Telegram Group & Telegram Channel
آسیب‌شناسی نقد ادبی(شماره ۲)
قوانین نانوشته(۲-۲)
فرم و محتوا

اگر"فرم"را با توسع معنایی تام در نظر بگیریم(فرمالیست افراطی کیفور می‌شود)، شامل هر آن چیزی خواهد شد که در پیوند کامل با نفس محتوا، پیام و معنای شعر نباشد و با این نگاه افراطی حتی صنایعی چون تشبیه و آیرونی و استعاره و ایهام و کنایه نیز که از یک بُعد پیوندی وثیق با معنا و محتوا دارند، در فرم جای خواهند گرفت و می‌توان چنین تعریف کرد که فرم، آن کلیتِ شامل بیشینه هستی شعر است که اگر از شعر ستانده شود، چیزی جز جمله یا جملاتی حاوی معانی دلالتی ساده باقی نخواهد ماند!

اجازه می‌خواهم مطابق این تعریف نادرست و افراطی، بیتی را که اکثریت اهالی زبان فارسی آن را شعر می‌دانند، بگردانم تا بدون توضیحی اضافی، منظور آشکار شود؛ یعنی از بیت مورد نظر انواع موسیقی(بیرونی و درونی و کناری) و ریتم و تا حد امکان کلیه محذوفات و آرایه‌ها و صنایع بدیعی، زبان شعر، هم‌ نشینی و جانشینی و.‌‌‌‌..را بستانم و نتیجه را تماشا کنیم!

بیت:
نه این زمان دل حافظ در آتش هوس است
که داغدار ازل همچو لاله خودرو‌است

و تلاشی برای دست یافتن به محتوای کاملا عریان بیت:
"دل حافظ اکنون در هوس نیست بلکه از ابتدای زمان در هوس بوده است‌."

نتیجه این برگردان گزاره‌ای اعتراف گونه، در بیشینه مواقف عمر حافظ بیهوده، بدون زیبایی و بدور از هنر است که هیچ پیوندی با شعریت ندارد! به این ترتیب باید بپذیریم که در شعر آنچه اهمیت دارد چه گفتن نیست بلکه چکونه گفتن است!!!

اما باید پرسید: آیا این نتیجه درست است؟
و آیا غیر از این است که برگردانی که انجام شد، علاوه بر ستاندن قواعد و معاییر شعر کلاسیک فارسی از متن بیت، دیگر توانایی‌های به تدریج ایجاد شده‌ی زبان را از آن ستانده است؟و ما با این شیوه زبان فارسی و نه زبان شعر را مثله و ابتر کرده‌ایم؟

واقعیت امر این است که زبان خود در مسیر طبیعی خویش، توانسته است برای بیان‌های گوناگون، ظروف و چهره‌های مختلف یابد و در این میان گروهی هستند که با داشتن استعدادی برتر در واقع پرچم‌داران این تسلیح و تجهیز زبان بوده که همان گویندگان و شاعران هستند! و دستور نویسان، ادبا و قاعده پردازان سخن در انواع آن، از پی کاربران عام و خاص زبان، دویده این قواعد و معاییر را تدوین کرده سروسامان داده‌اند! و این ستم بزرگی‌ست بر زبان، وقتی گمان کنیم شاعران از ابزاری خارج از گستره عظیم و منعطف و زایای زبان، بهره برده‌اند یا ابزار را از غیر زبان برساخته به کار گرفته‌اند!

وزن عروضی و قافیه و ردیف و مانند آن به شکل طبیعی در زبان تعبیه است ولی در شعر کلاسیک این موارد به قاعده شعر و از سر الزام آن به کار می‌روند و در زبان طبیعی به قواعد کلی و طبیعی زبان که گاه گاه قافیه و ردیف و وزن و...را آشکار می‌سازد!

چگونه گفتن در واقع امکانی گسترده و در سطوح مختلف است که زبان خود این امکان را در اختیار همه‌ی کاربران قرار می‌دهد و آن که استعداد و تمرین و دانش زبانی بیشتری داشته باشد، در بهره خویش از زبان هنگام بیان، برخوردارتر است!
پس در برابر آن افراط که نتیجه‌اش عریان ساختن زبان از قابلیت‌ها و امکانات خود بود، تفریطی نیز داریم که جایگاه هنرهای زبانی را تا سرحد کاربری عام زبان فرو می‌کاهد اما به هر روی به نظر می‌رسد رای دوم به صحت و درستی نزدیک‌تر است و می‌توان آن را بوسیله‌ی برخی ملاحظات تعدیل کرد و پذیرفت(قواعد و معاییر فرمی شعر کلاسیک و پذیرش آن به عنوان یک الزام محدود برای سخن شعر، از آن دسته ملاحظات است که برای کلیه کاربران زبان نیست ولی کاربران خاص، ملزم به رعایت آن به گاه تولید شعر کلاسیک هستند!)بنابراین بخش‌های عمده‌ای از چگونه گفتن همراهی ذاتی با چه گفتن دارند و نمی‌توان میان این دو مرزی روشن و آشکار ترسیم کرد!

آنچه گفتم یک استدلال برای روشن کردن نقایص باوری فرمالیست‌ها بود که می‌توانستم از آن صرف نظر کرده در چند سطر بسیار ساده توضیح دهم، امروزه و در ابتدای قرن پانزدهم خورشیدی، استیلای فرمالیست‌های افراطی بر شعر و ادبیات به پایان رسیده است! یعنی برهانی را تقریر کردم که اگر هم نادیده انگاشته شود می‌توان اغماض کننده را به دیگر براهین و استدلال‌های نوینی که علیه فرمالیسم اقامه شده‌اند، ارجاع داد!

سخن کوتاه اینکه در محافل ادبی و در نقدهای کارگاهی و آموزشی و ایضاء نقدهای تخصصی و مکتوب این بند مدام تکرار می‌شود که "چه گفتن" اهمیت ندارد و بلکه "چگونه گفتن" ضامن وجودی شعر است و این شعار در زمره قوانین قطعی است که بر زبان و قلم منتقدان جریان دارد.
از سر حتم تفاوت میان مصادیق این قوانین نانوشته نزد مخاطب فرهیخته این سطور، آشکار است و نمی‌توان درباره شعار مورد اشاره حکم به نادرستی کلی آن صادر کرد، زیرا این سخن یعنی اهمیت دادن به چگونه نوشتن و داشتن باور به فرمالیسم ادبی گاه استوار و متقن و پذیرفته است...

@gahnaghd



tg-me.com/karizga/2160
Create:
Last Update:

آسیب‌شناسی نقد ادبی(شماره ۲)
قوانین نانوشته(۲-۲)
فرم و محتوا

اگر"فرم"را با توسع معنایی تام در نظر بگیریم(فرمالیست افراطی کیفور می‌شود)، شامل هر آن چیزی خواهد شد که در پیوند کامل با نفس محتوا، پیام و معنای شعر نباشد و با این نگاه افراطی حتی صنایعی چون تشبیه و آیرونی و استعاره و ایهام و کنایه نیز که از یک بُعد پیوندی وثیق با معنا و محتوا دارند، در فرم جای خواهند گرفت و می‌توان چنین تعریف کرد که فرم، آن کلیتِ شامل بیشینه هستی شعر است که اگر از شعر ستانده شود، چیزی جز جمله یا جملاتی حاوی معانی دلالتی ساده باقی نخواهد ماند!

اجازه می‌خواهم مطابق این تعریف نادرست و افراطی، بیتی را که اکثریت اهالی زبان فارسی آن را شعر می‌دانند، بگردانم تا بدون توضیحی اضافی، منظور آشکار شود؛ یعنی از بیت مورد نظر انواع موسیقی(بیرونی و درونی و کناری) و ریتم و تا حد امکان کلیه محذوفات و آرایه‌ها و صنایع بدیعی، زبان شعر، هم‌ نشینی و جانشینی و.‌‌‌‌..را بستانم و نتیجه را تماشا کنیم!

بیت:
نه این زمان دل حافظ در آتش هوس است
که داغدار ازل همچو لاله خودرو‌است

و تلاشی برای دست یافتن به محتوای کاملا عریان بیت:
"دل حافظ اکنون در هوس نیست بلکه از ابتدای زمان در هوس بوده است‌."

نتیجه این برگردان گزاره‌ای اعتراف گونه، در بیشینه مواقف عمر حافظ بیهوده، بدون زیبایی و بدور از هنر است که هیچ پیوندی با شعریت ندارد! به این ترتیب باید بپذیریم که در شعر آنچه اهمیت دارد چه گفتن نیست بلکه چکونه گفتن است!!!

اما باید پرسید: آیا این نتیجه درست است؟
و آیا غیر از این است که برگردانی که انجام شد، علاوه بر ستاندن قواعد و معاییر شعر کلاسیک فارسی از متن بیت، دیگر توانایی‌های به تدریج ایجاد شده‌ی زبان را از آن ستانده است؟و ما با این شیوه زبان فارسی و نه زبان شعر را مثله و ابتر کرده‌ایم؟

واقعیت امر این است که زبان خود در مسیر طبیعی خویش، توانسته است برای بیان‌های گوناگون، ظروف و چهره‌های مختلف یابد و در این میان گروهی هستند که با داشتن استعدادی برتر در واقع پرچم‌داران این تسلیح و تجهیز زبان بوده که همان گویندگان و شاعران هستند! و دستور نویسان، ادبا و قاعده پردازان سخن در انواع آن، از پی کاربران عام و خاص زبان، دویده این قواعد و معاییر را تدوین کرده سروسامان داده‌اند! و این ستم بزرگی‌ست بر زبان، وقتی گمان کنیم شاعران از ابزاری خارج از گستره عظیم و منعطف و زایای زبان، بهره برده‌اند یا ابزار را از غیر زبان برساخته به کار گرفته‌اند!

وزن عروضی و قافیه و ردیف و مانند آن به شکل طبیعی در زبان تعبیه است ولی در شعر کلاسیک این موارد به قاعده شعر و از سر الزام آن به کار می‌روند و در زبان طبیعی به قواعد کلی و طبیعی زبان که گاه گاه قافیه و ردیف و وزن و...را آشکار می‌سازد!

چگونه گفتن در واقع امکانی گسترده و در سطوح مختلف است که زبان خود این امکان را در اختیار همه‌ی کاربران قرار می‌دهد و آن که استعداد و تمرین و دانش زبانی بیشتری داشته باشد، در بهره خویش از زبان هنگام بیان، برخوردارتر است!
پس در برابر آن افراط که نتیجه‌اش عریان ساختن زبان از قابلیت‌ها و امکانات خود بود، تفریطی نیز داریم که جایگاه هنرهای زبانی را تا سرحد کاربری عام زبان فرو می‌کاهد اما به هر روی به نظر می‌رسد رای دوم به صحت و درستی نزدیک‌تر است و می‌توان آن را بوسیله‌ی برخی ملاحظات تعدیل کرد و پذیرفت(قواعد و معاییر فرمی شعر کلاسیک و پذیرش آن به عنوان یک الزام محدود برای سخن شعر، از آن دسته ملاحظات است که برای کلیه کاربران زبان نیست ولی کاربران خاص، ملزم به رعایت آن به گاه تولید شعر کلاسیک هستند!)بنابراین بخش‌های عمده‌ای از چگونه گفتن همراهی ذاتی با چه گفتن دارند و نمی‌توان میان این دو مرزی روشن و آشکار ترسیم کرد!

آنچه گفتم یک استدلال برای روشن کردن نقایص باوری فرمالیست‌ها بود که می‌توانستم از آن صرف نظر کرده در چند سطر بسیار ساده توضیح دهم، امروزه و در ابتدای قرن پانزدهم خورشیدی، استیلای فرمالیست‌های افراطی بر شعر و ادبیات به پایان رسیده است! یعنی برهانی را تقریر کردم که اگر هم نادیده انگاشته شود می‌توان اغماض کننده را به دیگر براهین و استدلال‌های نوینی که علیه فرمالیسم اقامه شده‌اند، ارجاع داد!

سخن کوتاه اینکه در محافل ادبی و در نقدهای کارگاهی و آموزشی و ایضاء نقدهای تخصصی و مکتوب این بند مدام تکرار می‌شود که "چه گفتن" اهمیت ندارد و بلکه "چگونه گفتن" ضامن وجودی شعر است و این شعار در زمره قوانین قطعی است که بر زبان و قلم منتقدان جریان دارد.
از سر حتم تفاوت میان مصادیق این قوانین نانوشته نزد مخاطب فرهیخته این سطور، آشکار است و نمی‌توان درباره شعار مورد اشاره حکم به نادرستی کلی آن صادر کرد، زیرا این سخن یعنی اهمیت دادن به چگونه نوشتن و داشتن باور به فرمالیسم ادبی گاه استوار و متقن و پذیرفته است...

@gahnaghd

BY کاریزگاه


Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 280

Share with your friend now:
tg-me.com/karizga/2160

View MORE
Open in Telegram


کاریزگاه Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

The messaging service and social-media platform owes creditors roughly $700 million by the end of April, according to people briefed on the company’s plans and loan documents viewed by The Wall Street Journal. At the same time, Telegram Group Inc. must cover rising equipment and bandwidth expenses because of its rapid growth, despite going years without attempting to generate revenue.

Telegram is riding high, adding tens of million of users this year. Now the bill is coming due.Telegram is one of the few significant social-media challengers to Facebook Inc., FB -1.90% on a trajectory toward one billion users active each month by the end of 2022, up from roughly 550 million today.

کاریزگاه from us


Telegram کاریزگاه
FROM USA