Telegram Group & Telegram Channel
🔶 تاریخ محمد
🔹 ترجمه‌ی تاریخ ابن‌هشام

🔸 31ـ درگذشت خديجه
درگذشت خدیجه و ابوطالب هر دو در يك سال و سه سال پيش از كوچ (هجرت) بود. و محمد با آنكه از قریش بي‌مهري و رنج و آزار مي‌ديد ، خديجه او را همچون وزيري ، پندگو و ياور و مهربان بود و محمد را آرام کردی و نیرو دادی. و هرگاه از بیدینان رنجيدي ، چون بخانه بازرفتي ، خديجه او را دلخوشي دادي و به هزار نوازش و مهرباني گرد دل محمد برآمدي و آن رنج را از دلش برگرفتي و آسودگي دلش در همه سان جستي.
ابوطالب نیز خود محمد را پشت و پناه و ياور بودي و بيدينان از بيمش آزار محمد نمی‌یارَستند و ترسا1 بودند و قریش پيوسته بپاس او خویشتنداری می‌کردند و از آزار میپرهیزیدند. و با آنكه ايشان به راهها و نيرنگهاي سست محمد را مي‌رنجانيدند ، ليكن بپاس جایگاه ابوطالب از هزار انديشه‌ي بد كه ايشان را بود ، يكي را نمي‌توانستند كرد. از اينرو محمد گفت : «تا ابوطالب زنده بود ، هرگز بيدينان قريش ناستودگی (مکروهی) نمي‌توانستند رسانيد و با من کاری نمي‌توانستند كرد چنانكه ايشان را مي‌بايست.»2
پس از درگذشت این دو ، محمد پيوسته آشفته و دلتنگ بودي. و قریش یارایی بیشتر یافتند و آنچه در زمان ابوطالب نمي‌يارَستند ، با او پيش گرفتند و در دشمني محمد آماده و گُزیرا (مصمم) گردیدند و نيرنگهاي بد برانديشيدند و از بهر كشتنش پيمانها بستند.

🔸 32ـ سفر طايف
چون ابوطالب درگذشت ، بيدينان قريش دلير گرديدند و آنچه در زندگي‌اش نمي‌يارَستند ، آن هنگام دست برآوردند و كردند. آن هنگام ، محمد تنها برخاست و آهنگ طايف كرد تا از تيره‌ي ثَقيف پشتيباني و ياوري تلبد. سران ثَقيف سه برادر بودند : عَبد يالِيل و مسعود و حبيب پسران عمرو ابن عُمَير.
چون به طايف رفت و ايشان را براه راست خواند و پشتيباني دين و خيزش بفرمان اسلام را از ايشان تلبيد ، ايشان دعوت محمد را نپذيرفتند و پاسخهاي هراس‌انگيز دادند. يكي از آن سه برادران گفت : «خانه‌ي كعبه را من ويران گردانم ، اگر تو برانگیختهی خدايي.» ديگري گفت : «خدا يكي ديگر نمي‌توانست فرستاد كه او را لشكري بودي ، که تو را تنها فرستاد ، بي‌یاری و ‌ياوري؟»3 يكي ديگر گفت : «اگر تو برانگیخته‌ی خدايي ، ارج تو از آن بزرگتر باشد كه من با تو سخن گويم. و اگر نه برانگیخته‌ی خدايي ، دروغ مي‌گويي و با دروغگويان بي‌ارجست سخن گفتن.»
پس محمد از بیم آنکه آن سخنها بگوش قریش رسد و سرزنش کنند ، گفت : «اکنون که دعوت مرا نمي‌پذيريد ، چگونگي را پوشيده بداريد.» و دلتنگ از پيش ايشان برخاست و روي بسوي مكه گزارد.
ایشان بآن بس نکردند و چون محمد پشت كرد ، گروهي از ياوه‌گويان خاندان و بيشرمان را برانگيختند که در دنباله‌ي او افتادند و او را دشنام مي‌دادند و بیشرمی می‌کردند. محمد از پيش ايشان مي‌رفت ، تا خود را بديوار باغي افكند و از چشمهاي ايشان پنهان گرديد. پس از دنباله‌ي او بازگرديدند و محمد رفت و در سايه‌ي درختي نشست.
آن باغ ازآن عُتبه و شَیبه بود که بزرگان مکه بودند. و چون دیدند که تیره‌ی ثَقیف از اندازه گذشتند ، دلسوزی خویشیشان جنبید ، سینی‌ای پر انگور کردند و بدست بنده‌ی خود پیش او فرستادند.
محمد گفت : «بنام خدا» ، و انگور خورد. بنده گفت : این سخن که تو گفتی ناآشناست و از کسی نشنیدم. محمد گفت : از کجایی و دین تو چیست؟ گفت : من مسیحی و از شهر نینوایم. محمد گفت : پس تو از شهر یونس ابن متّایی كه برانگیختهی خدا بود. گفت : چگونه دانستی؟ گفت : او برادر من و برانگیخته‌ی خدا بود و من نیز برانگیخته‌ام. بنده در پای محمد افتاد و بوسه داد.
عُتَبه و شَیبه نهانی می‌نگریستند و گفتند : محمد او از راه برد. چون بنده بازگردید چگونگی را بازگفت. گفتند : «مبادا مغرور شوي بسخنش و دين خود را رها نگرداني كه دين تو بهترست از دين او.»

1ـ ترسا = همیشه ترسنده. این را نباید بمعنی مسیحی بکار برد.
2ـ از اینجا پی برید که در بازداری قریش بنی‌هاشم و بنی‌مطّلب را ، کسانی نام شعب ابوطالب بر آن گزارده و گزافه‌ها بدینسان بافته‌اند که محمد و یارانش از بیم جان بآنجا پناه برده بودند ، همه دروغ است.
3ـ گاهی کسانی ایراد می‌گیرند که اسلام راه خود را با شمشیر باز کرد نه با دلیل آوردن و نرمخویی و خشنود گردانیدن. یکی از سودهای هر تاریخی روشن گردانیدن رفتار و اندیشه‌های مردم آن زمانست که ما را از داوریهای ناراست بازمی‌دارد. اینجا دیده می‌شود یک برانگیخته که تنها و بی‌یاور بشهری درآمده و سران آن شهر را به دین خدا می‌خواند ، چشم می‌داشتند که با لشکری آید و اگر دعوتی هست با شمشیرهای آهیخته از ایشان بخواهد و این را ایرادی در کار خدایی می‌پنداشتند که برانگیخته سخن از او می‌راند.



tg-me.com/tarikhe_mohammad/547
Create:
Last Update:

🔶 تاریخ محمد
🔹 ترجمه‌ی تاریخ ابن‌هشام

🔸 31ـ درگذشت خديجه
درگذشت خدیجه و ابوطالب هر دو در يك سال و سه سال پيش از كوچ (هجرت) بود. و محمد با آنكه از قریش بي‌مهري و رنج و آزار مي‌ديد ، خديجه او را همچون وزيري ، پندگو و ياور و مهربان بود و محمد را آرام کردی و نیرو دادی. و هرگاه از بیدینان رنجيدي ، چون بخانه بازرفتي ، خديجه او را دلخوشي دادي و به هزار نوازش و مهرباني گرد دل محمد برآمدي و آن رنج را از دلش برگرفتي و آسودگي دلش در همه سان جستي.
ابوطالب نیز خود محمد را پشت و پناه و ياور بودي و بيدينان از بيمش آزار محمد نمی‌یارَستند و ترسا1 بودند و قریش پيوسته بپاس او خویشتنداری می‌کردند و از آزار میپرهیزیدند. و با آنكه ايشان به راهها و نيرنگهاي سست محمد را مي‌رنجانيدند ، ليكن بپاس جایگاه ابوطالب از هزار انديشه‌ي بد كه ايشان را بود ، يكي را نمي‌توانستند كرد. از اينرو محمد گفت : «تا ابوطالب زنده بود ، هرگز بيدينان قريش ناستودگی (مکروهی) نمي‌توانستند رسانيد و با من کاری نمي‌توانستند كرد چنانكه ايشان را مي‌بايست.»2
پس از درگذشت این دو ، محمد پيوسته آشفته و دلتنگ بودي. و قریش یارایی بیشتر یافتند و آنچه در زمان ابوطالب نمي‌يارَستند ، با او پيش گرفتند و در دشمني محمد آماده و گُزیرا (مصمم) گردیدند و نيرنگهاي بد برانديشيدند و از بهر كشتنش پيمانها بستند.

🔸 32ـ سفر طايف
چون ابوطالب درگذشت ، بيدينان قريش دلير گرديدند و آنچه در زندگي‌اش نمي‌يارَستند ، آن هنگام دست برآوردند و كردند. آن هنگام ، محمد تنها برخاست و آهنگ طايف كرد تا از تيره‌ي ثَقيف پشتيباني و ياوري تلبد. سران ثَقيف سه برادر بودند : عَبد يالِيل و مسعود و حبيب پسران عمرو ابن عُمَير.
چون به طايف رفت و ايشان را براه راست خواند و پشتيباني دين و خيزش بفرمان اسلام را از ايشان تلبيد ، ايشان دعوت محمد را نپذيرفتند و پاسخهاي هراس‌انگيز دادند. يكي از آن سه برادران گفت : «خانه‌ي كعبه را من ويران گردانم ، اگر تو برانگیختهی خدايي.» ديگري گفت : «خدا يكي ديگر نمي‌توانست فرستاد كه او را لشكري بودي ، که تو را تنها فرستاد ، بي‌یاری و ‌ياوري؟»3 يكي ديگر گفت : «اگر تو برانگیخته‌ی خدايي ، ارج تو از آن بزرگتر باشد كه من با تو سخن گويم. و اگر نه برانگیخته‌ی خدايي ، دروغ مي‌گويي و با دروغگويان بي‌ارجست سخن گفتن.»
پس محمد از بیم آنکه آن سخنها بگوش قریش رسد و سرزنش کنند ، گفت : «اکنون که دعوت مرا نمي‌پذيريد ، چگونگي را پوشيده بداريد.» و دلتنگ از پيش ايشان برخاست و روي بسوي مكه گزارد.
ایشان بآن بس نکردند و چون محمد پشت كرد ، گروهي از ياوه‌گويان خاندان و بيشرمان را برانگيختند که در دنباله‌ي او افتادند و او را دشنام مي‌دادند و بیشرمی می‌کردند. محمد از پيش ايشان مي‌رفت ، تا خود را بديوار باغي افكند و از چشمهاي ايشان پنهان گرديد. پس از دنباله‌ي او بازگرديدند و محمد رفت و در سايه‌ي درختي نشست.
آن باغ ازآن عُتبه و شَیبه بود که بزرگان مکه بودند. و چون دیدند که تیره‌ی ثَقیف از اندازه گذشتند ، دلسوزی خویشیشان جنبید ، سینی‌ای پر انگور کردند و بدست بنده‌ی خود پیش او فرستادند.
محمد گفت : «بنام خدا» ، و انگور خورد. بنده گفت : این سخن که تو گفتی ناآشناست و از کسی نشنیدم. محمد گفت : از کجایی و دین تو چیست؟ گفت : من مسیحی و از شهر نینوایم. محمد گفت : پس تو از شهر یونس ابن متّایی كه برانگیختهی خدا بود. گفت : چگونه دانستی؟ گفت : او برادر من و برانگیخته‌ی خدا بود و من نیز برانگیخته‌ام. بنده در پای محمد افتاد و بوسه داد.
عُتَبه و شَیبه نهانی می‌نگریستند و گفتند : محمد او از راه برد. چون بنده بازگردید چگونگی را بازگفت. گفتند : «مبادا مغرور شوي بسخنش و دين خود را رها نگرداني كه دين تو بهترست از دين او.»

1ـ ترسا = همیشه ترسنده. این را نباید بمعنی مسیحی بکار برد.
2ـ از اینجا پی برید که در بازداری قریش بنی‌هاشم و بنی‌مطّلب را ، کسانی نام شعب ابوطالب بر آن گزارده و گزافه‌ها بدینسان بافته‌اند که محمد و یارانش از بیم جان بآنجا پناه برده بودند ، همه دروغ است.
3ـ گاهی کسانی ایراد می‌گیرند که اسلام راه خود را با شمشیر باز کرد نه با دلیل آوردن و نرمخویی و خشنود گردانیدن. یکی از سودهای هر تاریخی روشن گردانیدن رفتار و اندیشه‌های مردم آن زمانست که ما را از داوریهای ناراست بازمی‌دارد. اینجا دیده می‌شود یک برانگیخته که تنها و بی‌یاور بشهری درآمده و سران آن شهر را به دین خدا می‌خواند ، چشم می‌داشتند که با لشکری آید و اگر دعوتی هست با شمشیرهای آهیخته از ایشان بخواهد و این را ایرادی در کار خدایی می‌پنداشتند که برانگیخته سخن از او می‌راند.

BY تاریخ محمد


Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 283

Share with your friend now:
tg-me.com/tarikhe_mohammad/547

View MORE
Open in Telegram


تاریخ محمد Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

What Is Bitcoin?

Bitcoin is a decentralized digital currency that you can buy, sell and exchange directly, without an intermediary like a bank. Bitcoin’s creator, Satoshi Nakamoto, originally described the need for “an electronic payment system based on cryptographic proof instead of trust.” Each and every Bitcoin transaction that’s ever been made exists on a public ledger accessible to everyone, making transactions hard to reverse and difficult to fake. That’s by design: Core to their decentralized nature, Bitcoins aren’t backed by the government or any issuing institution, and there’s nothing to guarantee their value besides the proof baked in the heart of the system. “The reason why it’s worth money is simply because we, as people, decided it has value—same as gold,” says Anton Mozgovoy, co-founder & CEO of digital financial service company Holyheld.

The messaging service and social-media platform owes creditors roughly $700 million by the end of April, according to people briefed on the company’s plans and loan documents viewed by The Wall Street Journal. At the same time, Telegram Group Inc. must cover rising equipment and bandwidth expenses because of its rapid growth, despite going years without attempting to generate revenue.

تاریخ محمد from us


Telegram تاریخ محمد
FROM USA