tg-me.com/tarikhe_mohammad/534
Last Update:
🔶 تاریخ محمد
🔸 19ـ كوچ ياران به حبشه (تکهی یک از دو)
چون محمد یاران را در رنج و شکنجه میدید پرگ داد به حبشه نزد نجاشی روند ، گفت : به حبشه بروید که در آنجا شاهیست که ستم نکند و پيش او كسي بر كسي ستم نميتواند كرد. و حبشه سرزميني نيكوست و در مردم آنجا جز راستي نباشد. و در آنجا بمانيد تا خدا گشايشي كند و آن هنگام اگر خواهيد ، پيش من بازآييد.»1
پس آهنگ حبشه کردند. هشتاد و سه مرد از یاران رفتند و برخی با زن و فرزند بودند. و نجاشی ایشان را نگاهداشت و نوازش کرد.
چون آگاهی به بیدینان قریش رسید ، که یاران در حبشه روزگار بآسودگی و خوشی میگذرانند ، ارمغانهایی چند فراهم کردند از بهر نجاشی و نزدیکان او ، و از شناختگان قریش عبدالله ابن اَبي رَبيعه و عمرو ابن عاص را نزد نجاشی فرستادند و گفتند پیشتر نزدیکان او را دیدار کنند و به یاوری خود برانگیزند تا ایشان را به مکه بازفرستد. ابوطالب از آن آگاه گردید و چند بیت شعر گفت ، و نهانی آن شعرها را فرستاد و نجاشی را آگاه گردانید تا بسخن فرستادگان قریش پروا نکند. چون فرستادگان قریش به حبشه رسیدند و ارمغان نزدیکان نجاشی را فرستادند و گفتند : گروهی از بندگان ما گریختهاند به شُوَند (سبب) آنکه مردی پیدا شده و بدروغ دعوی برانگیختگی میکند ، و این گروه باو گرویدند و چون خاندان گوشمال ایشان خواستند کرد ایشان گریختند و باینجا آمدند. میخواهیم که نجاشی ایشان را به ما بازدهد تا به مکه بازگردانیم.
نزدیکان چگونگی با نجاشی درمیان گزاردند. نجاشی فرمود فرستادگان قریش را نزد او آورند تا چگونگی را بازجوید. چون بازجویی کرد فرستادگان قریش چگونگی را گفتند و نزدیکان نجاشی یاوری ایشان دادند. نجاشی پاسخ داد که گروهی که پناه بمن میآورند ، چگونه سخنشان ناشنیده و نادانسته ، ایشان را بدست شما بازدهم؟ پس همه خاموش شدند و کس فرستادند و یاران را آواز کردند. یاران با هم سکالیدند و همداستانی کردند که آنچه راست و فرمودهی خدا و فرستادهاش باشد ، در پاسخ گویند. نجاشی مسیحی بود و همهی علما را خوانده بود. چون یاران آمدند ، نجاشی گفت : این چه دینست که شما دارید؟ از میان یاران ، جعفر ابن ابیطالب بسخن درآمد و گفت : ای شاه ، ما مردمی بتپرست بودیم و گوشت مرده میخوردیم و ستم میکردیم ، تا خدا بر ما مهربانی کرد و از تیرهی ما کسی را برانگیخت و بسوی ما فرستاد که از دیدهی تبار و راستکاری از همه شناختهتر و بنامترست ، و ما را به یگانهپرستی و پرستش خدا فرمود و از پرستش بتها بازداشت و از همهی زشتکاریها کهرایید ، و قرآن را بر ما میخوانْد و ما براست میداشتیم. از اینرو قریش ستم بر ما میکردند ، محمد پرگ داد تا باین سرزمین آمدیم. و چون دانستهاند که ما را سان خوشست ، کسانی را فرستادهاند تا ما را بایشان بازدهی و ما را ببرند و برنجانند. نجاشی ازو خواست قرآن بخواند. پس بآواز بلند سورهی مریم خواند. چون دو سه آیه خوانده شد ، نجاشی و علما گریستند. نجاشی گفت : این سخن (قرآن) و آنچه عیسا آورد هر دو از یک جا بیرون آمده است. پس با فرستادگان گفت : ایشان را بشما ندهم.
🔹 ترجمهی تاریخ ابنهشام
1ـ این بیگمان است که محمد از سرزمینهای پیرامونی و مردم و دین ایشان آگاهیهای فراوان داشته و ما این را نشان آن میگیریم که با ایشان همنشینیها و همسخنیهای بسیار داشته است.
BY تاریخ محمد
Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 283
Share with your friend now:
tg-me.com/tarikhe_mohammad/534