tg-me.com/adibboroumand/137
Last Update:
«دفاع مقدس يا نبرد ميهنى»
اى جوانان! نیست ایران را زِ بدخواه ایمنى
قد برافرازید در راهِ نبردِ میهنى
گاهِ آسایش نباشد، موسمِ جنگ است، جنگ
جنگ را آماده باشید اى به نیروها غنى
کى توان خواندن بشر صدام را، کاهریمن است
گلشنى را گلشنى خوان گلخنى را گلخنى
آنکه چون دیوانه زنجیر بگسسته به قهر
راند لشکر سوى ایران با سلاح دشمنى
گرگِ خونآشامِ تازى زآن سوى اروندرود
سوى ایران حمله آورد از پى شیر اوژنى
از جهالت بیخبر کاندر قمارِ کارزار
شیر را از گرگ لغو است انتظارِ کمزنى
سخت نَبْوَد گر خروسى با خروس آید به جنگ
لیک در پیکارِ شاهین چند یابد ایمنى؟
رستمى باید که جوید جنگ با اسفندیار
ورنه ارجاسِب کجا و صولتِ رويينتنى؟
همنبردِ کشورِ ایران کجا باشد عراق؟
غیر نسْتیهَن که برتابد نهیبِ بیژنى؟
اختلالِ کارِ ایران تازیان را غرّه کرد
تا که بر ما تاختند از خُفیهگاهِ رهزنى
بیمحابا سوى ایرانمرز روىآور شدند
همچو بر انبارِ گندم موشهاى خرمنى
از عراق آمد سپاهى سوى ایران کینهجوى
در زمین و آسمان آمادهی بیانکنی
مردم غیرسپاهى را به بمباران گرفت
شرم ننمود از بتر کارى بدین مستهجنى
این سرنخ در کفِ اربابِ صدام است و بس
آنکه باشد باب وصفش هجوهاى سوزنى
دارد این جاهل عرب در راهِ مجد تازیان
دعوى برتر نژادى همچو گرگِ ژرمنى
گرچه در بغداد شد فرمانروا، فرمانبر است
گه زِ روسى گه زِ آمریکایى و گه لندنى
گرچه سربازان تازى سوى ایران تاختند
سخت چون اهریمنانى گرمتازِ ریمنى
لیک نیروى مدافع، رستمآسا در نبرد
ساخت دشمن را زبون چون پیر زالِ شیونى
خلق ایران جمله دفعِ دشمنان را یکدلاند
مسلم و گبر و یهودى همچو ترسا ارمنى
دشمن ایران که باشد؟ خشکمغزى نامراد
شهره در ناپاکى و نامردى و تردامنى؟
گر بود خشنود کاندر قصر شیرین رخنه کرد
خُرد سازند استخوانش تا شود پرویزنى
آفرین بادا به خرمشهر کز ایثارِ خون
گشت «خونینشهر» نامش در نبردِ برزنى
شهرِ آبادان که شد محصورِ آتشبارِ خصم
سخت پابرجاست اینک همچو کوه آهنى
آفرین بر شهرِ دزفول آن که گر کوبیده گشت
گاهِ جانبازى نداد از کف ثباتِ هاونى
آفرین بر جانفشان سرباز، کاندر راهِ جنگ
بر تنش پیراهن از غیرت نماید جوشنى
بر عشایر وآن سپاه پاسداران صد درود
کآهنینچنگاند چون شیرانِ دشت ارژنى
دستِ حق پشت و پناه جمله سربازان ماست
کز دل و جاناند کوشا در پىِ خصمافکنى
بر شهیدانِ وطن بادا درود بیشمار
مینوى مردان جاویدان به والامسکنى
بارى اى ایرانیان! گردیده خوزستانِ ما
سر به سر آماجِ حقد و کینه اهریمنى
دفع دشمن کرد باید با نوآیین ساز و برگ
پیش از آن کز شاخ نصرت میوه یابد چیدنى
ریخت باید بر سر خصمِ دغل، بارانِ تیر
چون تگرگِ سرشکن ریزان چو برف بهمنى
باید آوردن برون از روزگارِ وى دمار
چون که گشت این مارِ قتّال اژدهایى کشتنى
راند باید هر تجاوزپیشه را از پیشِ روى
با گران مشت و گران تیپا و پشتِ گردنى
تا بداند میدرندش آخر از دندان و چنگ
با دم شیر آن که بازى سر دهد از کودنى
طالعِ بدخواهِ ایران تیرهگون بادا «ادیب»
تا بود بر طاق گردون مهر و مه را روشنى
اديب برومند
تهران، دى ماه ۱۳۵۹
@AdibBoroumand
در شهریور ماه ۱۳۵۹ دولت عراق شئون هم آیینى وهمسایگى را با ایران زیر پا گذاشت و برخلاف موازین اسلامى و تأکیدات قرآنى دائر بر حفظ یگانگى و همبستگى بین جامعه مسلمانان و به رغم منشور سازمان ملل، به ایران حمله ور شد و جنگى نافرجام را آغاز کرد.
نیروى ارتشى و سپاهى ایران با همگامى بسیج شدگان و عشایر ایرانى به دفاع از خاک میهن برخاستند و دشمن هنگامه جو را دلیرانه از سرزمین خود راندند و شهرهاى اشغال شده را بازپس گرفتند. قصیده زیر در گیراگیر این جنگ تحمیلى سروده شد و در روزنامه «آرمان ملّت» منتشر گردید.
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/chame/14020-defa-moghadas-nabard-mihani.html
BY ادیب برومند | Adib Boroumand
Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 283
Share with your friend now:
tg-me.com/adibboroumand/137