Telegram Group & Telegram Channel
نغمه شب ۲۵۸
شهریار گفت
- وسایل نغمه رو ببرم بالا بعد میام. منم سریع گفتم
- منم لباس عوض کنم .
خواستیم هر دو بریم بالا که ماهرخ گفت
- اتاق وسط رد من گرفتم. چون شهروز اومد اتاق آخر!
هر دو مکث کردیم برگشتیم سمت ماهرخ که گفت
- اما انگار اتاق شما بود نغمه جون. بذار من برم وسایلمو ببرم اتاق شهریار بعد سما وسایلتو بذار . .با این حرف خواست قبل ما از پله ها بره بالا اما شهریار خودش بالا رفت و گفت
- لازم نیست... نغمه میره اتاق من‌‌‌...
ابروهام بالا پرید. ماهرخ یک قدمی من ایستاد!
مریم سریع اومد دستم رو گرفت و بدون حرف منو برد بالا!
من تو اون اتاق قبلی وسیله داشتم‌ میخواستم بگم ماهرخ بیاد وسایلمو برداره اما مریم منو سریع با خودش بالا برد و باعث شد هیچی نگم. رسیدیم بالای پله ها و با دیدن لوازم و تحریر و بقیه وسایلم جلو در اتاقم رو زمین جا خوردم.
مریم آروم گفت
- همین یه ساعتی که شهروز اومد سریع این کارو کرد.
شهریار در اتاق خودش رو باز کرد و گفت
- مهم نیست . اینجوری بهترم هست! این اتاق دیگه کسی دست نمیزنه!
چمدونم رو گذاشت و من و مریم وسایلم رو از روی زمین گرفتیم و آوردیم اتاق شهریار. میر تحریر این اتاق بزرگ بود و کنارش قفسه کتابخونه هم داشت که جای خالی داشت.
وسایل رو موقت چیدیم داخلش و مریم گفت
- دایی کاش می رفتیم خونه خودت! خاله کژال هم فردا میگن داره میاد!
شهریار در کمد لباس رو باز کرد. یه تیشرت و شلوارک بیرون آورد و گفت
- فعلا خودمم میخوام همینجا بمونم تا تکلیف همه چیز مشخص شه!
نیش مریم تا بناگوش باز شد و گفت
- آخ جون...
بدون حرف دیگه از اتاق رفت بیرون و در رو بست. من موندم رو در رو شهریار که داست دکمه های پیراهنش رو باز میکرد‌.
نگاهمون آروم تلاقی کرد و گفت
- لباس راحتی بپوش بریم پایین! شب با هم اینجا میخوابیم.
من دوست داشتم پیش شهریار بمونم‌. اما نه اینجا تو این شلوغی، اونم وقتی که نمیخواد بگه ما عقد کردیم.
مردد گفتم
- اونا نمیدونن ما عقد کردیم! اینجوری درست نیست که ... من میرم اتاق مریم!
شهریار پیراهنش رو بیرون آورد و با رکابی مشکی دست هاش رو به کمرش زد و گفت
- نغمه ... میشه رک و راست بگی الان نگران چی هستی عزیزم!؟فایل کامل این رمان موجوده دوستان.
فایل کامل بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه است.
کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇
https://www.tg-me.com/BaghStore_app/898
فایل کامل همه رمان هام اونجا هست.
هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://www.tg-me.com/BaghStore_app/709



tg-me.com/banafshz/93016
Create:
Last Update:

نغمه شب ۲۵۸
شهریار گفت
- وسایل نغمه رو ببرم بالا بعد میام. منم سریع گفتم
- منم لباس عوض کنم .
خواستیم هر دو بریم بالا که ماهرخ گفت
- اتاق وسط رد من گرفتم. چون شهروز اومد اتاق آخر!
هر دو مکث کردیم برگشتیم سمت ماهرخ که گفت
- اما انگار اتاق شما بود نغمه جون. بذار من برم وسایلمو ببرم اتاق شهریار بعد سما وسایلتو بذار . .با این حرف خواست قبل ما از پله ها بره بالا اما شهریار خودش بالا رفت و گفت
- لازم نیست... نغمه میره اتاق من‌‌‌...
ابروهام بالا پرید. ماهرخ یک قدمی من ایستاد!
مریم سریع اومد دستم رو گرفت و بدون حرف منو برد بالا!
من تو اون اتاق قبلی وسیله داشتم‌ میخواستم بگم ماهرخ بیاد وسایلمو برداره اما مریم منو سریع با خودش بالا برد و باعث شد هیچی نگم. رسیدیم بالای پله ها و با دیدن لوازم و تحریر و بقیه وسایلم جلو در اتاقم رو زمین جا خوردم.
مریم آروم گفت
- همین یه ساعتی که شهروز اومد سریع این کارو کرد.
شهریار در اتاق خودش رو باز کرد و گفت
- مهم نیست . اینجوری بهترم هست! این اتاق دیگه کسی دست نمیزنه!
چمدونم رو گذاشت و من و مریم وسایلم رو از روی زمین گرفتیم و آوردیم اتاق شهریار. میر تحریر این اتاق بزرگ بود و کنارش قفسه کتابخونه هم داشت که جای خالی داشت.
وسایل رو موقت چیدیم داخلش و مریم گفت
- دایی کاش می رفتیم خونه خودت! خاله کژال هم فردا میگن داره میاد!
شهریار در کمد لباس رو باز کرد. یه تیشرت و شلوارک بیرون آورد و گفت
- فعلا خودمم میخوام همینجا بمونم تا تکلیف همه چیز مشخص شه!
نیش مریم تا بناگوش باز شد و گفت
- آخ جون...
بدون حرف دیگه از اتاق رفت بیرون و در رو بست. من موندم رو در رو شهریار که داست دکمه های پیراهنش رو باز میکرد‌.
نگاهمون آروم تلاقی کرد و گفت
- لباس راحتی بپوش بریم پایین! شب با هم اینجا میخوابیم.
من دوست داشتم پیش شهریار بمونم‌. اما نه اینجا تو این شلوغی، اونم وقتی که نمیخواد بگه ما عقد کردیم.
مردد گفتم
- اونا نمیدونن ما عقد کردیم! اینجوری درست نیست که ... من میرم اتاق مریم!
شهریار پیراهنش رو بیرون آورد و با رکابی مشکی دست هاش رو به کمرش زد و گفت
- نغمه ... میشه رک و راست بگی الان نگران چی هستی عزیزم!؟فایل کامل این رمان موجوده دوستان.
فایل کامل بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه است.
کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇
https://www.tg-me.com/BaghStore_app/898
فایل کامل همه رمان هام اونجا هست.
هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://www.tg-me.com/BaghStore_app/709

BY دانلود دانلود رمان نغمه شب (زندگی بنفش)


Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 280

Share with your friend now:
tg-me.com/banafshz/93016

View MORE
Open in Telegram


زندگی بنفش رمان نغمه شب Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Launched in 2013, Telegram allows users to broadcast messages to a following via “channels”, or create public and private groups that are simple for others to access. Users can also send and receive large data files, including text and zip files, directly via the app.The platform said it has more than 500m active users, and topped 1bn downloads in August, according to data from SensorTower.

Telegram today rolling out an update which brings with it several new features.The update also adds interactive emoji. When you send one of the select animated emoji in chat, you can now tap on it to initiate a full screen animation. The update also adds interactive emoji. When you send one of the select animated emoji in chat, you can now tap on it to initiate a full screen animation. This is then visible to you or anyone else who's also present in chat at the moment. The animations are also accompanied by vibrations. This is then visible to you or anyone else who's also present in chat at the moment. The animations are also accompanied by vibrations.

زندگی بنفش رمان نغمه شب from us


Telegram دانلود دانلود رمان نغمه شب (زندگی بنفش)
FROM USA