Telegram Group & Telegram Channel
💢واشکافی بخشی از رنج مترجمان

✍️ مهدی خسروانی

1️⃣ چه زمانی یک رنج کشنده می‌شود؟ وقتی که عامل یا عامل‌هایی حتی مجال ابراز یا بیان‌اش را هم بگیرند: بیش از اندازه محرمانه باشد، آنچنان پیچیده باشد که قادر به واشکافی آن حتی برای خودت نباشی، یا آنچنان پرجزئیات باشد که کسی حوصله‌ی شنیدن‌اش را نداشته باشد.

2️⃣ مسائلی که مترجمان در وضعیت امروز نشر ایران با آن دست‌به‌گریبان اند، از همین سنخ اند. وقتی از ظلم برخی ناشران به مترجمان حرف می‌زنیم، بیشتر کسانی که ماجرا را از دور می‌بینند ذهن‌شان فقط سمت «حق‌الترجمه» می‌رود و تنها مشکلی که برایشان ملموس است عدم پرداخت یا تأخیر در پرداخت حق‌الترجمه است. اما واقعیت این است که برخی ظلم‌های دیگری که در حق مترجمان می‌شود حتی از تأخیر در دریافت حق‌الترجمه ویران‌گرتر و سوزنده‌تر اند: مثلاً اینکه به مترجم بی‌احترامی شود، قراردادهای نامناسب به او تحمیل شود، در متن ترجمه‌اش اعمال سلیقه‌های مخرب شود، کتاب به‌موقع چاپ نشود، به‌شکل آشکارا نامناسبی چاپ شود، ناشر حتی از امکاناتِ خودش برای معرفی کتاب استفاده نکند، کتاب پس از نایاب‌شدن به‌موقع تجدید چاپ نشود، و شاید موارد دیگر.

3️⃣ حالا اگر دو سه دقیقه وقت داشته باشید، می‌خواهم در ادامه‌ی پست قبلی‌ام درباره‌ی عملکرد توهین‌آمیز نشر نو، فقط به برخی از مشکلاتی که یکی از این موارد (تأخیر در انتشار کتاب) برای مترجم ایجاد می‌کنند اشاره کنم. وقتی ناشر کتابی را منتشر نمی‌کند، مترجم ممکن است مجبور شود برای گذران زندگی، به ترجمه‌ی متون دیگر که با علاقه و توانایی‌اش سازگار نیستند (یا کمتر سازگار اند) تن بدهد و از آنجا که کار ترجمه معمولاً زمان‌بر است، حتی یکی از این کارها می‌تواند چندین ماه یا چندین سال از وقت او را در کاری که برایش اولویت ندارد هدر بدهد؛ مترجم مجبور می‌شود به فروش قطعی آثارش تن دهد تا لازم نباشد برای دریافت حق‌الزحمه‌اش تا زمان انتشار کتاب صبر کند (و این بدان معناست که درآمد چاپ‌های بعدی صرفاً نصیب ناشر می‌شود و مترجم از آن سهمی نخواهد داشت)؛ پایین آمدنِ احتمال چاپ به‌موقع کتاب (که کاهش احتمال درآمدزایی آن را در پی دارد) مترجم را به افزایش تعداد کتاب‌ها به‌قیمت کاهش کیفیت آنها وامی‌دارد؛ مترجم از حقوق معنوی خودش (مثل دیده‌شدن کارش) نیز محروم می‌ماند و درنتیجه توان و انگیزه‌ی ادامه‌ی کار را به‌تدریج از دست می‌دهد؛ منتشرنشدن ترجمه‌، احتمالِ دست‌دوم یا چندم شدن آن را افزایش می‌دهد، زیرا ممکن است ترجمه‌های دیگری از همان کتاب منتشر شوند.
غیر از اینها، در مواردی مثل ماجرای من با نشر نو (که قرارداد چند کتاب در قالب یک مجموعه تنظیم شده است) مترجم حتی حق «ترجمه‌ی کتاب‌ها به قصد انتشار» را نیز عملاً از دست می‌دهد، زیرا از یک طرف، کتاب‌ها تحت قرارداد آن ناشر نابکار اند و نمی‌توان برای چاپ‌شان با ناشر دیگری همکاری کرد و از سوی دیگر مترجم هیچ اطمینانی ندارد که، در صورت اختصاص وقت به ترجمه‌ی آن کتاب‌ها، ترجمه‌های جدیدش هم به سرنوشت کتاب یا کتاب‌های قبلی دچار نشوند.
تحمل‌ناپذیرتر از همه، درد «توهین» است. شاید درد هیچ‌یک از مواردِ گفته‌شده به اندازه‌ی این توهین عمیق نباشد که یک نفر به عنوان مدیر نشر، به واسطه‌ی کوه پولی که بر آن جلوس کرده یا اعتبار مسمومی که به هم زده (درباره‌ی این «اعتبار مسموم» در آینده بیشتر توضیح خواهم داد) با دریدگی تمام، صریح یا ضمنی، به یک انسان بگوید که «من داور ارزش وقت و عمر تو ام و حکم می‌کنم که وقت و عمر تو ارزشی ندارد».
.
4️⃣ شما چند دقیقه وقت گذاشتید، این نوشته را خواندید، شاید از پیگیری جزئیات‌اش خسته شدید، شاید هم درد پشت آن را برای لحظاتی احساس کردید. اما بدانید: بسیاری از مترجمان و نویسندگان در ایران این رنج‌ها را در کل عمرشان «لحظه به لحظه» زندگی و دریافت می‌کنند؛ آن هم نه از طرف حکومت، بلکه از طرف کسانی که خودشان را قربانی حکومت و قهرمانان مقاومت فرهنگی در برابر حکومت معرفی می‌کنند. جرم‌مان چیست؟ عشق جنون‌آمیز به نوشتن یا ترجمه‌کردن.
.
5️⃣ این داستان ادامه دارد.

🌐 کانال «پارادوکس»:
🆔 @paradoxizer



tg-me.com/paradoxizer/348
Create:
Last Update:

💢واشکافی بخشی از رنج مترجمان

✍️ مهدی خسروانی

1️⃣ چه زمانی یک رنج کشنده می‌شود؟ وقتی که عامل یا عامل‌هایی حتی مجال ابراز یا بیان‌اش را هم بگیرند: بیش از اندازه محرمانه باشد، آنچنان پیچیده باشد که قادر به واشکافی آن حتی برای خودت نباشی، یا آنچنان پرجزئیات باشد که کسی حوصله‌ی شنیدن‌اش را نداشته باشد.

2️⃣ مسائلی که مترجمان در وضعیت امروز نشر ایران با آن دست‌به‌گریبان اند، از همین سنخ اند. وقتی از ظلم برخی ناشران به مترجمان حرف می‌زنیم، بیشتر کسانی که ماجرا را از دور می‌بینند ذهن‌شان فقط سمت «حق‌الترجمه» می‌رود و تنها مشکلی که برایشان ملموس است عدم پرداخت یا تأخیر در پرداخت حق‌الترجمه است. اما واقعیت این است که برخی ظلم‌های دیگری که در حق مترجمان می‌شود حتی از تأخیر در دریافت حق‌الترجمه ویران‌گرتر و سوزنده‌تر اند: مثلاً اینکه به مترجم بی‌احترامی شود، قراردادهای نامناسب به او تحمیل شود، در متن ترجمه‌اش اعمال سلیقه‌های مخرب شود، کتاب به‌موقع چاپ نشود، به‌شکل آشکارا نامناسبی چاپ شود، ناشر حتی از امکاناتِ خودش برای معرفی کتاب استفاده نکند، کتاب پس از نایاب‌شدن به‌موقع تجدید چاپ نشود، و شاید موارد دیگر.

3️⃣ حالا اگر دو سه دقیقه وقت داشته باشید، می‌خواهم در ادامه‌ی پست قبلی‌ام درباره‌ی عملکرد توهین‌آمیز نشر نو، فقط به برخی از مشکلاتی که یکی از این موارد (تأخیر در انتشار کتاب) برای مترجم ایجاد می‌کنند اشاره کنم. وقتی ناشر کتابی را منتشر نمی‌کند، مترجم ممکن است مجبور شود برای گذران زندگی، به ترجمه‌ی متون دیگر که با علاقه و توانایی‌اش سازگار نیستند (یا کمتر سازگار اند) تن بدهد و از آنجا که کار ترجمه معمولاً زمان‌بر است، حتی یکی از این کارها می‌تواند چندین ماه یا چندین سال از وقت او را در کاری که برایش اولویت ندارد هدر بدهد؛ مترجم مجبور می‌شود به فروش قطعی آثارش تن دهد تا لازم نباشد برای دریافت حق‌الزحمه‌اش تا زمان انتشار کتاب صبر کند (و این بدان معناست که درآمد چاپ‌های بعدی صرفاً نصیب ناشر می‌شود و مترجم از آن سهمی نخواهد داشت)؛ پایین آمدنِ احتمال چاپ به‌موقع کتاب (که کاهش احتمال درآمدزایی آن را در پی دارد) مترجم را به افزایش تعداد کتاب‌ها به‌قیمت کاهش کیفیت آنها وامی‌دارد؛ مترجم از حقوق معنوی خودش (مثل دیده‌شدن کارش) نیز محروم می‌ماند و درنتیجه توان و انگیزه‌ی ادامه‌ی کار را به‌تدریج از دست می‌دهد؛ منتشرنشدن ترجمه‌، احتمالِ دست‌دوم یا چندم شدن آن را افزایش می‌دهد، زیرا ممکن است ترجمه‌های دیگری از همان کتاب منتشر شوند.
غیر از اینها، در مواردی مثل ماجرای من با نشر نو (که قرارداد چند کتاب در قالب یک مجموعه تنظیم شده است) مترجم حتی حق «ترجمه‌ی کتاب‌ها به قصد انتشار» را نیز عملاً از دست می‌دهد، زیرا از یک طرف، کتاب‌ها تحت قرارداد آن ناشر نابکار اند و نمی‌توان برای چاپ‌شان با ناشر دیگری همکاری کرد و از سوی دیگر مترجم هیچ اطمینانی ندارد که، در صورت اختصاص وقت به ترجمه‌ی آن کتاب‌ها، ترجمه‌های جدیدش هم به سرنوشت کتاب یا کتاب‌های قبلی دچار نشوند.
تحمل‌ناپذیرتر از همه، درد «توهین» است. شاید درد هیچ‌یک از مواردِ گفته‌شده به اندازه‌ی این توهین عمیق نباشد که یک نفر به عنوان مدیر نشر، به واسطه‌ی کوه پولی که بر آن جلوس کرده یا اعتبار مسمومی که به هم زده (درباره‌ی این «اعتبار مسموم» در آینده بیشتر توضیح خواهم داد) با دریدگی تمام، صریح یا ضمنی، به یک انسان بگوید که «من داور ارزش وقت و عمر تو ام و حکم می‌کنم که وقت و عمر تو ارزشی ندارد».
.
4️⃣ شما چند دقیقه وقت گذاشتید، این نوشته را خواندید، شاید از پیگیری جزئیات‌اش خسته شدید، شاید هم درد پشت آن را برای لحظاتی احساس کردید. اما بدانید: بسیاری از مترجمان و نویسندگان در ایران این رنج‌ها را در کل عمرشان «لحظه به لحظه» زندگی و دریافت می‌کنند؛ آن هم نه از طرف حکومت، بلکه از طرف کسانی که خودشان را قربانی حکومت و قهرمانان مقاومت فرهنگی در برابر حکومت معرفی می‌کنند. جرم‌مان چیست؟ عشق جنون‌آمیز به نوشتن یا ترجمه‌کردن.
.
5️⃣ این داستان ادامه دارد.

🌐 کانال «پارادوکس»:
🆔 @paradoxizer

BY پارادوکس


Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 280

Share with your friend now:
tg-me.com/paradoxizer/348

View MORE
Open in Telegram


telegram Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Tata Power whose core business is to generate, transmit and distribute electricity has made no money to investors in the last one decade. That is a big blunder considering it is one of the largest power generation companies in the country. One of the reasons is the company's huge debt levels which stood at ₹43,559 crore at the end of March 2021 compared to the company’s market capitalisation of ₹44,447 crore.

telegram from us


Telegram پارادوکس
FROM USA