Telegram Group Search
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 اینجا، جای ریختن اشک هاست....

عبدالله بن عمر رَضِیَ اللّهُ عَنْهُما می فرماید ڪه رسول الله ﷺ رو به حجر الاسود ڪرد و سپس لب‌ هایش را بر آن گذاشت و مدتی طولانی گریه ڪرد.

سپس بازگشت و با عمر بن خطاب رَضِیَ اللّهُ عَنْه مواجه شد ڪه گریه می‌ ڪند، پس فرمودند: ای عمر، اینجا جای ریختن اشک‌ هاست.

📚 منابــع :
ابــن ماجه 2945
ابـن خزیمه 2712
مــسند بزار 5928
مستدرڪ الصحیحین حاڪم 1713


🌐 ڪانال اسلامی منهاج 👇
═════❁❁❁═════
⚘Channel || @kanalitasawfHD
💢 نمایی زیبا از ڪوه احد در شهر پیامبر ﷺ...

مالڪ از هشام بن عروه، از پدرش برای من روایت ڪرد ڪه ڪوه احد بر رسول الله ﷺ ظاهر شد، پس فرمودند: این ڪوه ما را دوست دارد و ما نیز آن را دوست می داریم.

📚 منابــع :
بـخاری 3367
مـسلم 1365
تـرمذی 3932
الموطا مالڪ 1653
مـسند احمد 12101


🌐 ڪانال اسلامی منهاج 👇
═════❁❁❁═════
⚘Channel || @kanalitasawfHD
💢 تکریم و حرمت مدینه....

مالڪ بن انس رَضِیَ اللّهُ عَنْه روایت می ڪند ڪه ڪوه احد [در زمان بازگشت از خیبر] بر رسول الله ﷺ ظاهر شد، پس فرمودند:

این ڪوهی است ڪه ما را دوست دارد و ما نیز آن را دوست داریم. پروردگارا! ابراهیم به فرمان تو مکه را حرم ڪرد و من نیز این سرزمین را به فرمان تو از هر چهار جهت حرم قرار دادم.

◾️ابوهریره رَضِیَ اللّهُ عَنْه می فرماید اگر آهوانی را در مدینه ببینم، آن ها را نمی ترسانم و فراری نمی دهم، چرا ڪه رسول الله ﷺ فرمودند: هر چهار جهت مدینه حرم [حرم نبوی] است.

📚 منابــع :
بـخاری 3367
مـسلم 12101
تـرمذی 3921
الموطا مالک 1645
مــسند احمد 7177


🌐 ڪانال اسلامی منهاج 👇
═════❁❁❁═════
⚘Channel || @kanalitasawfHD
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 حڪم قربانی ڪردن....

قربانی ڪردن سنت موڪد است، اما به دو علت واجب می گردد:

1⃣ اگر شخصی یکی از چهارپایان را ڪه متعلق به خودش است، برای قربانی تعیین ڪند و بگوید این قربانی من است یا بگوید این گوسفند را قربانی خواهم ساخت، در این صورت قربانی ڪردن حیوان تعیین شده بر او واجب می شود و صحیح نیست در آن حیوان تصرف ڪند و باید آن را در همان سال ذبح ڪند و نمی تواند آن را به سال بعد بیندازد، یعنی اگر چهار شبانه روز قربانی امسال سپری شد و آن را ذبح نڪرد، واجب است در همین سال به صورت قضا آن را ذبح و گوشتش را به فقرا بدهد.

2⃣ هنگامی ڪه شخص برای تقرب و نزدیڪی به خداوند بر خود واجب ڪند و بگویید در راه خدا حیوانی را قربانی خواهم ڪرد، پس این ڪار بر او واجب خواهد شد، همچنین اگر هر ڪدام از عبادت های دیگر را نذر ڪند، باید نذرش را ادا ڪند [اگر گوسفندی خرید و نیت قربانی داشت ملڪ خود اوست و واجب نیست آن را ذبح ڪند تا وقتی ڪه با زبان آن را نذر ڪند].

🔴 تذڪر:

❶ اگر قبل از آمدن عید قربان، نذر شده معین تلف شد یا دزدید و یا گم شد، چیزی بر نذر ڪننده نخواهد بود بشرطی ڪه بی توجهی نڪرده باشد در غیر این صورت اصل نذر بر او باقی است و واجب است حیوان دیگری را قربانی ڪند.

❷ اگر قبل از فرا رسیدن عید، حیوان نذر شده به حالت تلف شدن رسید، واجب است آن را ذبح ڪند و گوشتش را به فقرا بدهد و ضامن نخواهد شد و اگر ذبح برای او ممڪن شد و عمدا آن را ذبح نڪرد، ضامن می شود.

❸ اگر شخصی نذر ڪرد حیوان بی عیب و نقصی را قربانی ڪند ولی بعد از نذر عیبی در او پیدا شد باید آن را قربانی ڪند و صحیح خواهد بود و اگر نذر ڪرد حیوان دارای عیبی را قربانی ڪند، واجب است در حین قربانی آن را قربانی و گوشتش را تقسیم ڪند ولی مشمول قربانی نخواهد شد و صحیح نیست و مشمول صدقه می شود زیرا حیوان قربانی باید سالم و بدون عیب باشد.

❹ اگر شخص حیوان قربانی را تلف ڪرد یا به سبب بی توجهی اش از بین رفت یا گم شد، بر او واجب است با قیمت آن، حیوان مثل آن را بخرد و در عید قربان همان سال قربانی ڪند و گوشتش را تقسیم ڪند. و اگر بیگانه ای حیوان معین نذر شده را از بین برد واجب است قیمت آن را از او اخذ ڪند و با آن، حیوان مثل حیوان تلف شده را بخرد و در عید قربان همان سال آن را ذبح ڪند.

❺ اگر نذر ڪننده یا شخص بیگانه ای قبل از عید قربان حیوان نذر شده را ذبح ڪرد، واجب است گوشت آن به فقرا داده شود و با قیمت آن حیوان دیگری مثل آن خریداری و قربانی شود، اما اگر شخص بیگانه حیوان نذر شده را در چهار شبانه روز قربانی ذبح بڪند مشمول قربانی می شود و مالڪ، گوشت آن را تقسیم می ڪند و اگر شخص بیگانه گوشتش را هم تقسیم ڪرده بود، تلف شده محسوب می شود و مشمول قربانی نخواهد شد و اگر بعد از چهار شبانه روز قربانی، حیوان نذر شده تلف شود یا اتلاف گردد، در این دو صورت هم ضمانت آن واجب خواهد بود.

❻ اگر حیوان قربانی نذر شده را ذبح ڪرد و گوشتش را تقسیم نڪرد و گوشت ضایع شد، واجب است به مقدار آن گوشت، گوشت دیگر بخرد و به فقرا بدهد [یعنی واجب نیست حیوان دیگری را ذبح ڪند].

❼ اگر برای نذرش حیوانی را تعیین ڪرد و سپس از آن حیوان عیبی پیدا شد، تعیینش باطل خواهد شد، بنابراین حیوان دارای عیب ملڪ او می شود و بر او واجب می شود ڪه یڪ حیوان دیگر بی عیب را قربانی ڪند.

❽ قربانی ڪه نذر و واجب شده بود بر وی لازم است ڪه تمام گوشت آن را در بین فقرا تقسیم ڪند و نمی تواند خود و زن و بچه هایش از آن بخورند [و اگر بخشی از حیوان نذر شده را خورد واجب است قیمت آن را به فقرا بدهد] و نمی تواند آن را به توانگران بدهد و از محل قربانی به مڪانی دیگر [شهر، روستا] انتقال داده شود [گوشت نذری را نباید خود نذر کننده یا افراد تحت تکفلش یا هر کسی ڪه فقیر نیست حتی در حد یک لقمه از آن بخورد].

❾ در قربانی واجب و نذر شده، واجب است پوست و ڪله و پاهایش را هم به فقرا بدهد و صدقه شود [جایز نیست پوست و کله و پاهایش را بفروشد و پول آن را به فقرا بدهد، فقیر خودش باید برای پوست و کله و پاهایش تصمیم بگیرد هر چند ڪه بدرد نخورد].

↩️ برای حل این مسله، صاحب قربانی، قصاب را وکیل خودش ڪند تا پوست و کله و پاهایش را به فقیر بدهد و بعدا قصاب پوست و کله و پاهایش را از فقیر در صورت تمایل به فروش بخرد.

❿ اگر فقیر، صاحب نذر و قربانی را به خوردن گوشت نذری دعوت ڪرد ملک خودش است و اختیار آن را دارد و مشکلی در خوردن گوشت نیست.

📚 منابـع :
نهایة المحتاج رملی
خورشید تابان هرتلــی
روناڪی رب العالمین هرتلـی
مغنی المحتاج خطیب شربینی
حواشی شروانی علامه شروانی
المجموع شرح المهذب امام نووی
منهاج الطالبین امام نووی شافعی
شریعت اسلام عبدالڪریم مدرس
فقـه منهجی در مذهب امـام شافعی
تحفة المحتاج ابن حجر هیتمی شافعی


🌐 ڪانال اسلامی منهاج 👇
═════❁❁❁═════
⚘Channel || @kanalitasawfHD
Forwarded from منهاج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 سوالی که در ایام حج، سخن خوش سَر زبان ملحدان است: آیا پولی که برای حج صرف می شود ، بهتر نیست برای نیازمندان و فقیران صرف شود؟

◾️جوابی دندان شکن از سوی مسلمانی با غیرت.


🌐 ڪانال اسلامی منهاج 👇
═════❁❁❁═════
⚘Channel || @kanalitasawfHD
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 حڪایت....

◾️بخش یڪم :

میان طوفان حضرت نوح علیه السلام تا ولادت حضرت ابراهیم علیه السلام 1263 سال فاصله بود و حضرت ابراهیم علیه السلام در روزگار نمرود بن کنعان بدنیا آمد.

پس از آن ڪه حق تعالی او را از آتش نمرود نجات داد از دشمنان دین روی گرداند و با همسرش ساره [ساره دختر عموی حضرت ابراهیم علیه السلام نیز بود] و جمعی از مومنان ڪه ایمان آورده بودند و از ڪفر و کافران بیزاری جسته به هجرت پرداختند.

آن ها مدتی به "حران" رفتند و در آنجا اقامت کردند و سپس به مصر رفتند. در مصر پادشاهی ظالم از ظالمان روزگار زندگی می ڪرد. به پادشاه خبر دادند ڪه مردی وارد شهر شده و با او زنی زیبا همراه است. پادشاه در زن [ساره] طمع ڪرد و ابراهیم علیه السلام را احضار ڪرد و گفت: این زن چه نسبتی با تو دارد؟ ابراهیم علیه السلام گفت: او خواهر من است [از بیم آن ڪه اگر بگوید زن من است او را بکشد و زنش را از او بگیرد].

گفت: اگر خواهر توست پس او را برایم آراسته ڪن و به نزدم بفرست تا به او نگاه ڪنم. ابراهیم علیه السلام به نزد ساره آمد و گفت: این پادشاه ظالم تو را می خواهد و من گفته ام ڪه تو خواهر منی و راست هم گفته ام، چرا ڪه در دین اسلام تو خواهر اسلامی من هستی. وقتی به نزد او رفتی همین حرف را تکرار ڪن.

ساره نزد پادشاه ظالم رفت، پادشاه خواست به ڪه ساره دست بزند اما نتوانست و دستش خشڪ شد. فهمید ڪه او بزرگتر از آن است ڪه قصدش را ڪرده است. پشیمان شد و به ساره گفت: از خدایت بخواه تا دستم را سالم ڪند ڪه من به تو اذیت و آزاری نمی رسانم.

ساره گفت: خدایا اگر او راست می گوید دستش را سالم گردان؛ خداوند دست او را سالم ڪرد. پادشاه ظالم ڪنیزی زیبا به نام "هاجر" [هاجر از نسل حضرت صالح پیامبر بود] به ساره بخشید و او را رها ڪرد و همه با هم به شام رفتند.

◾️ادامه دارد....

📚 منبــع :
تفسیر ڪشف ‌الاسرار میبدی مشهور به تفسیر خواجه عبدالله انصاری


🌐 ڪانال اسلامی منهاج 👇
═════❁❁❁═════
⚘Channel || @kanalitasawfHD
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
منهاج
💢 حڪایت.... ◾️بخش یڪم : میان طوفان حضرت نوح علیه السلام تا ولادت حضرت ابراهیم علیه السلام 1263 سال فاصله بود و حضرت ابراهیم علیه السلام در روزگار نمرود بن کنعان بدنیا آمد. پس از آن ڪه حق تعالی او را از آتش نمرود نجات داد از دشمنان دین روی گرداند و با…
💢 حڪایت....

◾️بخش دوم:

سال ها گذشت. ابراهیم از ساره صاحب فرزندی نشد، ابراهیم علیه السلام در پیری (نود سالگی) از حق تعالی فرزند خواست، و تمایل داشت ڪه فرزند صالحی داشته باشد. پس این چنین دعا ڪرد:

رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِينَ

"پروردگارا! به من فرزندی از صالحان عطا فرما".

الصافات 100

ساره آن ڪنیز (هاجر) را به ابراهیم داد و گفت: من از تو صاحب فرزندی نمی شوم، این ڪنیز را به تو بخشیدم، امیدوارم ڪه حق تعالی تو را از او صاحب فرزندی ڪند ڪه نور چشمانمان گردد. باری تعالی بخاطر این همت نیکوی ساره، در کهنسالی فرزندی نیز به آن ها عطا ڪرد، همچنان ڪه می فرماید:

فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌقَالُوا كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِ ۖ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ

"آنگاه همسرش (ساره) فریاد زنان پیش آمد و به صورت خود زد و گفت: من پیرزنی نازا هستم چگونه فرزند می زایم؟ فرشتگان گفتند: پروردگارتو این چنین فرموده است و بی گمان او حکیم داناست".

الذاریات 29 ــ 30

خداوند متعال اسحاق را به ساره و اسماعیل را به هاجر عطا ڪرد [ساره و هاجر با هم باردار شده و با هم وضع حمل ڪردند، ابراهیم در سن 120 سالگی صاحب فرزند شد].

ابراهیم نذر ڪرد ڪه برای حق تعالی قربانی ڪند اما نذر خود را فراموش ڪرد. دو فرزند [اسماعیل و اسحاق علیهم السلام] با هم بزرگ شدند.

روزی ابراهیم، اسماعیل را به آغوش گرفته بود و او را بیشتر از اسحاق نوازش می ڪرد، ساره آن را دید و ناراحت شد و گفت: فرزندی از کنیزی به دنیا آمده و او را بیشتر از فرزند من دوست داری؟ به خدا قسم به هاجر آسیب می رسانم.

بعد از آن، از سوگند خود پشیمان شد و عذر خواست. روزی اسماعیل و اسحاق ڪه هر دو با هم تازه راه رفتن را یاد گرفتنه بودند مانند عادت بچه ها با هم دعوا ڪردند. ساره بار دیگر از دست هاجر عصبانی شد و به ابراهیم گفت: هاجر و اسماعیل را به شهری دیگر ببر ڪه من با آن ها زندگی نمی ڪنم.

ابراهیم در این فڪر بود ڪه آن ها را کجا ببرد ڪه حق تعالی وحی فرستاد تا آن ها را به سرزمین حجاز (مکه) ببرد. ابراهیم، هاجر و اسماعیل را به مکه آورد و در آنجا تنها گذاشت. وقتی از پیش آن ها برگشت در آنجا ڪه خواست بار آخر آن ها را ببیند برای آن ها و آن محل دعا ڪرد:

رَّبَّنَا إِنِّی أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِی بِوَادٍ غَيْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ

"پروردگارا من یڪی از فرزندانم را در وادی بی ‌کِشت و خشک نزد خانهٔ محترم تو سڪونت دادم. پروردگارا تا نماز را به پا دارند، پس دل ‌های برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات مورد نیازشان روزی ده، باشد ڪه سپاس‌گزاری ڪنند".

ابراهیم 37

وقتی ابراهیم آن ها را تنها گذاشت، هاجر به دنبال ابراهیم رفت و گفت: ما را با چه کسی تنها می گذاری؟ ابراهیم جواب نداد، دوباره هاجر گفت: آیا حق تعالی تو را به این ڪار مامور ڪرده است؟ ابراهیم گفت: آری. هاجر گفت: پس او ما را تباه نمی ڪند.

هنگامی ڪه حضرت ابراهیم، هاجر و اسماعیل را در محل کعبه الله در مکه مکرمه تنها گذاشت خودش برگشت و به طرف شام [فلسطین] رهسپار شد. مشک آبی ڪه به همراه هاجر و اسماعیل بود تمام شد. هاجر خاتون بسیار ناراحت شد و هفت بار از کوه صفا به طرف کوه مروه برای پیدا ڪردن آب رفت. بار هفتم هنگامی ڪه برگشت دید ڪه کنار اسماعیل در زمین آب پیدا شده است [لازم به ذڪر است ڪه دستور رفت و برگشت حجاج بین کوه صفا و مروه تا هفت بار، از این جریان نشات می گیرد].

حق تعالی آن ها را به چشمه زمزم ڪرامت بخشید. قبیله ای از قبایل عرب بنام "جُرْهُم‌" از آن منطقه (مکه) به مقصد شام عبور می ڪرد، پرندگان را دیدند ڪه بر کوهی نشسته اند، پس فهمیدند ڪه در آنجا آب است و بدین خاطر به آنجا آمدند و هاجر و اسماعیل را دیدند ڪه نزدیک چشمه هستند. پس گفتند:

اگر اجازه بدهید ما در اینجا ساکن شویم، ما از چشمه شما آب می خوریم و شما از گوسفندان ما استفاده و منفعت ببرید. اسماعیل و هاجر به این ڪار رضایت دادند و اولین کسانی بود ڪه در سرزمین مکه ساڪن شدند و اسماعیل زبان عربی را آن ها یاد گرفت و با دختر یکی از آن ها ازدواج ڪرد.

◾️ادامه دارد....

📚 منبــع :
تفسیر ڪشف ‌الاسرار میبدی مشهور به تفسیر خواجه عبدالله انصاری


🌐 ڪانال اسلامی منهاج 👇
═════❁❁❁═════
⚘Channel || @kanalitasawfHD
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
منهاج
💢 حڪایت.... ◾️بخش دوم: سال ها گذشت. ابراهیم از ساره صاحب فرزندی نشد، ابراهیم علیه السلام در پیری (نود سالگی) از حق تعالی فرزند خواست، و تمایل داشت ڪه فرزند صالحی داشته باشد. پس این چنین دعا ڪرد: رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِينَ "پروردگارا! به من فرزندی…
💢 حڪایت....

◾️بخش سوم:

ابراهیم علیه السلام پس از مدتی از شام به قصد زیارت اسماعیل به مکه رفت، وقتی رسید خسته و رنجور بود. شب ترویه [هشتم ذی الحجه] پیش آمد و خواب دید ڪه یكی به او می گوید: خداوند به تو دستور می دهد ڪه فرزندت را ذبح ڪن؛ وقتی ڪه صبح شد در فڪر فرو رفت ڪه آیا این خواب از جانب خدا است، یا از طرف شیطان؟

در شب دوم نیز همین خواب را دید و به او گفته شد وعده ڪن، صبح ڪه شد فهمید و دانست ڪه این خواب وحی الهی است.

در شب سوم نیز همان خواب را دید، پس به ذبح ڪردن فرزندش قصد ڪرد، صبح به هاجر گفت: در آن دره ڪه گوسفندان هستند می خواهم قربانی ڪنم. و می خواست اسماعیل را قربانی ڪند. ابراهیم با دل پر خون و دیده پرآب گفت:

يَا بُنَيَّ إِنِّی أَرَىٰ فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَىٰ ۚ قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِی إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ

"ای فرزندم! من در خواب دیدم ڪه تو را قربانی می کنم، ببین، تو چه نظر داری؟ گفت: پدرم، به آنچه مامور شده ای عمل کن، اگر خدا بخواهد مرا از صابران خواهی یافت".

الصافات 102

اسماعیل در آن زمان هفت (یا سیزده) ساله بود. شیطان گفت: اگر امروز آل ابراهیم را به فتنه نیفکنم دیگر هرگز نمی توانم بر آن ها تسلط پیدا کنم. پس بصورت مردی ناصح نزد هاجر مادر اسماعیل آمد و گفت: آیا می دانی ڪه ابراهیم پسر خود اسماعیل را کجا می برد؟ هاجر گفت: او را می برد تا گوسفند قربانی کند. شیطان گفت: نه، او می خواهد پسر خود را قربانی ڪند. هاجر گفت: این چه حرفی است ڪه می گویی، ابراهیم مهربانتر از آن است ڪه بخواهد پسرش را قربانی ڪند. شیطان گفت: خدایش فرموده ڪه این چنین کند. هاجر گفت: اگر حق تعالی می فرماید پس از او اطاعت می کنیم ڪه اطاعت از او واجب است، پس هاجر خاتون به شیطان مشتی سنگ انداخت.

شیطان ناامید شد و بازگشت و سر راه اسماعیل حاضر شد و گفت: ای پسر می دانی ڪه پدرت تو را به کجا می برد؟ گفت: می رویم تا مرا قربانی ڪند. گفت: چرا می خواهد تو را قربانی ڪند؟ گفت: امر باری تعالی است. شیطان گفت: پدرت پیر شده، از او اطاعت نکن. اسماعیل گفت: فرمان حق تعالی می باشد و من هم تسلیم او هستم. اسماعیل هم مشتی سنگ به شیطان انداخت.

شیطان از اسماعیل هم ناامید شد و پیش ابراهیم رفت و گفت: آن کس ڪه در خواب به او امر ڪرد فرزندت را قربانی کنی شیطان بود. ابراهیم گفت: از من دور شو ای دشمن خدا ڪه من فرمان حق تعالی را اطاعت می کنم.

و در آن محل ها [جمره] سنگ انداختن به شیطان سنتی شد در امت محمد ﷺ تا در مناسڪ حج به جای آورند و ابراهیم را ثنا گویند.

چون به آنجا رسیدند اسماعیل گفت: پدرجان، فرمان خدای را بجای آور ڪه من تسلیم هستم، ولی سه حاجت دارم:

❪❶❫↫دست و پای مرا محکم ببند و چاقویت را تیز ڪن ڪه چون درد چاقو به حلقم برسد عقل از من زایل می گردد و جزع می ڪنم و می ترسم به خدای عاصی گردم.

❪❷❫↫به وقت ذبح روی مرا به سمت خاڪ کن تا در آن هنگام ڪه می خواهی مرا قربانی کنی، رحم پدری مانع از اجرای حکم حق تعالی نگردد.

❪❸❫↫وقتی به نزد مادرم برگشتی و من همراه تو نباشم، جگرش می سوزد. پس او را پند بده و سلام مرا به او برسان و پیراهن مرا به مادرم برسان تا بوی مرا از آن استشمام کند.

◾️ادامه دارد....

📚 منبــع :
تفسیر ڪشف ‌الاسرار میبدی مشهور به تفسیر خواجه عبدالله انصاری


🌐 ڪانال اسلامی منهاج 👇
═════❁❁❁═════
⚘Channel || @kanalitasawfHD
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
منهاج
💢 حڪایت.... ◾️بخش سوم: ابراهیم علیه السلام پس از مدتی از شام به قصد زیارت اسماعیل به مکه رفت، وقتی رسید خسته و رنجور بود. شب ترویه [هشتم ذی الحجه] پیش آمد و خواب دید ڪه یكی به او می گوید: خداوند به تو دستور می دهد ڪه فرزندت را ذبح ڪن؛ وقتی ڪه صبح شد در…
💢 حڪایت....

◾️بخش چهارم:

ابراهیم این سخنان را ڪه شنید گریست،

فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ

"پس چون هر دو تسلیم شدند، و ابراهیم او را به پیشانی بر زمین افکند".

الصافات 103

آن گاه چاقو بر حلق اسماعیل گذاشت تا فرمان حق تعالی را بجای آورد. هر کاری می ڪرد چاقو حلق اسماعیل را نمی برید [همانطور ڪه آتش ابراهیم را نسوزاند، اینجا هم چاقوی تیز نبرید]. در این هنگام:

وَنَادَيْنَاهُ أَن يَا إِبْرَاهِيمُقَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا ۚ إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِين

"و او را ندا دادیم: ای ابراهیم! یقیناً خواب خویش را تحقق بخشیدی. بدون شک ما این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم".

الصافات 104 ــ 105

و حق تعالی به جبرئیل امین دستور داد ڪه قوچی را به نزد ابراهیم ببرد تا آن را بجای اسماعیل قربانی ڪند. همچنان ڪه می فرماید:

وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍوَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ

"و او را به ذبح بزرگی فدا دادیم. و برای او در میان امت های بعد نام نیڪ بر جای نهادیم".

الصافات 107 ــ 108

‌اندکی بعد، با بازگشت حضرت ابراهیم علیه السلام، پدر و پسر خانه کعبه را بنا ڪردند.

↩️ لازم به ذڪر است ڪه مرقد مبارک حضرت اسماعیل علیه السلام و حضرت هاجر علیها السلام مادر گرامی ایشان ڪنار کعبه الله می ‌باشد.

📚 منبــع :
تفسیر ڪشف ‌الاسرار میبدی مشهور به تفسیر خواجه عبدالله انصاری


🌐 ڪانال اسلامی منهاج 👇
═════❁❁❁═════
⚘Channel || @kanalitasawfHD
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 فضیلت دهه اول ذی الحجه....

ابوعثمان نهدی رَحِمهُ اللّٰهُ تَعَالَى می فرماید ڪه سلف صالح این امت، سه دهه را بزرگ دانسته و در انجام امور خیر و عبادت در این سه دهه دریغ نمی ڪردند:

❶ دهه آخر ماه رمضان.

#دهه_اول_ماه_ذی_الحجه.

❸ دهه اول ماه محرم.

📚 منابــع :
لَطَائِفُ المَعَارِف ابن رجب الحنبلی
الدارالمنثور امام جلال الدین سیوطی


🌐 ڪانال اسلامی منهاج 👇
═════❁❁❁═════
⚘Channel || @kanalitasawfHD
💢 فضلیت رڪن و مقام ابراهیم علیه السلام...

عبدالله بن عمرو بن عاص رَضِیَ اللّهُ عَنْهُما می فرماید ڪه رســول الله ﷺ فرمودنــد: رڪن و مقام دو یاقوت از یاقوت های بهشت هستند ڪه الله تعالی نورشان را گرفته است، اگر نور [خورشید] این دو را فرا نمی گرفت بین مغرب و مشرق را روشن می ڪردند.

📚 منابــع :
تــرمـذی 878
ابـن حبان 3710
ابـن خزیمه 2731 ــ 2732
مستدرڪ حاڪم 1720 ــ 1722
مـسند احمد 7000 ــ 7008 ــ 7009
ســنن الڪبری البیهقی 9009 ــ 9010 ــ 9011


🌐 ڪانال اسلامی منهاج 👇
═════❁❁❁═════
⚘Channel || @kanalitasawfHD
💢 بهترین روزهای سال برای عبادت....

عبدالله بن عباس رَضِیَ اللّهُ عَنْهُما می فرماید ڪه رســول الله ﷺ فرمودنــد:

روزهایی نیست ڪه عبادت در آن ها نزد خداوند محبوب‌تر و پسندیده‌تر از این ایام [دهه‌ اول ذی ‌الحجه] باشد، گفتند: ای رسول خدا ﷺ، حتی جهاد در راه خدا نیز از آن بزرگ‌ تر نیست؟ پیامبر ﷺ فرمودنــد:

جهاد در راه خدا نیز از آن بزرگ‌تر نیست، مگر جهاد مردی ڪه با نفس و مال خود، برای جهاد خارج شده و هیچ‌ ڪدام را باز نیاورده شهید شده باشد.

📚 منابــع :
بــخاری969
تــرمذی 757
ابـن حبان 324
ابــوداود 2438
ابـن ماجه 1727
ابــن خزیمه 2865
مسند الطیاسی 2631
مصنف عبدالرزاق 8121
ســنن دارمی 1773 ــ 1774
ســنن الڪبری البیهقی 8188
شعب الایمان امام بیهقی 3749
مسند بزار 5000 ــ 4930 ــ 4763
مسند احمد 1969 ــ 1970 ــ 3129
معجم الصغیر الطبرانی 853 ــ 1126
معجم الاوسط الطبرانی 6692 ــ 8350
معجم الڪبیر الطبرانی 10116 ــ 12327 ــ 12278 ــ 12326ــ 12436

◾️بنا به فرمایش حضرت رسول الله ﷺ ده روز نخست ذی الحجه بزرگترین روزهای دنیا هستند. آیا ڪسی هست ڪه در این روزها، آستین همت را بالا بزند!؟


🌐 ڪانال اسلامی منهاج 👇
═════❁❁❁═════
⚘Channel || @kanalitasawfHD
2024/06/05 09:27:57
Back to Top
HTML Embed Code: