tg-me.com/moghaddames/471
Last Update:
ورود مدیران دولتی به عرصه ادبیات
امیر هاشمی مقدم
شوربختانه در کشورمان (و احتمالا بسیاری از کشورهای دیگر) کتابسازی برای برخی مدیران دولتی امری رایج است. یعنی مدیر مربوطه برخی کارمندانش که توانایی در پژوهش و نگارش دارند را مسئول نگارش کتابهایی میکنند که بعدها به نام خود آن مدیران منتشر میشود. برای نمونه هیچ عجیب نیست که یکی از مسئولین معروف به «ابوالمشاغل» بیش از یکصد کتاب و چند صد مقاله علمی نوشته است!
این بار خواندن یک رمان باعث شد به حضور این مدیران به عرصه ادبیات فکر کنم. آقای پورمحمدی که معاون سازمان برنامه و بودجه است و البته پیش از این نیز پست و سِمَتهای مدیریتی زیادی داشته، سال پیش رمانی نوشت به نام «ایسف». من نه از توانمندی اجرایی ایشان اطلاع دارم و نه از ویژگیهای اخلاقیشان. تاکنون هم ایشان را ندیدهام. اما من نیز همچون نویسنده این رمان، از طایفه «مشایخ» بختیاری هستم و برای همین فضای رمان برایم ملموس بود. حتی نام رمان نیز برای من یادآور نام عمویم بود (عمو یوسف، تنها عمویی بود که دیدمش و به رسم بختیاریها او را «عمو ایسُف» صدا میزدیم).
البته بر خلاف مدیرانی که سفارش نگارش کتاب به دیگران میدهند تا بعدها به نام خودشان منتشر کنند، پورمحمدی این رمان را قطعا خودش نوشته؛ اما رمانی به شدت ضعیف که میتوانید نقد نسبتا مفصلی که بر آن در روزنامه شرق (اینجا) نوشته بودم را بخوانید. تا اینجا هم مشکلی نیست. هر کسی میتواند کتاب نوشته و منتشر کند و این خواننده است که تصمیم میگیرد آنرا بخواند یا نه. ولی نقدم در اینجا بر تاثیرات جایگاه مدیریتی نویسنده بر انتشار و تبلیغ کتابش است. برای نمونه:
۱- این رمان را نشر ثالث منتشر کرده. نشر ثالث انتشارات بهنام و مشهوری است که زیر بار چاپ هر اثری نمیرود. چگونه است اثری به این ضعیفی را منتشر کرده؟ اگر کسی دیگر هم رمانی در این سطح ضعیف بنویسد، آیا نشر ثالث آنرا هم منتشر خواهد کرد؟ یا جایگاه مدیریتی آقای پورمحمدی در این زمینه اثرگذار بوده؟ بدتر از آن، نشر ثالث حالا که پذیرفت این اثر را منتشر کند، یک ویراستار نداشت که ایرادات املایی، دستوری و محتوایی رمان را برطرف کند؟
۲- رادیو فرهنگ به مناسبت انتشار این رمان مصاحبهای تلفنی (اینجا) با نویسنده آن داشت که مجری بدون اینکه حتی یک سطر از رمان را خوانده باشد (به اعتراف خودش) در طول مصاحبه فقط بهبه و چهچه میکرد برای نویسنده که چه اثر ارزشمندی آفریده! چگونه میتوان بدون خواندن یک اثر از آن و نویسندهاش تمجید کرد؟ و مهمتر آنکه سالانه صدها و شاید هزاران رمان در ایران منتشر میشود که بسیاریشان واقعا ارزشمندند. معیار صدا و سیما برای مصاحبه با نویسندگان رمانها و تبلیغ آثار آنان چیست؟ یعنی پایگاه مدیریتی نویسنده (که مجری رادیو فرهنگ چند بار به آن اشاره کرد) در این زمینه بیاثر بود؟
در پایان همان گفتگوی رادیویی، آقای پورمحمدی اشاره کرد که میخواهد جلد دوم این رمان را هم بنویسد. عمیقا آرزو میکند این اتفاق نیفتد؛ دست کم تا زمانی که تواناییهای نویسندگی در ایشان پرورش نیافته است. چرا که پورمحمدی در این اثر نه توانست شخصیتپردازی کند، نه دیالوگ خوب بیافریند، نه در بیان زمان و مکان رویدادها خلط کند، نه قواعد نگارش و ویرایش را درست به کار بگیرد و نه نهایتا از شعارزدگی در روایت فراتر برود.
من البته منتقد ادبی نیستم و اینها را تنها بهعنوان یک خواننده عادی که با فضای جغرافیایی این رمان آشنایی دارد نوشتهام. قطعا منتقدان ادبی میتوانند خیلی بهتر این اثر را بررسی کنند؛ اگر البته آنرا درخور و شایسته وقت گذاشتن و خواندن بدانند.
کانال تلگرامی مقدمه
@moghaddames
BY مقدمه
Share with your friend now:
tg-me.com/moghaddames/471