Telegram Group & Telegram Channel
🍷🌙#پارت_ویژه


نکته‌ی عجیب اینجا بود که سهیلا از همون اول که اومده بود ارسلانو خیلی تحویل میگرفت و همه‌ش با اون خوش و بش میکرد. ارسلانم در حد نیاز بهش جواب میداد میدونستم داره به خاطر من با دختر بیچاره راه میاد.

اما خب ناسلامتی من دامادما... ینی... خب درسته که قراره دختره رو بپیچونم ولی بازم من باید اونی باشم که مخاطب قرار میگیره..

سهیلا: خب داشتید میگفتید شما راجب آینده چی فکر میکنید؟ دوست دارید چیکار کنید؟

ارسلان: خب من از کار فعلیم راضیم و در آینده هم اگه مشکلی پیش نیاد به همین کار ادامه میدم.

سهیلا خنده‌ی قشنگی کرد که چال گونه‌هاش مشخص شد: چه عالی. من دوست دارم همسر آینده‌م تکلیفش با خودش مشخص باشه‌. یه روز نره سر این کار روز بعد بره سر کار دیگه و تهش همه کاره بیکاره باشه.

ارسلان: خب شغل ما ثابته‌.

من که مغزم تبخیر شده بود و حس میکردم دارم از این مکالمه گیج میشم آب دهنمو قورت دادم تا بحث اصلی که به خاطرش اومده بودیم اینجا رو بیان کنم: آممم سهیلا خانم راستش ما ....

اما سهیلا گرمِ حرف زدن با ارسلان بود و اصلا حواسش به من نبود. ارسلان زیر چشمی به من نگاه انداخت و میخواست همراهیم کنه که یهو شراره حرفمو قطع کرد: شما چیکاره بودین؟

- دکتر.. خاله بهتون نگفته؟

شراره با لحن خبیثانه گفت: آها یادم اومد بله گفته بود. خوشوقتم از دیدنتون.

- همچنین. شما همکلاسی سهیلا خانومین؟

شراره: نه، راستش دخترخاله‌شم. از بدو آفرینش تا الان که خدمت شماییم باهم بودیم.

خب این دختر ظاهرا حاوی مطالب تنذه.. یهو متوجه شدم ارسلان از زیر میز پارک دستشو گذاشت رو پام و نیشگون ریزی گرفت. خب... داره علامت میده که بجنبم.

فکر کنم سهیلا خیلی از گپ و گفتش با ارسلان دلشاد شده بود چون گونه‌هاش گل انداخته بود.

نمیخواستم بپرم وسط حرفش چون داشت با ذوق یه چیزی رو تعریف میکرد ولی خب تموم نمیشد صحبتاش و ارسلانم دیگه بطریِ [من یه موجود مودب و جنتلمنم سگ هار و عصبی هم جد و آباد خودته] اش داشت تموم میشد.

- عاااه، سهیلا خانم؟

سهیلا به خاطر اینکه وسط حرفش پریده بودم چینی به ابروش داد: بله؟

- من میخواستم یه چیزی رو بهتون بگم که خوب دلیل اینکه رفیقمم الان اینجاست برای اینکه که کمکم کنه موضوعو خیلی مسالمت‌آمیز حل و فصل کنیم بره پی کارش.

ارسلان با این حرفم یه نگاهی بهم انداخت... که باور کنین اصلا شبی حرف [مسالمت آمیز] نبود.

سهیلا جدی شد: خب؟ موضوع چیه؟

یکم من من کردم که ارسلان پرید تا کارو تموم کنه: والا این خاله خانم خودسر اومده شمارو خاستگاری کرده و اصلا درخواست ازدواج یا قصد ازدواجی قبلش نبوده.

شوکه از طرز بیام ارسلان گفتم: اممم چیزه.. آره حقیقتا شرمنده‌تونم... میدونم کار زشتی بود و خالم نباید همچین حرکتی میزد.بهتون حق میدم دلخور باشین.. ما هم تو عمل انجام شده قرار گرفتیم و ..

سهیلا یکم پفش خوابید و کمی گرفته به دسبند داخل دستش زل زد و باهاش بازی کرد. یه دقیقه‌ای میشد که سکوت بینمون برقرار بود. ارسلان دوباره با دستش آروم زد رو پام که ینی [خوب جمعش کردی].

یهو شراره رفت زیر گوش سهیلا با صدای آروم (که البته ما راحت شنیدیم) گفت: دیدی گفتم اینا گِی‌ان؟!

من: ....

ارسلان: ....

کلاغای پارک: ....

شراره خنده‌ی نخودی‌ای کرد و رو به ارسلان گفت: آقا سامان حالا درسته سهیلا مارو پیچوندی ولی با این دوستت خیلی به هم میانا!

ارسلان به رنگ سرخابی دراومد..

شرار از خنده پاچید: وای قیافتون آقا سامان!

ارسلان با منظور اونا قرمز شده بود اما من که گیج حرفش بودم به شقایقی که از خنده داشت گریه میکرد گفتم: من سامانم اون ارسلانه چرا اسمارو قاطی میگین؟

در این حین سهیلا مثل برق از جاش پا شد و خنده‌های شراره‌ هم قطع شد.

سهیلا: چی؟! تو سامانی؟ مگه این سامان نیست؟ (به ارسلان اشاره کرد)

ارسلان: چی میزنین شما؟ این مردیکه سامانه به این گندگی. من رفیقشم ارسلان. مگه عکسشو ندیدی؟

شراره: خاله‌تون یه عکس گروهی ازتون داده بود نگو سامان اون پسر سمت راستیه بوده سهیلا! ما اشتباهیه سمت چپیه رو سامان فرض کردیم... ای تف تو این شانس.

سهیلا با چشمایی به خون نشسته خیز برداشت و رفت سمت ارسلان.

دو بار با کیفش محکم به شونه‌ی ارسلان کوبید و با بغض و عصبانیت گفت: اگه سامان نبودی چرا نگفتی که نیم ساعت باهات لاس نزنم مرتیکه‌ی بی‌ناموس بی‌همه‌چیز!

ارسلان هول شده بود فکر نمیکرد کسی که تهش کتک بخوره خودش باشه... خب طبیعیتا انتظار داشت من دوتا چک بخورم.

شراره دوستشو کشید و اونو از ارسلان جدا کرد. سهیلا در حالی که روسری‌شو درست میکرد به شراره گفت: زنگ بزن داداش اصغر بیاد.



tg-me.com/tarswempir/11522
Create:
Last Update:

🍷🌙#پارت_ویژه


نکته‌ی عجیب اینجا بود که سهیلا از همون اول که اومده بود ارسلانو خیلی تحویل میگرفت و همه‌ش با اون خوش و بش میکرد. ارسلانم در حد نیاز بهش جواب میداد میدونستم داره به خاطر من با دختر بیچاره راه میاد.

اما خب ناسلامتی من دامادما... ینی... خب درسته که قراره دختره رو بپیچونم ولی بازم من باید اونی باشم که مخاطب قرار میگیره..

سهیلا: خب داشتید میگفتید شما راجب آینده چی فکر میکنید؟ دوست دارید چیکار کنید؟

ارسلان: خب من از کار فعلیم راضیم و در آینده هم اگه مشکلی پیش نیاد به همین کار ادامه میدم.

سهیلا خنده‌ی قشنگی کرد که چال گونه‌هاش مشخص شد: چه عالی. من دوست دارم همسر آینده‌م تکلیفش با خودش مشخص باشه‌. یه روز نره سر این کار روز بعد بره سر کار دیگه و تهش همه کاره بیکاره باشه.

ارسلان: خب شغل ما ثابته‌.

من که مغزم تبخیر شده بود و حس میکردم دارم از این مکالمه گیج میشم آب دهنمو قورت دادم تا بحث اصلی که به خاطرش اومده بودیم اینجا رو بیان کنم: آممم سهیلا خانم راستش ما ....

اما سهیلا گرمِ حرف زدن با ارسلان بود و اصلا حواسش به من نبود. ارسلان زیر چشمی به من نگاه انداخت و میخواست همراهیم کنه که یهو شراره حرفمو قطع کرد: شما چیکاره بودین؟

- دکتر.. خاله بهتون نگفته؟

شراره با لحن خبیثانه گفت: آها یادم اومد بله گفته بود. خوشوقتم از دیدنتون.

- همچنین. شما همکلاسی سهیلا خانومین؟

شراره: نه، راستش دخترخاله‌شم. از بدو آفرینش تا الان که خدمت شماییم باهم بودیم.

خب این دختر ظاهرا حاوی مطالب تنذه.. یهو متوجه شدم ارسلان از زیر میز پارک دستشو گذاشت رو پام و نیشگون ریزی گرفت. خب... داره علامت میده که بجنبم.

فکر کنم سهیلا خیلی از گپ و گفتش با ارسلان دلشاد شده بود چون گونه‌هاش گل انداخته بود.

نمیخواستم بپرم وسط حرفش چون داشت با ذوق یه چیزی رو تعریف میکرد ولی خب تموم نمیشد صحبتاش و ارسلانم دیگه بطریِ [من یه موجود مودب و جنتلمنم سگ هار و عصبی هم جد و آباد خودته] اش داشت تموم میشد.

- عاااه، سهیلا خانم؟

سهیلا به خاطر اینکه وسط حرفش پریده بودم چینی به ابروش داد: بله؟

- من میخواستم یه چیزی رو بهتون بگم که خوب دلیل اینکه رفیقمم الان اینجاست برای اینکه که کمکم کنه موضوعو خیلی مسالمت‌آمیز حل و فصل کنیم بره پی کارش.

ارسلان با این حرفم یه نگاهی بهم انداخت... که باور کنین اصلا شبی حرف [مسالمت آمیز] نبود.

سهیلا جدی شد: خب؟ موضوع چیه؟

یکم من من کردم که ارسلان پرید تا کارو تموم کنه: والا این خاله خانم خودسر اومده شمارو خاستگاری کرده و اصلا درخواست ازدواج یا قصد ازدواجی قبلش نبوده.

شوکه از طرز بیام ارسلان گفتم: اممم چیزه.. آره حقیقتا شرمنده‌تونم... میدونم کار زشتی بود و خالم نباید همچین حرکتی میزد.بهتون حق میدم دلخور باشین.. ما هم تو عمل انجام شده قرار گرفتیم و ..

سهیلا یکم پفش خوابید و کمی گرفته به دسبند داخل دستش زل زد و باهاش بازی کرد. یه دقیقه‌ای میشد که سکوت بینمون برقرار بود. ارسلان دوباره با دستش آروم زد رو پام که ینی [خوب جمعش کردی].

یهو شراره رفت زیر گوش سهیلا با صدای آروم (که البته ما راحت شنیدیم) گفت: دیدی گفتم اینا گِی‌ان؟!

من: ....

ارسلان: ....

کلاغای پارک: ....

شراره خنده‌ی نخودی‌ای کرد و رو به ارسلان گفت: آقا سامان حالا درسته سهیلا مارو پیچوندی ولی با این دوستت خیلی به هم میانا!

ارسلان به رنگ سرخابی دراومد..

شرار از خنده پاچید: وای قیافتون آقا سامان!

ارسلان با منظور اونا قرمز شده بود اما من که گیج حرفش بودم به شقایقی که از خنده داشت گریه میکرد گفتم: من سامانم اون ارسلانه چرا اسمارو قاطی میگین؟

در این حین سهیلا مثل برق از جاش پا شد و خنده‌های شراره‌ هم قطع شد.

سهیلا: چی؟! تو سامانی؟ مگه این سامان نیست؟ (به ارسلان اشاره کرد)

ارسلان: چی میزنین شما؟ این مردیکه سامانه به این گندگی. من رفیقشم ارسلان. مگه عکسشو ندیدی؟

شراره: خاله‌تون یه عکس گروهی ازتون داده بود نگو سامان اون پسر سمت راستیه بوده سهیلا! ما اشتباهیه سمت چپیه رو سامان فرض کردیم... ای تف تو این شانس.

سهیلا با چشمایی به خون نشسته خیز برداشت و رفت سمت ارسلان.

دو بار با کیفش محکم به شونه‌ی ارسلان کوبید و با بغض و عصبانیت گفت: اگه سامان نبودی چرا نگفتی که نیم ساعت باهات لاس نزنم مرتیکه‌ی بی‌ناموس بی‌همه‌چیز!

ارسلان هول شده بود فکر نمیکرد کسی که تهش کتک بخوره خودش باشه... خب طبیعیتا انتظار داشت من دوتا چک بخورم.

شراره دوستشو کشید و اونو از ارسلان جدا کرد. سهیلا در حالی که روسری‌شو درست میکرد به شراره گفت: زنگ بزن داداش اصغر بیاد.

BY ⛓️⃟🕷️scaryland


Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 280

Share with your friend now:
tg-me.com/tarswempir/11522

View MORE
Open in Telegram


️⃟️scaryland Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

The global forecast for the Asian markets is murky following recent volatility, with crude oil prices providing support in what has been an otherwise tough month. The European markets were down and the U.S. bourses were mixed and flat and the Asian markets figure to split the difference.The TSE finished modestly lower on Friday following losses from the financial shares and property stocks.For the day, the index sank 15.09 points or 0.49 percent to finish at 3,061.35 after trading between 3,057.84 and 3,089.78. Volume was 1.39 billion shares worth 1.30 billion Singapore dollars. There were 285 decliners and 184 gainers.

NEWS: Telegram supports Facetime video calls NOW!

Secure video calling is in high demand. As an alternative to Zoom, many people are using end-to-end encrypted apps such as WhatsApp, FaceTime or Signal to speak to friends and family face-to-face since coronavirus lockdowns started to take place across the world. There’s another option—secure communications app Telegram just added video calling to its feature set, available on both iOS and Android. The new feature is also super secure—like Signal and WhatsApp and unlike Zoom (yet), video calls will be end-to-end encrypted.

️⃟️scaryland from us


Telegram ⛓️⃟🕷️scaryland
FROM USA