مجله‌ی اینترنتی عصر روشنگری

مجله‌ی اینترنتی عصر روشنگری

دست و پا بخیری حاج آقا ما داداشمونم با زنش حرفش شه رومون نمیشه بپرسیم چرا؟ ایشون رفته از ماندلا پرسیده چرا طلاق گرفتی؟ @Rfekri | نخبگان معاصر ملت

⭕️خاطرات هاشمی

پاسدارها برای نماز بیدارم کردند. دوست دارند اقتدا به من کنند که قبول کردم. بچه‌های خوبی هستند. صبحانه عدسی بود که نخوردم. علم [الهدی] آمد. گله داشت که چرا حجاب خانم‌ها مثل سوفیا [لورن] شده. از دست فائزه ناراحت بود. نظرش این است که وقتی زن روی زین دوچرخه می‌نشیند، تعادل عرش خدا به‌هم می‌خورد. از الهدی [علم] پرسیدم که آیا به نظر شما خوردن موز توسط بانوان، حرام شرعی است یا سیاسی؟ چیزی نگفت و رفت.

عفت از قشم [جزیره] زنگ زد که فاطی در کیش نگران حال مهدی در اتریش است. مادر است و نگرانی‌هایی دارد. تذکرات لازم را دادم. یک مقدار هم دل‌داری دادم. محسن آمد. گفت که برایش پیامک تذکر حجاب آمده.

سرتیم آمد. گفت رئیسی [ابراهیم] پشت خط است. صحبت می‌کنید یا تحویلش نمی‌گیرید؟ گفتم هر حرفی دارد به خودت بزند. گفت که می‌گوید اگر من رئیس‌جمهور شوم، گشت ارشاد را جمع می‌کنم و حتی با وجود تحریم، تورم را مهار می‌کنم. کمی بغض کردم و از خدا [وند] خواستم که هرگز انقلاب دست این جماعت نیفتد. امام علی [رحمانف] آمد. گفت به محض نشستن طیاره در فرود [گاه] برای خودش و همه‌ی تیم هم‌راهش پیامک حجاب آمده. این را هم گفت که اسلام در جمهوری اسلامی چه شکلی است که اسلام در هیچ کجا جز حکومت طالبان، این شکلی نیست؟ تذکر دادم که انقلاب را با #بهشتی و #مطهری ببیند، نه علم [الهدی] و دامادش. حرفم را نپذیرفت. پذیرفتم که نپذیرد. پاسدارها ناهار آش آوردند که خوردم. خاتمی [احمد] آمد. گفت اگر من امام‌جمعه‌ی تهران شوم و علم [الهدی] امام‌جمعه‌ی مشهد، تا سال هزار و چهارصد و یک حتی یک مانتویی هم در خیابان‌ها دیده نمی‌شود. تذکر دادم که احمد باش، نه احمق. پرسید اگر #احمق باشم چه می‌شود؟ گفتم اگر احمق باشی، زن‌ها در سال هزار و چهارصد و یک علاوه بر مو، یکی از انگشت‌های دست‌شان را هم به شما نشان خواهند داد. سرتیم الکی آمد گفت با بی‌نظیر [بوتو] جلسه دارم که خاتمی [احمق] را دک کند. کمی خوابیدم. در خواب، بهشتی [شهید] را دیدم. گفت این آسیاب به نوبت است. به زودی برای خودت هم #پیامک_حجاب می‌آید. از خواب بلند شدم. شریعت [مداری] آمد. گله داشت که چرا پنج سانت از شلوارلی فائزه از زیر چادر معلوم است. گفتم اگر مردی، فردا در #کیهان تیتر بزن: برای حفظ حکومت بشار [اسد] نیرو فرستادیم، بی‌آن‌که به حجاب زنش کار داشته باشیم...

✍️حسین قدیانی

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت

www.tg-me.com/us/مجله‌ی اینترنتی عصر روشنگری/com.mghlte/20000

255 viewsedited  Apr 23 at 04:58

⭕️خاطرات هاشمی

پاسدارها برای نماز بیدارم کردند. دوست دارند اقتدا به من کنند که قبول کردم. بچه‌های خوبی هستند. صبحانه عدسی بود که نخوردم. علم [الهدی] آمد. گله داشت که چرا حجاب خانم‌ها مثل سوفیا [لورن] شده. از دست فائزه ناراحت بود. نظرش این است که وقتی زن روی زین دوچرخه می‌نشیند، تعادل عرش خدا به‌هم می‌خورد. از الهدی [علم] پرسیدم که آیا به نظر شما خوردن موز توسط بانوان، حرام شرعی است یا سیاسی؟ چیزی نگفت و رفت.

عفت از قشم [جزیره] زنگ زد که فاطی در کیش نگران حال مهدی در اتریش است. مادر است و نگرانی‌هایی دارد. تذکرات لازم را دادم. یک مقدار هم دل‌داری دادم. محسن آمد. گفت که برایش پیامک تذکر حجاب آمده.

سرتیم آمد. گفت رئیسی [ابراهیم] پشت خط است. صحبت می‌کنید یا تحویلش نمی‌گیرید؟ گفتم هر حرفی دارد به خودت بزند. گفت که می‌گوید اگر من رئیس‌جمهور شوم، گشت ارشاد را جمع می‌کنم و حتی با وجود تحریم، تورم را مهار می‌کنم. کمی بغض کردم و از خدا [وند] خواستم که هرگز انقلاب دست این جماعت نیفتد. امام علی [رحمانف] آمد. گفت به محض نشستن طیاره در فرود [گاه] برای خودش و همه‌ی تیم هم‌راهش پیامک حجاب آمده. این را هم گفت که اسلام در جمهوری اسلامی چه شکلی است که اسلام در هیچ کجا جز حکومت طالبان، این شکلی نیست؟ تذکر دادم که انقلاب را با #بهشتی و #مطهری ببیند، نه علم [الهدی] و دامادش. حرفم را نپذیرفت. پذیرفتم که نپذیرد. پاسدارها ناهار آش آوردند که خوردم. خاتمی [احمد] آمد. گفت اگر من امام‌جمعه‌ی تهران شوم و علم [الهدی] امام‌جمعه‌ی مشهد، تا سال هزار و چهارصد و یک حتی یک مانتویی هم در خیابان‌ها دیده نمی‌شود. تذکر دادم که احمد باش، نه احمق. پرسید اگر #احمق باشم چه می‌شود؟ گفتم اگر احمق باشی، زن‌ها در سال هزار و چهارصد و یک علاوه بر مو، یکی از انگشت‌های دست‌شان را هم به شما نشان خواهند داد. سرتیم الکی آمد گفت با بی‌نظیر [بوتو] جلسه دارم که خاتمی [احمق] را دک کند. کمی خوابیدم. در خواب، بهشتی [شهید] را دیدم. گفت این آسیاب به نوبت است. به زودی برای خودت هم #پیامک_حجاب می‌آید. از خواب بلند شدم. شریعت [مداری] آمد. گله داشت که چرا پنج سانت از شلوارلی فائزه از زیر چادر معلوم است. گفتم اگر مردی، فردا در #کیهان تیتر بزن: برای حفظ حکومت بشار [اسد] نیرو فرستادیم، بی‌آن‌که به حجاب زنش کار داشته باشیم...

✍️حسین قدیانی

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت

BY مجله‌ی اینترنتی عصر روشنگری