‌کردند. موضوعی که به مذاق چک‌گرایان خوش نیامد و در واکنش آن‌ها را شوونیست و پان‌ژرمانیست خواندند.

۶- این جهت‌گیری کلی یک قید اساسی نیز داراست. مارکس و انگلس از ناسیونالیسم واگرا هنگامی که در برابر گروه قومی مسلط با نظام‌های عقب‌افتاده و پیچیدگی و پیشرفت اجتماعی کمتر قرار می‌گرفتند، حمایت می‌کردند. این به معنای طرف‌داری از ناسیونالیسم‌های ملل بالکان علیه امپراتوری فئودالی-نظامی عثمانی یا ملی‌گرایی‌ها در مقابل روسیهٔ تزاری به عنوان پاس‌بان نظام سرف‌داری بود.

۷- کاربست نگرش مارکسی در مورد ایران و مناسبات آن متضمن نفی هر گونه واگرایی است. نه تنها جدایی‌خواهی ایده‌ای علیه پیشرفت محسوب می‌شود، بلکه در صورت فرض یک هستهٔ قومی مسلط فارس در ایران که البته اشتباه است، باید پذیرفت شاید به استثنای آذری‌ها، در تمام مناطقی که نیروهای واگرا مشاهده می‌شوند، سطح پیچیدگی اجتماعی، شهرنشینی و سواد نسبی نیز به گونه‌ای محسوس پایین‌تر و مناسبات عشیره‌ای، سنتی و مردسالارانه قوی‌تر است.

۸- در ایران نگرش مارکسی میان نیروهای سوسیالیست از زمان ظهور آن‌ها در دورهٔ مشروطه مسلط است. مانیفست فرقهٔ دموکرات ایران که به عنوان شاخص‌ترین حزب این دوره مبتنی بر تکامل تاریخی مارکسیستی نوشته شده بود، ایجاد «یک حکومت قانونی قوی» و «نفوذ حکومت مرکزی» در «تمام اعماق بعیدهٔ مملکت» را جهت واردات ماشین و پیشبرد صنایع و سرمایهٔ ملی درخواست می‌کرد.

۹- تحول در این نگرش با کنگرهٔ اول سال ۱۲۹۹ فرقهٔ عدالت(حزب کمونیست)، در انزلی رخ داد که در آن ایران برای نخستین بار به عنوان کشوری چندملیتی صورت‌بندی شد. سپس در کنگرهٔ دوم سال ۱۳۰۶ حزب در ارومیه* حق جدایی و تعیین سرنوشت ملت‌های ایران مورد تصویب و پذیرش قرار گرفت. نیز برای نخستین بار «فدرالیسم» وارد ادبیات سیاسی ایران شد. این تغییر متأثر از غلبهٔ گرایش لنینیستی در انقلاب ۱۹۱۷ م. روسیه است.

۱۰- لنینیسم بنا به جزوهٔ تدوین‌یافته توسط استالین ملت را بر بنیادهای قومی-زبانی واگرا(سرزمین، اقتصاد، زبان، کاراکتر ملی) تعریف می‌کرد. این مبنا هم به لحاظ تاکتیکی برای بهره‌برداری از شکاف حاشیه و مرکز به نفع انقلاب بلشویکی سودمند بود؛ هم «زندان ملت‌ها» نامیدن روسیه با شرایط تاریخی امپراتوری به عنوان برون‌داد توسعه‌طلبی قرون ۱۸ و ۱۹ رومانف‌ها تطبیق داشت.

۱۱- با گرته‌برداری از آموزه‌های لنینیستی، در قرن چهاردهم خورشیدی احزاب چپ‌گرای کمونیست، توده و چریک‌های فدایی خلق ایران را به صورت کشوری کثیرالمله صورت‌بندی کردند. تحولی که با تغییر مرکز ثقل بحث‌ها از «تکامل» و «پیشرفت» به سوی «ستم ملی» و مضامین مشابه آن همراه بود.

BY اباطیل


Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 280

Share with your friend now:
tg-me.com/abatilll/28

View MORE
Open in Telegram


اباطیل Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

If riding a bucking bronco is your idea of fun, you’re going to love what the stock market has in store. Consider this past week’s ride a preview.The week’s action didn’t look like much, if you didn’t know better. The Dow Jones Industrial Average rose 213.12 points or 0.6%, while the S&P 500 advanced 0.5%, and the Nasdaq Composite ended little changed.

Find Channels On Telegram?

Telegram is an aspiring new messaging app that’s taking the world by storm. The app is free, fast, and claims to be one of the safest messengers around. It allows people to connect easily, without any boundaries.You can use channels on Telegram, which are similar to Facebook pages. If you’re wondering how to find channels on Telegram, you’re in the right place. Keep reading and you’ll find out how. Also, you’ll learn more about channels, creating channels yourself, and the difference between private and public Telegram channels.

اباطیل from us


Telegram اباطیل
FROM USA