Telegram Group Search
◾️اصلاح‌طلبان و انتخابات آینده

✍️ کلمه - عبدالله ناصری

▫️نگارنده از آن دسته از مخالفان حکومت ایران است که اصرار بر درستی گفتمان میرحسین موسوی برای نجات ایران دارد. و نیز از آنانی است که از مرگ ابراهیم رییسی شاد نیست، ولی شادی مردم ستمدیده از ایشان را حق مسلم آنها می‌داند.

▫️شرایط مملکت و حال ملت هم با مرگ رییس‌جمهور “هندسی” (مهندسی شده) تغییر نخواهد کرد، چه او زنده می‌ماند و چه امثال مخبر، همه مجری جبری دیگری هستند، و چه پس از پنجاه روز انتخابات برگزار شود و یا با حکم حکومتی در زمان روتین بهار آینده (صد البته این راه به نفع بیت‌المال است)، مهم‌ترین نکته، موضع اصلاح‌طلبان واقعی است که انتخابات مجلس دوازدهم را عملا تحریم کردند، خصوصا رهبری این جبهه که علاوه بر “رأی ندادن”، برای اولین بار موضع صریح خود را نسبت به نهاد انتخابات در این حکومت تمامیت‌خواه اعلام کرد.

▫️هر اتفاقی رخ دهد؛ واپسین روزهای تیرماه سال جاری و یا بهار سال ۱۴۰۴، اصلاح‌طلبان واقعی باید از حلاوت کنش سیاسی - اجتماعی خود مراقبت کنند و هیچ نقشه راهی برای انتخابات ریاست جمهوری پیش رو ترسیم نکنند که دام و دلخواه حکومت توتالیتر است. چون رهبر حکومت، تغییر و تبدیلی را نمی‌پذیرد، اصلاح‌طلبان خوشنام و واقعی که البته هواداران محدودی دارند، شیرینی کنش عدم مشارکت (بخوان تحریم) خود را از کام هواداران نگیرند.

@kaleme
🔴«حق تفاوت» و «سرمایه اجتماعی»

🎙سیدعلیرضا حسینی‌بهشتی

🔺باید برابری خودم با «دیگری» را به‌رسمیت بشناسم. یعنی او را هم انسان بدانیم، همان‌گونه که خود را انسان می‌دانیم. پیوند میان سرمایه اجتماعی و حق تفاوت، یعنی اینکه «دیگری» که مثل من فکر نمی‌کند حق دارد از من متفاوت باشد، در همین نقطه شکل می‌گیرد. یعنی تا من برای «دیگری» چنین حقی قائل نباشم، نمی‌توانم با او وارد رابطه‌ای مبتنی بر انصاف و معامله‌به‌مثل بشوم و در نتیجه، نظام همکاری اجتماعی عادلانه شکل نمی‌گیرد. و وقتی نظام همکاری اجتماعی عادلانه شکل نگرفته باشد، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم سرمایه اجتماعی شکل گرفته باشد. و وقتی سرمایه اجتماعی شکل نگرفته باشد، نمی‌توانیم انتظار پیشرفت داشته باشیم. بنابراین، ترویج و نهادینه کردن احترام برابر برای دیگران به‌عنوان هم‌شهروندان، برای پیشرفت ضرورتی است انکارناپذیر.

🔺یکی از ویژگی‌های سرمایه اجتماعی مبتنی بر اعتماد این است که به سختی به‌‌دست می‌آید و به‌آسانی از دست می‌رود. به همین علت است که رواج دروغ و ریاکای و فریب‌کاری در سطوح مختلف نطام اجتماعی، باعث برباد دادن سرمایه اجتماعی می‌شود. با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، میزان سرمایه اجتماعی به سرعت افزایش یافت. همه شما شاهد بودید که در دوران جنگ اگر اعتماد مردم به دولت و دولتمردان نبود، امکان موفقیت در جنگ وجود نداشت. رزمندگان، به‌خصوص داوطلبان که در برهه حساس و خطیر سال‌های اولیه جنگ هشت‌ساله بدنه اصلی مدافعان از آب و خاک کشور را تشکیل می‌دادند، ماه‌ها در شرایط سخت در جبهه‌ها می‌ماندند چون خیالشان بابت حمایت جامعه و دولت از خانواده‌هایشان راحت بود. متأسفانه طی سه دهه اخیر شاهد افول شدید و سریع سرمایه اجتماعی بوده‌ایم

📎متن کامل
@kaleme
🔴 آیا هنوز هم تفکر نمی‌کنید؟!

مرضیه حاجی‌هاشمی

▫️حیات جسمانی‌اش پایان یافت، چه در اوج قله با یک انفجار و چه در عمق دره بر اثر سقوط و انهدام، چندان تفاوتی ندارد، او که سه سال پیش از پس یک نارقابت انتخاباتی با نتیجه از پیش مشخص، روز میلاد امام رضا به جشن آغاز نشست و اکنون با صدای نقاره خانه صبح میلاد امام رضا ناقوس پایانش نواخته شد. چه فرقی می‌کند برای او که او را شهید خدمت بنامند یا فقید رحلت؟ مهم آن است که طوماری از به ظاهر خوش خدمتی‌هایش به قطار پیشرفت نظام -گرچه به نظر، سوخت موتور عقبگرد آن بود- اعم از سرعت و نرخ اینترنت تا سرعت و نرخ جمعیت ناراضی و معترض، فراهم است تا دستگاه گوبلزی واژه سازی، خادمی قدیس برکشد از ناکامی آنان که بر قدرتش برکشیدند.

▫️از ویژگی‌های اصلی دستگاه تبلیغات گوبلزی که به ظاهر، دلیل موفقیت آن هم بود، انحصاری بودن آن عنوان می شود و اینکه «با وحشت، جفت شده بود و با زور پشتیبانی می‌شد»، هیچکس اجازه نداشت، گونه‌ای دیگر فکر کند یا بنویسد. اعلام می‌شد با هر کسی که غیر آنچه ما می‌گوییم و می‌خواهیم، منتشر کند، برخوردی سخت خواهد شد. «گوبلز» می‌گفت: «اگر قرار باشد، تبلیغات اثربخش باشد، همیشه باید شمشیر تیزی پشت سرش باشد»؛ لذا تبلیغات را طی هفت شیوه و مرحله انجام می‌دادند: «اسم دادن، تلطیف و تنویر، انتقال، تصدیق، مردم ساده، مغالطه و همرنگی با جماعت»؛ اما اگر گوبلز در قرن ۲۱ بود، قطعاً نه می‌توانست، این هفت شیوه را برای اکثریت جامعه به کار گیرد و شورآفرینی و حماسه آفرینی‌های بی‌نظیر خود را تکرار کند؛ نه حتی زور شمشیرش از پس امواج ماهواره‌ای و شبکه‌های گسترده اجتماعی بر می‌آمد تا با فیلترینگ بلااستثناء تمام شبکه‌های اجتماعی، اطلاع رسانی را به انحصار شبکه‌های ملی خود درآورد.

▫️حال که چنین موفقیت‌های گوبلزی غیر ممکن شده است، بهتر است، از شیوه‌ اسم سازی‌های تبلیغاتی و تلطیف، عاطفی، احساسی و شورانگیز کردن فضا برای تنویر افکار به قصد تصدیق بدون بررسی و شواهد بپرهیزیم؛ چرا که به هر شکل، فیلترینگ پاسخگو نیست و همه جامعه مردمانی ساده نیستند که با مغالطه‌های ابهام زا و گاهی برای همرنگی با جماعت اقناع شوند یا سکوت کنند. آنها حتی بی مدد شبکه‌های اجتماعی نیز شواهد کافی دارند. از کوچه و خیابان‌، مغازه‌ها و عمومی‌ترین عرصه ها تا مدرسه و دانشگاه‌ها و تخصصی‌ترین آنها مداوم و مکرر، خدمات باقیمانده از این سه سال را می‌بینند و با همه وجود لمس می‌کنند، از اینکه روزها قادر نبودند، کارت ورود به جلسه امتحان نهایی فرزندشان را از سایت دریافت کنند تا کتاب‌های درسی دستکاری شده، تزریق طلبه‌ها به آموزش و پرورش و ...، از حضور به شدت تنش‌زای گشت ارشاد در خیابان‌ها و رفتارهای خشن و تحقیرآمیز با زنان تا سبد خالی شده‌شان از گوشت و لبنیات و انواع میوه‌های رنگارنگ فصلی با قیمت‌های نجومی که انبوهی از اندوه و شرمندگی را بر سینه‌هایشان آوار کرده، این‌ها همه گوشه‌هایی از خدمت‌های دولت سیزدهم و رئیس فقید آن است که در عمومی‌ترین سطوح جامعه، روزانه تجربه می‌شود.

▫️هم اکنون دو قطبی خطرناکی در جامعه دیده می‌شود، عده‌ای عزادار شهید هستند و عده‌ای حتی از به کار گرفتن واژه مرگ هم امتناع دارند. بخشی از جامعه به صفت نجابت ایرانی بودنشان که البته توسط بسیاری از نسل جوان، مورد اعتراض و هجمه است، سکوتی حرمت دارانه اختیار کرده‌اند؛ چون می‌دانند که چه رنج آور است، بر عزای دیگران خندیدن؛ حتی دیگرانی که بر عزاداری آنها هم عامل بودند و هم منکر، هم جاهل بودند و هم مقصر، بر داغ‌های دلشان آتش زدند و بر اشک‌هایشان هلهله کردند، بر زخم‌هایشان نمک پاشیدند و بر آتش جانشان شعله افکندند، آنگاه که شب را تا صبح، پیکر بی جان پاره های تن ایران را در یخ لالایی خواندند تا ناگه ربوده نشوند. آنها سوای آنچه در دل دارند، بر لب سکوت کرده‌اند نه آنکه بترسند؛ چون گرچه اقلیتی باشند که عزادارند؛ ولی هم‌وطنانشان هستند و عزادار به ویژه عزادار هم‌وطن حرمت دارد در نگاه محترمشان.

▫️آیا وقت آن نرسیده به پاس این حرمت داری به خود آیند، آنانی که حرمت ایرانیان را نگه نداشتند و این وضع اسفبار تحمیل شده به آنان را عامل حقارت ملی‌شان کرده‌اند که نابسامان‌ترین کشورها نیز بر نرخ دلار ما طعنه تحقیرآمیز زنند؟ وقت آن نرسیده تا کمی بیندیشند که خداوند دستی برتر از همه دست‌هایی است که دست بر هم، راه حق انتخاب را بر ملتی سد کردند؟ ملتی که برای احقاق این حق بیش از یک قرن دویده است؟ آیا هنوز هم تفکر نمی‌کنید!؟

*کانال نویسنده
@kaleme
Forwarded from امتداد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 میرحسین موسوی، نخست‌وزیر دوران جنگ، در بین فاتحان خرمشهر: «دیروز وقتی این خبر به من رسید به یاد هزاران شهید افتادم...»

#امتداد
@emtedadnet
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔴 دروغ خونسردانه ابراهیم رئیسی برای توجیه اعدام

✍️ حسین باستانی

▫️آرش رحمانی پور و محمدرضا علی‌زمانی در بهمن ۸۸ اعدام شدند. اتهام آنها دست داشتن در اعتراضات انتخاباتی و مشخصا وقایع روز عاشورا در ۶ دی ۸۸ اعلام شد. این اتهامات به وضوح دروغ بودند چون هر دو را در اردیبهشت ماه، یعنی «قبل از» انتخابات خرداد ۸۸ گرفته بودند.

▫️پس از اعدام‌شان اما ابراهیم رئيسی معاون اول وقت قوه قضاییه اعلام کرد: «دو نفری که اعدام شدند... "قطعا" در جریان آشوب‌های اخیر دستگیر شدند.» | دادستان وقت تهران هم در روز اعدام گفت این دو جوان «از عوامل ضد انقلاب سلطنت طلب بوده‌اند که اتهام آنها... حضور در اغتشاشات اخیر بوده است.»

▫️حضرات با همین خونسردی دروغ گفتند تا دار زدن دو انسان را توجیه کنند، به اتهام مشارکت در اقداماتی که در زمان وقوع‌شان در زندان بودند.

📎بیشتر بخوانید

@kaleme
▫️قبل از ندا نقش اجتماعى متفاوتى داشتم؛ نويسنده بودم و ناشر و پزشك. بعد از ۳۰ خرداد ۸۸ نقش اجتماعی‌ام عوض شد: شاهد بودم، نقشى كه به خواب هم نمى ديدم روزى معرفم بشود. پيش از آن اگر كسى اسمم را می‌شنید و می‌شناخت، ياد كتاب‌هاى كوئليو مى‌افتاد، يا انتشارات كاروان، يا شاهدخت سرزمين ابديت. بعد از آن اگر كسى به يادم بياورد، برای شهادتم بر قتل نداست.

✍️ آرش حجازی
شاهد قتل ندا آقاسلطان، خرداد ۸۸
📎متن کامل روایت

@kaleme
🔴 خرداد شد دوباره…

✍️ آرش حجازی

▫️خرداد شد دوباره. ندا آقاسلطان ۳۰ خرداد ۸۸ کشته شد، ۱۵ سال پیش. یک روز‌ بعد از نماز جمعه‌ای که خامنه‌ای عملاً دستور‌ سرکوب و قتل معترضان به نتیجه‌ی انتخابات را داد. در دفتر انتشارات کاروان نشسته بودیم و دل توی دلمان نبود. به همه اصرار می‌کردم‌ بیرون نروند. اما ‌رفتند، من هم دنبالشان. خیلی دور‌ نشدیم. سر‌کوچه، توی خیابان کارگر، ۵۰-۶۰ تا موتوری ضدشورش خیابان را بسته بودند و به طرف ۲۰۰-۳۰۰ معترض گاز اشک‌آور‌ می‌انداختند.اما بی‌تأثیر. معترض‌ها آتش روشن کرده بودند.بعد ندا را دیدم.زن جوانی با‌ کلاه آفتابگیر که کنار‌ مرد مسنی ایستاده بود.روسری‌اش را پشت گردنش گره زده بود.

▫️مرد سعی داشت عقبش بکشد، اما ندا جلو ‌می‌رفت و نگاه می‌کرد.‌یک بار هم داد زد: «مرگ بر‌دیکتاتور!» پلیس ضدشورش گاز اشک‌آور پرت کرد. این بار به جای جمعیت افتاد توی خانه‌ای سر‌کوچه‌ی خسروی. زن مسنی جیغ‌زنان از خانه بیرون دوید. یکی داد زد: «دارن میان!»

▫️موتورسوارها خیز‌ برداشتند به طرف مردم. با ۱۰-۱۵ نفر دیگر، از جمله ندا و آن پیرمرد، شروع کردیم به دویدن توی کوچه‌ی خسروی. ته کوچه، توی خیابان صالحی ایستادیم. نیروهای ضد‌شور‌ش سر‌کوچه مانده بودند.ندا نگاه می‌کرد‌ تا مرد همراهش را پیدا کند. بعد صدایی بلند‌ شد. پرسیدم: «چی بود؟ گلوله بود؟» همکارم گفت: «فکر‌ نکنم. اما می‌گن گلوله‌ی مشقی می‌زنند.» بعد با وحشت داد زد: «داره خون بالا میاره!»

▫️برگشتم. ندا با بهت سینه‌اش را گرفته بود. خون نه از دهانش، که از‌ سینه‌اش بیرون می‌جهید. داد زدم: «تیر خورده!» و به طرفش دویدم.روی زمین افتاد. پیرمرد داد می‌زند: «ندا نترس! نترس!» زخم‌ را فشار ‌می‌دهم. اما خون از‌ آتشفشان خشمگین آئورتش فوران می‌کند. نگاهش به من است. از یک طرف انگار‌ به دست‌هایم امید بسته، بیهوده، و از طرفی انگار‌ بی‌عرضگی‌ام را سرزنش می‌کند. پیرمرد داد می‌زند: «ندا بمون!» اما بنا نیست بماند.

▫️حالا خون ریه‌اش را پر کرده و از دهان و بینی‌اش ‌بیرون می‌زند. به مردی که کمک می‌کند می‌گویم : «سرش را بگردان. دهانش را باز‌کن.» دیگر‌ خونی‌ در ‌بدنش نمانده. قلبش‌ از ‌کار می‌افتد. جریان خون قطع می‌شود. سه دهه رنج این مردم، خون شده و چشمش را غرق کرده.

▫️داغان بلند می‌شوم. مردم کالبد بی‌جانش را توی ماشین می‌گذارند تا ببرند بیمارستان. مردم مرد درشتی را گرفته‌اند و کشان‌کشان می‌آورند. پیراهنش را از تنش پاره کرده‌اند و می‌زنندش. داد ‌می‌زند:«نمی‌خواستم بکشمش!»عده‌ای دیگر از زیر دست‌وپا بیرونش می‌کشند و می‌گویند: ‏«ما مثل اینا نیستیم! نزنید!» یکی‌ دیگر‌کیف پولش را در آورده و می‌گوید: «کارت شناساییش‌ رو گرفتم. بسیجیه! بی‌شرف دختره رو کشت.» بعد واقعیت تلخ عریان می‌شود. نمی‌دانند با او چه‌کار ‌کنند. تحویلش به پلیس که بی‌فایده است. پلیس خودشان را می‌گیرد.
‏ولش می‌کنند برود، اما کارتش را نگه می‌دارند.

▫️تا شب توی‌دفتر ماندیم تا آب‌ها از آسیاب بیفتد. در‌این میان فیلمی که گرفته‌اند پخش می‌شود. شب رفتم خانه‌ی پدر‌ومادرم، با لباس‌های آغشته به خون.وارد که شدم، س‌ان‌ان داشت صحنه را پخش می‌کرد. آخرین ۴۷ ثانیه‌ی زندگی ندا در کانال‌های خبری دنیا پخش شد،میلیون‌ها نفر دیدند و اشک ریختند.آن روز ده‌ها نفر دیگر ‌هم کشته شدند، اما فیلمشان در نیامد و کسی شهادت نداد.حکومت به شدت سعی داشت جنایت را انکار‌ کند. ضرغامی، رئیس وقت صداوسیما گفت ماجرا ساختگی‌ست. خبرگزاری فارس گفت ندا زنده و در‌ یونان است. سفیر ایران در‌ مکزیک گفت سیا او را کشته، بعد گفتند‌ خبرنگار بی‌بی‌سی او‌ را کشته.

▫️من اما سرنوشت دیگری داشتم: قبل از ندا نقش اجتماعى متفاوتى داشتم؛ نويسنده بودم و ناشر و پزشك. بعد از ۳۰ خرداد ۸۸ نقش اجتماعی‌ام عوض شد: شاهد بودم، نقشى كه به خواب هم نمى ديدم روزى معرفم بشود. پيش از آن اگر كسى اسمم را می‌شنید و می‌شناخت، ياد كتاب‌هاى كوئليو مى‌افتاد، يا انتشارات كاروان، يا شاهدخت سرزمين ابديت. بعد از آن اگر كسى به يادم بياورد، برای شهادتم بر قتل نداست. ایران به شاهدها رحم نمی‌کند: سرنوشت دکتر اندرجانی را که یادمان است.
‏حکومت ایران دستگاه پروپاگاندایش را سر‌م خراب‌ کرد. هم‌زمان خبر‌مرگ مایکل جکسون صفحه‌ی اول ر‌وزنامه‌های دنیا را پر‌کرد و خبر‌ ندا به صفحه‌ی دوم و بعد سوم منتقل شد. و بعد هم رفتند سراغ خبرهای دیگر.

▫️نه پولی برایم مانده بود، نه امنیتی، نه انتشاراتی که سال‌ها برایش زحمت کشیده بودم، نه امید به بازگشت به کشورم.هرروز پیام‌های تهدید به قتل می‌گرفتم. ارزشش‌را داشت؟ ۱۰۰٪. وجدان راحت قیمت ندارد. همین که‌ به من حمله می‌کردند نشان داد ضربه کاری بود شاهدها بهاى سنگينى براى گفتن حقيقت مى پردازند، اما شهادتشان هولی در دل مستبد می اندازد که برای جلوگیری از آن هرکار‌ می‌کند.

@kaleme
◾️تکذیب

خبری که در بعضی از رسانه‌ها در باب اعلام نظر میرحسین موسوی درباره انتخابات منتشر شده از اساس نادرست است.

@kaleme
◾️همراه با آزادگان جهان
در کنار مردم فلسطین


✍️ زهرا رهنورد
زندان اختر

به‌نام خدا
صهیونیسم و نتانیاهو در ادامه نسل‌کشی ملت فلسطین و در جلوی چشم جهانیان، آوارگان پناهنده در رفح را، از زنان و کودکان تا سایر غیرنظامیان، به آتش و خون کشید. مصیبت آنقدر سنگین است که جنایتکاری چون نتانیاهو که دستش تا مرفق به خون آغشته است به تراژیک بودن این جنایت اقرار می‌کند.

من با دریغ و افسوس همراه با آزادگان جهان و اعتراض سراسری دانشگاهیان در کنار مردم فلسطین ایستاده‌ام و خواهان پایان دادن به این نسل‌کشی و تشکیل دولتی مستقل برای فلسطین‌ام تا این مردم مستعد و خلاق، با امنیت و آرامش و شادی به رشد و توسعه و شکوفایی دست یابند.

حصر- زهرا رهنورد
استاد پیشین دانشگاه تهران
۸ خرداد ۱۴۰۳

@kaleme
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
@shahid_beheshti
به نام خدا
نظر به پرسش های بسیاری که این روزها درباره موضع خانواده شهید آیت الله دکتر بهشتی در قبال انتخابات ریاست جمهوری پیش رو و حمایت از گروه یا نامزدی خاص طرح می شود، به استحضار می رساند از آنجا که بر حفظ شهید بهشتی به عنوان چهره ای فراجناحی و ملی تأکید داریم، خانواده ایشان در این خصوص موضعی اتخاذ نخواهد کرد.

خانواده شهید آیت الله دکتر بهشتی
🔴 از سلب خیابان تا صندوق رای؛
امتداد یک تزویر


مجتبی نجفی

▫️زمانی رهبر جمهوری اسلامی گفت تسلیم زورآزمایی‌های خیابانی نمی‌شود، همان روزها که در جنبش سبز، خیابانها مملو از معترض بود و پاسخ حکومت، مشت آهنین. جمهوری اسلامی با دیدن جمعیتی بزرگ در بیست و پنجم خرداد ۸۸، غافلگیر شد. آن جمعیت را نه اتوبوس‌ها و قطارهای حکومتی از شهرهای اطراف، نه تعطیلی اداره و اجبار کارمندان به حضور، آورده بود؛ بلکه یک حس جمعی تحقیر شدگی انبوهی از شهروندان را به خیابان کشاند. خیابان رفتن در نظام جمهوری اسلامی مثل خارج از کشور کارناوال نیست، حداقلش بازداشت است یا پرونده‌سازی و حداکثرش جان دادن است‌‌.

▫️وقتی حکومت این جمعیت عظیم ۳ میلیونی را دید که علیرغم پیامهای تهدیدآمیز صداوسیما خود را به خیابان رسانده بودند، حیرت زده شد. از آن موقع تمام تلاش حکومت این بود مبادا این جان‌های شیفته آزادی بار دیگر در یک کل به هم پیوسته گرد هم آیند. از گاز اشک‌آور تا گلوله، از ربایش تا تجاوز، هر کنشی بر آمده از یک ساختار منحط را دیکته کرد تا خیابانهای پایتخت، یکبار دیگر اینچنین فتح نشوند. اما همین حکومتی که مدعی بود مسایل با زورآزمایی خیابانی حل نمی‌شوند هر گاه با بسیج امکانات دولتی تجمعی برگزار می کند، می گوید این هم رفراندوم. مزورانه هم امکان خیابان از مخالفان را با خشونت سلب کرده و هم امکان صندوق رای را.

▫️مسأله این نیست که این حکومت طرفدار ندارد، درصدی از اقلیت وفاداری خود را در ازای اخذ امتیازات و قدم زدن در میدان سلطه ابراز می‌کنند، آنها بردگی می‌کنند نه شهروندی، اما مسأله این است درصد اکثریت و اقلیت به نسبت انقلاب ۵۷ عوض شده. آن زمان استبداد توده‌ای مبتنی بر قدرت اکثریت با ظلم به اقلیت حاکم بود و خبری از دموکراسی نبود؛ چرا که اصل مهم دموکراسی حتی فراتر از احترام به رای اکثریت، دفاع از حقوق اقلیت است. حکومت جوان انقلابی آنزمان، حقوق اقلیت را نفی می‌کرد و حکومت پیر و فرسوده امروز حقوق اکثریت را. برای همین است مقامات جمهوری اسلامی می‌دانند در هر صندوق رایی برای رفراندوم یا یک انتخابات آزاد؛ و نه در شوهای نمایشی،  بازنده‌اند. پس برای همین، هم از خیابان، به عنوان محل قرار جان‌های آزاد و اراده‌های تغییر، می‌ترسند و هم از صندوق رای آزاد. هم در خیابان، هم در صندوق رای، هر جا که آزادی باشد، جمهوری اسلامی یک بازنده سرافکنده است. از اینروست نمایش‌های تشییع حکومتی با هزینه بیت‌المال را می‌خواهند به جای حق اجتماع مسالمت آمیز و حق انتخاب آزادانه نوع حکومت، جا بزنند. و این تزویر نه از سر اقتدار که از روی ترس است.

▫️خوشمزه‌تر از خود جمهوری اسلامی، طرفداران اوست که می‌گویند ببینید تجمع‌های ما را. آنها تجمع با قدرت رانت و بسیج امکانات را با تجمع‌هایی مقایسه می‌کنند که گلوله و گاز اشک آور و هجمه اوباش و بازداشت و دستگیری و جانباختگی جز لاینفک آن است. پاسخ روشن است اگر  خیالتان از تعداد مخالفان راحت است اجازه تجمع آزادانه بدهید، اگر به اکثریت‌تان غره هستید، اجازه رفراندوم بدهید.‌مسلما، جمهوری اسلامی به گزینه‌هایی تن نمی‌دهد که پایانش را در آن متصور است، هر چند این تن ندادن، به معنای بقا نیست بلکه شکل تغییر از کم هزینه، پر هزینه خواهد شد. دیکتاتورها عموما صداها را دیر می‌شوند یا اینکه علاقه‌ای به شنیدن ندارند چون تربیت شهروندی ندارند، چرا که برای شهروند شدن، هم حقوق خویشتن مهم است و هم به رسمیت شناختن «دیگری»‌.

*کانال نویسنده
@kaleme
🔴 مامور، معذور نیست!

✍️ محمد حسین زارعی

🔺هر یک از ما این عبارتِ کلیشه‌ای و در واقع پُرکاربردِ مشمئز‌کننده را در طول زندگی خود بارها در موقعیت‌ها و زمان‌های مختلف از افرادی شنیده‌ایم و خود نیز احتمالا آنرا به‌کار برده‌ایم که‌: «مامورم و معذورم». منظور از این جمله این است که من مسئولیت تصمیم‌گیری ندارم و آنچه امر شده است را فقط اجرا می‌کنم، پس هیچ‌گونه تقصیر و مسئولیتی متوجه من نیست و چنانچه مسئولیتی وجود دارد، برعهده شخص تصمیم‌گیرنده است.

🔺همه‌ی ما که در نقش‌های اجتماعی خود مانند قاضی، معلم، کارمند، کارگر، دانشجو یا کارمند کشوری یا لشکریِ حکومت قرار داریم، ممکن است در موقعیت‌هایی قرار بگیریم که مجبوریم بین فرمان صادره از سوی مقام مافوق از یک سو و عادلانه بودن، درست بودن یا اخلاقی بودن آن از سوی دیگر، قضاوت کنیم.

🔺در نظام‌های دموکراتیک دلایل موجه و معقول بیشتری برای تبعیت از قانون موضوعه وجود دارد تا نظام‌های غیردموکراتیک. قانونی که دارای منشا دموکراتیک است، علی‌الاصول همراهی اکثریت یا غالب مردم و شهروندان را به‌همراه دارد و نافرمانی نسبت به قانون، مخالفت با ارادۀ اکثریت شناخته می‌شود. این موضوع به این معنا نیست که نافرمانی از قانون در نظام‌های دموکراتیک وجود ندارد، یا همه‌ی قوانین یک نظام دموکراتیک موجه و اخلاقی است، بلکه به این معناست که در نظام‌های دموکراتیک سازوکارهای حقوقی و سیاسیِ بیشتری برای مخالفت با قانون و تغییر قانونِ ناعادلانه یا غیر اخلاقی مانند انتخابات سالم، منصفانه و شفاف، آزادی بیان، آزادی اندیشه، مطبوعات، احزاب، جمعیت‌ها، تظاهرات و اعتصابات و نظارت قضاییِ مستقل، پذیرفته‌ شده است‌...

📎متن کامل
@kaleme
🔴 در اهمیت روایت قتل‌ها

✍️ مجتبی نجفی

▫️۱۳ سال از کشته شد هاله سحابی گذشت.‌ داستان او در امتداد فاش شدن واقعیتی است که با تجربه به آن رسیده‌ایم: حکومت دینی در ذات خود ارتجاعی و قاعده‌اش بر حذف است. این واقعیت از همان روز نخست انقلاب آشکار شد: حکومت دینی و حذف، لازم و ملزوم‌اند. از اعدام‌های جنون‌آمیز نخستین انقلاب تا حذف و قتل شهروندان در خیابان و زندان، آشکار کننده این اصل مهم بنیادین است که دین در ساختار قدرت، هیولایی رعب‌آور می‌شود. نه اینکه حکومت‌های غیردینی اینگونه نباشند اما مسأله حکومت دینی حادتر است چون خدا را از آسمانها به زمین قدرت می‌کشاند و به نام خدا، کشتن بسیار سهمگین‌تر است.

▫️قصه هاله سحابی که در سال ۹۰ در تشییع جنازه پدرش عزت‌الله سحابی کشته شد گویاتر است. او از زندان آن روزهای جنبش سبز بر بستر پدر بیمار حضور یافت. مرگش را دید و در یکی از امنیتی‌ترین مراسم‌های تشییع جنازه که دور تا دور چند ده نفر آدم را انواع و اقسام نیروهای نظامی و لباس شخصی گرفته بودند دختری با لگد مامور نیروی انتظامی بر زمین افتاد و بعد از دقایقی جان داد و شبانه دفن شد. داستان این جان دادن کافی است حجتی باشد بر اینکه دین در ساختار قدرت علیه خود دین می‌شود. چرا که شیعه را روایات زنده نگاهداشته. روایت قربانی در شیعه قدرت دارد و بسیج آفرین است. جمهوری اسلامی همان روایتی را که درباره فاطمه زهرا، پهلوی شکسته، دفن شبانه بر منابر عرضه می‌کرد و اشک مخاطب را در می‌آورد بر هاله سحابی اجرا کرد. به عبارتی جمهوری اسلامی بر هر آنچه که گریست، عمل کرد و حتی یزید به زینب فرصت خطابه داد اما جمهوری اسلامی به بسیاری خانواده‌های قربانی هم فرصت سوگواری نداد.

▫️پرونده هاله سحابی هم چون بسیاری پرونده‌های دیگر ماست‌مالی شد اما قدرت روایتگری را دست کم نگیرید. روایت قتل‌های ظالمانه ستاندن همان سلاح اشک حاکم بر قربانیان تاریخی و استفاده علیه خود اوست. چون همین روایت‌ها به عنوان تکه‌هایی از یک کل منسجم که از اوان انقلاب تا امروز ادامه یافته، نسل به نسل را بر سر یک واقعیت مسلم پیوند می‌دهد و به اجماع می‌رساند که رخت بر بستن دین از ساختار قدرت به نفع همگان است حتی به نفع دینداران.

▫️از این منظر در‌ دورانی که ما نه به مثابه شهروند، نه به مثابه قربانی «شناسایی» نشده‌ایم و کوچکترین رنج‌مان انکار می‌شود، حتی ساس حشره موذی به رسمیت شناخته نمی‌شود و تورم را شکوفایی اقتصادی و استبداد را آزادی در حد اعلی جا می‌زنند، روایت قربانیان امتداد گفتمانی است که علیه فراموشی کار می‌کند. دادخواهی مشمول زمان نمی‌شود، نسل به نسل، تداوم می‌یابد تا روز مبادا.

*کانال نویسنده
@kaleme
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔴 مسیر ورود به قدرت،
مداحی و مجیزگویی

مرضیه حاجی‌هاشمی

▫️آن‌هایی که به هر طریق در سد کردن راه مردم سالاری، همکاری و همراهی می‌کنند، با هر توجیه ایدئولوژیک یا ترفند سیاسی، بدون شک، پیشگامان سیاست‌های خود تخریبی هستند که آثارش قابل مقایسه با آثار دشمنی هیچ دشمنی نیست و آنگاه در مواجهه با آثار مخرب سیاست‌های مدعیان پیشرفت، بنا بر مصلحت، چاره‌ای جز سکوت یا مجیزگویی ندارند. اینجاست که چنان «مونتسر» باید فریاد کشید: «چنین ساکت و صبور نباشید! مجیز این مدعیان دیوانه را نگویید!».

▫️گاهی عده‌ای به توجیهاتی برای ساخت قدرت متمرکز، متوسل می شوند و بر این باورند که در ساخت قدرت استبدادی، سرعت و اجرای تصمیم گیری به دلیل تمرکز قدرت تصمیم گیرنده، بالاست و این از مزایای این ساختارهای قدرت و نظام‌های تصمیم گیری است. «تردیدی نیست که تصمیم گیری و اجرای تصمیم در نظام مردم سالار، بیشتر از نظام‌های استبدادی طول می‌کشد؛ زیرا جوهر مردم سالاری توازن قوا و آرا و تصمیم گیری بر اساس آرای فراگیر (و البته وقت گیر) است» و بدترین وضعیت در شبه دموکراسی‌ها یا دموکراسی‌های صوریست که نهادها و سازوکارهای صوری دموکراتیک، فرایند تصمیم گیری و اجرا را کند می‌کنند؛ ولی کاملاً تحت تاثیر و روح تصمیمات متمرکز و سیاست‌های کلان دیکته شده هستند و از مزایای بهره‌وری از دیدگاه‌های متنوع و تأمین مطالبات مردمی و به تبع آن رضایت عمومی برخوردار نیستند. در چنین وضعیتی است که می توان شاهد ناکارآمدی بالا هم به جهت کندی فرایند تصمیم سازی و اجرا هم ابتلا به سیاست‌های خود تخریبی خوفناک بود.

▫️نمونه‌هایی از «سیاست‌های خود تخریبی خوفناک» را می‌توان در ساختار قدرت متمرکز در چین مشاهده کرد؛ به طور مثال «کمک دولت چین به وقوع قحطی بزرگ مقیاس در سال‌های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ که ده‌ها میلیون چینی را کشت، تعلیق نظام آموزشی و فرستادن آموزگاران به مزارع برای کار کردن در کنار کشاورزان و بعدها پدید آوردن شدیدترین آلودگی هوا در دنیا» که «اگر آلودگی هوا در ایالات متحده حتی به نصف آلودگی فعلی در اکثر شهرهای بزرگ چین می‌رسید، رای دهندگان آمریکایی اعتراض کرده و دولت را در انتخابات بعدی از قدرت ساقط می‌کردند»؛ ولی در نظام‌های استبدادی که رای مردم و رضایت آنها هیچ نقشی در تصمیمگیری‌ها ندارد، ادامه حیات دولت‌ها، تنها از طریق ابزار زور و سرکوب، دستگاه تبلیغات حکومتی، مجیزگویی مداحان و ستایش کنندگان منتفع، دشمن هراسی‌ها و برانگیختن شورهای ناسیونالیستی یا مذهبی و سکوت مرگبار رهبران ایدئولوژیک یا روحانیانی میسر است که «وینستنلی» درباره آنها می‌گویند: «فقط درباره بهشت و جهنم سخن می‌گویند که هیچکس نمی‌تواند به طور واقعی از کم و کیف آن خبر داشته باشد؛ اما در مورد جهنم واقعی که مردم فقیر در آن به سر می‌برند سکوت می‌کنند».

▫️علاوه بر کارآمدی و مشروعیت در ساختار قدرت دموکراتیک از آنجا که هر نظر و پیشنهادی قابل طرح و بررسی است؛ ولو اینکه از نظر دولت حاکم مطرود و منفور باشد؛ لذا تمام گروه‌های سیاسی- اجتماعی، اقتصادی و محیط زیستی و ... جامعه مدنی و حتی مردم به تکاپوی فکری و ارائه بهترین و کارآمدترین نظرات و راه حل‌ها واداشته می‌شوند و جامعه همیشه پویاست و احساس سرزندگی دارد. در چنین وضعیتی، گروه های مختلف و شهروندان چون امکان نمایندگی شدن، شنیده شدن و بحث شدن افکار و نظراتشان وجود دارد، «می‌دانند حتی اگر افکاری که ارائه کردند، اکنون پذیرفته نشود، فرصت دیگری برای رواج آن افکار در انتخابات آینده وجود دارد» و دچار سرخوردگی و توسل به خشونت برای سرنگونی نمی‌شوند و حتی نیک می‌دانند که مسیر ورود به قدرت، مداحی و مجیزگویی نیست؛ بلکه کاملاً دموکراتیک و آزادانه است.

*کانال نویسنده
@kaleme
2024/06/04 23:32:30
Back to Top
HTML Embed Code: