tg-me.com/baharvin/818
Last Update:
☑️ در قعر یاس
@baharvin
🔸 اگر فکر میکنید ما امروز در یکی از ناامیدانهترین لحظات و برهههای تاریخی این مملکت گیر افتادهایم، پیشنهاد میکنم کتاب "روزها در راه" شاهرخ مسکوب را بخوانید تا ببینید یاس چه عمق دهشتناکی میتواند داشته باشد، خیلی خیلی عمیقتر از ناامیدی این روزها و لحظههای حاضر ما
🔸 یعنی همینطور نخوانده هم وضعیت متفکرانی مثل مسکوب را در سالهای پس از انقلاب، صدها کیلومتر دورتر از وطن و در غربت تصور کنید، حجم یاس و پوچی حاصل را تاحدی احساس خواهید کرد، پس از همه آن تلاشها و نوشتنها و گفتنها و مبارزه کردن ها و…امیدها، پس از همه آن امیدها… برای کسی که سالهای پس از انقلاب خارج از ایران بوده باشد و ناگزیر فقط به اخبار رسانههای عمدتا غربی از ایران دسترسی داشته باشد، برای چنین کسی، دورنما گویی تاریکی محض بوده است، بی هیچ، هیچ روزنه امیدی
🔸 "روزهای در راه" یادداشتهای روزانه مسکوب در همان سالهاست، از آذر ۵۷ تا آذر ۷۶؛ اوایل انقلاب چند ماهی ایران است و تیر ماه ۵۸ می رود پاریس و همه این بیست سال در پاریس می گذرد، ابری و خاکستری، همراه با بی پولی و یاس و دلتنگی کشنده.
🔸 یکی از تکان دهنده ترین صحنهها وقتی است که یادداشتهای ساعتهای قبل از خودکشی اسلام (عباسقلی) کاظمیه را میگذارد، بخشیاش را اینجا می آورم، گروتسک خالص، عجیب در ذهن آدم حک می شود:
🔹 "اول آن یک مثقال و نیم خریداری را با دقت پودر کردم و در کپسولهای پیچیده در خمیر نان خوردم. به علاوه غذای شور و یک بطری شراب و نیم بطری ویسکی که هریک میگویند برایم سم مهلک است خوردم (قبل از ساعت ۱۲ شب) مخفی نماناد که در نوشتن ساعتی بعد قدری دستم لرزید درنوشتن و چرتم برد و فکر کردم شکر خدا کار تمام شد ولی ظاهرا فقط تلخ بود و با عطر آشنا و تلخی زیادی که داشت مطمئن بودم اما فیلم های قشنگ تلویزیون از طبیعت شروع شد و خفه کردن را کنار گذاشتم و فکر کردم لازم نیست. احمقانه و طبق عادت (و خندهدار) که آثار اولین سیگار بعد از هشت ماه ترک را معدوم کردم به این امید که کار آرام آرام تمام می شود و لازم به زحمت و درد کشیدن (خپه کردن) نمیکشد، ولی الان که ساعت شش صبح است بیدارم و شنگول.
🔹 به اهل تریاک بگویید آنچه به آنها میفروشند مصنوعی است و خودشان را گول میزنند و پول شان را حرام میکنند. من به عنوان خوکچه آزمایشگاه از ساعت ۱۱ شب تا الان که ساعت شش صبح است همه چیز را امتحان کردم. گویی برخلاف همه تئوریهای پزشکی مقدار بیش از یک مثقال و نیم تریاک خوردنی و پنج شش سیگار و غذای شور و یک بطری شراب و نیم بطری ویسکی و چندین سیگار احتیاج داشتم تا حالم به کلی خوب شود و شنگول میشوم که هستم و از آن نیم ساعت، سه ربع گیجی درآمده ام و سالم و شنگولم و متاسفانه راحت نفس میکشم و ساعتها فیلم قشنگ و آرامش بخش طبیعت و شکار که خیلی دوست داشتم تماشا کردهام
......
🔹 دنباله آخرین پرنفسیها
دیگر ساعت ۷/۵ صبح ششم شد. اگر دستم می لرزد اثر بیست و چهار ساعت بی خوابی و این همه ناپرهیزی است به اساس حرفها معتقدم ولی دیگر احوال منظم نوشتن نمانده است.
باز هم از همه آنها که زحمتشان دادم و احوالشان را پریشان کردم عذر میخواهم، موفقیت همهتان را آرزومندم.
تا هوا به کلی روشن نشده و وقت نگذشته دست به کار شوم که بالاخره اینجا هم شکست خوردم. کار تمیز از آب در نیامد و کثافتکاری شد."
🔸 اسلام کاظمیه با کیسه نایلونی بر سر و نوار چسب پهن و سخت بستهبندی شده به دور گردن خودش را میکشد...
@baharvin
https://tinyurl.com/46zewubu
BY ...حالا که فکرش را میکنم...| بهاره آروین
Share with your friend now:
tg-me.com/baharvin/818