Telegram Group & Telegram Channel
تکه‌ی داستانی📖

وقتِ بیدار شدم؛ فقط فهمیدم که چشمانم باز شد ولی نه نوری بود و نه چیزی می‌شد دید، فقط تاریکی بود و تاریکی. دهنم طعمِ گس و شورمزه‌ی داشت و گلویم هم به شدت می‌سوخت و خیلی تشنه‌‌ام بود.
دستم را جلوی چشمانم گرفتم، اما چیزی ندیدم. فقط داشتم حس می‌کردم که دستم در هوا معلق می‌چرخد. دلم تنگ شد. لرزه‌ی به تنم افتاد و کم‌کم داشتم می‌ترسیدم و یادم آمد که من؛ من این‌جا نبودم که... پس چی‌خبره؟! این‌جا کجاست و...؟! با تته‌پته بلند صدا زدم:
- الوووو! کسی هست، نیست؟! من، من کجام؟!
آرام و قراری نداشتم. تا خواستم دوباره صدا بزنم که صدای پا در گوشم پیچید و همین‌که خواستم بیشتر دقت کنم، ضربه‌ی محکمی پهلویم را کرخت کرد و بی‌رمق لال شدم. از شدتِ درد شدید چشمم تار شد و شاید لختی از هوش رفته بودم که با روشن شدنِ لامپِ اتاق و صدای های هویی آدم‌های اطرافم بیدار شدم، چند نفر با صورتِ نقاب کشیده؛ دورم می‌چرخیدن و هو هو فریاد می‌زدن و برای خودشان رقص می‌کردن و... ولی انگار مرا نمی‌شنیدن.
ترسم بیشتر شد نه جرأت حرف زدن را داشتم و نه هم می‌شد که ساکت بود، گریه‌ام گرفته بود و با بغض گفتم:
- شم... شماها کی‌هستن؟! چرا مرا این‌جا بندی کردن؟!
- ما؟! ما، ما هستیم... هههه
خنده‌های شیطانی شان داشت گوشم را کرّ می‌کرد. یکی شان نزدیکم آمد و سرش نزدیک گوشم خم‌کرد و آهسته طوری که انگار نمی‌خواست بقیه متوجه شود، گفت:
- دخترجان! می‌خواهی فرار کنی؟! بله باید فرار کنی، این‌ها، یعنی ما قاچاقچیان مواد... هستیم و فقط بدان که این‌ها نیت شان خیر نیست...
- می‌گی این‌ها؟! مگر تو از همی کثافات نیستی؟! و با سرم حرکتی رفتم که از خود دورش کنم. دور شد اما زود دوباره خم شد و گفت:
- دلت سرم باور می‌کنی دلت نه. اما باید بروی ورنه کارت ... هرچه بیشتر این‌جا باشی خودت ضرر می‌بینی.
- از کجا؟! از کجا باید برون شوم! راه، راه برون رفت هست؟!
- هست، خودم رهنمایت می‌کنم. فقط بگذار...
تا خواست آدمه‌ی حرفش را بزند، یکی از همان هم دستانش با چماقی ضربه‌ی در پشتِ سرش وارد کرد و مردِ نقاب پوش زمین افتاد.

#نسرین_جوادی

@parwazekhyal🦋



tg-me.com/parwazekhyal/3371
Create:
Last Update:

تکه‌ی داستانی📖

وقتِ بیدار شدم؛ فقط فهمیدم که چشمانم باز شد ولی نه نوری بود و نه چیزی می‌شد دید، فقط تاریکی بود و تاریکی. دهنم طعمِ گس و شورمزه‌ی داشت و گلویم هم به شدت می‌سوخت و خیلی تشنه‌‌ام بود.
دستم را جلوی چشمانم گرفتم، اما چیزی ندیدم. فقط داشتم حس می‌کردم که دستم در هوا معلق می‌چرخد. دلم تنگ شد. لرزه‌ی به تنم افتاد و کم‌کم داشتم می‌ترسیدم و یادم آمد که من؛ من این‌جا نبودم که... پس چی‌خبره؟! این‌جا کجاست و...؟! با تته‌پته بلند صدا زدم:
- الوووو! کسی هست، نیست؟! من، من کجام؟!
آرام و قراری نداشتم. تا خواستم دوباره صدا بزنم که صدای پا در گوشم پیچید و همین‌که خواستم بیشتر دقت کنم، ضربه‌ی محکمی پهلویم را کرخت کرد و بی‌رمق لال شدم. از شدتِ درد شدید چشمم تار شد و شاید لختی از هوش رفته بودم که با روشن شدنِ لامپِ اتاق و صدای های هویی آدم‌های اطرافم بیدار شدم، چند نفر با صورتِ نقاب کشیده؛ دورم می‌چرخیدن و هو هو فریاد می‌زدن و برای خودشان رقص می‌کردن و... ولی انگار مرا نمی‌شنیدن.
ترسم بیشتر شد نه جرأت حرف زدن را داشتم و نه هم می‌شد که ساکت بود، گریه‌ام گرفته بود و با بغض گفتم:
- شم... شماها کی‌هستن؟! چرا مرا این‌جا بندی کردن؟!
- ما؟! ما، ما هستیم... هههه
خنده‌های شیطانی شان داشت گوشم را کرّ می‌کرد. یکی شان نزدیکم آمد و سرش نزدیک گوشم خم‌کرد و آهسته طوری که انگار نمی‌خواست بقیه متوجه شود، گفت:
- دخترجان! می‌خواهی فرار کنی؟! بله باید فرار کنی، این‌ها، یعنی ما قاچاقچیان مواد... هستیم و فقط بدان که این‌ها نیت شان خیر نیست...
- می‌گی این‌ها؟! مگر تو از همی کثافات نیستی؟! و با سرم حرکتی رفتم که از خود دورش کنم. دور شد اما زود دوباره خم شد و گفت:
- دلت سرم باور می‌کنی دلت نه. اما باید بروی ورنه کارت ... هرچه بیشتر این‌جا باشی خودت ضرر می‌بینی.
- از کجا؟! از کجا باید برون شوم! راه، راه برون رفت هست؟!
- هست، خودم رهنمایت می‌کنم. فقط بگذار...
تا خواست آدمه‌ی حرفش را بزند، یکی از همان هم دستانش با چماقی ضربه‌ی در پشتِ سرش وارد کرد و مردِ نقاب پوش زمین افتاد.

#نسرین_جوادی

@parwazekhyal🦋

BY پروازِ خیال🦋|Nasrin Jawadi


Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 280

Share with your friend now:
tg-me.com/parwazekhyal/3371

View MORE
Open in Telegram


Parwazekhyal پرواز خیال🦋 Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

How Does Bitcoin Work?

Bitcoin is built on a distributed digital record called a blockchain. As the name implies, blockchain is a linked body of data, made up of units called blocks that contain information about each and every transaction, including date and time, total value, buyer and seller, and a unique identifying code for each exchange. Entries are strung together in chronological order, creating a digital chain of blocks. “Once a block is added to the blockchain, it becomes accessible to anyone who wishes to view it, acting as a public ledger of cryptocurrency transactions,” says Stacey Harris, consultant for Pelicoin, a network of cryptocurrency ATMs. Blockchain is decentralized, which means it’s not controlled by any one organization. “It’s like a Google Doc that anyone can work on,” says Buchi Okoro, CEO and co-founder of African cryptocurrency exchange Quidax. “Nobody owns it, but anyone who has a link can contribute to it. And as different people update it, your copy also gets updated.”

The S&P 500 slumped 1.8% on Monday and Tuesday, thanks to China Evergrande, the Chinese property company that looks like it is ready to default on its more-than $300 billion in debt. Cries of the next Lehman Brothers—or maybe the next Silverado?—echoed through the canyons of Wall Street as investors prepared for the worst.

Parwazekhyal پرواز خیال🦋 from us


Telegram پروازِ خیال🦋|Nasrin Jawadi
FROM USA