از سلب خیابان تا صندوق رای: امتداد یک تزویر
مجتبی نجفی
یک زمانی رهبر جمهوری اسلامی گفت تسلیم زورآزمایی های خیابانی نمی شود، همان روزها که در جنبش سبز، خیابانها مملو از معترض بود و پاسخ حکومت، مشت آهنین. جمهوری اسلامی با دیدن جمعیتی بزرگ در بیست و پنجم خرداد هشتاد و هشت، غافلگیر شد. آن جمعیت را نه اتوبوس ها و قطارهای حکومتی از شهرهای اطراف، نه تعطیلی اداره و اجبار کارمندان به حضور، آورده بود؛ بلکه یک حس جمعی تحقیر شدگی انبوهی از شهروندان را به خیابان کشاند. خیابان رفتن در نظام جمهوری اسلامی مثل خارج از کشور کارناوال نیست، حداقلش بازداشت است یا پرونده سازی و حداکثرش جان دادن است.
وقتی حکومت این جمعیت عظیم سه میلیونی را دید که علیرغم پیامهای تهدید آمیز صداوسیما خود را به خیابان رسانده بودند، حیرت زده شد. از آن موقع تمام تلاش حکومت این بود مبادا این جانهای شیفته آزادی بار دیگر در یک کل به هم پیوسته گرد هم آیند. از گاز اشک آور تا گلوله، از ربایش تا تجاوز، هر کنشی بر آمده از یک ساختار منحط را دیکته کرد تا خیابانهای پایتخت، یکبار دیگر اینچنین فتح نشوند. اما همین حکومتی که مدعی بود مسایل با زورآزمایی خیابانی حل نمیشوند هر گاه با بسیج امکانات دولتی تجمعی برگزار می کند، می گوید این هم رفراندوم. مزورانه هم امکان خیابان از مخالفان را با خشونت سلب کرده و هم امکان صندوق رای را.
مسأله این نیست که این حکومت طرفدار ندارد، درصدی از اقلیت وفاداری خود را در ازای اخذ امتیازات و قدم زدن در میدان سلطه ابراز می کنند، آنها بردگی میکنند نه شهروندی، اما مسأله این است درصد اکثریت و اقلیت به نسبت انقلاب پنجاه و هفت عوض شده. آن زمان استبداد توده ای مبتنی بر قدرت اکثریت با ظلم به اقلیت حاکم بود و خبری از دموکراسی نبود؛ چرا که اصل مهم دموکراسی حتی فراتر از احترام به رای اکثریت، دفاع از حقوق اقلیت است. حکومت جوان انقلابی آنزمان، حقوق اقلیت را نفی میکرد و حکومت پیر و فرسوده امروز حقوق اکثریت را. برای همین است مقامات جمهوری اسلامی میدانند در هر صندوق رایی برای رفراندوم یا یک انتخابات آزاد؛ و نه در شوهای نمایشی، بازنده اند. پس برای همین، هم از خیابان، به عنوان محل قرار جان های آزاد و اراده های تغییر، میترسند و هم از صندوق رای آزاد. هم در خیابان، هم در صندوق رای، هر جا که آزادی باشد، جمهوری اسلامی یک بازنده سرافکنده است. از اینروست نمایش های تشییع حکومتی با هزینه بیت المال را میخواهند به جای حق اجتماع مسالمت آمیز و حق انتخاب آزادانه نوع حکومت، جا بزنند. و این تزویر نه از سر اقتدار که از روی ترس است.
خوشمزه تر از خود جمهوری اسلامی، طرفداران اوست که می گویند ببینید تجمع های ما را. آنها تجمع با قدرت رانت و بسیج امکانات را با تجمع هایی مقایسه می کنند که گلوله و گاز اشک آور و هجمه اوباش و بازداشت و دستگیری و جانباختگی جز لاینفک آن است. پاسخ روشن است اگر خیالتان از تعداد مخالفان راحت است اجازه تجمع آزادانه بدهید، اگر به اکثریت تان غره هستید، اجازه رفراندوم بدهید.مسلما، جمهوری اسلامی به گزینه هایی تن نمیدهد که پایانش را در آن متصور است، هر چند این تن ندادن، به معنای بقا نیست بلکه شکل تغییر از کم هزینه، پر هزینه خواهد شد. دیکتاتورها عموما صداها را دیر میشوند یا اینکه علاقه ای به شنیدن ندارند چون تربیت شهروندی ندارند، چرا که برای شهروند شدن، هم حقوق خویشتن مهم است و هم به رسمیت شناختن « دیگری».
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی /com.modjtabanajafifrance/2288
مجتبی نجفی
یک زمانی رهبر جمهوری اسلامی گفت تسلیم زورآزمایی های خیابانی نمی شود، همان روزها که در جنبش سبز، خیابانها مملو از معترض بود و پاسخ حکومت، مشت آهنین. جمهوری اسلامی با دیدن جمعیتی بزرگ در بیست و پنجم خرداد هشتاد و هشت، غافلگیر شد. آن جمعیت را نه اتوبوس ها و قطارهای حکومتی از شهرهای اطراف، نه تعطیلی اداره و اجبار کارمندان به حضور، آورده بود؛ بلکه یک حس جمعی تحقیر شدگی انبوهی از شهروندان را به خیابان کشاند. خیابان رفتن در نظام جمهوری اسلامی مثل خارج از کشور کارناوال نیست، حداقلش بازداشت است یا پرونده سازی و حداکثرش جان دادن است.
وقتی حکومت این جمعیت عظیم سه میلیونی را دید که علیرغم پیامهای تهدید آمیز صداوسیما خود را به خیابان رسانده بودند، حیرت زده شد. از آن موقع تمام تلاش حکومت این بود مبادا این جانهای شیفته آزادی بار دیگر در یک کل به هم پیوسته گرد هم آیند. از گاز اشک آور تا گلوله، از ربایش تا تجاوز، هر کنشی بر آمده از یک ساختار منحط را دیکته کرد تا خیابانهای پایتخت، یکبار دیگر اینچنین فتح نشوند. اما همین حکومتی که مدعی بود مسایل با زورآزمایی خیابانی حل نمیشوند هر گاه با بسیج امکانات دولتی تجمعی برگزار می کند، می گوید این هم رفراندوم. مزورانه هم امکان خیابان از مخالفان را با خشونت سلب کرده و هم امکان صندوق رای را.
مسأله این نیست که این حکومت طرفدار ندارد، درصدی از اقلیت وفاداری خود را در ازای اخذ امتیازات و قدم زدن در میدان سلطه ابراز می کنند، آنها بردگی میکنند نه شهروندی، اما مسأله این است درصد اکثریت و اقلیت به نسبت انقلاب پنجاه و هفت عوض شده. آن زمان استبداد توده ای مبتنی بر قدرت اکثریت با ظلم به اقلیت حاکم بود و خبری از دموکراسی نبود؛ چرا که اصل مهم دموکراسی حتی فراتر از احترام به رای اکثریت، دفاع از حقوق اقلیت است. حکومت جوان انقلابی آنزمان، حقوق اقلیت را نفی میکرد و حکومت پیر و فرسوده امروز حقوق اکثریت را. برای همین است مقامات جمهوری اسلامی میدانند در هر صندوق رایی برای رفراندوم یا یک انتخابات آزاد؛ و نه در شوهای نمایشی، بازنده اند. پس برای همین، هم از خیابان، به عنوان محل قرار جان های آزاد و اراده های تغییر، میترسند و هم از صندوق رای آزاد. هم در خیابان، هم در صندوق رای، هر جا که آزادی باشد، جمهوری اسلامی یک بازنده سرافکنده است. از اینروست نمایش های تشییع حکومتی با هزینه بیت المال را میخواهند به جای حق اجتماع مسالمت آمیز و حق انتخاب آزادانه نوع حکومت، جا بزنند. و این تزویر نه از سر اقتدار که از روی ترس است.
خوشمزه تر از خود جمهوری اسلامی، طرفداران اوست که می گویند ببینید تجمع های ما را. آنها تجمع با قدرت رانت و بسیج امکانات را با تجمع هایی مقایسه می کنند که گلوله و گاز اشک آور و هجمه اوباش و بازداشت و دستگیری و جانباختگی جز لاینفک آن است. پاسخ روشن است اگر خیالتان از تعداد مخالفان راحت است اجازه تجمع آزادانه بدهید، اگر به اکثریت تان غره هستید، اجازه رفراندوم بدهید.مسلما، جمهوری اسلامی به گزینه هایی تن نمیدهد که پایانش را در آن متصور است، هر چند این تن ندادن، به معنای بقا نیست بلکه شکل تغییر از کم هزینه، پر هزینه خواهد شد. دیکتاتورها عموما صداها را دیر میشوند یا اینکه علاقه ای به شنیدن ندارند چون تربیت شهروندی ندارند، چرا که برای شهروند شدن، هم حقوق خویشتن مهم است و هم به رسمیت شناختن « دیگری».
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی /com.modjtabanajafifrance/2288
Telegram
mojtaba najafi(مجتبی نجفی)
سکانسهایی از قرون وسطای ایرانی
مجتبی نجفی
سکانسهایی از قرون وسطای ایران را پس از مرگ ( یا قتل) رییسی شاهدیم:
احمد مروی تولیت آستان قدس مدعی است رئیسی با امام علی گفتگو و سریع هم جواب گرفته.
فرماندار نیشابور گفته:"فردی در نیشابور امام زمان را با استرس در مسیر سقوط بالگرد رئیسی،دیده".
احمق همه جا هست، اما مساله این است احمقها و شرورها به ما حکومت میکنند.
هیچ کس اندازه حافظ شیرازی این مزوران را نشناخته:
آتش زهد و ریا، خرمن دین خواهد سوخت،
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو.
هاشمی رفسنجانی میگفت در زمان دولت روحانی پیش رهبری رسیدم و درباره ضررهای عدم رابطه با آمریکا برای مردم گفتم. رهبری قانع نشد و گفتم با وجود این همه مشکل برای مردم جواب خدا را شما میدهید. رهبری گفتند بله خودم جواب خدا را میدهم.
ببینید سرنوشت هشتاد میلیون ایرانی را به رابطه مبهم یک فرد با خدایش واگذار کردند. این هم خصوصیت دیکتاتوری است که فرد برای ملت تصمیم می گیرد و هم خصوصیت حکومت دینی که خود را رابط بین خدا و مردم تعریف و برای خدا هم تعیین تکلیف میکند. برای همین حاکم دینی میگوید بهشت کدام است جهنم کدام و برای همین میخواهد اوهام خود را تحت عنوان بهشت اجباری به مردم دهد. حکومت دینی هر جا کم می آورد به آسمانها رجوع میکند. وقتی در جنگ میبازد میگوید خدا خواست، برنده میشود میگوید خدا یاری کرد. به موجودات نامرئی به هر آنچه که از زیر محدوده تجربه و سنجش نیاید متوسل میشود تا توجیه کند.
رهبر جمهوری اسلامی که هیچگاه مصاحبه ای با یک خبرنگار منتقد پس نداده و هیچ علاقه ای به پاسخگویی در مورد سالها حکومتش بر کشور ندارد در کوران جنبش سبز با ناله میگفت گلایه مخالفانم را در جمکران با امام زمان طرح میکنم. شگفتا. مخالفان که هیچ پاسخی نشنیده اند کجا باید گلایه کنند؟
این روایات برای تحکیم سلطه است، احمقها را جذب میکند و دکان شرورها را پررونق، چرا که جهالت در خدمت شرارت است و این راویان پرریا خوب میدانند این روایتها را نادانان میخرند و بساط سلطه شان را تداوم می دهند.
من با دین ستیزی مخالفم، دین ستیزی را ریختن آسیاب به نابکاران مستقر بر قدرت میدانم اما از رخت بر بستن دین از عرصه حکومت خوشحالم و از این نظر سپاسگزار جمهوری اسلامی ام که روند سکولاریسم در جامعه ایران را با روایتها و دروغ سازی ها یا اوهام قوت بخشیده. این مسیری است که زیاد طول میبرد اما همین راویان دروغ و همین استفاده کنندگان ابزاری از دین به مسیر سرعت دادند. ایران اسلامی واژه غلط اندازی است، ایران برای همه ایرانیان است. فارغ از هر عقیده و مذهبی.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی /com.modjtabanajafifrance/2290
مجتبی نجفی
سکانسهایی از قرون وسطای ایران را پس از مرگ ( یا قتل) رییسی شاهدیم:
احمد مروی تولیت آستان قدس مدعی است رئیسی با امام علی گفتگو و سریع هم جواب گرفته.
فرماندار نیشابور گفته:"فردی در نیشابور امام زمان را با استرس در مسیر سقوط بالگرد رئیسی،دیده".
احمق همه جا هست، اما مساله این است احمقها و شرورها به ما حکومت میکنند.
هیچ کس اندازه حافظ شیرازی این مزوران را نشناخته:
آتش زهد و ریا، خرمن دین خواهد سوخت،
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو.
هاشمی رفسنجانی میگفت در زمان دولت روحانی پیش رهبری رسیدم و درباره ضررهای عدم رابطه با آمریکا برای مردم گفتم. رهبری قانع نشد و گفتم با وجود این همه مشکل برای مردم جواب خدا را شما میدهید. رهبری گفتند بله خودم جواب خدا را میدهم.
ببینید سرنوشت هشتاد میلیون ایرانی را به رابطه مبهم یک فرد با خدایش واگذار کردند. این هم خصوصیت دیکتاتوری است که فرد برای ملت تصمیم می گیرد و هم خصوصیت حکومت دینی که خود را رابط بین خدا و مردم تعریف و برای خدا هم تعیین تکلیف میکند. برای همین حاکم دینی میگوید بهشت کدام است جهنم کدام و برای همین میخواهد اوهام خود را تحت عنوان بهشت اجباری به مردم دهد. حکومت دینی هر جا کم می آورد به آسمانها رجوع میکند. وقتی در جنگ میبازد میگوید خدا خواست، برنده میشود میگوید خدا یاری کرد. به موجودات نامرئی به هر آنچه که از زیر محدوده تجربه و سنجش نیاید متوسل میشود تا توجیه کند.
رهبر جمهوری اسلامی که هیچگاه مصاحبه ای با یک خبرنگار منتقد پس نداده و هیچ علاقه ای به پاسخگویی در مورد سالها حکومتش بر کشور ندارد در کوران جنبش سبز با ناله میگفت گلایه مخالفانم را در جمکران با امام زمان طرح میکنم. شگفتا. مخالفان که هیچ پاسخی نشنیده اند کجا باید گلایه کنند؟
این روایات برای تحکیم سلطه است، احمقها را جذب میکند و دکان شرورها را پررونق، چرا که جهالت در خدمت شرارت است و این راویان پرریا خوب میدانند این روایتها را نادانان میخرند و بساط سلطه شان را تداوم می دهند.
من با دین ستیزی مخالفم، دین ستیزی را ریختن آسیاب به نابکاران مستقر بر قدرت میدانم اما از رخت بر بستن دین از عرصه حکومت خوشحالم و از این نظر سپاسگزار جمهوری اسلامی ام که روند سکولاریسم در جامعه ایران را با روایتها و دروغ سازی ها یا اوهام قوت بخشیده. این مسیری است که زیاد طول میبرد اما همین راویان دروغ و همین استفاده کنندگان ابزاری از دین به مسیر سرعت دادند. ایران اسلامی واژه غلط اندازی است، ایران برای همه ایرانیان است. فارغ از هر عقیده و مذهبی.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی /com.modjtabanajafifrance/2290
Telegram
mojtaba najafi(مجتبی نجفی)
Forwarded from پارَند - Paarand
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ایرانسازان ۵
به معرفی کوتاهی از نگاه میرزا جهانگیر خان شیرازی، معروف به صور اسرافیل، روزنامه نگار شهید جنبش مشروطیت، به مسأله استبداد پرداخته ایم. درد، افسوس، امید و رویای او در زمانه ما همچنان حاضر است.
@paarandiran
https://instagram.com/paarandiran
به معرفی کوتاهی از نگاه میرزا جهانگیر خان شیرازی، معروف به صور اسرافیل، روزنامه نگار شهید جنبش مشروطیت، به مسأله استبداد پرداخته ایم. درد، افسوس، امید و رویای او در زمانه ما همچنان حاضر است.
@paarandiran
https://instagram.com/paarandiran
با جمهوری اسلامی درونتان مبارزه کنید
مجتبی نجفی
اینجا خود تل آویو است،تظاهرات مخالفان جنگ که به ابتکار جنبشی به نام" ایستادن با هم"برگزار شد. این جنبش را یهودیها و عربها راه انداخته و هم آزادی گروگانها و هم پایان جنگ غزه را خواستار شدند. این جنبش برای صلح مبارزه میکند.
ایستادن در کنار جنگ طلبی ضد ارزش است،حالا این جنگ در هر جای جهان باشد و به خصوص اینکه مساله کشتار شهروندان باشد به ویژه کودک کشی.
حتی در مورد شعار" نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران"بدفهمی صورت گرفته،این شعار برای نفی سیاست خارجی بود که ایران و سرنوشت مردمش را رها کرده،در پرونده های خونین خاورمیانه کاسه داغ تر از آش شده. زمانی فلسطینیها به رهبری یاسر عرفات معاهده صلح با اسرائیل امضا کردند،خامنه ای در نماز جمعه با لحن شدیدی گفت ما قبول نداریم. به تو چه؟
جنبش زن،زندگی،آزادی برای صلح بود،علیه خشونت ساختاری حاکم به شهروند و جنگ روزانه علیه ملت به ویژه زنان. این جنبش را نباید اجازه داد خرج جنگ طلبی کنند. برای همین بود در آواز لیلاها سروده شد:" زن،زندگی، آزادی، صلح و امید و شادی".
برچسب نزنید. شبیه جمهوری اسلامی نشوید. مخالفت با کشتار در فلسطین به معنای موافقت با حماس و جمهوری اسلامی نیست. شیرینی پخش کردن ارزشیهای جمهوری اسلامی به خاطر عملیات هفتم اکتبر شنیع بود،آنها کودک کش و جنگ طلبند اما مهم این است شبیه جمهوری اسلامی نشویم و الا مخالفت کردن و شبیه شدن کار سختی نیست،مخالفت کردن و ایستادگی بر ارزش آزادی در محیط دیکتاتوری کاری سترگ و ارزشمند است.
در همان آغاز جنگ،یهودیان بسیاری هم بودند که به ویژه در آمریکا تظاهرات کردند و اعلام کردند به نام ما جنایت نکنید. آنها هم طرفدار حماس اند؟نه به جنگ، نه به کودک کشی،یک ارزش است. تهران و تل آویو و دمشق و صنعا و رفح نمیشناسد. برای ارزشهایتان مبارزه کنید و از هوچی گری نهراسید.
نه به جنگ،مخالفت اخلاقی است،در عین حال مبارزه سیاسی هم است، چون تقویت ایده مبارزه با خشونت است. خشونت فقط در رفح نیست ما خشونت را در ایران از زمانی که متولد شده ایم،لمس کرده ایم. برآمدن از خاکستر خشونت و با خشونت مخالفت کردن هنر است.
دشمن دشمن من همیشه دوست من نیست،بستگی به کنشهایش دارد. این برای ذهنهای ساده است که حوصله بررسی یک مساله چندبعدی را ندارند.
می گویند اولویت ما ایران است،حرفی نیست، واقعیت هم همین است،برای همین تاکید می کنیم جنبش ایرانیان را خرج جنگ طلبی دولتها نکنید و کاسه گدایی را از این دولت به آن دولت پهن نکنید و آبروی آزادیخواهان را نبرید،تناقضهایتان را حل کنید.
کسی که به جنگ لبخند بزند برای صلح نمی تواند مبارزه کند. مبارزه با جمهوری اسلامی مبارزه با یک نظام فکری مبتنی بر خشونت است و نه صرف مبارزه با افراد و اشخاص و جریانها. پادزهر این نظام تمامیت خواه،ایستادن بر صلح و دموکراسی است. ایران زن،زندگی،آزادی، گفتمانی باشد برای ایران به عنوان الگویی در خاورمیانه در قلب بنیادگرایی دینی که منادی سکولاریسم، دموکراسی و ملت متحد متکثر باشد. اینجا نقطه اوج تمدنی ایران خواهد بود به عنوان پایگاهی برای مخالفت با افراط گرایی و بنیادگرایی دینی، استبداد و خشونت طلبی در خاورمیانه پر از خشم و خون. پاسداشت این رویا از طریق مخالفت ولو لفظی با جنگ می گذرد. مخالفت نمی کنید؟ کشتار را تایید نکنید. با جمهوری اسلامی درونتان مبارزه کنید.
Photo By Murielle Paradon / RFI
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی /com.modjtabanajafifrance/2293
مجتبی نجفی
اینجا خود تل آویو است،تظاهرات مخالفان جنگ که به ابتکار جنبشی به نام" ایستادن با هم"برگزار شد. این جنبش را یهودیها و عربها راه انداخته و هم آزادی گروگانها و هم پایان جنگ غزه را خواستار شدند. این جنبش برای صلح مبارزه میکند.
ایستادن در کنار جنگ طلبی ضد ارزش است،حالا این جنگ در هر جای جهان باشد و به خصوص اینکه مساله کشتار شهروندان باشد به ویژه کودک کشی.
حتی در مورد شعار" نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران"بدفهمی صورت گرفته،این شعار برای نفی سیاست خارجی بود که ایران و سرنوشت مردمش را رها کرده،در پرونده های خونین خاورمیانه کاسه داغ تر از آش شده. زمانی فلسطینیها به رهبری یاسر عرفات معاهده صلح با اسرائیل امضا کردند،خامنه ای در نماز جمعه با لحن شدیدی گفت ما قبول نداریم. به تو چه؟
جنبش زن،زندگی،آزادی برای صلح بود،علیه خشونت ساختاری حاکم به شهروند و جنگ روزانه علیه ملت به ویژه زنان. این جنبش را نباید اجازه داد خرج جنگ طلبی کنند. برای همین بود در آواز لیلاها سروده شد:" زن،زندگی، آزادی، صلح و امید و شادی".
برچسب نزنید. شبیه جمهوری اسلامی نشوید. مخالفت با کشتار در فلسطین به معنای موافقت با حماس و جمهوری اسلامی نیست. شیرینی پخش کردن ارزشیهای جمهوری اسلامی به خاطر عملیات هفتم اکتبر شنیع بود،آنها کودک کش و جنگ طلبند اما مهم این است شبیه جمهوری اسلامی نشویم و الا مخالفت کردن و شبیه شدن کار سختی نیست،مخالفت کردن و ایستادگی بر ارزش آزادی در محیط دیکتاتوری کاری سترگ و ارزشمند است.
در همان آغاز جنگ،یهودیان بسیاری هم بودند که به ویژه در آمریکا تظاهرات کردند و اعلام کردند به نام ما جنایت نکنید. آنها هم طرفدار حماس اند؟نه به جنگ، نه به کودک کشی،یک ارزش است. تهران و تل آویو و دمشق و صنعا و رفح نمیشناسد. برای ارزشهایتان مبارزه کنید و از هوچی گری نهراسید.
نه به جنگ،مخالفت اخلاقی است،در عین حال مبارزه سیاسی هم است، چون تقویت ایده مبارزه با خشونت است. خشونت فقط در رفح نیست ما خشونت را در ایران از زمانی که متولد شده ایم،لمس کرده ایم. برآمدن از خاکستر خشونت و با خشونت مخالفت کردن هنر است.
دشمن دشمن من همیشه دوست من نیست،بستگی به کنشهایش دارد. این برای ذهنهای ساده است که حوصله بررسی یک مساله چندبعدی را ندارند.
می گویند اولویت ما ایران است،حرفی نیست، واقعیت هم همین است،برای همین تاکید می کنیم جنبش ایرانیان را خرج جنگ طلبی دولتها نکنید و کاسه گدایی را از این دولت به آن دولت پهن نکنید و آبروی آزادیخواهان را نبرید،تناقضهایتان را حل کنید.
کسی که به جنگ لبخند بزند برای صلح نمی تواند مبارزه کند. مبارزه با جمهوری اسلامی مبارزه با یک نظام فکری مبتنی بر خشونت است و نه صرف مبارزه با افراد و اشخاص و جریانها. پادزهر این نظام تمامیت خواه،ایستادن بر صلح و دموکراسی است. ایران زن،زندگی،آزادی، گفتمانی باشد برای ایران به عنوان الگویی در خاورمیانه در قلب بنیادگرایی دینی که منادی سکولاریسم، دموکراسی و ملت متحد متکثر باشد. اینجا نقطه اوج تمدنی ایران خواهد بود به عنوان پایگاهی برای مخالفت با افراط گرایی و بنیادگرایی دینی، استبداد و خشونت طلبی در خاورمیانه پر از خشم و خون. پاسداشت این رویا از طریق مخالفت ولو لفظی با جنگ می گذرد. مخالفت نمی کنید؟ کشتار را تایید نکنید. با جمهوری اسلامی درونتان مبارزه کنید.
Photo By Murielle Paradon / RFI
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی /com.modjtabanajafifrance/2293
Telegram
mojtaba najafi(مجتبی نجفی)
Forwarded from پارَند - Paarand
دشمنِ دشمن من همیشه دوست من نیست
"دشمنِ دشمن من دوست من است"! این گزاره خطرناک است.
به این دلیل که فرمول ساده ای برای حل مسائل از پیش تعیین کرده است. در حالی که مسائل در بسیاری از مواقع چند بُعدی و پیچیده اند.
پذیرفتن این گزاره، سوژه را به "دشمنِ دشمن من" وابسته می کند. در نتیجه نگاه انتقادی سوژه به "دشمن دشمن من" از بین می رود.
سوژهای که این گزاره را می پذیرد در بازی دشمن خود افتاده است. چرا که دشمن اگر یک واقعیت را صحیح اما با نیت بد بگوید، سوژه در مسیر اشتباه گرفتار می شود و از این منظر تا پایان خط اشتباه می کند.
از اینرو این گزاره" دشمن دشمن من، دوست من است" نه تنها خطرناک است بلکه می تواند باعث گمراهی و اشتباهات مهلک بشود و از سویی استقلال سوژه را تحت خطر قرار دهد.
چرا که اینجا سوژه با دو آسیب جدی روبروست:
از سویی تحت تاثیر کنش های دشمن است و از سوی دیگر تحت تاثیر کنش های "دشمن دشمن" خود است.
به عبارتی سوژه با این گزاره خود را در موقعیت خطرناکی قرار داده و آزادی خود را مخدوش کرده است.
گزاره "دشمنِ دشمن من دوست من است" نیاز به بررسی و پژوهش دارد و الگوی ثابتی برای همه وضعیت ها نیست.
پس این گزاره می تواند صحیح باشد:
" دشمن دشمن من می تواند دوست من باشد، حتی می تواند دشمن من باشد، و حتی می تواند در تضاد با ارزشهای من باشد."
همه اینها نیازمند پژوهشگریست.
اما ذهنهای تنبل که حال حل مسایل پیچیده را ندارند، به این فرمول غلط چنگ می زنند و در دام خطاهای دشمن و دشمن دشمنانشان، گرفتار می شوند.
@Paarandiran
https://instagram.com/paarandiran
https://www.tg-me.com/paarandiran/108
"دشمنِ دشمن من دوست من است"! این گزاره خطرناک است.
به این دلیل که فرمول ساده ای برای حل مسائل از پیش تعیین کرده است. در حالی که مسائل در بسیاری از مواقع چند بُعدی و پیچیده اند.
پذیرفتن این گزاره، سوژه را به "دشمنِ دشمن من" وابسته می کند. در نتیجه نگاه انتقادی سوژه به "دشمن دشمن من" از بین می رود.
سوژهای که این گزاره را می پذیرد در بازی دشمن خود افتاده است. چرا که دشمن اگر یک واقعیت را صحیح اما با نیت بد بگوید، سوژه در مسیر اشتباه گرفتار می شود و از این منظر تا پایان خط اشتباه می کند.
از اینرو این گزاره" دشمن دشمن من، دوست من است" نه تنها خطرناک است بلکه می تواند باعث گمراهی و اشتباهات مهلک بشود و از سویی استقلال سوژه را تحت خطر قرار دهد.
چرا که اینجا سوژه با دو آسیب جدی روبروست:
از سویی تحت تاثیر کنش های دشمن است و از سوی دیگر تحت تاثیر کنش های "دشمن دشمن" خود است.
به عبارتی سوژه با این گزاره خود را در موقعیت خطرناکی قرار داده و آزادی خود را مخدوش کرده است.
گزاره "دشمنِ دشمن من دوست من است" نیاز به بررسی و پژوهش دارد و الگوی ثابتی برای همه وضعیت ها نیست.
پس این گزاره می تواند صحیح باشد:
" دشمن دشمن من می تواند دوست من باشد، حتی می تواند دشمن من باشد، و حتی می تواند در تضاد با ارزشهای من باشد."
همه اینها نیازمند پژوهشگریست.
اما ذهنهای تنبل که حال حل مسایل پیچیده را ندارند، به این فرمول غلط چنگ می زنند و در دام خطاهای دشمن و دشمن دشمنانشان، گرفتار می شوند.
@Paarandiran
https://instagram.com/paarandiran
https://www.tg-me.com/paarandiran/108
Telegram
پارَند - Paarand
@Paarandiran
https://www.instagram.com/p/C7mst8iNu-I/?igsh=MTY1aHk4YXJvcTRlOQ==
https://www.instagram.com/p/C7mst8iNu-I/?igsh=MTY1aHk4YXJvcTRlOQ==
در اهمیت روایت قتلها
مجتبی نجفی
سیزده سال از کشته شدن #هاله_سحابی گذشت. داستان او در امتداد فاش شدن یک واقعیتی است که با تجربه به آن رسیده ایم: حکومت دینی در ذات خود ارتجاعی و قاعده اش بر حذف است. این واقعیت از همان روز نخست انقلاب آشکار شد:حکومت دینی و حذف، لازم و ملزوم اند. از اعدام های جنون آمیز نخستین انقلاب تا حذف و قتل شهروندان در خیابان و زندان، آشکار کننده این اصل مهم بنیادین است که دین در ساختار قدرت،هیولایی رعب آور می شود. نه اینکه حکومت های غیردینی اینگونه نباشند اما مسأله حکومت دینی حادتر است چون خدا را از آسمانها به زمین قدرت میکشاند و به نام خدا،کشتن بسیار سهمگین تر است.
قصه هاله سحابی که در سال نود در تشییع جنازه پدرش عزت الله سحابی کشته شد گویاتر است. او از زندان آن روزهای جنبش سبز بر بستر پدر بیمار حضور یافت. مرگش را دید و در یکی از امنیتی ترین مراسم های تشییع جنازه که دور تا دور چند ده نفر آدم را انواع و اقسام نیروهای نظامی و لباس شخصی گرفته بودند دختری با لگد مامور نیروی انتظامی بر زمین افتاد و بعد از دقایقی جان داد و شبانه دفن شد. داستان این جان دادن کافی است حجتی باشد بر اینکه دین در ساختار قدرت علیه خود دین میشود. چرا که شیعه را روایات زنده نگاهداشته. روایت قربانی در شیعه قدرت دارد و بسیج آفرین است. جمهوری اسلامی همان روایتی را که درباره فاطمه زهرا، پهلوی شکسته، دفن شبانه بر منابر عرضه میکرد و اشک مخاطب را در می آورد بر هاله سحابی اجرا کرد. به عبارتی جمهوری اسلامی بر هر آنچه که گریست، عمل کرد و حتی یزید به زینب فرصت خطابه داد اما جمهوری اسلامی به بسیاری خانواده های قربانی هم فرصت سوگواری نداد.
پرونده هاله سحابی هم چون بسیاری پرونده های دیگر ماستمالی شد اما قدرت روایتگری را دست کم نگیرید. روایت قتلهای ظالمانه ستاندن همان سلاح اشک حاکم بر قربانیان تاریخی و استفاده علیه خود اوست. چون همین روایتها به عنوان تکه هایی از یک کل منسجم که از اوان انقلاب تا امروز ادامه یافته، نسل به نسل را بر سر یک واقعیت مسلم پیوند میدهد و به اجماع میرساندکه رخت بر بستن دین از ساختار قدرت به نفع همگان است حتی به نفع دینداران.
از این منظر در دورانی که ما نه به مثابه شهروند نه به مثابه قربانی «شناسایی» نشده ایم و کوچکترین رنج مان انکار می شود، حتی ساس حشره موذی به رسمیت شناخته نمیشود و تورم را شکوفایی اقتصادی و استبداد را آزادی در حد اعلی جا میزنند، روایت قربانیان امتداد گفتمانی است که علیه فراموشی کار میکند. دادخواهی مشمول زمان نمی شود، نسل به نسل، تداوم می یابد تا روز مبادا.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی /com.modjtabanajafifrance/2296
مجتبی نجفی
سیزده سال از کشته شدن #هاله_سحابی گذشت. داستان او در امتداد فاش شدن یک واقعیتی است که با تجربه به آن رسیده ایم: حکومت دینی در ذات خود ارتجاعی و قاعده اش بر حذف است. این واقعیت از همان روز نخست انقلاب آشکار شد:حکومت دینی و حذف، لازم و ملزوم اند. از اعدام های جنون آمیز نخستین انقلاب تا حذف و قتل شهروندان در خیابان و زندان، آشکار کننده این اصل مهم بنیادین است که دین در ساختار قدرت،هیولایی رعب آور می شود. نه اینکه حکومت های غیردینی اینگونه نباشند اما مسأله حکومت دینی حادتر است چون خدا را از آسمانها به زمین قدرت میکشاند و به نام خدا،کشتن بسیار سهمگین تر است.
قصه هاله سحابی که در سال نود در تشییع جنازه پدرش عزت الله سحابی کشته شد گویاتر است. او از زندان آن روزهای جنبش سبز بر بستر پدر بیمار حضور یافت. مرگش را دید و در یکی از امنیتی ترین مراسم های تشییع جنازه که دور تا دور چند ده نفر آدم را انواع و اقسام نیروهای نظامی و لباس شخصی گرفته بودند دختری با لگد مامور نیروی انتظامی بر زمین افتاد و بعد از دقایقی جان داد و شبانه دفن شد. داستان این جان دادن کافی است حجتی باشد بر اینکه دین در ساختار قدرت علیه خود دین میشود. چرا که شیعه را روایات زنده نگاهداشته. روایت قربانی در شیعه قدرت دارد و بسیج آفرین است. جمهوری اسلامی همان روایتی را که درباره فاطمه زهرا، پهلوی شکسته، دفن شبانه بر منابر عرضه میکرد و اشک مخاطب را در می آورد بر هاله سحابی اجرا کرد. به عبارتی جمهوری اسلامی بر هر آنچه که گریست، عمل کرد و حتی یزید به زینب فرصت خطابه داد اما جمهوری اسلامی به بسیاری خانواده های قربانی هم فرصت سوگواری نداد.
پرونده هاله سحابی هم چون بسیاری پرونده های دیگر ماستمالی شد اما قدرت روایتگری را دست کم نگیرید. روایت قتلهای ظالمانه ستاندن همان سلاح اشک حاکم بر قربانیان تاریخی و استفاده علیه خود اوست. چون همین روایتها به عنوان تکه هایی از یک کل منسجم که از اوان انقلاب تا امروز ادامه یافته، نسل به نسل را بر سر یک واقعیت مسلم پیوند میدهد و به اجماع میرساندکه رخت بر بستن دین از ساختار قدرت به نفع همگان است حتی به نفع دینداران.
از این منظر در دورانی که ما نه به مثابه شهروند نه به مثابه قربانی «شناسایی» نشده ایم و کوچکترین رنج مان انکار می شود، حتی ساس حشره موذی به رسمیت شناخته نمیشود و تورم را شکوفایی اقتصادی و استبداد را آزادی در حد اعلی جا میزنند، روایت قربانیان امتداد گفتمانی است که علیه فراموشی کار میکند. دادخواهی مشمول زمان نمی شود، نسل به نسل، تداوم می یابد تا روز مبادا.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی /com.modjtabanajafifrance/2296
Telegram
mojtaba najafi(مجتبی نجفی)
احمدی نژاد: شوخی یا رنج؟
مجتبی نجفی
با این عکسها بزرگ شدیم. خشم از سرکوب و غرور از ایستادگی. سال هشتاد و هشت تنها سال حضور خیابانی نسل ما نبود اما جدی ترین بود. هشتاد و هشت برای ما در احمدی نژاد خلاصه نمیشود او فقط یک نماد بود، نماد برآمدن از یک سیستم با اراده قاطع برای انسداد هر شکل تغییر. برای نسل ما که از آخرهای سال هفتاد با واژگانی مثل دموکراسی و جامعه مدنی بزرگ شدیم احمدی نژاد یک نام بود که انسداد اصلاحات و حرکت به سوی یک استبداد سخت تر را نمایندگی میکرد. اما او تنها برساخته اراده ای بود که وقتی قتلهای زنجیره ای کشف شدند اطلاعات سپاه را در برابر وزارت اطلاعات تقویت کرد، دولت در دولت را تشدید و مداحان را به جای دانشگاهیان ارج نهاد و کشور را با جادوگری اداره می کرد.
دولت احمدی نژاد مجری و موافق سرکوب معترضان سبز بود. دستهایش در خون سهراب و ندا و اشکان و دهها جوان دیگر آغشته است اما همه واقعیت جمهوری اسلامی نبود. وقتی هم که خواست برای خودش هویتی مستقل تعریف کند نزدیکانش را زندان و خودش را رد صلاحیت کردند تا هسته سخت قدرت پیام دهد پایت را از گلیمت درازتر نکن.
برای خیلی ها احمدی نژاد کلمه ای برای شوخی شده یا حتی امیدی در این آشفته بازار اما برای بسیاری از ما نامی است یادآور سرکوب آرزوهای نسلی مان. احمدی نژاد هشتاد و چهار همان عروسک دوست داشتنی بیت و سپاه بود که بر ناکارآمدی اصلاح طلبان نشستند و میوه انسداد اصلاح را چیدند و از شعارزدگی و خستگی جامعه استفاده کردند و هشت سال سیاه را رقم زدند.
احمدی نژاد هر چه گذشت چموش تر شد و به خصوص از دور دوم نشان داد آن رییس جمهور سربه راه بیت و سپاه نیست. برای همین او را که تا حد پیغمبر بالا برده بودند، فریفته جریان «انحرافی» نامیدند، از دست همان واژگانی که برای حذف استفاده میکنند: فتنه گر، اغتشاشگر ،....
عده ای که حوصله درافتادن با اصل قدرت در بیت رهبری را نداشتند مدام به احمدی نژاد حمله میکردند اما او تنها یک نماینده پر کار بود از طرف هسته سخت قدرت و وقتی هم از قالب رییس جمهور سربه راه به رییس دولتی سرکش و خواستار اختیارات بیشتر و مخالف دخالتهای بیت در نصب و عزل وزرا تغییر شکل داد،حذف شد؛ چرا که ایده آل رهبری، همان رییسی مرده یا مقتول بود، رییس دولتی مطیع.
پشت هر نامی، رخدادها نهفته است. احمدی نژاد برای ما که به خون خفتن آن همه جوان را دادیم یک نام رنج آور است اما پشت این نام یک واقعیت اصلی بود و آن هم دستگاه قدرت مطلقه، نظامی گری و دشمنی با جامعه مدنی و احمدی نژاد تنها بخشی از این واقعیت بود. یک تکه از یک صورت مسأله اساسی تر بود: قدرت مطلقه.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی /com.modjtabanajafifrance/2298
مجتبی نجفی
با این عکسها بزرگ شدیم. خشم از سرکوب و غرور از ایستادگی. سال هشتاد و هشت تنها سال حضور خیابانی نسل ما نبود اما جدی ترین بود. هشتاد و هشت برای ما در احمدی نژاد خلاصه نمیشود او فقط یک نماد بود، نماد برآمدن از یک سیستم با اراده قاطع برای انسداد هر شکل تغییر. برای نسل ما که از آخرهای سال هفتاد با واژگانی مثل دموکراسی و جامعه مدنی بزرگ شدیم احمدی نژاد یک نام بود که انسداد اصلاحات و حرکت به سوی یک استبداد سخت تر را نمایندگی میکرد. اما او تنها برساخته اراده ای بود که وقتی قتلهای زنجیره ای کشف شدند اطلاعات سپاه را در برابر وزارت اطلاعات تقویت کرد، دولت در دولت را تشدید و مداحان را به جای دانشگاهیان ارج نهاد و کشور را با جادوگری اداره می کرد.
دولت احمدی نژاد مجری و موافق سرکوب معترضان سبز بود. دستهایش در خون سهراب و ندا و اشکان و دهها جوان دیگر آغشته است اما همه واقعیت جمهوری اسلامی نبود. وقتی هم که خواست برای خودش هویتی مستقل تعریف کند نزدیکانش را زندان و خودش را رد صلاحیت کردند تا هسته سخت قدرت پیام دهد پایت را از گلیمت درازتر نکن.
برای خیلی ها احمدی نژاد کلمه ای برای شوخی شده یا حتی امیدی در این آشفته بازار اما برای بسیاری از ما نامی است یادآور سرکوب آرزوهای نسلی مان. احمدی نژاد هشتاد و چهار همان عروسک دوست داشتنی بیت و سپاه بود که بر ناکارآمدی اصلاح طلبان نشستند و میوه انسداد اصلاح را چیدند و از شعارزدگی و خستگی جامعه استفاده کردند و هشت سال سیاه را رقم زدند.
احمدی نژاد هر چه گذشت چموش تر شد و به خصوص از دور دوم نشان داد آن رییس جمهور سربه راه بیت و سپاه نیست. برای همین او را که تا حد پیغمبر بالا برده بودند، فریفته جریان «انحرافی» نامیدند، از دست همان واژگانی که برای حذف استفاده میکنند: فتنه گر، اغتشاشگر ،....
عده ای که حوصله درافتادن با اصل قدرت در بیت رهبری را نداشتند مدام به احمدی نژاد حمله میکردند اما او تنها یک نماینده پر کار بود از طرف هسته سخت قدرت و وقتی هم از قالب رییس جمهور سربه راه به رییس دولتی سرکش و خواستار اختیارات بیشتر و مخالف دخالتهای بیت در نصب و عزل وزرا تغییر شکل داد،حذف شد؛ چرا که ایده آل رهبری، همان رییسی مرده یا مقتول بود، رییس دولتی مطیع.
پشت هر نامی، رخدادها نهفته است. احمدی نژاد برای ما که به خون خفتن آن همه جوان را دادیم یک نام رنج آور است اما پشت این نام یک واقعیت اصلی بود و آن هم دستگاه قدرت مطلقه، نظامی گری و دشمنی با جامعه مدنی و احمدی نژاد تنها بخشی از این واقعیت بود. یک تکه از یک صورت مسأله اساسی تر بود: قدرت مطلقه.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی /com.modjtabanajafifrance/2298
Telegram
mojtaba najafi(مجتبی نجفی)
Forwarded from پارَند - Paarand
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
درباره مغلطه های رایج، ساده سازی های فریبکارانه توضیح داده ایم. آیا طبق ادعای مقامات جمهوری اسلامی همه جا شورای نگهبان وجود دارد؟ برای پاسخ به این پرسش شرایط صلاحیت کاندیداها در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه را شرح داده ایم.
با همرسانی مطالب، ارایه نظرات انتقادی و معرفی این رسانه مستقل به دوستان خود که صرفا به تولید محتوی می پردازد و مطلب کپی در آن وجود ندارد، پارند را یاری کنید.
@paarandiran
با همرسانی مطالب، ارایه نظرات انتقادی و معرفی این رسانه مستقل به دوستان خود که صرفا به تولید محتوی می پردازد و مطلب کپی در آن وجود ندارد، پارند را یاری کنید.
@paarandiran
کدام یک از گزینه های زیر را برای انتخابات ریاست جمهوری انتخاب می کنید؟
anonymous poll
۱. رای نمیدهم – 310
👍👍👍👍👍👍👍 66%
۲. پزشکیان – 149
👍👍👍 32%
۳.قالیباف – 3
▫️ 1%
۴. جلیلی – 3
▫️ 1%
۷. پورمحمدی – 3
▫️ 1%
۵. زاکانی – 2
▫️ 0%
۶. قاضی زاده – 2
▫️ 0%
👥 472 people voted so far.
anonymous poll
۱. رای نمیدهم – 310
👍👍👍👍👍👍👍 66%
۲. پزشکیان – 149
👍👍👍 32%
۳.قالیباف – 3
▫️ 1%
۴. جلیلی – 3
▫️ 1%
۷. پورمحمدی – 3
▫️ 1%
۵. زاکانی – 2
▫️ 0%
۶. قاضی زاده – 2
▫️ 0%
👥 472 people voted so far.
در دفاع از آن جنبش زیبا
مجتبی نجفی
امروز سالگرد اعتراض به کودتای انتخاباتی هشتادوهشت است. جنبشی که نقطه عطف جنبشهای مدرن اجتماعی در ایران است با همه تصویرهای زیبایش: زنانه شدن، قدرت شبکه های اجتماعی، عرصه عمومی بزرگ شده، شکل های نوین مقاومت مدنی. این اعتراضها مدرن تر و شهروندی تر از قبل شدند و زبان هنر در مقام زبان درد و تحقیر و آرمان و اعتراض سرکشید و به حاکم خبر داد: این مردم آن مردم سابق نیستند. این همان جمله ای بود که میرزا جهانگیرخان، صور اسرافیل به محمد علی شاه قاجار گفت و از مشروطیت به عنوان نقطه عطف تغییر جهان ایرانی یاد کرد و ما هنوز در آن گفتمان ایم و هنوز هم « قدرت مطلقه» ام الفساد و قانون بر آمده از آرای ملت، غایب در صحنه و آنچه هست نه « قانون» که خودسری سلطان و چکمه پوشهای حامی اش است.
می گویند دستاورد جنبش سبز چه بود؟ جنبشها پیچیده و چند لایه اند،جنبش سبز نه توانست انتخابات کودتایی علیه موسوی را ابطال کند نه توانست قدرت حاکم را ادب و سر به راه و مشروطه کند اما در امتداد همان حرکتهایی است که به دیوار استبداد ترک انداختند و میدان را عرصه رویت پذیری شجاعت شهروندی کردند و بر سرمایه نمادین ایرانیان دموکراسیخواه افزودند و از امتداد یک خواست « محدود شدن قدرت مطلقه و بازیگری شهروند صاحب این مرز و بوم»خبر دادند.
بیان شجاعت شهروندی و ماهها مستأصل کردن نظام امنیتی حکومتی که « حامی پرور» است کار کوچکی نیست. خیلی ها یادشان نمی آید، به ناله و زاری افتاده بودند و رهبری همیشه از سکوت یارانش گلایه داشت. اصلا همین اعتراض شجاعانه شهروند ایرانی در این دستگاه مخوف با همین تصاویر پر از پلیدی خود دستاورد است، یعنی جامعه ای که سرکوب میشود و دوباره بر میخیزد، جامعه ای که جنبشی شده و در برنگاهها منتظر فرصت و تغییر بزرگ را پیگیری میکند. مگر این کم دستاوردی است؟
در جنبش سبز، شهروند ایرانی به حاکم مطلقه پیام داد هر جا صندوق مسدود شود،خیابان و خیابان سرکوب شود،مقاومت است. اینها همه نشان هایی از یک روح جمعی بی تاب برای تغییر است و سالها از آن جنبش زیبای مدنی گذشته، جامعه ایرانی جنبشی تر شده چون متکی به یک شخصیت تاریخی است که در خواستهای نیاکان مشروطه خواه ما علیه شاهان مطلقه متبلور شده و این امتداد تاریخی، افتان و خیزان، تداوم دارد، گاهی نامش سبز میشود و زمانی « زن، زندگی، آزادی». مسأله، تکوین هویت شهروند ایرانی است که نه شاه، ابرانسان عظیم الجثه، نه پدر ایرانساز نه ولی فقیه تمدن ساز که شهروند صاحب رای میخواهد. برای همین پیام واضح در جنبش سبز این بود: فصل الخطاب نه رهبر که ملت است.
عکس از آسیوشیتدپرس
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی /com.modjtabanajafifrance/2303
مجتبی نجفی
امروز سالگرد اعتراض به کودتای انتخاباتی هشتادوهشت است. جنبشی که نقطه عطف جنبشهای مدرن اجتماعی در ایران است با همه تصویرهای زیبایش: زنانه شدن، قدرت شبکه های اجتماعی، عرصه عمومی بزرگ شده، شکل های نوین مقاومت مدنی. این اعتراضها مدرن تر و شهروندی تر از قبل شدند و زبان هنر در مقام زبان درد و تحقیر و آرمان و اعتراض سرکشید و به حاکم خبر داد: این مردم آن مردم سابق نیستند. این همان جمله ای بود که میرزا جهانگیرخان، صور اسرافیل به محمد علی شاه قاجار گفت و از مشروطیت به عنوان نقطه عطف تغییر جهان ایرانی یاد کرد و ما هنوز در آن گفتمان ایم و هنوز هم « قدرت مطلقه» ام الفساد و قانون بر آمده از آرای ملت، غایب در صحنه و آنچه هست نه « قانون» که خودسری سلطان و چکمه پوشهای حامی اش است.
می گویند دستاورد جنبش سبز چه بود؟ جنبشها پیچیده و چند لایه اند،جنبش سبز نه توانست انتخابات کودتایی علیه موسوی را ابطال کند نه توانست قدرت حاکم را ادب و سر به راه و مشروطه کند اما در امتداد همان حرکتهایی است که به دیوار استبداد ترک انداختند و میدان را عرصه رویت پذیری شجاعت شهروندی کردند و بر سرمایه نمادین ایرانیان دموکراسیخواه افزودند و از امتداد یک خواست « محدود شدن قدرت مطلقه و بازیگری شهروند صاحب این مرز و بوم»خبر دادند.
بیان شجاعت شهروندی و ماهها مستأصل کردن نظام امنیتی حکومتی که « حامی پرور» است کار کوچکی نیست. خیلی ها یادشان نمی آید، به ناله و زاری افتاده بودند و رهبری همیشه از سکوت یارانش گلایه داشت. اصلا همین اعتراض شجاعانه شهروند ایرانی در این دستگاه مخوف با همین تصاویر پر از پلیدی خود دستاورد است، یعنی جامعه ای که سرکوب میشود و دوباره بر میخیزد، جامعه ای که جنبشی شده و در برنگاهها منتظر فرصت و تغییر بزرگ را پیگیری میکند. مگر این کم دستاوردی است؟
در جنبش سبز، شهروند ایرانی به حاکم مطلقه پیام داد هر جا صندوق مسدود شود،خیابان و خیابان سرکوب شود،مقاومت است. اینها همه نشان هایی از یک روح جمعی بی تاب برای تغییر است و سالها از آن جنبش زیبای مدنی گذشته، جامعه ایرانی جنبشی تر شده چون متکی به یک شخصیت تاریخی است که در خواستهای نیاکان مشروطه خواه ما علیه شاهان مطلقه متبلور شده و این امتداد تاریخی، افتان و خیزان، تداوم دارد، گاهی نامش سبز میشود و زمانی « زن، زندگی، آزادی». مسأله، تکوین هویت شهروند ایرانی است که نه شاه، ابرانسان عظیم الجثه، نه پدر ایرانساز نه ولی فقیه تمدن ساز که شهروند صاحب رای میخواهد. برای همین پیام واضح در جنبش سبز این بود: فصل الخطاب نه رهبر که ملت است.
عکس از آسیوشیتدپرس
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی /com.modjtabanajafifrance/2303
Telegram
mojtaba najafi(مجتبی نجفی)
در اهمیت مراقبت از قوه تخیل
مجتبی نجفی
آن میدان نمادین آزادی و آن روز بزرگ بیست و پنج خرداد هشتاد و هشت به تاریخ نپیوسته چرا که رویای آینده است. اگر صندوق رای آزاد بود،میتوانست آوردگاه اصلی نبرد استبداد و آزادی باشد اما آوردگاه اصلی در غیاب صندوق آزاد، اراده تغییر شهروندانی است که عرصه عمومی را در دل یک سیستم تمام امنیتی تصاحب می کنند چونکه که تنها صندوق رای و نهاد انتخابات ما به یغما نرفته،عرصه عمومی به مثابه صحنه های رویت پذیری « خویشتن» و «دیگری»، آنچنانکه آرنت تاکید میکند،اشغال شده و اشغالگر،نهاد دولتی است که دهه به دهه عظیم الجثه تر،بی عقل تر شده و همه چیز را میخواهد جز تجلی آزادانه اراده شهروندان در « ایران به مثابه خانه». برای همین بیست و پنج خرداد هشتاد و هشت روزی نمادین است، روزی که خیابانهای انقلاب تا آزادی فتح و آن میدان نمادین رویت پذیر اراده هایی شد که ثابت کردند حتی در امنیتی ترین سیستم حاکم،فتح خیابان ممکن و هراس استبداد از کنترل دایم و سرکوب نظام مند از تکرار چنین صحنه ای است.
از اینرو در میانه اپوزیسیون فاندی رانتی که قبله آمالش این سفارت است و آن سفارت و تقلیل اراده تغییر به یک سری بهبود های بروکراتیک در دولت بیت رهبری و تنزل مقام رییس جمهور به مدیر اجرایی رهبر جمهوری اسلامی و عقب نشینی از آرمان دموکراسیخواهی، باز هم بیست و پنج خرداد و این میدان و این جمعیت، خیالی بس برانگیزاننده است و افتادن در دام « رای دادن خوب است یا بد»، «مشارکت در انتخابات پنجاه به بالا میشود یا پایین» بطلان انرژی است چرا که شهروند « جنبشی» در هیچ دولتی از عرصه عمومی برای نمایش اراده تغییر در قالب موج های همبستگی منصرف نشده و دعوای «تحریم یا رای دادن» بیهوده ترین است؛ مهم حفاظت از خیال جنبشی است که تقلیل محور نیست و خود را در حصار واژگانی مانند «بهبودخواهی» اسیر نکرده و مهم تر، مراقبت از قوه تخیل است تا مبادا در برابر انگاره های جبرآلودی که سرنوشت ما را به سفارت های دولتهای خارجی یا بازی های بیت رهبری ارجاع میدهند، روح سرکش شهروندی تسلیم شود. هیچ دولتی نتوانست با خس و خاشاک نامیدن، آن همه شهروند عصیانگر را از میدان به در کند، هیچ گشت ارشادی از ظهور زنهای نافرمان نتوانست جلوگیری و در هیچ دوره ای معلم، کارگر،بازنشسته، کشاورز، بی آب و نان، نادیده شده از اعتراض منصرف نشده. هیچ انتخاباتی با هر درصدی از مشارکت کم یا زیاد هم نخواهد نتوانست از بروز چنین صحنه های زیبایی از سرکشی عصیان شهروندی جلوگیری کند، پس شایسته نیست شهروند با شهروند بر سر رای دادن یا ندادن تقابل جویی کند چرا که این چند روز خواهد گذشت و با پیروزی هر رییس دولتی، جمهوری اسلامی با ابر بحرانهای چندبعدی و چند لایه اش هنوز زنده است و طبیعتا صحنه سیاسی ایران آبستن تحولات مهم و بزرگی در سالهای آتی خواهد بود.
آنچه که مهم است این است «صندوق رای هم تاکتیک هم استراتژی » در کانتکستی که دولت فربه، ساختار سیاسی را تصاحب کرده و قواعد خود را به بازی انتخابات تحمیل میکند شعاری تو خالی و سیاستی شکست خورده است. نیروی سوم نه اپوزیسیون فاندی رانتی، نه تقلیل گرایان بهبودی خواه، جبهه وسیع دموکراسیخواهی متشکل از شهروندان خشمگین و ناراضی علیه سیستم های سیاسی مادام العمر است که پتانسیل های بزرگی برای شکل گیری دارد و نیروهای سیاسی در صورتی که بخواهند از این نیروی سوم نمایندگی بگیرند، باید خود را تغییر و از افسردگی سیاسی نجات دهند و رویای دموکراسیخواهی رادیکال را تقویت کنند. برای همین بیست و پنج خرداد یک رخداد تاریخی نیست، برانگیزاننده رویایی است که از سفلگی عبور میکند و اراده تغییر از مجرای جنبش های شهروندی را به خاطر می آورد و آینده را نوید میدهد، یادآور همان میدانهای اجتماع اراده های تغییر میشود، اجتماع من های متکثری که در یک کلیت واحد همبسته با حفظ هویت گرد هم می آیند.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی /com.modjtabanajafifrance/2305
مجتبی نجفی
آن میدان نمادین آزادی و آن روز بزرگ بیست و پنج خرداد هشتاد و هشت به تاریخ نپیوسته چرا که رویای آینده است. اگر صندوق رای آزاد بود،میتوانست آوردگاه اصلی نبرد استبداد و آزادی باشد اما آوردگاه اصلی در غیاب صندوق آزاد، اراده تغییر شهروندانی است که عرصه عمومی را در دل یک سیستم تمام امنیتی تصاحب می کنند چونکه که تنها صندوق رای و نهاد انتخابات ما به یغما نرفته،عرصه عمومی به مثابه صحنه های رویت پذیری « خویشتن» و «دیگری»، آنچنانکه آرنت تاکید میکند،اشغال شده و اشغالگر،نهاد دولتی است که دهه به دهه عظیم الجثه تر،بی عقل تر شده و همه چیز را میخواهد جز تجلی آزادانه اراده شهروندان در « ایران به مثابه خانه». برای همین بیست و پنج خرداد هشتاد و هشت روزی نمادین است، روزی که خیابانهای انقلاب تا آزادی فتح و آن میدان نمادین رویت پذیر اراده هایی شد که ثابت کردند حتی در امنیتی ترین سیستم حاکم،فتح خیابان ممکن و هراس استبداد از کنترل دایم و سرکوب نظام مند از تکرار چنین صحنه ای است.
از اینرو در میانه اپوزیسیون فاندی رانتی که قبله آمالش این سفارت است و آن سفارت و تقلیل اراده تغییر به یک سری بهبود های بروکراتیک در دولت بیت رهبری و تنزل مقام رییس جمهور به مدیر اجرایی رهبر جمهوری اسلامی و عقب نشینی از آرمان دموکراسیخواهی، باز هم بیست و پنج خرداد و این میدان و این جمعیت، خیالی بس برانگیزاننده است و افتادن در دام « رای دادن خوب است یا بد»، «مشارکت در انتخابات پنجاه به بالا میشود یا پایین» بطلان انرژی است چرا که شهروند « جنبشی» در هیچ دولتی از عرصه عمومی برای نمایش اراده تغییر در قالب موج های همبستگی منصرف نشده و دعوای «تحریم یا رای دادن» بیهوده ترین است؛ مهم حفاظت از خیال جنبشی است که تقلیل محور نیست و خود را در حصار واژگانی مانند «بهبودخواهی» اسیر نکرده و مهم تر، مراقبت از قوه تخیل است تا مبادا در برابر انگاره های جبرآلودی که سرنوشت ما را به سفارت های دولتهای خارجی یا بازی های بیت رهبری ارجاع میدهند، روح سرکش شهروندی تسلیم شود. هیچ دولتی نتوانست با خس و خاشاک نامیدن، آن همه شهروند عصیانگر را از میدان به در کند، هیچ گشت ارشادی از ظهور زنهای نافرمان نتوانست جلوگیری و در هیچ دوره ای معلم، کارگر،بازنشسته، کشاورز، بی آب و نان، نادیده شده از اعتراض منصرف نشده. هیچ انتخاباتی با هر درصدی از مشارکت کم یا زیاد هم نخواهد نتوانست از بروز چنین صحنه های زیبایی از سرکشی عصیان شهروندی جلوگیری کند، پس شایسته نیست شهروند با شهروند بر سر رای دادن یا ندادن تقابل جویی کند چرا که این چند روز خواهد گذشت و با پیروزی هر رییس دولتی، جمهوری اسلامی با ابر بحرانهای چندبعدی و چند لایه اش هنوز زنده است و طبیعتا صحنه سیاسی ایران آبستن تحولات مهم و بزرگی در سالهای آتی خواهد بود.
آنچه که مهم است این است «صندوق رای هم تاکتیک هم استراتژی » در کانتکستی که دولت فربه، ساختار سیاسی را تصاحب کرده و قواعد خود را به بازی انتخابات تحمیل میکند شعاری تو خالی و سیاستی شکست خورده است. نیروی سوم نه اپوزیسیون فاندی رانتی، نه تقلیل گرایان بهبودی خواه، جبهه وسیع دموکراسیخواهی متشکل از شهروندان خشمگین و ناراضی علیه سیستم های سیاسی مادام العمر است که پتانسیل های بزرگی برای شکل گیری دارد و نیروهای سیاسی در صورتی که بخواهند از این نیروی سوم نمایندگی بگیرند، باید خود را تغییر و از افسردگی سیاسی نجات دهند و رویای دموکراسیخواهی رادیکال را تقویت کنند. برای همین بیست و پنج خرداد یک رخداد تاریخی نیست، برانگیزاننده رویایی است که از سفلگی عبور میکند و اراده تغییر از مجرای جنبش های شهروندی را به خاطر می آورد و آینده را نوید میدهد، یادآور همان میدانهای اجتماع اراده های تغییر میشود، اجتماع من های متکثری که در یک کلیت واحد همبسته با حفظ هویت گرد هم می آیند.
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی /com.modjtabanajafifrance/2305
Telegram
mojtaba najafi(مجتبی نجفی)
در نقد توهم و وابستگی
مجتبی نجفی
وقتی حمید نوری به اتهام مشارکت در اعدامهای شصت و هفت محاکمه و محکوم شد، انتظار گروگانگیری میرفت. یوهان فلودروس کارمند اتحادیه اروپا و یکی از اتباع دیگر سوئد از قربانیان بودند. این نخستین بار نیست. پرونده ها در این مورد فراوانند. پیش از این، اسداللهی دیپلمات به اتهام تلاش برای ببمگذاری محکوم شده بود اما در نهایت از سوی دولت بلژیک مبادله شد. حمید نوری هم بعد از محکومیت به حبس ابد با یوهان فلودروس و یک شهروند دیگر سوئدی تبادل شد.
مسأله اینجا سرزنش دولتهای غربی نیست، اینها از قاعده تامین حداکثری منافع خود پیروی میکنند. هر کس گمان کند دولتها به حقوق و اخلاق ارجحیت میدهند، یکسره از عالم سیاست و زندگی پرت است. تا بوده همین بوده. اما در کوران جنبش زن، زندگی، آزادی به رغم این همه تجربه، از ایران تا افغانستان، بخشی از اپوزیسیون سفره گدایی در این سفارت و آن سفارت در این کاخ و آن کاخ پهن کرده بود. آنقدر آنها را عاجز و درمانده می یافتم که قابل ترحم بودند اما مسأله این بود این دریوزگی ها به نام آن همه جانباختگی و فداکاری، با انگیزه های بعضا شخصی یا گروهی انجام میشدند. دولتها منطق خاص خود را دارند. من انتظاری از آنها ندارم چون ماهیتشان را میشناسم و شدت تاکید بر یک مولفه باید متناسب با کانتکست خود باشد. کسب حمایت از جوامع مدنی کشورهای خارجی، کنشی معقول و مدنی است اما برجسته کردن دولتهای خارجی و درخواست های عجیب از آنها ( از حمله نظامی تا تشدید تحریم تا بستن سفارتها) در خوشبینانه ترین حالت از سر سادگی است به خصوص اینکه در کانتکستی که ایران و عربستان در سازمان ملل ریاست مجامعی مانند حقوق بشر و زنان را بر عهده میگیرند تاکید بیش از اندازه بر اینکه«جهان مدرن صدای ما را بشنوید»اگر بحث شغل و رانت نباشد،نشانی از زیست در عالم هپروت است. جنبش زیبای ما را بسیاری اینجا ملعبه کمپین های انتخاباتی و شغلی خود کرده بودند.
افرادی که اندک اطلاعاتی از سیاست خارجی کشورهای غربی داشتند به راهی درک می کردند بخش بزرگی از اپوزیسیون در حالت خوشبینانه پرت است و در حالت بدبینانه،شیاد.
حقوق بشر به مثابه آرمان موج آفرین است اما همینکه سوژه آیین و جایزه شود آرمان به شیی تبدیل و ابزار بازی دولتها و بازیگران حرفه ای این گفتمان میشود. برای همین، مخالفت با نظام جمهوری اسلامی یک اعتقاد برآمده از یک آرمان انسانی و ملی است و نمیتواند یک شغل باشد. گره کور ماجرا اینجاست و تاکید من هم بر ضرورت مرزبندی با اپوزیسیون وابسته، متکی به دولتهای خارجی به این دلیل است که این اپوزیسیون وابسته، کمک کار جمهوری اسلامی و خود مانعی بر راه دموکراسیخواهی در ایران است.
علاج کار این است آگاهی افکار عمومی بالا برود. تا زمانی که شهروندان مخالف، مشتری این اپوزیسیون نشوند، آنها هم بازاری نخواهند داشت. هر گفتمانی از مخالفت که دیدید بر نقش دولتهای غربی اغراق میکند، تلویحا یا صریحا اقدام نظامی را توصیه میکند، انتظار از خارج از ایران را غیر واقعی میکند بر نامش قلم قرمز بکشید چرا که هراس اصلی جمهوری اسلامی از عاملیت سوژه های داخل است، از شهروندان شجاعی که نظم مستقر ناعادلانه را به چالش کشیده اند و طبیعتا ایرانیان خارج از کشور هم پتانسیلهای زیادی برای همراهی با شهروندان داخل دارند اما توجه کنیم چگونه اپوزیسیون فاسد وابسته تلاش کرد جنبش زن، زندگی، آزادی را با سهم خواهی،توهم، گدایی در برابر دولتهای خارجی، طرح انتظارات غیر واقعی از دولتهایی که خودشان با بحرانهای عمده داخلی روبرو هستند، منحرف کند. از تجربه ها درس بیاموزیم و بر معیار مدنی جنبش های اعتراضی شهروندی که استقلال از نهاد قدرت و تکیه بر جوامع مدنی است، تاکید کنیم تا راه بر سواستفاده ها بسته شود. اگر جنبش های مدنی در ایران آنقدر قدرتمند شوند که توازن سیاسی را به هم بزنند، این دولتهای غربی هستند که برای پیوستن و همراهی صف خواهند کشید، نیازی به دریوزگی نیست!!!
#حمید_نوری
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی /com.modjtabanajafifrance/2307
مجتبی نجفی
وقتی حمید نوری به اتهام مشارکت در اعدامهای شصت و هفت محاکمه و محکوم شد، انتظار گروگانگیری میرفت. یوهان فلودروس کارمند اتحادیه اروپا و یکی از اتباع دیگر سوئد از قربانیان بودند. این نخستین بار نیست. پرونده ها در این مورد فراوانند. پیش از این، اسداللهی دیپلمات به اتهام تلاش برای ببمگذاری محکوم شده بود اما در نهایت از سوی دولت بلژیک مبادله شد. حمید نوری هم بعد از محکومیت به حبس ابد با یوهان فلودروس و یک شهروند دیگر سوئدی تبادل شد.
مسأله اینجا سرزنش دولتهای غربی نیست، اینها از قاعده تامین حداکثری منافع خود پیروی میکنند. هر کس گمان کند دولتها به حقوق و اخلاق ارجحیت میدهند، یکسره از عالم سیاست و زندگی پرت است. تا بوده همین بوده. اما در کوران جنبش زن، زندگی، آزادی به رغم این همه تجربه، از ایران تا افغانستان، بخشی از اپوزیسیون سفره گدایی در این سفارت و آن سفارت در این کاخ و آن کاخ پهن کرده بود. آنقدر آنها را عاجز و درمانده می یافتم که قابل ترحم بودند اما مسأله این بود این دریوزگی ها به نام آن همه جانباختگی و فداکاری، با انگیزه های بعضا شخصی یا گروهی انجام میشدند. دولتها منطق خاص خود را دارند. من انتظاری از آنها ندارم چون ماهیتشان را میشناسم و شدت تاکید بر یک مولفه باید متناسب با کانتکست خود باشد. کسب حمایت از جوامع مدنی کشورهای خارجی، کنشی معقول و مدنی است اما برجسته کردن دولتهای خارجی و درخواست های عجیب از آنها ( از حمله نظامی تا تشدید تحریم تا بستن سفارتها) در خوشبینانه ترین حالت از سر سادگی است به خصوص اینکه در کانتکستی که ایران و عربستان در سازمان ملل ریاست مجامعی مانند حقوق بشر و زنان را بر عهده میگیرند تاکید بیش از اندازه بر اینکه«جهان مدرن صدای ما را بشنوید»اگر بحث شغل و رانت نباشد،نشانی از زیست در عالم هپروت است. جنبش زیبای ما را بسیاری اینجا ملعبه کمپین های انتخاباتی و شغلی خود کرده بودند.
افرادی که اندک اطلاعاتی از سیاست خارجی کشورهای غربی داشتند به راهی درک می کردند بخش بزرگی از اپوزیسیون در حالت خوشبینانه پرت است و در حالت بدبینانه،شیاد.
حقوق بشر به مثابه آرمان موج آفرین است اما همینکه سوژه آیین و جایزه شود آرمان به شیی تبدیل و ابزار بازی دولتها و بازیگران حرفه ای این گفتمان میشود. برای همین، مخالفت با نظام جمهوری اسلامی یک اعتقاد برآمده از یک آرمان انسانی و ملی است و نمیتواند یک شغل باشد. گره کور ماجرا اینجاست و تاکید من هم بر ضرورت مرزبندی با اپوزیسیون وابسته، متکی به دولتهای خارجی به این دلیل است که این اپوزیسیون وابسته، کمک کار جمهوری اسلامی و خود مانعی بر راه دموکراسیخواهی در ایران است.
علاج کار این است آگاهی افکار عمومی بالا برود. تا زمانی که شهروندان مخالف، مشتری این اپوزیسیون نشوند، آنها هم بازاری نخواهند داشت. هر گفتمانی از مخالفت که دیدید بر نقش دولتهای غربی اغراق میکند، تلویحا یا صریحا اقدام نظامی را توصیه میکند، انتظار از خارج از ایران را غیر واقعی میکند بر نامش قلم قرمز بکشید چرا که هراس اصلی جمهوری اسلامی از عاملیت سوژه های داخل است، از شهروندان شجاعی که نظم مستقر ناعادلانه را به چالش کشیده اند و طبیعتا ایرانیان خارج از کشور هم پتانسیلهای زیادی برای همراهی با شهروندان داخل دارند اما توجه کنیم چگونه اپوزیسیون فاسد وابسته تلاش کرد جنبش زن، زندگی، آزادی را با سهم خواهی،توهم، گدایی در برابر دولتهای خارجی، طرح انتظارات غیر واقعی از دولتهایی که خودشان با بحرانهای عمده داخلی روبرو هستند، منحرف کند. از تجربه ها درس بیاموزیم و بر معیار مدنی جنبش های اعتراضی شهروندی که استقلال از نهاد قدرت و تکیه بر جوامع مدنی است، تاکید کنیم تا راه بر سواستفاده ها بسته شود. اگر جنبش های مدنی در ایران آنقدر قدرتمند شوند که توازن سیاسی را به هم بزنند، این دولتهای غربی هستند که برای پیوستن و همراهی صف خواهند کشید، نیازی به دریوزگی نیست!!!
#حمید_نوری
https://www.tg-me.com/mojtaba najafi مجتبی نجفی /com.modjtabanajafifrance/2307
Telegram
mojtaba najafi(مجتبی نجفی)
Forwarded from بهمن دارالشفایی
مجتبی نجفی:
«هر بار عکس این بچه ها رو میبینم انگار تاریخ همین ۱۵ سال روی سرم آوار میشه. چه نامهایی که شایسته اند فراموش نشوند. چقدر قربانی داده ایم، چقدر قربانی میدهیم و افسوس که باز هم قربانی خواهیم داد. نباید هیچ نامی فراموش شود، فراموشی همان آرزوی قاتل کیانوش آسا است.
یاد آر»
.
«هر بار عکس این بچه ها رو میبینم انگار تاریخ همین ۱۵ سال روی سرم آوار میشه. چه نامهایی که شایسته اند فراموش نشوند. چقدر قربانی داده ایم، چقدر قربانی میدهیم و افسوس که باز هم قربانی خواهیم داد. نباید هیچ نامی فراموش شود، فراموشی همان آرزوی قاتل کیانوش آسا است.
یاد آر»
.