Telegram Group & Telegram Channel
نغمه شب ۲۶۲
سکوت شد بین همه و قلب من یخ زد. نکنه شهریار اینو قبول کنه!؟
مهین خانم گفت
- چرا پسر ها با آینده خودشون بازی کنن به جای اینکه تو برای حقت بجنگی!
شهروز گفت
- حاضری عقد کنی و طلاق بگیری! اما نری حرف نزنی! راستشو بگو ماهرخ قضیه چیه!؟
نگاه ماهرخ پر از نفرت شد و شهریار گفت
- چرا صادق نباشیم! بیا تو حقیقتو بگو ما هم حقیقت رو بگیم، بهتر نیست!؟
ماهرخ بلند شد و گفت
- حقیقت!؟
به شهریار نگاه کرد و گفت
- تو ۴۰ سالته و اینهمه دختر بازی کردی! یهو ازت کمک خواستم یادت افتاد ازدواج کنی!
رو کرد به من و گفت
- اونم با این بچه!؟ انتظار داری کسی باور کنه!؟
با تمسخر خندید و گفت
- شهریار خان دنیارو گشت آخر چشم دنیارو کور کرد با این عروس گرفتنش!
با این حرف با دست به سر تا پای من اشاره کرد و شهریار با خشم گفت
- حد خودت رو بدون ماهرخ! من رو نغمه حساسم!
ماهرخ برگشت سمت شهریار و گفت
- جدا!؟ حدم رو ندونم چی میشه!؟ مگه نگفتی حقایق رو بگیم، حقایقی که در موردت میدونم رو بگم چی میشه!
صورت شهریار کاملا بر افروخته شده بود.مهین خانم عصبانی گفت
- بسه! اینجا اومدیم یه مشکل رو حل کنیم نه اینکه مشکل اضافه کنیم!
ماهرخ پوزخند زد.
از بین شهروز و شهریار رد شد و گفت
- من حرفم رو زدم. با هم توافق کنیم وگرنه میرم پیش والا خوان میگم میخوام زن برادر شوهر هام بشم! اونوقت ببینم میتونید منو پس بزنید یا نه!
با این حرف از پله ها بالا رفت. وارد خونه شد و در رو کوبید. به شهریار نگاه کردم. شهریار نفس عمیق کشید و چشم هاش رو بست.
میتونستم حس کنم چقدر عصبانیه و چقدر در تلاشه تا خودش رو کنترل کنه .
شهروز دست برد داخل جیبش. یه چیز کوچیک بیرون آورد. رو به شهریار گرفت و گفت
- دخترمه! تازه ۹ ماهه شده!
شهریار به عکس نگاه کرد . ابروهاش بالا پرید و گفت
- مبارکه! تو هم بی خبر!؟
شهروز تلخ لبخند زد و گفت
- والا به کی خبر بدیم!؟ مگه کسی رو داریم!؟
عکس رو گذاشت تو جیبش و گفت
- باز تو مادربزرگ مادریت هست من همینم ندارم! باقی فامیل هم که یا دشمن خونی و یا مثل ماهرخ دنبال منفعت و ...
به مریم نگاه کرد و گفت
- یا مثل مریم و تو، خودشون اسیر کلی بدبختی شدن!
مریم نفسش رو با آه بیرون داد و مهین خانم گفت
- خوب کاری کردی پسرم. شما الان هر دو متاهل هستید.بره به والا خان بگه هم ، طبق رسم چیزی پیش نمیره! برادرشوهر مجرد نداره که!
شهروز به شهریار نگاه کرد و گفت
- جدا عقد کردین!؟فایل کامل این رمان موجوده دوستان.
فایل کامل بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه است.
کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇
https://www.tg-me.com/BaghStore_app/898
فایل کامل همه رمان هام اونجا هست.
هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://www.tg-me.com/BaghStore_app/709



tg-me.com/banafshz/93023
Create:
Last Update:

نغمه شب ۲۶۲
سکوت شد بین همه و قلب من یخ زد. نکنه شهریار اینو قبول کنه!؟
مهین خانم گفت
- چرا پسر ها با آینده خودشون بازی کنن به جای اینکه تو برای حقت بجنگی!
شهروز گفت
- حاضری عقد کنی و طلاق بگیری! اما نری حرف نزنی! راستشو بگو ماهرخ قضیه چیه!؟
نگاه ماهرخ پر از نفرت شد و شهریار گفت
- چرا صادق نباشیم! بیا تو حقیقتو بگو ما هم حقیقت رو بگیم، بهتر نیست!؟
ماهرخ بلند شد و گفت
- حقیقت!؟
به شهریار نگاه کرد و گفت
- تو ۴۰ سالته و اینهمه دختر بازی کردی! یهو ازت کمک خواستم یادت افتاد ازدواج کنی!
رو کرد به من و گفت
- اونم با این بچه!؟ انتظار داری کسی باور کنه!؟
با تمسخر خندید و گفت
- شهریار خان دنیارو گشت آخر چشم دنیارو کور کرد با این عروس گرفتنش!
با این حرف با دست به سر تا پای من اشاره کرد و شهریار با خشم گفت
- حد خودت رو بدون ماهرخ! من رو نغمه حساسم!
ماهرخ برگشت سمت شهریار و گفت
- جدا!؟ حدم رو ندونم چی میشه!؟ مگه نگفتی حقایق رو بگیم، حقایقی که در موردت میدونم رو بگم چی میشه!
صورت شهریار کاملا بر افروخته شده بود.مهین خانم عصبانی گفت
- بسه! اینجا اومدیم یه مشکل رو حل کنیم نه اینکه مشکل اضافه کنیم!
ماهرخ پوزخند زد.
از بین شهروز و شهریار رد شد و گفت
- من حرفم رو زدم. با هم توافق کنیم وگرنه میرم پیش والا خوان میگم میخوام زن برادر شوهر هام بشم! اونوقت ببینم میتونید منو پس بزنید یا نه!
با این حرف از پله ها بالا رفت. وارد خونه شد و در رو کوبید. به شهریار نگاه کردم. شهریار نفس عمیق کشید و چشم هاش رو بست.
میتونستم حس کنم چقدر عصبانیه و چقدر در تلاشه تا خودش رو کنترل کنه .
شهروز دست برد داخل جیبش. یه چیز کوچیک بیرون آورد. رو به شهریار گرفت و گفت
- دخترمه! تازه ۹ ماهه شده!
شهریار به عکس نگاه کرد . ابروهاش بالا پرید و گفت
- مبارکه! تو هم بی خبر!؟
شهروز تلخ لبخند زد و گفت
- والا به کی خبر بدیم!؟ مگه کسی رو داریم!؟
عکس رو گذاشت تو جیبش و گفت
- باز تو مادربزرگ مادریت هست من همینم ندارم! باقی فامیل هم که یا دشمن خونی و یا مثل ماهرخ دنبال منفعت و ...
به مریم نگاه کرد و گفت
- یا مثل مریم و تو، خودشون اسیر کلی بدبختی شدن!
مریم نفسش رو با آه بیرون داد و مهین خانم گفت
- خوب کاری کردی پسرم. شما الان هر دو متاهل هستید.بره به والا خان بگه هم ، طبق رسم چیزی پیش نمیره! برادرشوهر مجرد نداره که!
شهروز به شهریار نگاه کرد و گفت
- جدا عقد کردین!؟فایل کامل این رمان موجوده دوستان.
فایل کامل بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه است.
کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇
https://www.tg-me.com/BaghStore_app/898
فایل کامل همه رمان هام اونجا هست.
هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://www.tg-me.com/BaghStore_app/709

BY دانلود دانلود رمان نغمه شب (زندگی بنفش)


Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 280

Share with your friend now:
tg-me.com/banafshz/93023

View MORE
Open in Telegram


زندگی بنفش رمان نغمه شب Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Telegram announces Search Filters

With the help of the Search Filters option, users can now filter search results by type. They can do that by using the new tabs: Media, Links, Files and others. Searches can be done based on the particular time period like by typing in the date or even “Yesterday”. If users type in the name of a person, group, channel or bot, an extra filter will be applied to the searches.

زندگی بنفش رمان نغمه شب from us


Telegram دانلود دانلود رمان نغمه شب (زندگی بنفش)
FROM USA