Telegram Group Search
Forwarded from پارَند - Paarand
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«پارَند، ایران را شهروندمدار، مدنی، متّحد و متکثّر می خواهد. صدایی است برای همه آنها که توسعه را با دموکراسی و ایران را با شهروندانش تعریف می کنند.
در صورت تمایل، رسانه مستقل « پارند» را در انتشار مطالب و معرفی آن به دوستان خود یاری کنید.»
@paarandiran
#عدالتخانه، #حق_شهروندی،#ایران،#تکثر،#همبستگی
#زن_زندگی_آزادی

https://www.instagram.com/paarandiran#
درباره یک موقعیت اضطراب آور

مجتبی نجفی

مرگ یا قتل احتمالی رییسی،چه حادثه باشد چه توطئه، خبر خوشی برای باندهای رقیب او در بحران جانشینی است‌. رئیسی هر چه بود شخصیت قابل توجهی نبود، نه سواد درست داشت نه چهره کاریزماتیک و نه حتی مثل رهبر فعلی سخنور که زمان جانشینی خمینی، جوان و پرانرژی بود. آیت الله خمینی چهره کاریزماتیکی بود با اتکا به استبداد توده ای، تمام رقبای انقلابی اش را حذف کرد.

خامنه ای چهره مطرح انقلابی بود اما مرجع نبود. از او حمایت کردند، هم هاشمی حامی اش بود و هم خودش تلاش کرد فقدان هایش را در میان مرجعیت با تقویت سپاه و استقرار دولتی در بیت رهبری جبران کند. استبداد در زمان او اگر اکثریت توده ای خمینی را نداشت، اما نهادمندتر شد. بازی دادن بیشتر نظامی امنیتی ها و نقش آفرینی کمتر روحانیون، حذف حساب شده یاران اطراف خمینی، فلج کردن جریان اصلاحات، سرکوب جنبش‌های مدنی به خصوص از سال هشتاد و هشت با محصور کردن رهبرانش که از نزدیک ترین افراد به خمینی بودند، همه در راستای یکدست سازی قدرت با بازیگری نهادهای امنیتی و نظامی بوده.

از خامنه ای میراث خطرناکی باقی مانده. نهادهای سرکوب قوی دارد اما نه رجل سیاسی باقی گذاشته نه اجازه فعالیت نظام مند جامعه مدنی را داده و نه فکری به حال فساد افسارگسیخته کرده. تنها کار مهم او کنترل رقبا و معترضان با شدت سرکوب بالا بوده. ما هر چه به انتهای جمهوری اسلامی می‌رسیم، کیفیت رهبرانش پایین تر می‌آید. پسرش مجتبی و رییسی مفقود ( شاید مرحوم) در این بازار بی رجلی، خیر الموجودین اند اما مسأله مهم فساد ساختاری است که این فساد، ایران پسا خامنه ای را در یک رقابت آنارشیک باندهای قدرت گرفتار خواهد کرد و البته در میانه این دعوای خونین که شعله های آن از هم اکنون در افشاگری و حذف احتمالی رئیسی پیداست، جامعه ای را هم باید به عنوان بازیگری درنظر گرفت که سرکوب شده اما باز هم ایستاده و این جامعه در دعوای قدرت منفعل نخواهد بود،چون جنبش آفرین است. از هشتاد و هشت تا چهارصد و سه سرکوب شدید بوده اما اعتراض حتی در خیابان خاموش نشده.
در این راستا ایران آینده پسا خامنه ای یک تصویر مه آلود و اضطراب آور دارد: بحرانهای عمیق چند بعدی، جنگ افسارگسیخته باندهای قدرت و جامعه اعتراضی تسلیم ناپذیر داخل، خشمگین و منتظر فرصت و البته اضافه کنید بحرانهای منطقه ای و بین المللی چند بعدی و تداوم جنگهایی که اجازه نفس کشیدن نمی دهند. صورت مسأله سالهای آینده ایران پیچیده و اضطراب آور است و امر سیاسی نیاز به تأمل و برنامه و سازماندهی دارد، آنچه را که امروز نه اپوزیسیون پرت خارج دارد‌ و نه تحت سرکوب داخل.
#رئیسی
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2280
بر باطل زیست و بر باطل مرد

مجتبی نجفی

گذر مرگ خیلی وقتها ناعادلانه است اما باز هم بیخ گوش ظالمان است. دیشب به یاد گزارش هانا آرنت درباره محاکمه آیشمن از چرخ دنده های ماشین قصابی هیتلر افتادم. در نظر آرنت، آیشمن انتخاب کرده بود که نقش چرخ دنده را ایفا کند. هیولا نبود یک آدم عادی دست پا چلفتی بود که به دام ناتوانی در اندیشیدن افتاده بود و به ابتذال شر تن داد.

من از نوجوانی با نام رییسی آشنا شدم. او را قصاب اعدامهای شصت و هفت می نامیدند. سالها پیش نوار صوتی از آیت الله منتظری منتشر شد که نسبت به کشتن زندانیان و حرام بودن قتل فرد محکوم شده هشدار می‌داد، یکی از مخاطبان آن جلسه همین ابراهیم رئیسی بود. رییسی تا آخر عمرش از اعدام زندانیان شصت و هفت دفاع کرد.

نام رییسی کمتر رسانه ای می شد اما به عنوان جانشین احتمالی رهبر جمهوری اسلامی مطرح بود. رییسی برای من جوان، یک نام ترسناک بود تا زمانی که بیشتر رسانه ای شد ترسم ریخت. هر چه بیشتر رسانه ای شد، با یک کارگزار اعدام یک آدم عادی دست پاچلفتی که حتی بلد نیست فارسی را درست صحبت کند،مواجه شدم، فهمیدم حتی سواد مدرسه ای اندکی دارد، در چینش کلمات ناتوان است، اشتباه پشت اشتباه. او بهترین مهره ای بود که سیستم می خواست. بیست ساله بود که دادستان کرج و همدان شد بعد دادستان تهران. سالها رییس سازمان بازرسی کشور،بعد هم معاون اول قوه قضاییه و دادستان کل کشور شد. تولیت آستان قدس مشهد و نایب رییسی خبرگان و ریاست دولت در ایران را بر عهده گرفت.

هر چه که به دست آورد بر اساس رانت بود، از مهره هایی بود که توان اندیشیدن خود را به ازای کسب قدرت واگذار می کنند و در خدمت سرکوب قرار می گیرند. رییسی واقعی را زمانی شناختیم که گویی از غار آمده، عاری از توان حرف زدن. او شاید لایق ترین رییس دولت در دستگاه ولایت مطلقه فقیه بود: سرسپرده، بی آزار برای رهبری و یک مجری بی حاشیه که حتی در اعتراض‌های جنبش زن، زندگی آزادی هدف شعار معترضان نبود. هر رییس جمهوری آمد تنشی داشت. سرنوشت روسای جمهور در ایران همه یا تبعید بود یا خفگی در استخر یا ممنوع التصویری یا رد صلاحیت اما رییسی، رییس جمهور مورد علاقه رهبری بود، کسی که می گفت اختیاراتم کافی است و دعوایی نداشت. برای همین یکی از گزینه های رهبری برای نهادهای نظامی امنیتی و جریانهای قدرت بود: عروسکی در دست که به راحتی چرخانده می‌شد.

رییسی یک آیینه عبرت است که نباید مهره دستگاه شر شد. او کشته شده باشد یا در حادثه مرده باشد فرقی ندارد، فانی شد در حالی که آن همه ستم به دیگری را به صورت مداوم و نظام مند انکار می کرد. بر باطل زیست و بر باطل مرد.
#رئیسی
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2282
Forwarded from پارَند - Paarand
ماموریت مهم مقاومت مدنی علیه تمامیت خواهی

جمهوری اسلامی یک سیستم است، نظامی هماهنگ در سرکوب شهروندمداری. این نظام، به پیشنهاد «اصلاح» پاسخ منفی داد و امروز یکدست و فربه شده.
ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی در سال هزار و چهارصد نشانه ای بود از فربه شدن این سیستم که سال به سال گام های محکم تری را به سوی تمامیت خواهی برداشته.
ابراهیم رئیسی شاید لایق ترین رئیس جمهور سیستمی بود که فرصت داشت خود را به روز و مدرن کند اما روند ارتجاع و قهقرا را در پیش گرفت.
سیستم‌ها هم مثل موجودات زنده، دوران جوانی و پیری دارند. اگر به روز نشوند، نقطه انتهایی زوالشان زود فرا می‌رسد. اصرار جمهوری اسلامی بر مقاومت در برابر جامعه مدنی، زمینه زوال را تسریع خواهد کرد.
تیپ ابراهیم رئیسی دقیقا ترجمان همین وضعیت رو به زوال بود: مطیع در برابر هسته سخت قدرت و مجری نقض گسترده حقوق شهروندی.
او از آغاز جوانی که دادستان شد تا دیروز که در سایه حذف رقبا و مهندسی انتخابات رئیس دولت شد، بر یک مسیر حرکت کرده: مهره سیستم بودن. هیچ گاه علیه این سیستم، شورشی یا اعتراضی یا اصلاحی نکرد.
نظام‌های تمامیت خواه به فرد وابسته نیستند که با یک فرد از بین بروند. آنها رئیسی های فراوانی در دامان خود پرورش داده اند و نسل جوان جمهوری اسلامی پرورده مکتب ولایت فقیه، مملو از مهره های سر به راه و‌ مطیع است.
تمامیت خواهی به عنوان یک سیستم، شدیدا نیازمند اطاعت پذیری است و رئیسی مهره ای مطیع بود.
اما جای رئیسی را نسل تازه نفسی پر کرده، نسلی که در همان روزهای مبارزه شهروندان در قالب جنبش سبز، رهبر جمهوری اسلامی، از آنها به عنوان رویش نظام یاد کرد.
اگر چه فقدان یک مهره در نظام تمامیت خواهی، تسکینی بر دل ستمدیدگان سیستم است، اما فراموش نشود که از کار انداختن تمامیت خواهی، نیازمند خاموش کردن موتور فکری تمامیت خواهی است یعنی رویکردی که ما را به قول «هانا آرنت» از «اندیشیدن» و «زندگی فعالانه» باز می دارد.
برای همین مقاومت مدنی گفتمانی است که می پذیرد ما در بحرانیم و در رنج زیست می کنیم و برای حل بحران‌ها باید با سیستم به مثابه یک کل، برخورد کرد.
بر این اساس تلاش برای بازتعریف شهروند به مثابه خاری در چشم دیکتاتوری، منتقد و مفسر محیط و با ذهنیت انتقادی مسیری سخت و طولانی برای درمان قطعی تمامیت خواهی است.
فقدان رئیسی و هر مهره دیگر نعمت است اما هدف اصلی، از کار انداختن قوه های محرکه تمامیت خواهی است. این مهم ماموریت اصلی گفتمان « مقاومت مدنی» است.
@Paarandiran

https://www.instagram.com/paarandiran

https://www.tg-me.com/paarandiran/105
احساسها را نمی‌شود مهندسی کرد

مجتبی نجفی

تصویر «سارینا اسماعیل زاده» را به نمایندگی از همه انکار شدگان منتشر می‌کنم برای یادآوری اینکه نمی‌شود احساسات مردم را مهندسی کرد. نهادهای امنیتی با بسیاری از فعالان رسانه ای و سیاسی تماس گرفته اند تا مبادا از مرگ رییس دولت شادمانی کنند یا حرمت نگه ندارند.‌ دادستان، بازیگر ماجرایی شده که نشانی از عقب ماندگی در شیوه حکمرانی است. نه می شود لبخند را بر لبها جراحی کرد و نه می شود مردم را به زور گریاند. در قاعده کلی، خندیدن بر مرگ دیگری خطاست اما مسأله این است قاعده های کلی در شرایط ویژه فروپاشی می‌شوند و قوانین جدید خلق  و گاهی خنده و رقص ابزار قربانی برای انتقال پیام می شود.

مسأله اینجاست اگر روند شناسایی قربانیان جمهوری اسلامی در یک فرایند منطقی پیش گرفته می‌شد، امروز شادی بر مرگ رییس دولت مسأله نبود. ما وقتی از حقوق اعدامیان دفاع می‌کنیم به معنای همراهی با عقاید آنها نیست، هر شهروندی سوای اتهامی که دارد حقوقی دارد. پس وقتی آیت الله منتظری در جریان اعدامهای شصت و هفت به همین رییسی و هیات مرگ هشدار داد شما در حال ثبت جنایت بزرگی هستید،همراهی با عقیده محکومین به اعدام نبود،دفاع از حقوقشان بود‌. اما متهمان زیر حکم نه تنها اعدام شدند که با خانواده هایشان به مراتب برخوردهای وحشتناکی صورت گرفت.

در دوران اصلاحات بهترین فرصت برای ترمیم این زخم و باز کردن این پرونده بود،نه تنها این زخم مرهمی نیافت که قتل‌های زنجیره ای،کوی دانشگاه،کشته شدن زندانیان از زهرا کاظمی تا ستار بهشتی،جانباختگان هشتاد و هشت، نودو شش و نودو هشت و در نهایت جنبش زن، زندگی، آزادی بر آنها افزوده و سنت انکار قربانی، تداوم یافت و ما امروز صاحب جامعه ای هستیم با انباشت زخم های مرهم نیافته،خشم های تصاعدی و جولان حس انتقام. در تئوری خیلی راحت می‌شود با چند اندرز گفت انتقامجو نباشید اما حاکمی که حتی وجود ساس را در زندان انکار و سیل مشهد را آبگرفتگی و زندانی سیاسی را امنیتی و قتل را خودکشی و سقوط را «فرود سخت»، جامعه خرد شده زیر بار تورم را قله پیشرفت می نامد، چگونه می‌خواهد « قربانی» خشونت را به رسمیت بشناسد؟

اندرز زمانی اثر دارد که حاکم دو قدم جلو بیاید و بپذیرد که قربانی را کشته نه اینکه وجودش را منکر شود. احساس هایی مانند خشم و انتقام را نمی‌شود مهندسی کرد و با بازداشت و پرونده سازی محو نمی‌شوند و در هر بزنگاهی در قالب شکلهای جدید بازنمایی می‌شوند و به حاکم پیام می دهند. چرا که عرصه عمومی سراسر استدلالی نیست، به خصوص در خوانش آرنتی و پراگماتیستی همین احساس ها مجرای انتقال پیام اند.
خطای بزرگ جمهوری اسلامی اینجاست که می‌خواهد خدای دهه شصتی را به جامعه ای تحمیل کند که از اساس تغییر یافته، هم نسبت اقلیت و اکثریت برعکس شده، هم نظام ارزشی غالب از هم گسیخته و هم هژمونی رسانه ای اش شکسته. نه می‌شود خنده را بر لب جراحی کرد نه می‌شود گریه را اجباری و نه تحمیل یک تصویر یکدست از ملتی سیاهپوش و غمگین و ناراحت ممکن است.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2285
از سلب خیابان تا صندوق رای: امتداد یک تزویر

مجتبی نجفی

یک زمانی رهبر جمهوری اسلامی گفت تسلیم زورآزمایی های خیابانی نمی شود، همان روزها که در جنبش سبز، خیابانها مملو از معترض بود و پاسخ حکومت، مشت آهنین. جمهوری اسلامی با دیدن جمعیتی بزرگ در بیست و پنجم خرداد هشتاد و هشت، غافلگیر شد. آن جمعیت را نه اتوبوس ها و قطارهای حکومتی از شهرهای اطراف، نه تعطیلی اداره و اجبار کارمندان به حضور، آورده بود؛ بلکه یک حس جمعی تحقیر شدگی انبوهی از شهروندان را به خیابان کشاند. خیابان رفتن در نظام جمهوری اسلامی مثل خارج از کشور کارناوال نیست، حداقلش بازداشت است یا پرونده سازی و حداکثرش جان دادن است‌‌.

وقتی حکومت این جمعیت عظیم سه میلیونی را دید که علیرغم پیامهای تهدید آمیز صداوسیما خود را به خیابان رسانده بودند، حیرت زده شد. از آن موقع تمام تلاش حکومت این بود مبادا این جان‌های شیفته آزادی بار دیگر در یک کل به هم پیوسته گرد هم آیند. از گاز اشک آور تا گلوله، از ربایش تا تجاوز، هر کنشی بر آمده از یک ساختار منحط را دیکته کرد تا خیابانهای پایتخت، یکبار دیگر اینچنین فتح نشوند. اما همین حکومتی که مدعی بود مسایل با زورآزمایی خیابانی حل نمی‌شوند هر گاه با بسیج امکانات دولتی تجمعی برگزار می کند، می گوید این هم رفراندوم. مزورانه هم امکان خیابان از مخالفان را با خشونت سلب کرده و هم امکان صندوق رای را.

مسأله این نیست که این حکومت طرفدار ندارد، درصدی از اقلیت  وفاداری خود را در ازای اخذ امتیازات و قدم زدن در میدان سلطه ابراز می کنند، آنها بردگی می‌کنند نه شهروندی، اما مسأله این است درصد اکثریت و اقلیت به نسبت انقلاب پنجاه و هفت عوض شده. آن زمان استبداد توده ای مبتنی بر قدرت اکثریت با ظلم به اقلیت حاکم بود و خبری از دموکراسی نبود؛ چرا که اصل مهم دموکراسی حتی فراتر از احترام به رای اکثریت، دفاع از حقوق اقلیت است. حکومت جوان انقلابی آنزمان، حقوق اقلیت را نفی می‌کرد و حکومت پیر و فرسوده امروز حقوق اکثریت را. برای همین است مقامات جمهوری اسلامی می‌دانند در هر صندوق رایی برای رفراندوم یا یک انتخابات آزاد؛ و نه در شوهای نمایشی،  بازنده اند. پس برای همین، هم از خیابان، به عنوان محل قرار جان های آزاد و اراده های تغییر، می‌ترسند و هم از صندوق رای آزاد. هم در خیابان، هم در صندوق رای، هر جا که آزادی باشد، جمهوری اسلامی یک بازنده سرافکنده است. از اینروست نمایش های تشییع حکومتی با هزینه بیت المال را می‌خواهند به جای حق اجتماع مسالمت آمیز و حق انتخاب آزادانه نوع حکومت، جا بزنند. و این تزویر نه از سر اقتدار که از روی ترس است.

خوشمزه تر از خود جمهوری اسلامی، طرفداران اوست که می گویند ببینید تجمع های ما را. آنها تجمع با قدرت رانت و بسیج امکانات را با تجمع هایی مقایسه می کنند که گلوله و گاز اشک آور و هجمه اوباش و بازداشت و دستگیری و جانباختگی جز لاینفک آن است. پاسخ روشن است اگر  خیالتان از تعداد مخالفان راحت است اجازه تجمع آزادانه بدهید، اگر به اکثریت تان غره هستید، اجازه رفراندوم بدهید.‌مسلما، جمهوری اسلامی به گزینه هایی تن نمی‌دهد که پایانش را در آن متصور است، هر چند این تن ندادن، به معنای بقا نیست بلکه شکل تغییر از کم هزینه، پر هزینه خواهد شد. دیکتاتورها عموما صداها را دیر می‌شوند یا اینکه علاقه ای به شنیدن ندارند چون تربیت شهروندی ندارند، چرا که برای شهروند شدن، هم حقوق خویشتن مهم است و هم به رسمیت شناختن « دیگری»‌.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2288
سکانسهایی از قرون وسطای ایرانی

مجتبی نجفی

‏ سکانسهایی از قرون وسطای ایران را پس از مرگ ( یا قتل) رییسی شاهدیم:
احمد مروی تولیت آستان قدس مدعی است رئیسی با امام علی گفتگو و سریع هم جواب گرفته.

فرماندار نیشابور گفته:"فردی در نیشابور امام زمان را با استرس در مسیر سقوط بالگرد رئیسی،دیده".
احمق همه جا هست، اما مساله این است احمقها و شرورها به ما حکومت می‌کنند.
هیچ کس اندازه حافظ شیرازی این مزوران را نشناخته:
آتش زهد و ریا، خرمن دین خواهد سوخت،
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو.

هاشمی رفسنجانی می‌گفت در زمان دولت روحانی پیش رهبری رسیدم و درباره ضررهای عدم رابطه با آمریکا برای مردم گفتم. رهبری قانع نشد و گفتم با وجود این همه مشکل برای مردم جواب خدا را شما می‌دهید. رهبری گفتند بله خودم جواب خدا را می‌دهم.
ببینید سرنوشت هشتاد میلیون ایرانی را به رابطه مبهم یک فرد با خدایش واگذار کردند. این هم خصوصیت دیکتاتوری است که فرد برای ملت تصمیم می گیرد و هم خصوصیت حکومت دینی که خود را رابط بین خدا و مردم تعریف و برای خدا هم تعیین تکلیف می‌کند. برای همین حاکم دینی می‌گوید بهشت کدام است جهنم کدام و برای همین می‌خواهد اوهام خود را تحت عنوان بهشت اجباری به مردم دهد. حکومت دینی هر جا کم می آورد به آسمانها رجوع می‌کند. وقتی در جنگ می‌بازد می‌گوید خدا خواست، برنده می‌شود می‌گوید خدا یاری کرد. به موجودات نامرئی به هر آنچه که از زیر محدوده تجربه و سنجش نیاید متوسل می‌شود تا توجیه کند.

رهبر جمهوری اسلامی که هیچ‌گاه مصاحبه ای با یک خبرنگار منتقد پس نداده و هیچ علاقه ای به پاسخگویی در مورد سالها حکومتش بر کشور ندارد در کوران جنبش سبز با ناله می‌گفت گلایه مخالفانم را در جمکران با امام زمان طرح می‌کنم. شگفتا. مخالفان که هیچ پاسخی نشنیده اند کجا باید گلایه کنند؟

این روایات برای تحکیم سلطه است، احمق‌ها را جذب می‌کند و دکان شرورها را پررونق، چرا که جهالت در خدمت شرارت است و این راویان پرریا خوب می‌دانند این روایت‌ها را نادانان می‌خرند و بساط سلطه شان را تداوم می دهند.

من با دین ستیزی مخالفم، دین ستیزی را ریختن آسیاب به نابکاران مستقر بر قدرت می‌دانم اما از رخت بر بستن دین از عرصه حکومت خوشحالم و از این نظر سپاسگزار جمهوری اسلامی ام که روند سکولاریسم در جامعه ایران را با روایتها و دروغ سازی ها یا اوهام قوت بخشیده. این مسیری است که زیاد طول می‌برد اما همین راویان دروغ و همین استفاده کنندگان ابزاری از دین به مسیر سرعت دادند. ایران اسلامی واژه غلط اندازی است، ایران برای همه ایرانیان است. فارغ از هر عقیده و مذهبی.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2290
Forwarded from پارَند - Paarand
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ایرانسازان ۵

به معرفی کوتاهی از  نگاه  میرزا جهانگیر خان شیرازی، معروف به صور اسرافیل، روزنامه نگار شهید جنبش مشروطیت، به مسأله استبداد پرداخته ایم. درد، افسوس، امید و رویای او در زمانه ما همچنان حاضر است.

@paarandiran

https://instagram.com/paarandiran
با جمهوری اسلامی درونتان مبارزه کنید

مجتبی نجفی

اینجا خود تل آویو است،تظاهرات مخالفان جنگ که به ابتکار جنبشی به نام" ایستادن با هم"برگزار شد. این جنبش را یهودیها و عربها راه انداخته و هم آزادی گروگانها و هم پایان جنگ غزه را خواستار شدند. این جنبش برای صلح مبارزه می‌کند.

ایستادن در کنار جنگ طلبی ضد ارزش است،حالا این جنگ در هر جای جهان باشد و به خصوص اینکه مساله کشتار شهروندان باشد به ویژه کودک کشی.

حتی در مورد شعار" نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران"بدفهمی صورت گرفته،این شعار برای نفی سیاست خارجی بود که ایران و سرنوشت مردمش را رها کرده،در پرونده های خونین خاورمیانه کاسه داغ تر از آش شده. زمانی فلسطینیها به رهبری یاسر عرفات معاهده صلح با اسرائیل امضا کردند،خامنه ای در نماز جمعه با لحن شدیدی گفت ما قبول نداریم. به تو چه؟

جنبش زن،زندگی،آزادی برای صلح بود،علیه خشونت ساختاری حاکم به شهروند و جنگ روزانه علیه ملت به ویژه زنان. این جنبش را نباید اجازه داد خرج جنگ طلبی کنند. برای همین بود در آواز لیلاها سروده شد:" زن،زندگی، آزادی، صلح و امید و شادی".

برچسب نزنید. شبیه جمهوری اسلامی نشوید. مخالفت با کشتار در فلسطین به معنای موافقت با حماس و جمهوری اسلامی نیست. شیرینی پخش کردن ارزشیهای جمهوری اسلامی به خاطر عملیات هفتم اکتبر شنیع بود،آنها کودک کش و جنگ طلبند اما مهم این است شبیه جمهوری اسلامی نشویم و الا مخالفت کردن و شبیه شدن کار سختی نیست،مخالفت کردن و ایستادگی بر ارزش آزادی در محیط دیکتاتوری کاری سترگ و ارزشمند است.

در همان آغاز جنگ،یهودیان بسیاری هم بودند که به ویژه در آمریکا تظاهرات کردند و اعلام کردند به نام ما جنایت نکنید. آنها هم طرفدار حماس اند؟نه به جنگ، نه به کودک کشی،یک ارزش است. تهران و تل آویو و دمشق و صنعا و رفح نمی‌شناسد. برای ارزشهایتان مبارزه کنید و از هوچی گری نهراسید.

نه به جنگ،مخالفت اخلاقی است،در عین حال مبارزه سیاسی هم است، چون تقویت ایده مبارزه با خشونت است. خشونت فقط در رفح نیست ما خشونت را در ایران از زمانی که متولد شده ایم،لمس کرده ایم. برآمدن از خاکستر خشونت و با خشونت مخالفت کردن هنر است.

دشمن دشمن من همیشه دوست من نیست،بستگی به کنشهایش دارد. این برای ذهنهای ساده است که حوصله بررسی یک مساله چندبعدی را ندارند.

می گویند اولویت ما ایران است،حرفی نیست، واقعیت هم همین است،برای همین تاکید می کنیم جنبش ایرانیان را خرج جنگ طلبی دولتها نکنید و کاسه گدایی را از این دولت به آن دولت پهن نکنید و آبروی آزادیخواهان را نبرید،تناقضهایتان را حل کنید.

کسی که به جنگ لبخند بزند برای صلح نمی تواند مبارزه کند. مبارزه با جمهوری اسلامی مبارزه با یک نظام فکری مبتنی بر خشونت است و نه صرف  مبارزه با افراد و اشخاص و جریانها.  پادزهر این نظام تمامیت خواه،ایستادن بر صلح و دموکراسی است. ایران زن،زندگی،آزادی، گفتمانی باشد برای ایران به عنوان الگویی در خاورمیانه در قلب بنیادگرایی دینی که منادی سکولاریسم، دموکراسی و ملت متحد متکثر باشد. اینجا نقطه اوج تمدنی ایران خواهد بود به عنوان پایگاهی برای مخالفت با افراط گرایی و بنیادگرایی دینی، استبداد و خشونت طلبی در خاورمیانه پر از خشم و خون. پاسداشت این رویا از طریق مخالفت ولو لفظی با جنگ می گذرد. مخالفت نمی کنید؟  کشتار را تایید نکنید. با جمهوری اسلامی درونتان مبارزه کنید.

Photo By Murielle Paradon / RFI

https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2293
Forwarded from پارَند - Paarand
دشمنِ دشمن من همیشه دوست من نیست

"دشمنِ دشمن من دوست من است"! این گزاره خطرناک است.
به این دلیل که فرمول ساده ای برای حل مسائل از پیش تعیین کرده است. در حالی که مسائل در بسیاری از مواقع چند بُعدی و پیچیده اند.
پذیرفتن این گزاره، سوژه را به "دشمنِ دشمن من" وابسته می کند. در نتیجه نگاه انتقادی سوژه به "دشمن دشمن من" از بین می رود.
سوژه‌ای که این گزاره را می پذیرد در بازی دشمن خود افتاده است. چرا که دشمن اگر یک واقعیت را صحیح اما با نیت بد بگوید، سوژه در مسیر اشتباه گرفتار می شود و از این منظر تا پایان خط اشتباه می کند.
از این‌رو این گزاره" دشمن دشمن من، دوست من است" نه تنها خطرناک است بلکه می تواند باعث گمراهی و اشتباهات مهلک بشود و از سویی استقلال سوژه را تحت خطر قرار دهد.
چرا که اینجا سوژه با دو آسیب جدی روبروست:
از سویی تحت تاثیر کنش های دشمن است و از سوی دیگر تحت تاثیر کنش های "دشمن دشمن" خود است.

به عبارتی سوژه با این گزاره خود را در موقعیت خطرناکی قرار داده و آزادی خود را مخدوش کرده است.
گزاره "دشمنِ دشمن من دوست من است" نیاز به بررسی و پژوهش دارد و الگوی ثابتی برای همه وضعیت ها نیست.
پس این گزاره می تواند صحیح باشد:
" دشمن دشمن من می تواند دوست من باشد، حتی می تواند دشمن من باشد، و حتی می تواند در تضاد با ارزش‌های من باشد."
همه این‌ها نیازمند پژوهشگری‌ست.
اما ذهن‌های تنبل که حال حل مسایل پیچیده را ندارند، به این فرمول غلط چنگ می زنند و در دام خطاهای دشمن و دشمن دشمنانشان، گرفتار می شوند.

@Paarandiran

https://instagram.com/paarandiran

https://www.tg-me.com/paarandiran/108
در اهمیت روایت قتل‌ها

مجتبی نجفی

سیزده سال از کشته شدن #هاله_سحابی گذشت.‌ داستان او در امتداد فاش شدن یک واقعیتی است که با تجربه به آن رسیده ایم: حکومت دینی در ذات خود ارتجاعی و قاعده اش بر حذف است. این واقعیت از همان روز نخست انقلاب آشکار شد:حکومت دینی و حذف، لازم و ملزوم اند. از اعدام های جنون آمیز نخستین انقلاب تا حذف و قتل شهروندان در خیابان و زندان، آشکار کننده این اصل مهم بنیادین است که دین در ساختار قدرت،هیولایی رعب آور می شود. نه اینکه حکومت های غیردینی اینگونه نباشند اما مسأله حکومت دینی حادتر است چون خدا را از آسمانها به زمین قدرت می‌کشاند و به نام خدا،کشتن بسیار سهمگین تر است.

قصه هاله سحابی که در سال نود در تشییع جنازه پدرش عزت الله سحابی کشته شد گویاتر است. او از زندان آن روزهای جنبش سبز بر بستر پدر بیمار حضور یافت. مرگش را دید و در یکی از امنیتی ترین مراسم های تشییع جنازه که دور تا دور چند ده نفر آدم را انواع و اقسام نیروهای نظامی و لباس شخصی گرفته بودند دختری با لگد مامور نیروی انتظامی بر زمین افتاد و بعد از دقایقی جان داد و شبانه دفن شد. داستان این جان دادن کافی است حجتی باشد بر اینکه دین در ساختار قدرت علیه خود دین می‌شود. چرا که شیعه را روایات زنده نگاهداشته. روایت قربانی در شیعه قدرت دارد و بسیج آفرین است. جمهوری اسلامی همان روایتی را که درباره فاطمه زهرا، پهلوی شکسته، دفن شبانه بر منابر عرضه می‌کرد و اشک مخاطب را در می آورد بر هاله سحابی اجرا کرد. به عبارتی جمهوری اسلامی بر هر آنچه که گریست، عمل کرد و حتی یزید به زینب فرصت خطابه داد اما جمهوری اسلامی به بسیاری خانواده های قربانی هم فرصت سوگواری نداد.

پرونده هاله سحابی هم چون بسیاری پرونده های دیگر ماست‌مالی شد اما قدرت روایتگری را دست کم نگیرید. روایت قتل‌های ظالمانه ستاندن همان سلاح اشک حاکم بر قربانیان تاریخی و استفاده علیه خود اوست. چون همین روایتها به عنوان تکه هایی از یک کل منسجم که از اوان انقلاب تا امروز ادامه یافته، نسل به نسل را بر سر یک واقعیت مسلم پیوند می‌دهد و به اجماع می‌رساندکه رخت بر بستن دین از ساختار قدرت به نفع همگان است حتی به نفع دینداران.

از این منظر در‌ دورانی که ما نه به مثابه شهروند نه به مثابه قربانی «شناسایی» نشده ایم و کوچکترین رنج مان انکار می شود، حتی ساس حشره موذی به رسمیت شناخته نمی‌شود و تورم را شکوفایی اقتصادی و استبداد را آزادی در حد اعلی جا می‌زنند، روایت قربانیان امتداد گفتمانی است که علیه فراموشی کار می‌کند. دادخواهی مشمول زمان نمی شود، نسل به نسل، تداوم می یابد تا روز مبادا.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2296
احمدی نژاد: شوخی یا رنج؟

مجتبی نجفی

با این عکسها بزرگ شدیم. خشم از سرکوب و غرور از ایستادگی. سال هشتاد و هشت تنها سال حضور خیابانی نسل ما نبود اما جدی ترین بود‌. هشتاد و هشت برای ما در احمدی نژاد خلاصه نمی‌شود او فقط یک نماد بود، نماد برآمدن از یک سیستم با اراده قاطع برای انسداد هر شکل تغییر. برای نسل ما که از آخرهای سال هفتاد با واژگانی مثل دموکراسی و جامعه مدنی بزرگ شدیم احمدی نژاد یک نام بود که انسداد اصلاحات و حرکت به سوی یک استبداد سخت تر را نمایندگی می‌کرد. اما او تنها برساخته اراده ای بود که وقتی قتل‌های زنجیره ای کشف شدند اطلاعات سپاه را در برابر وزارت اطلاعات تقویت کرد، دولت در دولت را تشدید و مداحان را به جای دانشگاهیان ارج نهاد و کشور را با جادوگری اداره می کرد.

دولت احمدی نژاد مجری و موافق سرکوب معترضان سبز بود. دستهایش در خون سهراب و ندا و اشکان و دهها جوان دیگر آغشته است اما همه واقعیت جمهوری اسلامی نبود. وقتی هم که خواست برای خودش هویتی مستقل تعریف کند نزدیکانش را زندان و خودش را رد صلاحیت کردند تا هسته سخت قدرت پیام دهد پایت را از گلیمت درازتر نکن.

برای خیلی ها احمدی نژاد کلمه ای برای شوخی شده یا حتی امیدی در این آشفته بازار اما برای بسیاری از ما نامی است یادآور سرکوب آرزوهای نسلی مان. احمدی نژاد هشتاد و چهار همان عروسک دوست داشتنی بیت و سپاه بود که بر ناکارآمدی اصلاح طلبان نشستند و میوه انسداد اصلاح را چیدند و از شعارزدگی و خستگی جامعه استفاده کردند و هشت سال سیاه را رقم زدند.

احمدی نژاد هر چه گذشت چموش تر شد و به خصوص از دور دوم نشان داد آن رییس جمهور سربه راه بیت و سپاه نیست. برای همین او را که تا حد پیغمبر بالا برده بودند، فریفته جریان «انحرافی» نامیدند، از دست همان واژگانی که برای حذف استفاده می‌کنند: فتنه گر، اغتشاشگر ،....

عده ای که حوصله درافتادن با اصل قدرت در بیت رهبری را نداشتند مدام به احمدی نژاد حمله می‌کردند اما او تنها یک نماینده پر کار بود از طرف هسته سخت قدرت و وقتی هم از قالب رییس جمهور سربه راه به رییس دولتی سرکش و خواستار اختیارات بیشتر و مخالف دخالت‌های بیت در نصب و عزل وزرا تغییر شکل داد،حذف شد؛ چرا که ایده آل رهبری، همان رییسی مرده یا مقتول بود، رییس دولتی مطیع.

پشت هر نامی، رخدادها نهفته است. احمدی نژاد برای ما که به خون خفتن آن همه جوان را دادیم یک نام رنج آور است اما پشت این نام یک واقعیت اصلی بود و آن هم دستگاه قدرت مطلقه، نظامی گری و دشمنی با جامعه مدنی و احمدی نژاد تنها بخشی از این واقعیت بود. یک تکه از یک صورت مسأله اساسی تر بود: قدرت مطلقه.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی/com.modjtabanajafifrance/2298
2024/06/07 03:08:10
Back to Top
HTML Embed Code: