Telegram Group & Telegram Channel
#رومان ♥️
#شوخ_بی_گناه
نویسنده : #ارمیلا_اسیر
قسمت : 13

با مادرم منتو پر کردم تا 6 بجه نان آماده کردیم قرار بود آرش بیایه و نان با پدرم
یکجا خانه عمیم ببرن
مادرم گفت آوا به آرش زنگ بزن چرا دیر کرد
گوشی مه گرفتم زنگ زدم بعد از چند زنگ خوردن جواب داد

+ بلی آوا
_ کجاستی مردکه
+ ههههههه نزدیک خانه
_زود بیا عشقم که کار ات دارم
+ چیزی کار داشتی رشخندی نکو
_نی چیزی کار ندارم مادرم گفت برت زنگ بزنم زود بیا خانه عمیم نان آماده کردیم ببر
+ پنج دقیقه بعد میرسم
_بخیر بیایی بچه فلم منتظرت هستیم

آوا :
تماس قطع کردم آشپزخانه رفتم چند لحظه بعد آرش هم رسید و با پدرم یکجا خانه عمیم رفتن
مه و مادرم با هم نان خوردیم
شب هم چند لحظه با مادرم نشستم پدرم و آرش دیر کردن مادرم گفتم
مادر مه میخوابم پدرم شأن شاید ناوقت بیاین
گفت برو بخواب
به مادرم شب بخیر گفتم رفتم اطاقم از خستگی سرم به بالشت ماندم خوابم بورد

آوا:
صبح هم بیدار شودم
لباس مکتب مه پوشیدم و رفتم آشپزخانه که آرش صبحانه میخورد
مادر مام تخم پخته میکرد
گفتم صبح تمام ملت بخیر

آرش : همچنان
آوا: چی میخوری مردکه
_ آدم شو
+ اگه نشوم چی
_ هیچ دگه امکان آدم شودنت کم است هههههه
+ مه انسان هستم آدم نمیشم

آوا:
حقدر گپ زدی اشتهای مه بند شود
خدا حافظ مادر جان
مادر : چیزی نخوردی
_دلم نمیشه ده مکتب یگان چیز خاد خوردم رفتم
+ بخیر بری جان مادر
پخش کننده رومان در کانال تلگرامی: "پری جو رومان عاشقانه"

آوا :
از خانه بیرون شودم ده صحن حویلی کاکا قدیر گل ها ره آب میداد
+گفتم سلام کاکا قدیر
_ع سلام جان کاکا خوب هستی
+خوب هستم شما چیحال دارین
_شکر است مگذره پایت چیطوست
+ خوب است شکر
_خو شکر شکر مکتب میری برو که ناوقت نشه

آوا:
با کاکا قدیر خدا حافظی کردم و از بلاک بیرون شودم
ده سرک عمومی نرسیده بودم که یک موتر از پشت سرم آمد آرنگ کرد سیل نکردم به راهم ادامه دادم
موتر ده پهلویم ایستاد شود
گفت هی جنگلی بیا ده موتر گپ میزنیم
وقتی طرفش دیدم خود همو وحشی بی ادب بود گفتم چی مره میگی؟

+ ها تو ره میگم بیا ده موتر

_برو گمشو روانی

+مه شوخی نمیکنم آوا بیا ده موتر

_تو خوب طرف مه بیبین مره میگی ؟

+ها ها تو ره میگم

آوا:
یک لغت به موترش زدم گفتم خی تو بد کردی که مره میگی و به راهم ادامه دادم
چند قدم رفتم که از دستم کش کرد
گفت تو گپ نمیفهمی
گفتم دست مه ایلا کو وحشی که پشیمانت میسازم

شعیب: بیدون سر و صدا ده موتر بلند شو و مره اعصبانی نساز

آوا: تو متوجه هستی با کی گپ میزنی

ش : ها با یک شیشک جنگلی گپ میزنم زود شو سوار موتر شو باید به سوالایم جواب بتی

آوا: تو خوده چی فکر کردی مه به سوالی کسی جواب ندارم

ش : یعنی ده گپ نمیفهمی

#رومان ♥️
#شوخ_بی_گناه
نویسنده : #ارمیلا_اسیر
قسمت : 14

آوا:
دهن مه با دستش محکم گرفت و کشان کشان طرف موتر بورد

و مره به سیت عقبی انداخت
قلبم به شدت میتپید و دست پایم میلرزید
وقتی سر جلو موتر نشست موتر روشن کرد
گفت خا چرا موتر مه پنچر کردی؟
جواب ندادم

چشمایم بستم سکوت کردم کوشش کردم اول خوده آرام کنم

نفس عمیقی کشیدم بعد یادم آمد که ده دستکولم قیچی دارم
عاجل دستکولم باز کردم قیچی خورترک که ده بین قلم دانیم بود گرفتم
و از پشت سر.
موهایش کش کردم و قیچی ره به گلویش فشار دادم

گفتم موتر ایستاده کو پاین میشم
گفت آوا بی عقلی نکو فقط گپ میزنیم
قیچی ره بیشتر فشار دادم گفتم مثل که تو گپ مره نمیشنوی ؟ تو ره میگم موتر ایستاد کو
گفت درست است او طرف کو افگارم کردی
گفتم وقتی افگار شودی موتر ایستاده کو مه همرایت شوخی ندارم شعیب خان

آوا:
موتر ایستاد کرد
عاجل از موتر پیاده شودم و دروازی موتر به شدت بستم
و به طرف مکتب روان شودم
از پشتم صدا کرد موتر پدرت بود که ایقسم دروازی اش بسته کردی
وقتی پدر مه ده بین آورد
ایستاده شودم روی مه دور دادم
یک سنگ گرفتم و فدای شیشه پیش روی موترش کردم
دو دقیقه به احترام کارم دهنش باز 😯😯
ماند و سکوت اختیار کرد

ادامه دارد.....



tg-me.com/sokhanantelayi/20079
Create:
Last Update:

#رومان ♥️
#شوخ_بی_گناه
نویسنده : #ارمیلا_اسیر
قسمت : 13

با مادرم منتو پر کردم تا 6 بجه نان آماده کردیم قرار بود آرش بیایه و نان با پدرم
یکجا خانه عمیم ببرن
مادرم گفت آوا به آرش زنگ بزن چرا دیر کرد
گوشی مه گرفتم زنگ زدم بعد از چند زنگ خوردن جواب داد

+ بلی آوا
_ کجاستی مردکه
+ ههههههه نزدیک خانه
_زود بیا عشقم که کار ات دارم
+ چیزی کار داشتی رشخندی نکو
_نی چیزی کار ندارم مادرم گفت برت زنگ بزنم زود بیا خانه عمیم نان آماده کردیم ببر
+ پنج دقیقه بعد میرسم
_بخیر بیایی بچه فلم منتظرت هستیم

آوا :
تماس قطع کردم آشپزخانه رفتم چند لحظه بعد آرش هم رسید و با پدرم یکجا خانه عمیم رفتن
مه و مادرم با هم نان خوردیم
شب هم چند لحظه با مادرم نشستم پدرم و آرش دیر کردن مادرم گفتم
مادر مه میخوابم پدرم شأن شاید ناوقت بیاین
گفت برو بخواب
به مادرم شب بخیر گفتم رفتم اطاقم از خستگی سرم به بالشت ماندم خوابم بورد

آوا:
صبح هم بیدار شودم
لباس مکتب مه پوشیدم و رفتم آشپزخانه که آرش صبحانه میخورد
مادر مام تخم پخته میکرد
گفتم صبح تمام ملت بخیر

آرش : همچنان
آوا: چی میخوری مردکه
_ آدم شو
+ اگه نشوم چی
_ هیچ دگه امکان آدم شودنت کم است هههههه
+ مه انسان هستم آدم نمیشم

آوا:
حقدر گپ زدی اشتهای مه بند شود
خدا حافظ مادر جان
مادر : چیزی نخوردی
_دلم نمیشه ده مکتب یگان چیز خاد خوردم رفتم
+ بخیر بری جان مادر
پخش کننده رومان در کانال تلگرامی: "پری جو رومان عاشقانه"

آوا :
از خانه بیرون شودم ده صحن حویلی کاکا قدیر گل ها ره آب میداد
+گفتم سلام کاکا قدیر
_ع سلام جان کاکا خوب هستی
+خوب هستم شما چیحال دارین
_شکر است مگذره پایت چیطوست
+ خوب است شکر
_خو شکر شکر مکتب میری برو که ناوقت نشه

آوا:
با کاکا قدیر خدا حافظی کردم و از بلاک بیرون شودم
ده سرک عمومی نرسیده بودم که یک موتر از پشت سرم آمد آرنگ کرد سیل نکردم به راهم ادامه دادم
موتر ده پهلویم ایستاد شود
گفت هی جنگلی بیا ده موتر گپ میزنیم
وقتی طرفش دیدم خود همو وحشی بی ادب بود گفتم چی مره میگی؟

+ ها تو ره میگم بیا ده موتر

_برو گمشو روانی

+مه شوخی نمیکنم آوا بیا ده موتر

_تو خوب طرف مه بیبین مره میگی ؟

+ها ها تو ره میگم

آوا:
یک لغت به موترش زدم گفتم خی تو بد کردی که مره میگی و به راهم ادامه دادم
چند قدم رفتم که از دستم کش کرد
گفت تو گپ نمیفهمی
گفتم دست مه ایلا کو وحشی که پشیمانت میسازم

شعیب: بیدون سر و صدا ده موتر بلند شو و مره اعصبانی نساز

آوا: تو متوجه هستی با کی گپ میزنی

ش : ها با یک شیشک جنگلی گپ میزنم زود شو سوار موتر شو باید به سوالایم جواب بتی

آوا: تو خوده چی فکر کردی مه به سوالی کسی جواب ندارم

ش : یعنی ده گپ نمیفهمی

#رومان ♥️
#شوخ_بی_گناه
نویسنده : #ارمیلا_اسیر
قسمت : 14

آوا:
دهن مه با دستش محکم گرفت و کشان کشان طرف موتر بورد

و مره به سیت عقبی انداخت
قلبم به شدت میتپید و دست پایم میلرزید
وقتی سر جلو موتر نشست موتر روشن کرد
گفت خا چرا موتر مه پنچر کردی؟
جواب ندادم

چشمایم بستم سکوت کردم کوشش کردم اول خوده آرام کنم

نفس عمیقی کشیدم بعد یادم آمد که ده دستکولم قیچی دارم
عاجل دستکولم باز کردم قیچی خورترک که ده بین قلم دانیم بود گرفتم
و از پشت سر.
موهایش کش کردم و قیچی ره به گلویش فشار دادم

گفتم موتر ایستاده کو پاین میشم
گفت آوا بی عقلی نکو فقط گپ میزنیم
قیچی ره بیشتر فشار دادم گفتم مثل که تو گپ مره نمیشنوی ؟ تو ره میگم موتر ایستاد کو
گفت درست است او طرف کو افگارم کردی
گفتم وقتی افگار شودی موتر ایستاده کو مه همرایت شوخی ندارم شعیب خان

آوا:
موتر ایستاد کرد
عاجل از موتر پیاده شودم و دروازی موتر به شدت بستم
و به طرف مکتب روان شودم
از پشتم صدا کرد موتر پدرت بود که ایقسم دروازی اش بسته کردی
وقتی پدر مه ده بین آورد
ایستاده شودم روی مه دور دادم
یک سنگ گرفتم و فدای شیشه پیش روی موترش کردم
دو دقیقه به احترام کارم دهنش باز 😯😯
ماند و سکوت اختیار کرد

ادامه دارد.....

BY سخنان طلایی


Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 280

Share with your friend now:
tg-me.com/sokhanantelayi/20079

View MORE
Open in Telegram


سخنان طلایی Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

What is Secret Chats of Telegram

Secret Chats are one of the service’s additional security features; it allows messages to be sent with client-to-client encryption. This setup means that, unlike regular messages, these secret messages can only be accessed from the device’s that initiated and accepted the chat. Additionally, Telegram notes that secret chats leave no trace on the company’s services and offer a self-destruct timer.

What is Telegram Possible Future Strategies?

Cryptoassets enthusiasts use this application for their trade activities, and they may make donations for this cause.If somehow Telegram do run out of money to sustain themselves they will probably introduce some features that will not hinder the rudimentary principle of Telegram but provide users with enhanced and enriched experience. This could be similar to features where characters can be customized in a game which directly do not affect the in-game strategies but add to the experience.

سخنان طلایی from us


Telegram سخنان طلایی
FROM USA