tg-me.com/harasswatch/3781
Last Update:
🔹برای سمانه که همواره نزدیک است
نویسنده: گیلا
مگر میشود با کسی دوست باشی بیآنکه یکدیگر را از نزدیک دیده باشید و تماس دستها و نگاهها و تنگی در آغوش کشیدن را تجربه کرده باشی؟ «دوست باشی»، نه این که فقط اسمش را بدانی، یا عکسها را که در صفحه خبرگزاریها میچرخد دیده باشی و استوری کرده باشی. این که بدانی میتوانید ساعتها با هم در کافهای گوشهای از تهران بنشینید و حرفها بزنید. اینکه بدانی با این رفیقِ نزدیکِ ندیده میتوانی از هر گوشهای بگویی چون او با هم گفتن را میشناسد، به رنجها و شادیهای تو نزدیک میشود، با تو به آنها فکر میکند و تو هم به رنجها و شادیهای او.
سمانه، برای همین دوستیِ نادیده است که دارم اینها را که برایت مینویسم. دارم مینویسم تا واژهها از این راههای پرپیچوخم بگذرند و به دستت پشت دیوارهای زندان برسند. اما فقط من نیستم که مینویسم. من فقط کلمات را از هزار گوشه جمع کردهام تا توی این نامه کنار هم بگذارم. از گفتگوهایم با دوستهای دور و نزدیکت، با زنان بیقراری که با شناختنت کمی آرام گرفتهاند، از خواندنِ کسانی که درباره رفیقانه و صمیمانه بودنت نوشتهاند و روایت کردهاند. از همه اینها کلمات این نامه را جمع کردهام تا برایت بگویم که میدانی تو رفیق نزدیک آدمهای بسیاری شدهای، زن؟ آدمهای بسیاری که هنوز فرصت نشده توی کافهای کنار هم بنشینید و بگویید و بشنوید. من خیالش کردهام، بسیاری دیگر هم. مگر میشود با کسی دوست باشی بیآنکه یکدیگر را از نزدیک دیده باشید؟ این از آن «میشود»هایی است که بعد از قیام ژینا خیلی بیشتر از قبل تمرینش کردهایم و یادش گرفتهایم. انگار برایمان ممکنتر شده است که از «خود»مان جدا شویم و رفاقت بسازیم. دور یا نزدیک، دیده یا نادیده، با خیال در کنار هم بودن، دور هم جمع شدن، خواندن، نوشتن، در شهر ول گشتن.
متن کامل:
https://us/ديدبان آزار/com.harasswatch.com/news/2306/
BY ديدبان آزار
Share with your friend now:
tg-me.com/harasswatch/3781