tg-me.com/philosophical_thought/1293
Last Update:
«بیایید با خودمان روراست باشیم. همهٔ ما،از جمله کسانی که ظاهراً به طورحرفه ای کارشان اندیشیدن است، عمدتاً- آن چنان که بوده و هست- به فقر اندیشه مبتلا هستیم؛ همهٔ ما بیش از حد [افرادی] “بی اندیشه” هستیم. “بی اندیشگی”، یک مهمان غریب است که به همه جای دنیای امروز سر می زند و سفر می کند. امروزه ما همه چیز را با سریع ترین و ارزان ترین روش می فهمیم، [و] دقیقاً با همان سرعت، فوراً فراموش می کنیم. بنابراین گردهمایی سریع و پشت سر هم برگزار می شود. جشن های بزرگداشتی که روز به روز به لحاظ اندیشه فقیرتر و فقیرتر می شوند. بزرگداشت و بی اندیشگی پهلو به پهلوی هم قرار می گیرند. اما حتی گو این که [افرادی] “بی اندیشه” هستیم، ظرفیتِ اندیشیدن خود را رها نمی کنیم. ترجیح می دهیم از این ظرفیت به طور ضمنی، ولو به شکلی عجیب استفاده کنیم: یعنی با “بی اندیشگی” می گذاریم [فکرمان] دست نخورده باقی بماند. با وجود این، تنها در صورتی می تواند دست نخورده باشد که به خودی خود زمینی برای رویِش باشد، مانند یک مزرعه. یک تندراه که در آن چیزی نمی روید، روشن است که نمی تواند یک مزرعه دست نخورده باشد. درست همان طور که می توانیم کر بشویم فقط چون زمانی می شنیدیم، درست همان طور که پیر می شویم، فقط به این دلیل که زمانی جوان بودیم؛ از این رو می توانیم با “فقر اندیشه” و یا حتی “فقدان اندیشه” بزرگ شویم فقط برای این که انسان در هستهٔ وجود خود توانایی تفکر دارد؛ دارای “روح و خرد” است و محتوم به اندیشیدن است. ما تنها می توانیم از دست بدهیم، یا به قول معروف، نسبت به آن چه که آگاهانه یا ناآگاهانه در اختیار داریم، بی خیال باشیم. بنابراین، “بی اندیشگی” رو به شد باید ناشی از برخی روال هایی باشد که مغز انسان امروزی را مثل خوره می خورد: انسان امروز در حالِ “گریز از تفکر” است. این “گریز از تفکر”، مبنای “بی اندیشگی” است. اما بخشی از این گریز است که انسان نه آن را متوجه می شود و نه می پذیرد. انسان امروز حتی این “گریز از تفکر” را بی هیچ مسامحه ای انکار می کند. او خلاف چنین ادعایی را تأیید خواهد کرد. او خواهد گفت- و کاملاً به حق- که در هیچ زمانی چنین برنامه ها و تحقیقات دست نیافتنی ای- کاوش های متعددی در بسیاری از زمینه ها- وجود نداشته است که به اندازهٔ امروزه این گونه با شور و حمیّت به انجام برسد. تردیدی در این نیست. و این جلوهٔ نبوغ و ژرف نگری، سودمندی ارزندهٔ خاص خود را دارد. چنین سگالی قصورناکردنی است. منحصربه فردیِ آن در این واقعیت نهفته است که هر زمان که ما برنامه ریزی، پژوهش و سازمان دهی می کنیم، همیشه با شرایطی که مفروض می شود می سنجیم. ما آن ها را با التفاتِ حسابگرانه در جهت اهدافی مشخص در نظر می گیریم. بنابراین می توانیم انتظار نتایج متعین آن ها را داشته باشیم. این حسابگری نشانهٔ تمام تفکری است که کارش برنامه ریزی و تحقیق است. چنین تفکری حتی اگر با اعداد سر و کار ندارد و از ماشین حساب یا حسابگرِ الکترونیک استفاده نمی کند، همچنان حسابگری محسوب می شود. تفکر حسابگرانه، [سنخیت اش] محاسبه کردن است. این نوع تفکر، هر نوع قابلیت جدید، محتمل، و در عین حال اقتصادی تر را محاسبه می کند. تفکر حسابگرانه از یک شانس موفقیت به شانس موفقیت بعدی حرکت می کند. تفکر حسابگرانه هرگز توقف نمی کند، هرگز در خود درنگ نمی کند. تفکر حسابگرانه، نه تفکر تأملی است، نه تفکری است که در معنای مسلط بر هر آن چه که هست، درون نگری کند. بنابراین، دو نوع تفکر وجود دارد که هر کدام به روش خاص خود توجیه می شوند و مورد نیاز هستند: تفکر حسابگرانه و تفکر تأملی. آنگاه که می گوییم انسانِ معاصر در “گریز از تفکر” است، آن چه مقصود ذهن ماست همان تفکر تأملی است.»
#مارتین_هایدگر
#گلاسنهایت
ترجمهٔ سامی آستان، صفحاتِ ۷۹-۷۶
@konjedenjefarhang
BY اندیشه های فلسفی شهر
Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 280
Share with your friend now:
tg-me.com/philosophical_thought/1293