tg-me.com/ksharifiRRB/1182
Last Update:
حریم خصوصی و شعور حیوانات: خاطرهای و درسی از دوران کودکی
بخش ۲
خیلی سریع به یادم آمد، پدرم گفته بود، حیوانات وحشی وقتی انسان مرده باشد، یا خود را به مردن بزند، کاری با او ندارند. به سرعت به پشت روی زمین دراز کشیدم، چشمها را بستم، نفس را در سینه حبس کردم.
سگها آمدند. صدای نفس زدن سگها داشت قلبم را از جا در می آورد. خیلی ظریف در لحظه چشمم را کمی باز کردم و دیدم که دور من حلقه زدند. واقعاً لحظه بسیار وحشتناکی بود. بعد از حدود ۲ دقیقه رفتند. در حالت خوابیده، فهمیدم که رفتند، کمی سر برگرداندم، دیدم درست سر جای اول برگشتند.
به آرامی بلند شدم و به سرعت فرار کردم.
اما چه آموختم؟
آموختم، سگها در عین بروز علایم آشکار جنسی، از تماشای خود توسط دیگران خرسند نخواهند بود و واکنش سختی نشان خواهند داد. حیوانات هم برای خود حریم و حرمتی دارند. این حریم به دیدگاه ما نسبت به آنها بستگی ندارد.
این داستان را استعارهای میگیرم که اگر طبیعت را فاقد شعور و حرمت در نظر بگیریم که باید به بند کشیده شود و عصارهاش را تا قطرۀ آخر بگیریم و حریمی برایش قائل نشویم، باید مراقب چنگ و دندانش هم باشیم. در تجربۀ من سگها ممکن بود مرا گاز بگیرند و نگرفتند، اما طبیعت با سیل (مثل فاجعۀ اخیر لیبی)، گردباد، ریزگرد، بالا آمدن سطح دریاها، ناپدید شدن یخچالها و ... در برابر ناسپاسی انسان ممکن است چنگ و دندان نشان دهد و انتقام سختی بگیرد. برخلاف سگهای داستان من، که مرا بخشیدند، جریمۀ سنگین خشک شدن دریاچههای داخلی و نابودی ژینگاه را قطعا پرداخت خواهیم کرد، همانطور که رئیس قبیله سرخپوست سیاتل در ۱۸۵۵ پیشبینی کرده بود. باشد که تک تک ما، صرف نظر از امور کلانی که کنترلی بر آنها نداریم، به وظیفۀ شخصی خود در باشعور دانستن طبیعت و پاسداشتِ حرمت آن کوشا باشیم.
برای مطالعۀ بخش ۱ اینجا را کلیک کنید.
دکتر محمدرحیم احمدی
دامپزشک متخصص بیماریهای تولید مثل
استاد بازنشستۀ دانشکدۀ دامپزشکی دانشگاه شیراز
۱۴۰۲/۰۶/۲۸
منطقۀ مورد نظر نویسندۀ این داستان را در گوگل مپ در این لینک ببینید:
https://maps.app.goo.gl/5vrY6CLjRz5wZxA28?g_st=i
BY لوح
Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 280
Share with your friend now:
tg-me.com/ksharifiRRB/1182