Telegram Group Search
𝘔𝘰𝘰𝘯 𝘣𝘰𝘰𝘬🌙📚
Photo
برشی از کتاب آخرین دختر،
_در طول سه سال گذشته داستان‌های بسیاری از زنان ایزدی شنیده بودم که داعش آنها را دستگیر کرده بود و به اسارت برده بود. در هر صورت همگی قربانیان همان خشونت بودیم. ما را در بازار خریدو‌فروش می‌کردند یا به‌عنوان هدیه به تازه‌سربازها یا یک فرمانده ارشد می‌دادند و بعد به خانه او می‌بردند که در آنجا به ما تجاوز شود؛ تحقیر می‌شدیم و بیشترمان نیز کتک می‌خوردیم. سپس دوباره فروخته می‌شدیم یا به‌عنوان هدیه بخشیده می‌شدیم و دوباره موردتجاوز و ضرب و شتم قرار می‌گرفتیم. 
برشی از کتاب آخرین دختر
_چند ماه پس از اقامت من در اردوگاه پناهندگان، یکی از فعالان به من نزدیک شد؛ یکی از کسانی که از من عبایه‌ام را خواست. او گفت: «دارم از اون نسل‌کشی مدرک جمع می‌کنم. یه روزی می‌خوام یه موزه افتتاح کنم.» و دیگر اینکه، پس از گوش دادن به سرگذشت من، می‌خواست بداند که دوست دارم به بریتانیا بروم و به مقامات بگویم چه اتفاقی برایم افتاده یا نه. من گفتم بله و نمی‌دانستم که آن سفر زندگی مرا تغییر می‌دهد. 
سلام سلام مون‌بوکی‌های عزیز. به مناسبت دوکایی شدن مون‌بوک روی کتاب‌های موجودمون پونزده درصد تخفیف گذاشتیم. تا آخر هفته تخفیف‌ها برقرارن. بیاید با هم جشن بگیریم و شیرینی کتاب خوندنش برای شما. اسم هر کدوم از کتابارو توی کانال سرچ کنید باهاشون آشنا می‌شید. منتظر شیرین کردن ذهنتون با کتابای معرکه‌ایم.🌚
‼️همه ی کتاب های موجود رو میتونین با تخفیف تهیه کنید 🥰
𝘔𝘰𝘰𝘯 𝘣𝘰𝘰𝘬🌙📚 pinned «سلام سلام مون‌بوکی‌های عزیز. به مناسبت دوکایی شدن مون‌بوک روی کتاب‌های موجودمون پونزده درصد تخفیف گذاشتیم. تا آخر هفته تخفیف‌ها برقرارن. بیاید با هم جشن بگیریم و شیرینی کتاب خوندنش برای شما. اسم هر کدوم از کتابارو توی کانال سرچ کنید باهاشون آشنا می‌شید. منتظر…»
برشی از کتاب دوستش داشتم،
_ عاشق مردی هستی و بچه داری و یک صبح زمستانی میفهمی که تو را ترک کرده چون عاشق کس دیگری است. می‌گوید متاسف است، می‌گوید اشتباه کرده. درست مثل موقعی که شماره را اشتباه می گیریم: ببخشید اشتباه گرفتم. خواهش می کنم، اشکالی ندارد...همه چیز مثل حباب است.
@moonbook_shop
𝘔𝘰𝘰𝘯 𝘣𝘰𝘰𝘬🌙📚
برشی از کتاب دوستش داشتم، _ عاشق مردی هستی و بچه داری و یک صبح زمستانی میفهمی که تو را ترک کرده چون عاشق کس دیگری است. می‌گوید متاسف است، می‌گوید اشتباه کرده. درست مثل موقعی که شماره را اشتباه می گیریم: ببخشید اشتباه گرفتم. خواهش می کنم، اشکالی ندارد...همه…
کتاب دوستش داشتم از آنا گاوالدا کتابیه که خوندنش پر از حسای عمیق و دوست داشتنیه. تصور کن. یکی رو دوست داری. شوهرته. ازش بچه داری. یه روز می‌فهمی عاشق یکی دیگه‌ست. چی می‌شی تو؟ چی می‌آد سرت؟ چی می‌آد سر قلبت؟ اون آدم قبلی دوباره می‌تونی باشی؟ می‌جنگی؟ می‌بخشی؟ رد می‌شی؟ تو بودی چیکار می‌کردی؟
شهر اشباح برای هدیه دادن به آدم‌هایی که عاشق دنیای خیالن فوق العاده‌ست.
#معرفی_کتاب
ماندلا👀
مخصوص خودم و همه کسایی که از استرس ناخون میخورن :)
•کلی طرح جذاب داره که میتونین با سلیقه خودتون رنگش کنین.
من فقط دوتا طرحشو گذاشتم ببینیم چقدر خفنه🫦
80تا طرحِ لعنتی جذاب داره. 🕊
@moonbook_shop🌒

قیمت 80t.
جهت ثبت سفارش :
@sun_storeee
#معرفی_کتاب
•خشم و هیاهو!
قسمتی از کتاب :

گفتم چیزی نمی‌دانم. هیچ .....هیچ.
پدر گفت برای همین است که می‌گویم تو باکره ای.
زن ها هرگز باکره باکره نبودند و نیستند.پاکی یک حالت معنوی و از برخی جهات معنوی است که گاهی بر خلاف طبیعت انسانی است . پدر گفت این کدَی نیست که تو رو آزار می دهد بلکه طبیعت خودت است .

نسخه بدون سانسور و حذفیات

قیمت کتاب :150t
جهت ثبت سفارش :
@sun_storeee 🕊

@moonbook_shop 🖤
𝘔𝘰𝘰𝘯 𝘣𝘰𝘰𝘬🌙📚
Photo
درباره خشم و هیاهو بخونین :

• فصل اول (هفتم آوریل ۱۹۲۸)

این فصل از کتاب خشم و هیاهو از زبان بنجی (بنجامین) که کند‌ذهن است بیان می‌شود. بنجی درک درستی از زمان ندارد و در این فصل در آن واحد ماجراهای چند نسل را بدون هرگونه ترتیب زمانی و درهم برهم نقل می‌کند. ادراکات او کاملا متفاوت از درک دیگران است. روایت‌های او سرشار از توصیف و تفسیر است. رویدادها بیشتر پیرامون زندگیِ کدی، تنهادختر خانواده ست


کدی بوی درخت‌ها را می‌داد. توی آن سه کنج تاریک بود، اما پنجره را می‌دیدم. آنجا چمبک زدم و دمپایی را محکم گرفتم. دمپایی را نمی‌دیدم، اما دست‌هایم آن را می‌دید، و می‌شنیدم که دارد شب می‌شود، و دست‌هایم دمپایی را می‌دید اما خودم نمی‌دیدم، اما دست‌هایم دمپایی را می‌دید، و آنجا چمبک زدم و شنیدم که دارد شب می‌شود.

بدبختی آدمی آن وقتی نیست که پی ببرد هیچ‌چیز نمی‌تواند یاری اش کند – نه مذهب، نه غرور، نه هیچ چیز دیگر – بدبختی آدمی آن وقتی است که پی ببرد به یاری نیاز ندارد.

پدرمان می‌گفت ساعت‌ها زمان را می‌کشند. می‌گفت زمان تا وقتی چرخ‌های کوچک با تق‌تق پیش می‌بردندش مرده است؛ زمان تنها وقتی زنده می‌شود که ساعت بازایستد.
2024/03/28 17:17:21
Back to Top
HTML Embed Code: