Telegram Group & Telegram Channel
🔶 تاریخ محمد

🔸 3ـ داستان چهار تن حُنَفاء که در روزگار نادانی از بت‌پرستی بازگردیدند.

ابن‌هشام در «سيرة‌الرسول» درباره‌ی چند تن از آن حنفاء چنين مي‌نويسد : «روزي قريش نزد بتي كه همه‌ساله برايش عيد گرفته و گوسفند سر بريده و گرد كوچه‌هايش گردانيدندي گرد آمده و برايش عيد گرفته بودند ، چهار تن از ايشان خود را كنار كشيدند و با هم بيخ‌گوشي گفتگو كردند. بهم مي‌گفتند : بايد يكدل بود و راز همديگر را نگه داشت. ايشان ورقه پسر نوفل و عبیدالله پسر جحش و عثمان پسر حويرث و زيد پسر عمرو بودند. بهم مي‌گفتند : اين مردم بروي چيز درستي نيستند. دين پدر خود ابراهيم را گم كرده‌اند. يك سنگي كه نمي‌بيند و نمي‌شنود و سود و زيان نمي‌تواند رسانيد چيست كه ما آن را گرد شهر بگردانيم؟! شما نيز بروي چيزي نيستيد. براي خود راه جستجو كنيد. پس در شهرها پراكنده شدند كه جستجوي «دين حنيف ابراهيم» كنند. از ايشان ورقه ، نصراني گرديد و در آن استوار ماند و كتابهاي آنها را نيك ياد گرفت. عبیدالله همچنان سرگردان مي‌بود تا اسلام پذيرفت و با مسلمانان به حبشه كوچيد و زن خود اُم‌ّحبیبه را كه مسلمان بود همراه برد. ولي چون بآنجا رسيد از اسلام رو گردانيده نصراني شد و در آن دين بمرد. ... عثمان نزد قيصر رفت و نصراني شد و نزد او جايگاه يافت. اما زيد پسر عمرو همچنان ايستاد و نه به جهوديگري و نه به نصرانيگري نرفت و از دين قريش هم كناره جست. اينبود از بتها بيزاري مي‌نمود و مردار و خون و گوسفنداني كه براي بتها سر مي‌بريدند نمي‌خورد و از كشتن موؤده (دختراني كه زنده بزير خاك مي‌سپردند) بجلوگيري مي‌كوشيد. گفتي من خداي ابراهيم را پرستش مي‌كنم و آشكاره بدگويي از دين قريش كردي. ... ابن‌اسحاق مي‌گويد شنيدم پسر او سعيد و پسر عمويش عمر بن خطاب از پيغمبر خواستار شدند كه از خدا آمرزش او را بخواهد. فرمود آري او روز رستاخيز به تنهايي يك «امت» باشد. زيد درباره‌ی كناره‌جويي خود از دين قريش و آنچه از ايشان مي‌ديد چنين گفته است :
اربا واحداً ام الف رب اديمن اذا تقسمت الامور
عزلت اللات و العزي جميعا كذلك يفعل الجلد الصبور
فلا عزي ادين و الا ابنتيها ولا صنمي بني‌عمرو ازور
و لا غنما ادين و كان ربا لنا في الدهر اد حلمي يسير
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
و لكن اعبد الرحمن ربي ليغفر ذنبي الرب الغفور
فتقوي الله ربكم احفظوها متي لاتحفظوها لاتبور1
تري الابرار دارهم جنان و للكفار حامية سعير
و خزي في الحيوة و ان يموتوا يلاقوا ما تضيق به الصدور
معني شعر اينست : آيا به يك پروردگار يا بهزار پروردگار باور كنم هنگامي كه كارها بخشيده شود. از لات و عُزّا همگي كناره جستم. مرد بخرد و شكيبا چنين كند. ديگر نه به عُزّا باور مي‌دارم و نه به دو دختر آن ، و نه دو بت بني‌عمرو را ديدن مي‌كنم. و نه به غنم باور مي‌دارم و آن پروردگار ما بود هنگامي كه من خرد كم مي‌داشتم. ولي خداي بخشاينده را كه پروردگار منست مي‌پرستم تا گناه مرا پروردگار آمرزنده بيامرزد. ترسيدن از خداي پروردگارتان را نگهداريد و چنانكه آن را نگهداريد تباه نشويد. مي‌بيني نيكان خانه‌شان بهشت است و براي بيدينان دوزخ گرم مي‌باشد. در زندگي نيز رسوايي باشد و چون بميرند چيزهايي كه سينه‌ها از آنها تنگ گردد يابند.2

1ـ مصرع دوم غلط است. ما در كتاب ينابيع چنين ديده و آورده‌ايم. ولي گويا درست آن «متي ما تحفظوها لاتبوروا» باشد كه «متي ما» يك كلمه و بمعني چندانكه باشد. (احمد کسروی)
2ـ این گفتار از مهنامه‌ی پیمان ـ سال ششم ، شماره‌ی هشتم ، ساتهای 474 تا 476 نوشته‌ی احمد کسروی برداشته شده است.



tg-me.com/tarikhe_mohammad/524
Create:
Last Update:

🔶 تاریخ محمد

🔸 3ـ داستان چهار تن حُنَفاء که در روزگار نادانی از بت‌پرستی بازگردیدند.

ابن‌هشام در «سيرة‌الرسول» درباره‌ی چند تن از آن حنفاء چنين مي‌نويسد : «روزي قريش نزد بتي كه همه‌ساله برايش عيد گرفته و گوسفند سر بريده و گرد كوچه‌هايش گردانيدندي گرد آمده و برايش عيد گرفته بودند ، چهار تن از ايشان خود را كنار كشيدند و با هم بيخ‌گوشي گفتگو كردند. بهم مي‌گفتند : بايد يكدل بود و راز همديگر را نگه داشت. ايشان ورقه پسر نوفل و عبیدالله پسر جحش و عثمان پسر حويرث و زيد پسر عمرو بودند. بهم مي‌گفتند : اين مردم بروي چيز درستي نيستند. دين پدر خود ابراهيم را گم كرده‌اند. يك سنگي كه نمي‌بيند و نمي‌شنود و سود و زيان نمي‌تواند رسانيد چيست كه ما آن را گرد شهر بگردانيم؟! شما نيز بروي چيزي نيستيد. براي خود راه جستجو كنيد. پس در شهرها پراكنده شدند كه جستجوي «دين حنيف ابراهيم» كنند. از ايشان ورقه ، نصراني گرديد و در آن استوار ماند و كتابهاي آنها را نيك ياد گرفت. عبیدالله همچنان سرگردان مي‌بود تا اسلام پذيرفت و با مسلمانان به حبشه كوچيد و زن خود اُم‌ّحبیبه را كه مسلمان بود همراه برد. ولي چون بآنجا رسيد از اسلام رو گردانيده نصراني شد و در آن دين بمرد. ... عثمان نزد قيصر رفت و نصراني شد و نزد او جايگاه يافت. اما زيد پسر عمرو همچنان ايستاد و نه به جهوديگري و نه به نصرانيگري نرفت و از دين قريش هم كناره جست. اينبود از بتها بيزاري مي‌نمود و مردار و خون و گوسفنداني كه براي بتها سر مي‌بريدند نمي‌خورد و از كشتن موؤده (دختراني كه زنده بزير خاك مي‌سپردند) بجلوگيري مي‌كوشيد. گفتي من خداي ابراهيم را پرستش مي‌كنم و آشكاره بدگويي از دين قريش كردي. ... ابن‌اسحاق مي‌گويد شنيدم پسر او سعيد و پسر عمويش عمر بن خطاب از پيغمبر خواستار شدند كه از خدا آمرزش او را بخواهد. فرمود آري او روز رستاخيز به تنهايي يك «امت» باشد. زيد درباره‌ی كناره‌جويي خود از دين قريش و آنچه از ايشان مي‌ديد چنين گفته است :
اربا واحداً ام الف رب اديمن اذا تقسمت الامور
عزلت اللات و العزي جميعا كذلك يفعل الجلد الصبور
فلا عزي ادين و الا ابنتيها ولا صنمي بني‌عمرو ازور
و لا غنما ادين و كان ربا لنا في الدهر اد حلمي يسير
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
و لكن اعبد الرحمن ربي ليغفر ذنبي الرب الغفور
فتقوي الله ربكم احفظوها متي لاتحفظوها لاتبور1
تري الابرار دارهم جنان و للكفار حامية سعير
و خزي في الحيوة و ان يموتوا يلاقوا ما تضيق به الصدور
معني شعر اينست : آيا به يك پروردگار يا بهزار پروردگار باور كنم هنگامي كه كارها بخشيده شود. از لات و عُزّا همگي كناره جستم. مرد بخرد و شكيبا چنين كند. ديگر نه به عُزّا باور مي‌دارم و نه به دو دختر آن ، و نه دو بت بني‌عمرو را ديدن مي‌كنم. و نه به غنم باور مي‌دارم و آن پروردگار ما بود هنگامي كه من خرد كم مي‌داشتم. ولي خداي بخشاينده را كه پروردگار منست مي‌پرستم تا گناه مرا پروردگار آمرزنده بيامرزد. ترسيدن از خداي پروردگارتان را نگهداريد و چنانكه آن را نگهداريد تباه نشويد. مي‌بيني نيكان خانه‌شان بهشت است و براي بيدينان دوزخ گرم مي‌باشد. در زندگي نيز رسوايي باشد و چون بميرند چيزهايي كه سينه‌ها از آنها تنگ گردد يابند.2

1ـ مصرع دوم غلط است. ما در كتاب ينابيع چنين ديده و آورده‌ايم. ولي گويا درست آن «متي ما تحفظوها لاتبوروا» باشد كه «متي ما» يك كلمه و بمعني چندانكه باشد. (احمد کسروی)
2ـ این گفتار از مهنامه‌ی پیمان ـ سال ششم ، شماره‌ی هشتم ، ساتهای 474 تا 476 نوشته‌ی احمد کسروی برداشته شده است.

BY تاریخ محمد


Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 283

Share with your friend now:
tg-me.com/tarikhe_mohammad/524

View MORE
Open in Telegram


تاریخ محمد Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Export WhatsApp stickers to Telegram on Android

From the Files app, scroll down to Internal storage, and tap on WhatsApp. Once you’re there, go to Media and then WhatsApp Stickers. Don’t be surprised if you find a large number of files in that folder—it holds your personal collection of stickers and every one you’ve ever received. Even the bad ones.Tap the three dots in the top right corner of your screen to Select all. If you want to trim the fat and grab only the best of the best, this is the perfect time to do so: choose the ones you want to export by long-pressing one file to activate selection mode, and then tapping on the rest. Once you’re done, hit the Share button (that “less than”-like symbol at the top of your screen). If you have a big collection—more than 500 stickers, for example—it’s possible that nothing will happen when you tap the Share button. Be patient—your phone’s just struggling with a heavy load.On the menu that pops from the bottom of the screen, choose Telegram, and then select the chat named Saved messages. This is a chat only you can see, and it will serve as your sticker bank. Unlike WhatsApp, Telegram doesn’t store your favorite stickers in a quick-access reservoir right beside the typing field, but you’ll be able to snatch them out of your Saved messages chat and forward them to any of your Telegram contacts. This also means you won’t have a quick way to save incoming stickers like you did on WhatsApp, so you’ll have to forward them from one chat to the other.

What is Telegram Possible Future Strategies?

Cryptoassets enthusiasts use this application for their trade activities, and they may make donations for this cause.If somehow Telegram do run out of money to sustain themselves they will probably introduce some features that will not hinder the rudimentary principle of Telegram but provide users with enhanced and enriched experience. This could be similar to features where characters can be customized in a game which directly do not affect the in-game strategies but add to the experience.

تاریخ محمد from us


Telegram تاریخ محمد
FROM USA