هو الحی

فاجعه‌ی سخت نگیر

✍️حجت‌اله صیدی

◾️دوست حقوق‌دانم که درگیر پرونده‌های امور جنایی شده بود، در پاسخ من که تصور می کردم کار سخت‌تری نسبت به قبل دارد، توضیح داد که اتفاقاً پرونده‌های قتل،‌ پیچیدگی کم‌تری نسبت به پرونده‌های اقتصادی و امنیتی و نظایر آن دارند، بدان سبب که در اغلب موارد یا قاتل، خود به جنایت اعتراف می‌کند و یا شواهد و ادله به میزان کافی وجود دارد و تنها مرحله‌ی نسبتاً دشوار آن، تشخیص قتل عمد از غیر عمد است که آن هم با گزارش‌های فنی ارائه شده از سوی پزشکی قانونی یا پلیس آگاهی، آسان‌تر می‌شود.

◾️اما من که نه حقوق‌دانم و البته نه سرهنگ، نظر متفاوت و مفصل‌تری دارم و آن این‌ که به دو دلیل محکم، تشخیص قتل عمد از غیر عمد و گاه حتی تشخیص قاتل نیز در این زمانه، اگر ناممکن نباشد، آسان نیست. دلیل اول این‌که بسیاری از قتل‌ها تدریجی هستند و دوم آن که بسیاری از قتل‌ها غیر مستقیم انجام می‌شوند و ردیابی آن‌ها دشوار است. می‌توان دلیل سومی را هم اضافه کرد و آن این که گاه قتل دسته‌جمعی رخ می‌دهد که در آن قاتلانِ متعدد، فرد یا افرادی را به قتل می رسانند، به همان دو شیوه‌ی تدریجی و غیر مستقیم.

◾️نیازی به توضیح نیست که برای قتل، آن هم از نوع آن‌چه شرح داده شد، ضرورتی ندارد که حتماً سلاح‌های مشهور و متعارف گرم یا سرد مانند تفنگ و قمه به کار گرفته شود. قتل می‌تواند از طریق تأیید دارویی باشد که فرمول مناسبی ندارد، تصویب نقشه‌ای که سازه‌اش اشکال اساسی دارد، امضای صورتجلسه‌ای که خلاف مفاد آن رخ داده، تأیید ایمنی خودرو یا کیفیت قطعه‌ای که اصلاً آزمایش نشده، اجازه‌ی پرواز دادن به هواپیمایی که اطمینان از رفع نقص فنی آن هنوز حاصل نشده است و بی‌شمار نمونه‌ی آشنای دیگر.

◾️در این نوشته اما، منِ حقوق‌ندان نمی‌خواهم به شرح مواردی از قبیل نمونه‌هایی که یاد شد بپردازم که باور دارم مصداق مشارکت یا معاونت در قتل عمد هستند، آن هم قتل دسته‌جمعی. بلکه می‌خواهم به مواردی رایج اشاره کنم که مصداق کامل قتل غیرعمد هست و هزاران بار رخ می دهد و آن فرهنگی است که در بین بسیاری از مدیران کشور گسترش یافته و با جمله ی معروفی، پیاده می‌شود: «سخت نگیر».

◾️فراوان شاهد بوده‌ام که در جلسه‌های تصمیم‌گیری، وقتی موضوعی مطرح شده و به نظر برخی مدیران که توان و دید کارشناسی و فنی نیز دارند، موضوع دارای ابهام‌ها و اشکال‌های متعددی است، رئیس کم حوصله‌ی جلسه، خطاب به مدیر پرسش‌گر یا منتقد نگاه معنی‌داری انداخته و گفته است که سخت نگیر، بگذار جمع‌بندی کنیم. این سخت نگیر گزنده را در همه جا می توان شنید، از جلسه‌ی داوری پایان نامه‌ی دکتری در دانشگاه گرفته تا مکان‌یابی سدی مهم در کشور یا گسیل داشتن مأمورانی برای مذاکره‌ای مهم یا تخصیص ارزی که محدود است.

◾️باید تأکید کنم که مخاطب این سخت نگیرها، واقعاً سخت نمی‌گرفته، بلکه تنها چند سؤال بنیادین و تعیین کننده داشته که هیچ مدیر و کارشناس متخصص و متعهدی نمی‌تواند بدون پاسخ به آن‌ها اساساً تصمیم بگیرد یا نظری بدهد. وقتی نرخی دستوری تعیین می‌شود، پرسش طبیعی و مهمی که پرسیده می‌شود این است: مبنا و روش محاسبه چیست؟ چرا این رقم و نه ده درصد بالاتر یا پایین تر؟ این‌جاست که رئیس جلسه برمی‌آشوبد که : سخت نگیر، کوتاه بیا، بگذار برویم سر موضوع بعدی. وقتی استاد داوری می‌پرسد که داده های پایان نامه را از کجا آورده‌اید، استاد دیگر با لبخند نرمی از دانشجو تعریف می‌کند و از داور می‌خواهد که سخت نگیرد. ناظر ساختمان هم که می‌آید برای نظارت و مدارک آزمایش خاک یا بازرسی جوش را می‌خواهد، رئیس دیگری از او می خواهد که سخت نگیرد.

◾️حادثه‌ی دل‌خراش متروپل در آبادان که امروز همه‌ی ایران را در عزا نشانده،‌ بهانه‌ای شد تا در این چند سطر شرح دهم که متروپل‌های بسیاری، آرام و به تدریج آوار می‌شوند و مردمان را به کام مرگ می‌کشند که دلیلش اگر فساد مالی و اخلاقی نباشد، دست کم همین تساهل و ناکارآمدی در مدیریت است. مدیر و کارشناس فاسد، با تقلب و تحریف مرتکب قتل عمد می‌شود و مدیر سالم و پاکدستی که «سخت نگیر» ورد زبانش هست، نیز مرتکب همان قتل می‌شود، شاید غیر عمد. شکی نیست که اگر علت فروریختن ساختمان متروپل، فساد نباشد، اهمال بوده است: غیرعمد.

◾️از معمار معروف آلمانی و مربی مشهور انگلیسی، بارها نقل شده که «شیطان در جزئیات نهفته است» و مراد آن است که مدیر نباید از جزئیات غافل شود. گروهی از ما سال‌هاست که استفاده از یافته‌های علمی را وقت تلف کردن می‌داند و توجه به جزئیات را دور از شآن والای مدیریت. وقت آن است که در ایام سوگواری جان‌باختگان متروپل، با خود عهد ببندیم که هم علم را محترم بشماریم و هم جزئیات را وگرنه کلیات‌مان به باد خواهد رفت.

🗓یکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هو المدبر

برجام و برنامه‌ی اقدام

✍️ حجت‌اله صیدی

🔹یکی از موضوع‌های محوری بحث‌ها در فضای حقیقی و مجازی در «برهه‌ی حساس کنونی»، سرنوشت مذاکرات هسته‌ای است که گروهی بر آن، مذاکرات احیای برجام نام نهاده‌اند و گروهی دیگر مذاکرات رفع تحریم‌ها، که گاهی به مجادله نیز می‌انجامد. اهمیت این موضوع غیر قابل انکار بوده و تعیین تکلیف و کسب نتیجه از این مذاکرات، یکی از وظایف اصلی و اولویت‌دار دولت محترم به شمار می‌آید.

🔹محتوای عمده‌ی بحث‌ها در بین مردم و نخبگان، بیش‌تر یا بر نقد و بررسی برجام و عملکرد گروه‌ها و افراد مذاکره‌کننده در گذشته و حال متمرکز است و یا به پیش‌بینی احیا یا عدم آن و نیز آثار احتمالی هر کدام، بر شئون مختلف زندگی ایرانیان، به‌ویژه از منظر اقتصادی می‌پردازد.

🔹در این که هر کدام از این حوزه‌های بحث، اهمیت و ارزش فراوان داشته و سرشار است از نکاتی آموختنی، تردیدی نیست، اما مهم‌تر وحیاتی‌تر از همه، برنامه‌ی مدیران و مسئولان کشور برای مواجهه با هر کدام از حالت‌های پیش‌بینی شده و مدیریت آثار آن است.
تجربه‌ی گذشته و حال نشان می‌دهد که در این خصوص جای نگرانی فراوان وجود دارد.

🔹همگان می‌دانند که ایران و طرف‌های مذاکره دو راه بیش‌تر در پیش ندارند: ادامه‌ی مذاکرات و به ثمر رساندن آن که همانا رفع حداکثری تحریم‌های ذی‌ربط است و یا بستن پرونده‌ی مذاکرات و اعلام بن‌بست. این نکته نیز بدیهی است که تحقق هر دو حالت به اراده‌ی دو طرف یا طرف‌ها بستگی دارد و خطاست اگر پنداشته شود که سرنوشت مذاکرات صرفاً در دست ایران است.

🔹باز تردیدی نیست که از بین دو حالت پیش‌گفته، به ثمر رساندن مذاکرات و رفع تحریم‌ها بهترین حالت برای ایران بوده و اساساً هدف اصلی مدیران کشور از تداوم مذاکرات همین بوده است و لذا وظیفه و مسئولیت مهم هر شهروند ایرانی در این مقطع، پشتیبانی از مذاکرات و تیم مذاکره کننده و برداشتن هرگونه مانع از پیش‌ پای مذاکره‌کنندگان است. تنها جنگ‌طلبان و یا فرصت‌طلبانی که میلیاردها دلار منفعت نامشروع از شرایط تحریم دارند، می‌توانند بر سر راه مذاکره‌کنندگان مانع‌تراشی کرده و به تعبیر مقامات رسمی دولت، مخالفان قدرتمند احیای برجام تلقی شوند.

🔹نکته‌ی اساسی این نوشته اما چیز دیگری است و آن عدم دسترسی به برنامه‌ی عملیاتی دولت است برای مدیریت حالت‌های پیش رو. نیاز مبرم این روزها، داشتن دو برنامه‌ی عملیاتی و دقیق برای سناریوهای احتمالی است. برخلاف آن‌چه تاکنون به گوش رسیده، معلوم نیست که برای گره نزدن معیشت مردم به برجام، کدام اقدام‌ها صورت خواهد گرفت، چگونه و در چه زمانی؟ از سوی دیگر باز مشخص نیست که اگر برجام احیا شد و تحریم‌های مربوط به آن نیز برداشته شد، برنامه‌ی اقدام و عمل برای استفاده از ظرفیت‌های به وجود آمده چیست؟

🔹منطقی‌ترین کاری که امروز مسئولان سیاست‌گذاری و اجرا می‌توانند و باید به آن بپردازند، تدوین و اجرای برنامه‌‌ی عملیاتی، دست‌کم برای کوتاه مدت است جهت خروج اقتصاد کشور از وضعیت کنونی.
حتی اگر خوش‌بینانه، فرض را بر آن بگذاریم که مذاکرات در چند هفته‌ی آینده به ثمر می‌رسد و برجام تا قبل از پایان تابستان احیا می‌شود، باز بهره‌گیری واقعی از آثار عملی آن، تا پایان سال جاری، به حداکثر خود نخواهد رسید و تنها آثار روانی آن ممکن است نرخ ارز و برخی شاخص‌ها را طی چند هفته بهبودی نسبی ببخشد و در صورت نبود برنامه‌ای عملیاتی و اجرای دقیق آن، دوباره شاهد وخامت اوضاع و برگشت به وضعیت کنونی خواهیم بود.

🔹تدوین برنامه‌ی عملیاتی واقع‌بینانه، دقیق و اثرگذار امری به غایت دشوار است و اجرای آن دشوارتر. مهم‌ترین نگرانی و مطالبه‌ی صاحب‌نظران و دلسوزان کشور در شرایط کنونی، باید تدوین و اجرای همین برنامه باشد، در غیر این‌صورت، نه نقد و کنارگذاشتن برجام فرجام نکویی خواهد داشت و نه احیای احتمالی آن. در این روزها پرسش‌های اصلی چنین‌اند: برنامه‌ی عملیاتی دولت محترم برای بهبود اقتصاد کشور و معیشت مردم تا پایان سال چیست؟ کدام شاخص‌ها، چقدر بهبود خواهند یافت؟ چگونه؟ در چه زمانی؟

ارائه‌ی پاسخ روشن به این پرسش‌ها وظیفه‌ی اولیه‌ در حکم‌رانی مبتنی بر مسئولیت پاسخگویی است.


🗓 جمعه ۱۴ مرداد ۱۴۰۱

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هو العزیز

عزت عاشورا

✍️
حجت‌اله صیدی

🔹گفتگویی حقیقی شکل گرفته است در فضای مجازی، پیرامون مسائل مهم روز و مدیر ارجمند اتاق گفتگو، که از علاقمندان پر و پا قرص مجالس عزاداری اهل بیت است، مرتب در گرامی‌داشت این روزها و شبهای عزیز جمله‌هایی می‌گوید تا فراموش نشود که در ایام محرم هستیم.
عزیزانی ملا نقطی به ایشان تذکر می‌دهند که به‌کارگیری صفت «عزیز» برای تاسوعا و عاشورا مناسب نیست و او با نجابت و بزرگ‌منشی خاصی که دارد، می‌پذیرد و بعد از آن، بیشتر طرف‌های گفتگو، در می‌مانند که برای این روزهای مهم تاریخ اسلام و بشریت، چه صفتی به کار برند.

🔹هرچه تأمل می‌کنم، جز دو نکته‌ی مهم به ذهنم نمی‌رسد: نخست این‌ که دوستان ملانقطی، «عزیز» را با «مبارک» یکی گرفته‌اند که به غایت خطاست و دوم آن که اگر واژه‌ی عزیز به مثابه ارجمند و مکرم و مایه‌ی عزت تلقی شود - که می‌شود- مگر چند روز دیگر در تاریخ داریم که همچون تاسوعا و عاشورا، سرشار از عزت باشند برای فرزند آدم؟

🔹آشنایی و دلبستگی این بنده با محرم، مانند بسیاری از هم‌میهنانم، از همان کودکی شکل گرفت. سال‌های آغازین دهه‌ی پنجاه خورشیدی که می‌رفتیم مسجد و تکیه، قبل از شروع رسمی عزاداری بزرگ‌سال‌ها، یکی از جوانان برومندمحل ما را جمع می‌کرد دور خود و شروع می‌کردیم نوحه‌ی کودکانه‌ی خود را که سیل اشک راه می‌انداخت از دیدگان زن و مرد:

تازه جوانی‌لر دی‌یر اکبره جانیمیز فدا
بیز اوشاقیخ، گلین دیاخ اصغره جانیمیز فدا

🔹همبستگی فکری اما، در آستانه‌ی انقلاب بود. جایی دیگر نوشته‌ام که از کودکی، مستقیم پرت شدیم به میدان انقلابی که از آن بزرگ‌سالان بود.
امام جماعت شریف مسجد، پس از نماز، مسابقه‌ای راه انداخت که جایزه‌اش یکی از کتاب‌‌هایی بود که کنار دست خود گذاشته بود روی پله‌ی اول منبر. کتاب‌هایی در قطع جیبی و رقعی با نام‌های مختلف، که هیچ‌کدام مانند دیگری نبود و برخی، عنوانی داشتند که برای نوجوان آن روزها غریب بود و دشوار: احتکار، در ویتنام، آموزش نماز، سلحشوران علوی، اشراف‌زاده‌ی قهرمان، جوانان چرا…..
به رسم آن ایام، همه برنده شدند و جایزه‌ای گرفتند.

🔹جایزه‌ی من کتابی شد با عنوان تشیع سرخ نوشته علی شریعتی. نستعلیق زیبای سرخ رنگی که دو‌ واژه‌ را با گردی چشم‌نواز حروف پایانی ع و خ در هم آمیخته و بر جلد سیاه رنگ کتاب، نقش بسته بود - که سال‌ها بعد دریافتم نمادی از تشیع علوی و تشیع صفوی بوده- در غایت چشم‌نوازی، دریچه‌ای شد به دنیای اسلام سیاسی. هر چند در آن سال‌ها بیش از دو سوم کتاب را نتوانستم در ذهن کوچک خود جای دهم.

🔹از معدود نام‌های پر تکرار در روزهای انقلاب، «دکتر علی شریعتی» بود. سخنانش ورد زبان بود و محتوای پرچم‌ها و به قول امروزی‌ها پلاکاردها و بنرها: آنان که رفتند کار حسینی کردند، آنان که ماندند باید کار زینبی کنند و گرنه یزیدی‌اند. محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر. و …

🔹«تشیع سرخ» و «حسین وارث آدم»، که نوشته‌ی ع. سبزواری بود و بعدها فهمیدم به تعبیر آن سال‌ها همان معلم شهید است، به نوعی کتاب‌های مرجع به شمار می‌آمدند و می‌آیند، با فرازهای دل‌نشینشان که خلاصه‌اش چنین است:
« کل یوم عاشورا، کل ارض کربلا و کل شهر محرم»
و «بگذار این سال‌های حرام بگذرد…»

🔹اکنون، پس از نزدیک به نیم قرن، همان جمله‌های مهیب در عین و ذهن زنده‌اند و جاری و استوار. می‌توان عاشورای شصت و یک را به عین دید که پس از فقط پنجاه سال که از رحلت پیامبر می‌گذرد و برخی صحابه نیز هنوز زنده‌اند، گروهی بر فرزند وی می‌شورند و شمشیر می‌کشند ، آن‌هم نه به نام کافر و مشرک یا یهود و نصاری، بلکه به نام مسلمان.
و در طرف دیگر میدان، ندای عزت او در گوش جان می‌پیچد که :
إنی لا أری الموت إلاّ سعادةً ولا الحیاةَ مع الظالمین إلا برما،

و نیز:
خطّ الموت على وُلد آدم مخط القلادة على جيد الفتاة .

🔹آری این‌چنین بود برادر! و این‌چنین است که تمام روزها عاشوراست و تمام سرزمین‌ها کربلا، محل نزاع خیر و شر.
و این چنین است که ندای شکوهمند خواهر بازمانده به گوش می‌رسد که: ما رأیت الا جمیلا.

و این‌چنین است که عاشورا مایه‌ی عزت است و این روزها عزیزند…


🗓دوشنبه، عاشورای ۱۴۴۴

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هواللطیف

غوغای عشقبازان


✍️حجت‌اله صیدی


🔹آسمان هم‌واره باشکوه‌تر از زمین بوده است. زلال‌تر و در عین حال مهیب‌تر. کسی هم تاکنون حریفش نبوده است.به تعبیر صمیمی شهریار:

گر زمین دود هوا گردد همانا آسمان
با همین نخوت که دارد آسمانی می‌کند


🔹 امروز لابد آسمان، بیش از هر زمان دیگری آسمانی می‌کند، از آن روی که اکنون دیگر سرسرای بی‌ستون مناسب‌تری است برای «غوغای عشقبازان». در میان همهمه و دست‌افشانی فرشتگان، لطفی، تار می‌نوازد، فرهنگ‌فر، تنبک و شجریان، غزلی از سایه را زمزمه می‌کند:

ندانمت که چو این ماجرا تمام کنی
ازین سرای کهن راهی کجام کنی

در این جهانِ غریبم از آن رها کردی
که با هزار غم و درد آشنام کنی

بسم نوای خوش آموختی و آخرِ عمر
صلاح کار چه دیدی که بی نوام کنی

چنین عبث نگهم داشتی به عمر دراز
که از ملازمت همرهان جدام کنی

دگر هر آینه جز اشک و خون چه خواهی دید
گرفتم آنکه تو جامِ جهان نمام کنی

هزار نقش نوام در ضمیر می‌آمد
تو خواستی که چو سایه غزل سرام کنی

لب تو نقطه ی پایان ماجرای من است
بیا که این غزل کهنه را تمام کنی


🔹سایه را با شهریار شناختم، چهل و اندی سال پیش.
ابتدا، جوابیه‌ی شهریار را خواندم و سپس غزلی را که سایه، گویا در سوگ نیمای تازه در گذشته سروده بود:

با من بی کس تنها شده یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه خدا را تو بمان

شهریارا تو بمان بر سر این خیل یتیم
پدارا، یارا، اندوه گسارا تو بمان

و پدر پیر تبریز نیز با همان صمیمیت ویژه‌ای که داشت غزلی گفته بود که دو بیت از آن، هم‌واره ورد زبانم بوده است وقتی در مسیر بهشت‌زهرای تهران و گلزار شهدای زنجان، برای وداع با عزیزی می‌رفتم:

سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه
زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه

خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز
دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه


🔹 سایه‌ی هوشنگ ابتهاج بر سر این شاگرد ادبیات، با خواندن غزل‌هایش در «ده شب» بلندتر شد و آن، عنوان کتابی بود از انتشارات امیرکبیر و دربرگیرنده‌ی آثار خوانده شده از سوی شعرا و نویسندگان پیشرو ایرانی که به مدت ده شب در انجمن فرهنگی ایران‌ و آلمان در تهران برگزار شد.
غزل سایه با یک‌بار خواندن بر ذهن و دلم نشست:

در این سرای بی‌کسی کسی به در نمی‌زند….


🔹بیشتر هم‌نسلان من، محمدرضا شجریان را یا با ترانه‌ی «از خون جوانان وطن..» می‌شناختند یا تصنیف «بت چین» و ذهن و دل من هنوز رابطه‌ای نزدیک با این آوازها نداشت.
در سال‌های‌ نخست دبیرستان، به دیدار دوستی رفته بودم. در میانه‌ی گفتگو نوار کاستی را در رادیو ضبط آیوای ساده‌اش گذاشت و روشن کرد. کسی آرام و محزون خواند: در این سرای بی کسی…

گفتم این غزل سایه است. خواننده کیست؟ گفت: سیاوش. و این غزل مرا وارد دنیای با شکوه شجریان کرد و سایه روز به روز بلندتر شد و گسترده‌تر:

نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید…

در زلزله‌ی بم نیز غزل سایه بود که لحن شجریان را سوزناک‌تر می‌کرد و دل‌ها را آرام‌تر:

برسان باده که غم روی نمود ای ساقی…


🔹در میانه‌‌ی دهه‌ی هشتاد، گفتگویی داشتیم با دوستان شاعر که استاد غزل نوی امروز سایه است یا سیمین بهبهانی و یا حسین منزوی؟
مجادله‌ای بی‌سرانجام به نظر می‌آمد. گفتگو را با این نتیجه بستیم: هر گاه توانستیم پاسخ دهیم که استاد غزل کهن، حافظ است یا سعدی، پاسخ پرسش امروز نیز داده می‌شود. آن‌چه قابل انکار نیست، نقش برجسته و روشن سایه است در غزل معاصر فارسی.


🔹درست ده سال پیش بود که در روزهای آخر حج تمتع، شروع کردم به نوشتن سفرنامه:

حج من چند روزی قبل از سفر تمتع آغاز شد. نه نقل دیگران از سفر، اثری می‌‌نهاد بر نهاد، نه درس‌های هفتگی روحانی کاروان در شبستان مسجدی که صبح هر جمعه گرد هم می‌آمدیم در بلوار استاد معین تا مهیای حج شویم و نه حتی خرید حوله‌ی احرام. آن‌چه آتش افروخت،‌ نفحه‌ی همان صفحه‌ی نخست بود از کتاب حج، برنامه‌ی تکامل که جرقه‌ای زد در همان تهران و سپس، پشت‌ فرمان بودم در شلوغی شهید همت که شعله‌ای سربرآورد، با بیت مشهور سایه که خانه‌اش آباد باد:

مژده بده مژده بده یار پسندید مرا
سایه‌ی او گشتم و او برد به خورشید مرا


🔹 غوغای عشقبازان، به اوج رسیده است گویا در سحرگاهان چهارشنبه، نوزدهم مرداد هزار و چهارصد و یک. نوبت تصنیف است. لطفی، تار می‌زند، فرهنگ‌فر تنبک. شوری در تماشاگران آسمان در می‌گیرد، بی‌گمان شهریار و اوستا و اخوان و قیصر و سید و اصغر بهاری و مشکاتیان در ردیف اول نشسته‌اند.سایه‌ی پیر پرنیان‌اندیش بر صحنه می‌افتد. شجریان بر پا می‌خیزد و می‌خواند، هم‌سرایان نیز تکرار می‌کنند: مژده بده، مژده بده..

پرتو بی‌پیرهنم، جان رها کرده تنم
تا نشوم سایه‌ی خود باز نبینید مرا.


🗓چهارشنبه، نوزدهم مرداد۱۴۰۱

#حجت_اله_صیدی

www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هوالمدبر

برنامه‌ی هفتم توسعه: خیلی دور، خیلی نزدیک

✍️ حجت‌اله صیدی


🔹 می‌توان مهم‌ترین رخداد روزهای گذشته را ابلاغ سیاست‌های کلی برنامه‌ی هفتم دانست. در شرایطی که در بسیاری از نقاط جهان و ایران، «نااطمینانی» در سطح بالایی قرار دارد، اقدام به‌موقع مجمع تشخیص مصلحت نظام در تدوین این سیاست‌ها و ابلاغ سریع آن از سوی مقام معظم رهبری، جای تقدیر داشته و از اهمیت بالای آن حکایت می‌کند.

🔹 با تأمل در بندهای بیست‌وشش‌گانه‌ی برنامه، می‌توان دستیابی به اهداف را سهل و ممتنع دانست. سهل، از آن روی که هم کشورهای مختلفی در جهان به چنین اهدافی دست یافته‌اند و هم ایران ظرفیت‌های لازم برای تحقق آن‌ها را دارد و این یعنی امکان‌پذیری برنامه. اما ممتنع است بدان دلیل که تجربه‌ی شش برنامه‌ی قبلی و ارزیابی موفقیت‌ها و شکست‌ها و میزان تحقق اهداف قبلی نشان می‌دهد که موانع و دشواری‌های گوناگونی در مسیر ناهموار پیش‌رفت قرار دارد و غلبه بر آن‌ها نیاز به تدابیر و تغییر‌های مهمی دارد که با رویکرد‌ها و روش‌های کنونی در تعارض است.

🔹در مورد پیش‌‌نیازها و شرایط تحقق اهداف، فراوان می‌توان نوشت. برای رعایت اختصار و در حد حوصله‌ی این چند سطر، تلاش می‌‌کنم تنها به بند اول سیاست‌های ابلاغی پرداخته و نکاتی را به طور خلاصه برای تبیین دشواری‌های موضوع شرح دهم. بر اساس مفاد بند نخست، پیشرفت اقتصادی توأم با عدالت با نرخ رشد اقتصادی متوسط هشت درصد، با تأکید بر افزایش بهره‌وری کل عوامل تولید به عنوان هدف تعیین شده است. چهار نکته‌ی زیر نشان می‌دهد که تدابیر و تغییر و تحول‌های مهم پیش‌گفته برای دست‌یابی به همین یک هدف ضرورت تام دارد.

🔹یک: برای این که در حکم‌رانی دستاوردی حاصل شود،اعم از این که در یک شرکت باشد، یا شهر یا کشور، سه اقدام ضروری است: تعیین روشن هدف، تدوین برنامه‌ی عملیاتی کارآمد و اجرای دقیق برنامه‌ی عملیاتی. صاحب‌نظران معتقدند تعیین هدف، بیست درصد از کار است، تدوین برنامه‌ی عملیاتی، سی درصد و اجرا پنجاه درصد. تجربه نشان داده که ما در بیش‌تر موارد در همان بیست درصد اولیه موفق عمل کرده‌ایم و برنامه‌های عملیاتی یا تهیه نشده‌ و یا به اجرا در نیامده‌اند. گاهی حتی به جای تهیه‌ی برنامه‌ی اقدام (Action Plan)، متونی تهیه شده که در حقیقت تفسیر و توضیح همان سیاست‌هاست و نه برنامه‌ی اقدام و عمل. بدین ترتیب، تکلیف اجرا مشخص است.

🔹دو: تحقق این برنامه، بدون ایجاد گفتمان توسعه و فراگیری آن در بین مسئولان، نخبگان و شهروندان، امکان‌پذیر نیست. تجربه‌‌های تلخ و شیرین دهه‌های اخیر نشان می‌دهد که جامعه‌ی ما هنوز فاقد گفتمان توسعه است. بدون دستیابی به این گفتمان و برقراری فهم مشترک و هماهنگ از مفهوم نظری و عملی این واژه‌ی گرانسنگ، تحقق آن به رؤیا می‌ماند. این گفتمان باید به حدی عینی باشد که تکلیف تلقی‌‌های متفاوت و حتی گاه متضاد از مفاهیمی مانند رفاه، پیش‌رفت و عدالت را روشن کند. بدون این گفتمان، نیرو‌های مختلف گاه در عکس هم‌دیگر وارد عمل شده و آثار تلاش‌های بک‌دیگر را خنثی می‌کنند و برآیند کار اگر منفی نباشد، صفر است.

🔹سه: بدون تعامل حداکثری، سازنده و قدرتمندانه با جهان، تحقق رشد هشت درصدی به رویا می‌ماند. واقعیت آن است که جمهوری اسلامی ایران برای تحقق این اهداف نیاز جدی به ارتقاء کارآمدی، سیستم‌ها و نرم‌افزارها و نیز تقویت دیپلماسی در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دارد، که البته این حوزه‌ها مستقل از هم نبوده و با هم روابط متقابل و وابسته دارند. اگر از تعامل متوازن با تمام کشورهای جهان بگذریم و بر همین رویکرد نگاه به شرق نیز تمرکز کنیم، کاستی‌های کار سر بر می‌‌‌آورد. هنوز پس از دو سال و اندی، خبری از عملیاتی شدن سند راهبردی همکاری بیست و پنج ساله با چین، که نیاز به تعیین طرح‌های عملیاتی و اولویت‌بندی آن‌ها، تدوین توافق‌نامه‌ها و قراردادهای مربوطه و آغاز کار دارد، در دست نیست. به همین ترتیب است مسئله‌ی عضویت رسمی ایران در سازمان هم‌کاری‌های شانگهای که بر اساس اعلام معاون اقتصادی وزارت امور خارجه، مستلزم نهایی شدن بیش از چهارصد قرارداد است که هنوز مراحل خود را در داخل کشور طی نکرده است.

🔹چهار: تدوین برنامه‌ی عملیاتی و اجرای آن، نیاز به مدیران و کارشناسان شایسته، دانشمند، مجرب، شجاع و عمل‌گرا دارد. دستیابی به هدف، با فعالیت ذهنی صرف، در پیش‌گرفتن رویه‌ی آزمون و خطا و عدم استفاده از نظریه‌های کارشناسی و بی‌اعتنایی به یافته‌ها و اصول علمی در هیچ نقطه‌ای از جهان و هیچ مقطعی از تاریخ امکان پذیر نبوده است.

🔹خلاصه آن‌که برای افزایش امید‌ها به برنامه‌ی هفتم و کاستن از بیم‌ها، کشتیبان را سیاستی دیگر باید تا این اهداف دور، نزدیک‌تر و دست‌یافتنی‌تر شوند.

🗓چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۱

#حجت_اله_صیدی

www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هو الشاهد

خواب گران ستمگران

✍️ حجت‌اله صیدی


▪️در فلسفه‌ی اربعین بسیار گفته و نوشته‌اند که یا مستند است، یا با عقل و منطق آدمی سازگاری دارد و یا به دل می‌نشیند.
حال و هوای اربعین حسینی، هر سال که می‌گذرد بیش‌تر با دل سر و کار پیدا می‌کند و دل دروغ نمی‌گوید.
یادش به خیر قیصر امین‌پور که می‌گفت: اگر برخی حرف‌ها سرم‌ نمی‌شود، دلم که می‌شود.

اربعین شاید برای آن است که مهری که به روزگاران بر دل نشسته ‌است از دل بیرون نرود، حتی به روزگاران، از آن روی که در چهل روز شراب صاف می‌شود و صوفی به منزل می‌رسد اگر رهرو باشد.

▪️مهر سالار شهیدان بدان سبب به دل نشسته است و بیرون نمی‌توان کرد که زندگی و شهادتش، خلاصه‌ی تاریخ بود و سرگذشت بشری. به تعبیر حسین وارث آدم، چکیده‌ی نبرد خیر و شر از قابیل و هابیل تا فرعون و موسی و سپس یزید و حسین‌ابن‌علی(ع). همان دو رودخانه‌ی جاری به موازات هم، دجله و فراتی که یک سرچشمه دارند و البته دو مسیر متفاوت.

▪️انسان خردمند امروز به عاشورا و اربعین که می‌نگرد، باید تکلیف خود را روشن کند که در کدام سوی بایستد. در دجله یا فرات؟ در طرف خیر یا طرف شر؟ دیگر پا به پا کردن در بین‌النهرین به کار نمی‌آید و تنها تشنگی می‌افزاید، اگر خواب گران او را نرباید که صاحب مثنوی گفت:

پس عزا بر خود کنید ای خفتگان
زان که بد مرگی است این خواب گران


▪️سر از خفتگی در هزاره‌ی سوم که برداریم و چشم و گوش بگشاییم، عاشورا در برابر دیدگان است و پیام اربعین در گوش. آزادی و آزادگی همچنان گوهر کمیاب روزگار است و در چنین تاریکی اسارت‌باری، سرور آزادگان
جهان است که فریاد می‌زند:

وَيلَكم إنْ لمْ يَكنْ لَكُم دِينٌ فَكُونُوا أحراراً



▪️در روایت است که زمین و آسمان چهل شبانه روز بر سالار شهیدان و سرور آزادگان گریستند.
گریستن بهانه می‌خواهد و گاهی روضه بهترین بهانه بوده است، به ویژه روضه‌های عاشورا و اربعین به غایت سوزناک‌اند.
امشب اما، که شب اربعین هزار و چهارصد و چهل و چهار است، ذهن و زبان سوگوار، روضه‌ای متفاوت می‌طلبد. خبرهای روزگار و حکایت‌های مردمان و شکایت‌های مطلومان، خود روضه‌ای است دل‌سوز و جان‌گداز.


▪️ روضه‌ی امشب پس از سلام به اباعبدالله و ارواح پاک یارانش، دو فراز ارجمند از گنجینه‌ی ادب فارسی‌اند که در این روزها دیدگان آدمی را رشک دجله و فرات می‌کند:

نوحه‌ی اول از شیخ ابوالحسن خرقانی است به نقل تذکرة‌الاولیاء:

«و گفت: اگر از ترکستان تا بدر شام کسی را خاری در انگشت شود آن از آن من است و همچنین از ترک تا شام کسی را قدم در سنگ آید زیان آن مراست و اگر اندوهی در دلی است آن دل از آن من است.»

و نوحه‌ی دوم از دردواره‌های قیصر:

«دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه‌ی شناسنامه‌هایشان
درد می‌کند.

دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟ »



🗓جمعه ۲۵ شهریور ۱۴۰۱
(نوزدهم صفر ۱۴۴۴)


#حجت_اله_صیدی

www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هوالفتاح

غمان و امان


✍️حجت‌اله صیدی


🔹 گلایه کرده است که پیام‌هایش را بی‌پاسخ گذاشته‌ام. نوشته است که دست‌کم برچسب شاخه‌گلی، خنده‌ای، گریه‌ای، چیزی می‌فرستادی تا دلم آرام‌شود که پیام‌هایم را دیده‌ای.
پاسخم پوزش است و توضیح محدودیت‌های اینترنت و فیلترینگ و نظایر آن.
برچسب گلی می‌فرستد و به سبب ارشدیت سنی و عقلی که دارد می‌گوید از کوتاهی‌ات در روز بزرگداشت حافظ می‌گذرم و بی‌درنگ حکم می‌کند تا چند جمله‌ی متفاوت برایش بنویسم به عنوان پیام تبریک هفدهم ربیع تا بامداد جمعه ارسال کند برای دوستان و آشنایان و لابد برخی همکاران.
پیام می‌دهم متفاوت از چه نظر؟
پاسخی سه کلمه‌ای ارسال می‌کند: مانند این روزها.


🔹در فکر فرو رفته‌ام برای یافتن جمله‌ای مناسب و البته متفاوت که پیام بعدی‌اش می‌آید: تحلیلت چیست از اوضاع؟
پاسخ می‌دهم که تحلیل من نه دقت لازم را دارد و نه ارزش مورد انتظار را. می‌گوید: پیش‌بینی یا پیش‌نهادت چیست؟
می‌نویسم:
گرهی که با دست، باز شدنی است دارد با دندان سفت‌تر و کورتر می‌شود.


🔹منتظر پیش‌نویس پیام‌هاست. برایش می‌نویسم:
مانند برخی عکس‌ها، طرح‌ها و کلیپ‌هایی که می‌فرستی و پایین‌اش می‌نویسی: بدون شرح، من هم اصل پیام را می‌فرستم برایت، خودت حاشیه‌اش را بنویس.
برچسب رضایت می‌فرستد و من هم ادای وظیفه را آغاز می‌کنم. بالاخره «انسان دشواری وظیفه است».


🔹حدیثی از پیامبر بزرگ که خجسته سال‌روز میلادش فرداست:
«انّی ما اخاف علی امتی الفقر ولکن اخاف علیهم سوء التدبیر:
من برای فقر امتم نگران نیستم، آنچه بیم آن دارم، سوء تدبیر است»
.

و بیتی از مثنوی شریف:

شیر را بچه همی ماند به او
تو به پیغمبر جه می‌مانی؟ بگو



🔹حدیثی از امام جعفر صادق، که درود خدا بر او باد:
«ما اُبالي ائْتَمَنْتُ خائنا أو مُضَيّعا »
«فرقى نمى‌كند كه به خائن امانت بسپاری يا به ناتوانی كه آن را ضایع می‌کند».


🔹
بدهی بیستم مهرماه را هم تسویه می‌کنم، دیروز را که روز حافظ بود:

شاید کز این غمان برسد مژده‌ی امان
گر سالکی به عهد امانت وفا کند

ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند.


🗓
پنجشنبه ۲۱ مهر۱۴۰۱

#حجت_اله_صیدی

www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هوالمجیب

یلدایی

دمی و بازدمی تلخ دودی و آهی
شبی، بلند شبی، زیر سقف کوتاهی

گلوی بسته و بغضی، سری و زانویی
نگاه خسته‌ی شمعی و اشک جان‌کاهی

تمامِ پنجره دیوار کوهی از تکرار
امید و بیم و شب و روز و کوهی و کاهی

ز بوی پیرهن و روی عالم‌افروزش
نه در خیال شمیمی نه در نظر ماهی

ستارگان همه در سجده، آسمان ابری
برادران همه گم‌گشته در دل چاهی

شب بلند زمین و دو‌ دست کوته ما
مگر دعا بگشاید به آسمان راهی

🗓 دی‌ماه ۱۴۰۱

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هوالمبشر

بیقراری

روزی من از شب چشمت خماری بود و بس
تار زلفت فرصت شب زنده‌داری بود و بس

قصه‌های سوخته، جز غصه‌ی دوری نبود
عمر بر در دوخته، چشم‌انتظاری بود و بس

برگ برگ دفترم پاییز بی‌ برگ و نوا
فصل فصل انتظار اما بهاری بود و بس

دشنه‌ی اغیار را یارای خون‌ریزی نبود
یار اما بوسه‌هایش زخم کاری بود و بس

آفتاب پشت ابر و ابر بی باران و برف
نوبهاری این‌چنین، بی برگ و باری بود و بس

سرگذشت دل بدون روی ماه آفتاب
جمعه‌های ابر پوش بی‌قراری بود و بس



✍️حجت‌اله صیدی


🗓پانزدهم شعبان ۱۴۴۳


https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هو القادر

در باب قدرتِ خلقِ قدرتِ خلق


✍️ حجت‌اله صیدی


🔹 دانشکده‌ی اقتصاد دانشگاه علامه‌ی طباطبایی در تقاطع خیابان‌های شهیدبهشتی و بخارست، که بعدها احمدقصیر نام گرفت، سرشار از خاطره و درس است برای این بنده که البته دانشجوی حسابداری بودم و در دانشکده‌ی خیابان توانیر درس خوانده‌ام. اما دانشکده‌ی اقتصاد اولین مکانی بود که پس از اعلام قبولی در کنکور سال شصت و پنج باید برای ثبت نام به آن مکان دیرسال می‌‌رفتیم و سپس هر کس به دانشکده‌ی خود معرفی می‌شد. ایضاً کنگره‌ها و همایش‌های پر شر و شور هم در تالار همان ساختمان برگزار می‌شد و سالن ورزش آن نیز تنها سالن مناسب برای گذراندن چند واحد درس تربیت بدنی بود.

🔹 از سال هفتاد و شش که تدریس در دانشگاه علامه را آغاز کرده بودم، برخی ترم‌ها برای تدریس سرفصل‌های حسابداری به دانشجویان اقتصاد، به آن ساختمان خاطره‌انگیز می‌رفتم، همان‌گونه که برخی استادان اقتصاد از این دانشکده می‌آمدند به خیابان توانیر برای تدریس اقتصاد خرد یا کلان برای دانشجویان حسابداری یا مدیریت.

🔹 از رویدادهای جدید دوران تدریس در دانشکده‌ی اقتصاد، ازدحام خانواده‌ها بود در ورودی ساختمانی که کمی بالاتر، در آن سوی خیابان بود و تعلق داشت به نیروی انتظامی تهران بزرگ و آن روزها عنوانی داشت شبیه گشت ارشاد با پلیس امنیت اخلاقی امروز. گاهی که به دلیل فقدان محل پارک خودرو، با راننده می‌رفتم‌، همکارم در مسیر برگشت، گزارش مبسوطی می‌داد از مشاهداتش در برخورد با بدحجابی و روابط دختران و پسران و رفتار خانواده‌های مضطرب و پلیس‌های نرم‌خو و خشن و خوش‌خنده و اخم کرده و نظایر آن.

🔹 آن‌چه قصد حکایت دارم، اما چیز دیگری است و آن خاطره‌ای است از نیم‌سال دوم سال تحصیلی یک‌هزار و سیصد و هشتاد خورشیدی. عصر روزهای یکشنبه و سه‌شنبه‌ی آن نیم‌سال درس سه واحدی حسابداری صنعتی داشتم با دانشجویان اقتصاد. لحظه‌های پایانی کلاس در عصر روز یک‌شنبه نوزدهم اسفند بود که دانشجویان اجازه خواستند تا کلاس سه‌شنبه عصر برگزار نشود. علت را که پرسیدم گفتند شرکت در مراسم چهارشنبه‌سوری. یادآوری کردم که مراسم را باید غروب آخرین سه‌شنبه‌‌ی سال برگزار کنند که بیست و هشتم اسفند است و نه بیست و یکم. چند نفر از دانشجویان با تأیید این حقیقت، گفتند که «امسال به خاطر آغاز ماه محرم، چهارشنبه‌سوری را انداخته‌اند یک هفته زودتر» با تعجب پرسیدم چه کسی انداخته زودتر؟ پاسخ دادند: خود مردم. پرسیدم چگونه؟ پاسخ دادند: همین‌طوری. تصمیم جمعی است.

🔹همین هم شد. عصر سه‌شنبه بیست‌ویکم عصر نورافشانی بود و ترقه‌بازی و پریدن از آتش و عصر سه‌شنبه‌ی آخر سال تقریباً سوت و کور. تصمیم جمعی کار خود را به خوبی و البته «همین‌طوری» پیش برده بود با احترام به محرم و ایام سوگواری سالار شهیدان.تلفیق ارزشمندی از مذهب و سنت.

🔹 همگان به خاطر دارند که در آن سال‌ها هنوز تلفن همراه فراگیر نشده‌ بود و گوشی دارندگان آن هم فقط امکان برقراری تماس داشت و زنگ ساعت و تمام. نه تنها از شبکه‌های مجازی اجتماعی و واتس‌اپ و تلگرام و نظایر آن خبری نبود و اساساً چنین چیزی در ذهن نمی‌گنجید بلکه از گوشی هوشمند و اینترنت درون آن هم کسی سراغی نداشت و اینترنت تنها نعمتی بود که در رایانه‌های شخصی و پس از چند بار زنگ خوردن و برقراری ارتباط و جیغ و داد رایانه‌ای ظاهر می‌شد.

🔹اگر در آن سال‌های دور، قدرت مردم چنان بود، که بود و جلوه‌های بارز آن را می‌شد در انقلاب اسلامی پنجاه و هفت، جنگ هشت ساله و خرداد هفتاد و شش دید، در این سال‌های رواج گوشی هوشمند و اینترنت همراه، باید در برابر قدرت تصمیم جمعی مردم کلاه از سر برداشت. وقتی بیست سال پیش، بدون اعلام صدا و سیما یا درج در روزنامه و در نبود شبکه‌های اجتماعی، مراسم چهاشنبه سوری مردمان، یک هفته زودتر برگزار می‌شود بدون نیاز به هماهنگی رسمی، امروز می‌توان قدرت نرم مردم سرافراز ایران بزرگ را که ده‌ها برابر شده است، صدها برابر ارج نهاد و در این شرایط پیچیده، از آن برای توسعه‌ و ارتقاء کشور بهره گرفت.


🗓سه‌شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱


#حجت_اله_صیدی


www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هو المدبر

وجوب، امکان، معیشت


✍️حجت‌اله صیدی


🔹در این دو روز پایانی سال، خبر دو رخداد مهم اقتصادی در کشور منتشر شد که بر معیشت ایرانیان اثر قابل توجهی دارد، هر چند این اثر کوتاه‌مدت یا یکساله باشد: ابلاغ قانون‌بودجه‌ی سال ۱۴۰۲ و نهایی شدن رقم حداقل دستمزد.

🔹گذشته از آن که این دو اقدام به تعبیر دانشگاهیان، ماهیت «شب امتحانی» داشته و از این روی احراز اطمینان از انجام بررسی‌های جامع و دقیق سیاست‌گذار و مجری را ناممکن می‌کند، اشاره به سه نکته‌ی مهم در این باب در واپسین ساعت‌های سال، خالی از فایده به نظر نمی‌رسد.

🔹نکته‌ی اول این که در شرایط حاضر، نه قانون بودجه‌ای بهتر از این را می‌شد نهایی کرد و نه امکان تعیین رقم بهتری برای حداقل دستمزد فراهم بود.
بررسی‌های کارشناسی نشان می‌دهد که اگر منابع همین قانون بودجه به طور کامل تأمین شود، که قدری دور از ذهن می‌نماید و مصارف آن نیز از رقم تعیین شده تجاوز نکند، باز کسری قابل توجهی رخ خواهد داد که پیامدهای ناگزیرش خلق نقدینگی بیش‌تر و نرخ تورم بالا خواهد بود و این نکته‌ای است که هم گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس بر آن صحه می‌گذارد و هم مصاحبه‌ای که چند هفته‌ی قبل از رییس کمیسیون تلفیق نقل شد. بنابر این، اگر سایر شرایط، ثابت فرض شود، انتظار تدوین و ابلاغ بودجه‌ای بهتر از این غیر واقع‌بینانه است.
به همین ترتیب، انتظار تعیین رقمی بالاتر از آن که امروز برای دستمزد اعلام شد، چیزی است در حد انتظار معجزه. زیرا هرگونه افزایش بیش‌تر، یعنی افزودن بر کسری بودجه‌ای که همین مقدارش برای سخت‌تر شدن معیشت مردمان کافی است.

🔹 اما نکته‌ی دوم: آیا جمله‌های پیشین، مبنی بر عدم امکان ارائه‌ی بودجه‌ای بهتر و تعیین حداقل دستمزد بیش‌تر، به معنی تأیید این وضعیت است؟ به هیچ وجه.
چگونه می‌توان بودجه‌ای را که سمت مصارفش را یک ریال نمی‌توان کاهش داد و در مورد تحقق منابعش باید دست به دعا شد و انتظار معجزه داشت، مطلوب دانست؟
به همین قاعده، وقتی خط فقر مطلق، با هر مدل محاسبه‌ای کم‌تر از ۱۵ میلیون تومان تصور نمی‌شود، چگونه می‌توان تعیین حدود ۱۳ میلیون تومان برای کف دستمزد را تأیید کرد؟

🔹 چنین شرایطی را حتی نمی‌توان با وضعیت «پات» شطرنج مقایسه کرد، زیرا دست کم در پات، دو طرف، با این‌که در پی بردن بازی بوده‌اند، ممکن است قدری احساس رضایت داشته باشند چون در هر صورت تساوی نتیجه‌ای مقبول‌تر از شکست است. اما اکنون، نه در موضوع قانون بودجه کسی احساس برنده‌ شدن می‌کند و نه در موضوع حداقل دستمزد، حتی کسی احساس تساوی هم ندارد. هم دولت محترم و هم مردم رنج‌دیده، همه نگرانند و ناراضی. نه دولت خواهد توانست به راحتی ارقام بودجه را محقق کند و نه مردم از حداقل معیشت لازم بهره خواهند برد.

🔹 نکته‌ی سوم اما این است که خروج از این وضعیت و دستیابی به شرایطی بهتر امکان‌پذیر است، به شرطها و شروطها البته.
در این وضعیت، در دو سطح می‌توان راه چاره ارائه داد: سطح اول: اقدام‌های کوتاه مدت و فوری. سطح بالاتر: اقدام بلند مدت و اساسی.

بهتر شدن نسبی اوضاع در کوتاه مدت مستلزم رعایت سه نکته است: اول این‌که مسئولان مرتبط، واقع‌بینی پیش گیرند و درک درستی از اوضاع داشته باشند. ارائه‌ی آمارهای نادرست و دستاویز قرار دادن آن‌ها اگر غیر اخلاقی و ناپسند باشد، باور کردن آن‌ها از سوی سیاست‌گذار و مجری و دل‌خوش داشتن، زیانبار است.
دوم این که اجرای همین بودجه و برنامه‌های مرتبط با آن به سیاست‌گذار و مجری شایسته و کارآمد نیاز دارد. فقدان تجربه و دانش لازم و در پیش‌گرفتن سیاست آزمون و خطا، به همان میزان زیان‌بار است. چگونگی پرداخت مطالبات معلمان در ساعت‌هایی که این سطرها نوشته می‌شود، گواه زنده‌ی این مدعاست. شرط سوم، گفتگو و مدارا با مردم و در میان نهادن صادقانه‌ی محدودیت‌ها و موانع با آنان است. بی‌تردید، بدون پشتیبانی و همراهی مردم، موفقیت، اگر ناممکن نباشد، بسیار گران و بعید است.

🔹راهکار اساسی اما، تغییر بنیادین رویکردهاست. رویکرد سیاست‌های داخلی و خارجی ،امروز از وجوب بالایی برخوردار است. اگر چه اخبار مثبت این روزها در مذاکره و توافق با همسایگان، امیدواری را بیش‌تر می‌کند، اما عدم تغییر اساسی در شیوه‌های حکمرانی، می‌تواند همین مذاکرات را هم از دستاوردهای عملی محروم سازد.

🔹به امید روزهایی بهتر برای ایران بزرگ و ایرانیان ارجمند در سال پیش‌ رو.


🗓دوشنبه ۲۹ اسفندماه ۱۴۰۱

#حجت_اله_صیدی


www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
Forwarded from اتچ بات
هو المحول

در باغ بهار

✍️حجت‌اله صیدی

🔹درختان هر کدام عالمی دارند، مانند مردمان. و از این روست که برخی از آن‌ها نمادی برای جلوه‌ای از زندگی آدمی تلقی شده‌اند. درختی که همیشه سبز است نماد ایستادگی است در برابر خزان و زمستان و درخت بلند دیگری، نماد آزادگی. در این میان، درخت زردآلو اما حکایت دیگری دارد که کم‌تر به چشم می‌آید. شاید از آزادترین و مقاوم‌ترین درخت‌ها به شمار آید، بر خلاف ظاهرش.

🔹زودتر از بسیاری، شکوفه می‌کند و مژده‌ی بهار می‌دهد و زیبایی خود را در «باغ بی‌برگی» به رخ می‌کشد. و به همین ترتیب، اگر طبیعت یاری کند هر شاخه‌اش دستی کریم است لبریز از میوه‌ای که شکرپاره‌اش می‌خوانند.
از آن روی که «تن نمی‌پوشاند از باد بهار»، گاهی به تعبیر باغداران، دچار سرمازدگی می‌شود. اما نومیدی در کار نیست، با این که شکوفه‌‌هایش می‌سوزند و می‌ریزند، در بدترین حالت با چند میوه‌ی حتی نصف و نیمه، زنده بودن خود را به رخ می‌کشد و همچنان سبز تا پاییز دوام می‌آورد.دست کم تا ماه‌ها، سایه‌ای دارد و نسیم و ترنمی.
فصل‌های برگ‌ریز و سرما را در سکوتی عمیق پشت سر می‌نهد تا دگربار شکوفه کند و روشنی‌بخش باغ و بستان شود.

🔹شاید ارزشمندتر از همیشه سبز بودن، سبز شدن دوباره باشد پس از برگ‌ریز و سرما زدگی و دست کریم‌داشتن و همچنان ریشه در خاک تیره دواندن تا نومیدی و پژمردگی ریشه‌کن شود.

🔹به امید سالی روشن و پربار برای ایران بزرگ و ایرانیان بزرگ‌تر. یا محول الاحوال.

🗓سه‌شنبه اول فروردین ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
Forwarded from اتچ بات
هو المحیل

همچنان پیروز

✍️حجت‌اله صیدی

🔹با وجود نو شدن تقویم‌ها و روزها، سرما و برف، واپسین تلاش‌ها را می‌کنند برای ماندن. روزهای نوروز امسال، میدان جدال زمستان بود و بهار، مانند همیشه‌ی روزگار.

🔹اما بهار، وعده‌ی استوار است و سرنوشت محتوم. برگ‌ها و جوانه‌ها، بنفشه‌ها و شکوفه‌‌ها با صدای بلند مژده‌ی شکست زمستان را می‌دهند و سربرآوردن بهار سبز را که برهانی است بر رستخیز پس از برگ‌ریز و به تعبیر شاعر، ناتوانی دیوار و سیم‌های خاردار در برابر نسیم و بهار.‌

🔹درخت سیب باغچه‌ی ما، در آستانه‌ی سیزده‌بدر با شکوفه‌های صورتی زیبایش، شکست زمستان سخت را امضا می‌کند و بدین سبب است که سیزده بدر را روز طبیعت نام نهاده‌اند.

🔹خجسته باد روز طبیعت و پاینده باد بهار.

🗓یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۲


#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هوالمدبر

هزینه‌ی ریخته‌ی ذهن

✍️حجت‌اله صیدی

🔹در خصوص مفهوم مهم «هزینه» با Expense در ادبیات اقتصاد و حسابداری چنین گفته می‌شود که انسانِ اقتصادی، رفتار منطقی داشته و فی‌نفسه علاقه‌ای به هزینه کردن ندارد، مگر آن که درآمد یا منفعت‌‌ِ به‌مراتب بیشتری را انتظار داشته باشد.

🔹چگونگی و مدت زمان ایجاد منفعت مورد انتظار موجب شده است که در برخی متن‌ها، سه اصطلاح «هزینه»، «خرج» و «ضرر»، که با کمی تساهل، به ترتیب معادل واژه‌های انگلیسی Cost, Expenditure و Loss به شمار می‌آیند، از هم تفکیک و برای هر کدام شأنی در نظر گرفته شود.

🔹بدین ترتیب یک مفهوم عام هزینه یا Expense داریم که به هر نوع خرج کردنی اطلاق می‌شود و سه مفهوم خاص، که به شرح بالا، بر حسب هدف، کیفیت و پیامد خرج‌کردن، برای انتقال دقیق‌تر مفهوم از هم جدا شده‌اند.
بر این اساس، فرض‌ می‌شود که هزینه یا Cost، که گاه بهای تمام شده هم خوانده می‌شود، معمولاً منافع حال و آتی دارد. مانند پولی که برای خرید یک خودکار پرداخت می‌شود که از آن، هم در لحظه استفاده می‌شود، هم در چند روز یا ماه.
خرج یا Expenditure, صرفاً با منافع اکنون ارتباط دارد، مانند هزینه‌ی برق روشنایی که فقط در زمان حال می‌توان از آن استفاده کرد. در نهایت، سایر منابعی که بدون منفعت کنونی یا آتی، از دست رفته یا پرداخت می‌شوند، در طبقه‌ی ضرر، زیان یا Loss قرار می‌گیرند که معادل خسارت عمدی یا غیرعمدی است. مانند زیان آتش‌سوزی اموال یا پرداخت برای خرید وسیله‌ای خراب یا غیرمفید.

🔹 اصطلاح دیگری در اقتصاد و حسابداری رواج دارد به نام «هزینه‌های ریخته» یا غرق شده که معادل Sunk Cost در ادبیات انگلیسی و به معنی غیر قابل بازگشت است. بر خلاف هزینه‌ی خرید خودکار که می‌توان به فروشنده بازگرداند یا به دیگری فروخت.

🔹مثالی دیگر می‌زنم تا تمام مفاهیم هزینه‌ای بالا را دربرگیرد: هزینه‌ی مسافرت. و برای تببین بهتر: مسافرت به استانبول یا دوبی.
هزینه‌‌های این مسافرت در هر صورت از نوع «هزینه‌های ریخته» و بدون قابلیت برگشت است. اما اگر مسافرت برای مذاکره و عقد قراردادی تجاری بوده و شخص بتواند از منافع آن در آینده نیز برخوردار شود و یا برای تجدید قوا و افزایش کارایی روح و جسم باشد که منافع آتی دارد، معمولاً هزینه یا بهای تمام شده (Cost) است که گاهی سرمایه‌گذاری نیز تلقی می‌شود. اما اگر فقط برای تفریح بوده و منفعتی آتی برای آن قابل فرض نباشد، بیش‌تر Expenditure یا خرج است. گاهی نیز چنان که افتد و دانی، فرد به دلایلی سهوی یا عمدی، مانند بداقبالی، بیماری یا دعوا و مرافعه و اشتباه‌های مکرر، حتی نمی‌تواند از مسافرت خود لذت آنی ببرد که به مثابه زیان، Loss یا خسارت محض است.
می‌توان این مثال را پیچیده‌تر کرد با این فرض که فرد برای پرداخت هزینه‌های مسافرت، وام گرفته باشد. تصور کنید درد خانمان‌سوز خرج یا زیانی را که ماه‌ها پس از وقوع، رنج بازپرداخت اقساط را نیز به‌همراه دارند.

🔹به واژگان و اصطلاح‌های پیش‌گفته اصطلاح مهم دیگری را می‌افزایم که «هزینه‌های ذهنی» نام دارد و تعبیری است از Mind Cost در متن‌های انگلیسی و معمولاً به مخارجی اشاره دارد که علاوه بر این که فاقد منفعتی عینی است، از نظر ذهنی نیز، تصور منافع حتی منافع آنی برای آن، خطاست.شخص با تصوری اشتباه، پولی را پرداخت می‌کند که در ازای آن منفعت یا رضایتی ماندگار دریافت نمی‌کند، نه در ذهن و نه در عالم واقع. حتی گاه ممکن است چرخه‌ی ملال در روان‌شناسی را نیز تقویت کند٫نمونه‌های رایج آن، شماره‌ی رُند تلفن همراه یا عدد مندرج در پلاک‌ خودرو است که شخص تصور می‌کند تشخص یا امتیاز ویژه‌ای به دست آورده، اما دیری نمی‌پاید که همین شماره‌ی همراه، خاصیت خود را از دست داده و می‌شود مانند سایر عددها که مخاطب، دیگر چیزی از آن به یاد ندارد.

🔹در خبرها آمده که امروز، زایشگاه‌های ایران شاهد صف‌های طولانی با هزینه‌های گزاف هستند برای آن که نوزادانی با تاریخ تولد ۰۲/۰۲/۰۲ به دنیا بیایند، با این تصور که کودکی با تاریخ تولد رُند، لابد خوشبخت و موفق‌تر خواهد شد. شگفت آن که بسیاری از این کودکان، هم پیش از موعد و به صورت غیر طبیعی به دنیا می‌آیند که احتمال خطر دور و نزدیک دارد و هم والدین آن‌ها، چند برابر هزینه‌های معمول را پرداخت می‌کنند تا بیمارستان و پزشک و پرستار، دست رد به سینه‌ی آنان نزنند.

🔹مسئله: پیدا کنید منطق اقتصادی و منافع آتی هزینه‌های ریخته‌ی ذهنی در روز دوم اردیبهشت ماه یک‌هزار و چهارصد و دو را در جامعه‌ای که بسیاری با حداقل حقوق و نزدیک به خط فقر یا پایین‌تر از آن روزگار می‌گذرانند.

🗓شنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هوالعلیم

لذات شبه‌علم

✍️حجت‌اله صیدی

🔹موضوع این نوشته نه لذات فلسفه است و نه فلسفه‌ی لذت که هر دو‌مقوله، قابل تأمل‌اند و دل‌نشین. هدف این چند سطر پرداختن به لذتی است که شبه‌علم برای اهل آن می‌آفریند و گویا اکنون لذتی است فراتر از آن‌چه دانشمند و فیلسوف را فرا می‌گیرد.

🔹 برای ورود به بحث، می‌توان به داستان قدیمی و رایج آفت شیادان پرداخت که مشهور است به حکایت کشیدن تصویر مار در برابر نوشتن کلمه‌ی آن و حدس زد که کدام‌یک لذت بیشتر می‌برند یا رنج کم‌تر تحمل می‌کنند: شیاد یا عالم؟ بخش دردناک داستان آن‌جاست که بسیاری از حاضران، تصویر مار را توصیف درست‌تری از کلمه می‌دانند و از دانشمند مجلس روی برمی‌گردانند.

🔹 تقابل شبه علم با علم نیز چیزی است در همین حدود. تاریخ علم نشان می‌دهد که به موازات رشد علم، شبه علم نیز خود را توانمندتر ساخته، تا مقوله‌ای به نام شیادی از حلقه‌ی خلقت حذف نشود و همانند شیطان که تا بامداد رستاخیز مهلت گرفته تا با مردمان درآویزد، شبه علم نیز ظاهراً قرار است پا‌به‌پای علم، تا روز جزا دوام یابد، مبادا آدمیان پی به حقیقت ناب ببرند و کلمه بیاموزند. از این روست که مقوله‌هایی مانند کف‌بینی و تعبیر خواب همچنان بازار گرمی دارند، گاهی گرم‌تر از بازار علم و البته مانند بازار مس‌فروشان، سراسر غوغا و هیاهوست و کم‌تر صدای کسی به کسی می‌رسد.

🔹 تفاوت اساسی علم و شبه علم را شاید بتوان در روش دستیابی به یافته‌ها خلاصه‌ کرد. روش علمی برای فهم پدیده‌ها، البته روشی دشوار و استخوان‌سوز است، بر خلاف شبه‌علم، که بیش‌تر متکی است بر فهم لحظه‌ای فرد و ادعای غیر مستند وی که به روش علمی قابلیت استدلال یا اثبات ندارد و البته متفاوت است با کشف و شهود و اشراق. از این روی می‌توان گفت که رنج روش علمی بیش‌تر از شبه علم است. شاید بتوان پا را فراتر نیز گذاشت و ادعا کرد که شبه علم نه تنها رنجی ندارد بلکه دست‌کم برای مدعیان آن، سرشار است از لذت.

🔹 در سال‌های اخیر در جامعه‌ی دانشگاهی و بیرون از آن، پدیده‌هایی شگفت رخ نموده و نشان می‌دهند که شبه علم در کشور ما بر علم پیشی گرفته و از آن روی که لذات فراوانی به دنبال دارد، برای بسیاری، قابل چشم‌پوشی نیست. در حالی که اثبات یک ادعای علمی، نیاز به عرق‌ریزی روح و جسم دارد و دمار از روزگار پژوهش‌گر و دانشمند و صاحب‌نظر برمی‌آورد، شبه علم، فرصتی بی‌نظیر به فرد می‌دهد تا با لذتی فراوان، طرح موضوع کند و در مدتی کوتاه قدر بیند و بر صدر نشیند.

🔹 پی‌آمد شبه علم اگر برای صاحب آن، قدر باشد و صدر، برای سیاست‌گذار و مجری، فرو رفتن در باتلاقی است که در نهایت خود، به نتایج زیان‌باری برای جامعه منتهی می‌شود که چیزی است در حد خسارت محض و شاید بیش‌تر.
برشمردن نمونه‌هایی در این باب، کار دشواری نیست. کافی است بر برخی رخدادها در همین دو دهه‌ی اخیر تأمل و به سیاست‌هایی مانند تثبیت قیمت‌ها از سوی کسانی که اقتصاددان می‌نمودند، استدلال برای انحلال سازمان برنامه و بودجه، تغییر سیاست سوآپ نفت، تغییر مبانی مهندسی طراحی و ساخت برخی سدها، جاده‌ها و پل‌ها، طرح مسائلی مانند طب اسلامی و روش‌های طنز‌آمیز مبارزه با کرونا و در این اواخر پایتون و نظایر آن توجه شود که تنها نمونه‌هایی دم‌دستی از آثار اتکا به شبه علم در نظام حکم‌رانی است.

🔹مناظره‌ی چند روز پیش دو تن از اساتید اقتصاد در صدا و سیما، نمایان‌گر وخامت بیش از حد اوضاع بود. بحث‌های پراکنده، غیر مستند و خالی از استدلال کسی که به رتبه‌ی استادتمامی در دانشگاهی معتبر رسیده و به برخی سیاست‌گذاران و مسئولان مؤثر نیز مشاوره می‌دهد، تنها علایمی ساده بودند از ستمی که بر دانشگاه، جامعه‌ی علمی و نظام‌حکم‌رانی می‌رود.این برنامه نشان داد که به همان میزان که طرف علمی مناظره، صبر و تأمل و دقت در بیان مسائل داشته و تلاش می‌کند در چارچوب موضوع، مستند و مستدل و مبتنی بر روش‌شناسی علمی سخن بگوید، طرف مقابل، غیر مستدل، تهاجمی و نامنسجم سخن گفته و به اتهام‌زنی و طرح مسائلی مبهم می‌پر‌دازد که نشان می‌دهد حتی درک درستی از اقتصاد مقاومتی، بازار سکه و ارز، نظام بانکی و نظایر آن نداشته و شاید ورقی نیز از آن نخوانده است.

🔹 القصه، به نظر می‌رسد که امروزه، لذات شبه‌علم فزونی گرفته و در رگ و پی دانشگاه و مراکز سیاست‌گذاری و اجرا جاری شده است و مبارزه با آن کاری به مراتب دشوارتر از گذشته به شمار می‌آید. طبیعی است که برخی از پی‌آمدهای چنین پدیده‌ای، کاهش رشد اقتصادی، منفی شدن نرخ تشکیل سرمایه‌ی ثابت، کاهش ارزش پول ملی، افزایش تورم، و در یک کلام سخت‌تر شدن معیشت ایرانیان و لطمه‌های جبران‌ناپذیر به سرمایه‌ی اجتماعی باشد.

🔹باشد کز این غمان برسد مژده‌ی امان و کشتیبان و کشتی‌نشینان را سیاستی دیگر آید.

🗓جمعه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هو الحق

ماه و انگشت

✍️ حجت‌اله صیدی

فریادِ اهل شرم، به گوشِ که می‌رسد؟
بیش از حباب نیست نفس، پرده‌در، در آب

🔹 در روزهای گذشته، از قول مسئول محترمی در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نقل شد که برای پرداخت حقوق بازنشستگان ممکن است کشور به جایی برسد که مانند یونان، ناگزیز از فروش جزیره‌های کیش و قشم و استان خوزستان شود که واکنش‌های زیادی را به دنبال داشته است.

🔹 این سخنان، ممکن است عجیب به نظر برسد، اما عجیب‌تر، واکنش برخی از خواص و مسئولان است که گویا به جای ماه، به نوک انگشت کسی می‌نگرند که به آن اشاره کرده است. بنده با این که نه شناختی از گوینده‌ی این سخنان دارم و نه نیت واقعی وی از طرح آن را می‌دانم، با مرور نسخه‌‌های تصویری و صوتی این گفتگو، می‌توانم حدس بزنم که آن‌ چه در خبرها آمده اولاً نقل به مضمون است و نه انعکاس دقیق واژه‌به‌واژه‌ی اظهارات، و ثانیاً بیش‌تر هشدار است تا خبر یا تصمیم و از این روی، از مسئولان بخواهم که به جای برخورد احساسی با این سخنان حساس، قدری در آن تأمل کرده و پیش از نقد و برکناری گوینده، به محتوا و مضمون مهم این هشدار توجه کنند.

🔹 اهل نظر و تحلیل می‌دانند که وضعیت صندوق‌های بازنشستگی کشور سال‌هاست مطلوب نبوده و رفته‌رفته پیچیده‌تر و نگران‌کننده‌تر می‌شود و بارها اقتصاددانان، مدیران و جامعه‌شناسان نسبت به این مهم اظهار نگرانی کرده‌ و در خصوص پیامدهای خسارت‌بار کسری این صندوق‌ها هشدار داده‌اند. اما دریغ از اقدامی اصلاحی در این حوزه.

🔹ممکن است سؤال شود که آیا اصلاً راه حلی وجود دارد؟ پاسخ مثبت است و بسیار ساده: از خود بطلب هر آن‌جه خواهی که تویی.
کافی است دقت شود که همین وزارت‌خانه متولی و مالک دارایی‌های بزرگ و ثروتمندی است که در صورت اداره‌ی کارآمد آن‌ها، نه تنها چنین کسری‌هایی جبران می‌شود بلکه می‌توان به سایر بخش‌ها نیز کمک کرد.

🔹یک قلم از این دارایی‌های ارزشمند، شرکت سرمایه‌گذاری تأمین اجتماعی است که به شستا مشهور بوده و بر اساس آخرین اطلاعات رسمی منتشره بهای تمام شده‌ی دارایی‌های آن بالغ بر ۱۹۰ هزار میلیارد تومان است که در صورت تقویم آن به قیمت‌های روز، چند برابر خواهد شد. عجیب‌تر از موارد بالا آن است که این شرکت در همان گزارش منتشر شده، نه تنها سودی کسب نکرده، بلکه بالغ بر ۵۰۰ میلیارد تومان زیان نیز خلق کرده است. در حالی که طبق آن‌چه در بازار و بین کسب‌ و کارهای کوچک رایج است، کم‌ترین بازده مورد انتظار چیزی بین ۲۰ تا ۲۵ درصد است، می‌توان کیفیت اداره و بهره برداری از این دارایی بزرگ را که از قضا به تعبیر دولت‌مردان «مولد» نیز هست ارزیابی کرد. و همین تحلیل را در خصوص صندوق بازنشستگی کشوری و سرمایه‌گذاری‌های آن نیز به کار برد و نتیجه‌ گرفت.

🔹دلیل اصلی چنین وضعیتی، نه تحریم است، نه بداقبالی و نه توطئه‌ی خارجی. بلکه تنها ضعف مدیریت و ناکارآمدی است که در سطوح مختلف حکم‌فرماست. یک جستجوی ساده در اینترنت و گزارش‌های منتشر شده کافی است تا مشاهده شود که در دو دهه‌ی اخیر، میانگین عمر مدیران این شرکت‌ها و دارایی‌های تحت پوشش آن‌ها که از کارخانجات عظیم پتروشیمی و پالایشگاه گرفته تا سیمان، کاشی، دارو و شرکت‌های مختلف ساختمانی و معدنی و نظایر آن را دربرمی‌گیرد به سختی به دو سال یا حتی ۱۸ ماه می‌رسد و تا مدیر جدید می‌خواهد بر کار مسلط شود، اگر صلاحیتش را داشته باشد، جای خود را به دیگری می‌دهد و این چرخه‌ی معیوب همچنان ادامه دارد.

🔹به گمان کسی که در سه دهه‌ی اخیر روند اداره‌ی این دارایی‌ها را به صورت کارشناسی رصد کرده، دلیل اصلی بحران صندوق‌های بازنشستگی، همین واقعیت مدیریتی است ولاغیر و عجیب‌ترین رخداد روزهای اخیر آن است که توجه‌ها صرفاً به ظاهر و لحن هشدار تلخ آن مدیر میانی جلب شده و هیچ مقام مسئول و موظفی، اشاره‌ای به درد اصلی نمی‌کند و چنین تلقی می‌شود که با تکذیب این گفته‌ها یا حمله به گوینده‌ی آن و پاک کردن صورت مسئله، مشکل حل خواهد شد.

🔹هر ایرانی وطن‌پرست و خردمندی می‌داند که فروش یا واگذاری جزایر نه مطلوب است، نه مجاز و نه عملی. اما انتظار همین ایرانیان آن است که از سرنوشت تلخ یونان و لبنان و کشورهای مشابه عبرت گرفته و تدبیری فراتر اندیشیده شود که فرمود: وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبدیلا.


🗓پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
آبا pinned «هو الحق ماه و انگشت ✍️ حجت‌اله صیدی فریادِ اهل شرم، به گوشِ که می‌رسد؟ بیش از حباب نیست نفس، پرده‌در، در آب 🔹 در روزهای گذشته، از قول مسئول محترمی در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نقل شد که برای پرداخت حقوق بازنشستگان ممکن است کشور به جایی برسد که…»
هو المدبر

ساعت ناخوش

✍️حجت‌اله صیدی

🔹 جمله‌ی مشهوری وجود دارد با این مضمون که «حتی ساعت خراب هم دو بار در شبانه‌روز، زمان صحیح را نشان می‌دهد». این روزها اما رخ‌داد‌هایی را شاهدیم که اعتبار این جمله را هم زیر سؤال می‌برند. گویا تا زمان می‌آید با عقربه‌های خوابیده‌ی ساعت خراب منطبق شود، دست‌های نامرئی به کار می‌افتند برای جابه‌جایی عقربه‌ها، تا مبادا حتی یک‌بار زمان درست نشان داده شود و نیمای مردستان همچنان در پی جایی باشد در شب تیره، تا بیاویزد قبای ژنده‌ی خود را.

🔹در مسابقه‌ی تیراندازی هم، چنین حکمی جاری است. گاه باشد که کودکان نادان حتی به خطا، تیری به هدف ‌زنند، اما گویا در این دور، قرار بر آن است تا تمام تلاش‌ها به کار گرفته شوند که هیچ تیری به هدف راستین که «خیر عمومی» نامیده می‌شود نخورد.

🔹رخدادهایی از جنس آن‌چه در حوزه‌ی اقتصاد و فرهنگ و ورزش و نظایر آن رخ می‌دهد، از انتصاب‌ها گرفته و انتخاب‌ها، تا نمایشگاه کتاب و چگونگی حضور در میادین ورزشی و نیز سیاست‌های اقتصادی و روش پیاده‌سازی آن‌ها، نشان می‌دهند که برخی دست‌اندرکاران تمام نیرو و دقت خود را به کار می‌گیرند تا شیوه‌ی درست حتماً و حتماً انتخاب نشود، تا مبادا بر بساطی که بساطی نیست، جوانه‌ای بروید.
صبر و امید اما، باطل السحری انکار ناپذیرند. صبر بر خشک‌سالی و امید به باران بهاری.

🔹 خشك آمد كشتگاه من
در جوار كشت همسایه
گرچه می‌گويند: می‌گريند روي ساحل نزديك
سوگواران در ميان سوگواران
قاصد روزان ابری، داروك! كی می‌رسد باران؟


🗓جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هو المدبر

خطای آدم

✍️حجت‌اله صیدی

🔹کتاب‌های مدیریت و راهبری، به همان میزان که ویژگی‌های ایجابی را شرح می‌دهند، سرشارند از هشدارهای ریز و درشت در مورد نکات سلبی، که بیش‌تر، خطاهای مدیریتی نام گرفته‌اند و از مشهورترین این خطاها، خطایی است به نام انتخاب استراتژی «آدم» که مخفف سه صفت است: آسان، در دسترس (یا دم‌دستی) و ممکن.

🔹 از آن‌جا که مدیریت کار پیچیده‌‌ای است و بدین سبب هنرش خوانده‌اند، مدیر غیرحرفه‌ای و کم‌تجربه، اغلب برای حل مسئله‌هایش، آسان‌ترین کار دم‌دستی را که امکان‌پذیر است انتخاب می‌کند، در حالی که ممکن است این راه‌حل، بهترین نباشد یا حتی به نتایجی عکس انجامیده و از قضا سرکنگبین صفرا فزاید و روغن بادام خشکی نماید. مثلاً برای کاهش بهای تمام شده، برخی مدیران، قطع اضافه‌کاری کارکنان یا حتی کاهش تعداد آنان را بر عملیات ضروری و درستی مانند اصلاح فرآیند تولید، بازطراحی محصول و یا تغییر منابع تأمین‌کننده‌ی مواد اولیه که اغلب دشواری‌های خود را داشته و نیاز به هنر، دانش و مهارت مدیریتی بیش‌تر و بالاتری دارد ترجیح می‌دهند. بسیارند سازمان‌هایی که از قِبَلِ همین ساده‌اندیشی مدیران، در آستانه‌ی شکست قرار گرفته‌اند.

🔹 نکته‌ای که وزیر کشور در روزهای گذشته در باب لزوم سرعت بخشیدن به تغییر مدیران میانی برجای مانده از دولت پیشین مطرح کرده- اگر مدیری باقی مانده باشد- از جنس همین خطای آدم است که طرفه معجونی به نام آدمی‌زاد مرتباً مرتکب می‌شود.

🔹طبیعی است وقتی مسئولان می‌بینند آرزوها و شعارهایشان تحقق نیافته، به جای جستن راه‌حل درست، که در گرو هدف‌گذاری روشن، تدوین برنامه‌ی عملیاتی و اجرای حرفه‌ای و دقیق آن است، و این بایسته‌ها از توان آنان خارج است، دم‌دست‌ترین راه حل ساده را که جابجایی مدیران است برگزینند، آن‌هم مدیران میانی که به نوعی بدنه‌ی کارشناسی کشور به‌شمار می‌آیند.

🔹تصور این‌که افزایش نرخ تورم یا عدم تحقق حتی نیمی از وعده‌های داده شده در مورد مسکن، اشتغال و رشد تولید، به دلیل عملکرد مدیران میانی باقی‌مانده از دولت قبل است (در حالی که اساساً مدیر چندانی، حتی در پایین‌ترین رده‌ها و کوچک‌ترین سازمان‌ها و شرکت‌ها از دولت قبل باقی نمانده) خطایی آشکار و زیانبار است که سال‌ها زمان می‌برد تا بخشی از آن جبران شود و البته مهم‌ترین ویژگی‌اش آن است که برای مدتی ذهن مسئولان را درگیر می‌کند و ناظران و رهگذران نیز تصور می‌کنند که «کارگران مشغول کارند».


🗓پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
2023/06/07 23:10:19
Back to Top
HTML Embed Code: