tg-me.com/javadmogoei/382
Last Update:
مشاهدات عینیام از اعتراضات خیابانی-۱۸
مدیر با بغض میگوید: تقصیر این بود!
اردبیل: ۱۴۰۱/۷/۲۵
رفتم دبیرستان شاهد شهید راثینظام؛ دنبال اسرا پناهی.
رویا محمدزاده مدیر دبیرستان از پشت آیفون گفت «من بدون نامه اداره آموزشوپرورش اجازه صحبت ندارم.»
ساعت۱۴:۳۰ مدرسه تعطیل شد. اولیا دنبال دخترها آمدند. پدری به سرویس مدرسه گفت «این هفته خودم دخترم را میآورم»
کاملا ترس و دلهره در چهره اولیا نمایان است. بدترین چیز ممکن؛ مردم در مدرسه هم نگران فرزندانشان هستند! از پدری پرسیدم ماجرا چه بوده؟
گفت «دختر من را نبردند. چیزی نمیدانم!»
با این موهای بلند و زبانفارسی کسی اعتماد نمیکند. چند عکس انداختم. ناگهان یک کتوشلواری شیک آمد.
-چرا عکس میگیرید؟
-نگرفتم! مستندسازم از تهران آمدم.
-من مجیدی مدیر ناحیه۱ آموزشوپروشم. تشریف بیاورید داخل مدرسه.
چه چیزی از این بهتر. بلافاصله عکسها را پاک کردم! در زباله سیو میماند. مدرسه پر است از عکس شهید. فضا کاملا مذهبی و انقلابیست. داخل اتاق مدیر نشستم.
مدیر و معلمان بلند بلند ترکی حرف میزنند. آقایی از حراست اداره آمده تا فیلمهای ضبطی حادثه را ببرد! فیلم ورود آمبولانس را دیدم! مرا شناخت: «شما مستندساز بیت رهبری هستید که کتک خوردید؟»
گفتم «نه آقا! من مستندساز بیت خودمم! پسوند بیت رهبری را اینترنشنال اضافه کرده!»
مدیرکل آموزشو پرورش اردبیل(صفری) آمد.با تیمی از صداوسیما برای تهیه گزارش.
بحث میان مدیر، رییسناحیه و مدیرکل بالاگرفت!
چیزی نمیفهمم. لکن بهتر از این نمیشد! درست آمدم وسط معرکه! همه هستند! دوربینها را هم میتوانم دید بزنم!
مدیر با بغض میگوید: «تقصیر این است!» مخاطبش معلوم نیست؛ یحتمل مجیدی را میگوید.
مدیر به گریه افتاده از تهدیدهای تلفنی. معلمان دلداریاش میدهند. معلمی گفت «اصلا پناهی دانشآموز اینجا نبوده. در سبلان درس میخوانده.»
مدیرکل لبخند به لب وانمود میکند خونسرد است! حرصم گرفت! با یک حماقت مملکت را بهم ریختند، ژست خونسردی هم گرفته!
آرام به مدیر گفتم «اصلا جلوی دوربین نروید! هرکسی دستور اعزام بچهها را داده خودش پاسخ بدهد! شما میخواهید در این شهر زندگی کنید.»
مجیدی خواست بیایم در حیاط. سه نفر محترمانه گفتند لطفا سوار شوید.
نامرد!
حالا معنی دعوتش به داخل مدرسه را فهمیدم!
مرا بردند صداوسیمای اردبیل!
چرا اینجا؟!
گوشی را گرفتند. چای آوردند. نماز خواندم. مدیر حراست آمد: «خودت را صداوسیمایی معرفی کردی؟»
گفتم «کی همچین حرفی زده؟!»
حق بجانب پاسخ نداده از اتاق بیرون رفت. مامور ناجای خواست بروم پایین.
دو نفر جلوی در منتظر ایستادند.
خدا کند کتک نزنند. حداقل به دنبالچهام نزنند...
#جواد_موگویی
https://www.tg-me.com/us/جواد موگویی|حرف بیحساب/com.javadmogoei
BY جواد موگویی|حرف بیحساب

Share with your friend now:
tg-me.com/javadmogoei/382