یکی از مهمترین ابعاد نقش مدیران در هر سازمان، نقشهای میانفردی (Interpersonal Roles) است. این نقشها مستقیماً به تعامل مدیر با افراد دیگر – اعم از کارکنان، مدیران دیگر و نمایندگان بیرونی – مربوط میشود. هنری مینتزبرگ، نظریهپرداز برجسته مدیریت، نقشهای میانفردی مدیران را در سه دسته اصلی طبقهبندی کرده است:
۱. نقش نمادین (Figurehead):
مدیران در این نقش نماینده رسمی سازمان هستند. آنها در مراسمها، جلسات تشریفاتی، امضای اسناد رسمی و تعاملات رسمی شرکت میکنند. این نقش بیشتر جنبه نمایشی دارد اما برای اعتبار و انسجام سازمان ضروری است.
۲. نقش رهبری (Leader):
در این نقش، مدیر مسئول هدایت، انگیزش، توسعه و ارزیابی عملکرد کارکنان است. نحوه رفتار مدیر در این نقش تأثیر زیادی بر روحیه و بهرهوری کارکنان دارد. مدیران مؤثر با ایجاد ارتباط انسانی قوی، محیطی انگیزشی و پشتیبان خلق میکنند که باعث رشد فردی و تیمی میشود.
۳. نقش ارتباطگیرنده (Liaison):
مدیر بهعنوان پل ارتباطی بین واحدهای داخلی سازمان و نیز بین سازمان و محیط بیرونی عمل میکند. این نقش نیازمند مهارت بالا در شبکهسازی، تعامل سازنده و تسهیل جریان اطلاعات است. مدیر موفق باید بتواند ارتباطات خود را فراتر از ساختار رسمی گسترش دهد و از این طریق منابع، اطلاعات و حمایتهای لازم را جذب کند.
چرا این نقشها اهمیت دارند؟
در دنیای پیچیده امروز، تنها داشتن مهارتهای فنی برای مدیریت کافی نیست. مدیران باید از نظر ارتباطی نیز توانمند باشند تا بتوانند بین اهداف سازمان و نیازهای انسانی تعادل برقرار کنند. در واقع، بسیاری از چالشهای سازمانی نه به دلیل ضعف در برنامهریزی، بلکه به علت ضعف در تعاملات میانفردی و ارتباطات انسانی رخ میدهند.
جمعبندی:
نقشهای میانفردی مدیران پایهای برای موفقیت سازمان هستند. مدیری که بتواند هم نمایندهای معتبر، هم رهبری الهامبخش و هم پل ارتباطی مؤثر باشد، میتواند محیطی سالم، همدلانه و پرانرژی برای تحقق اهداف سازمانی ایجاد کند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در دنیای مدیریت امروز، مهارتهای فنی و دانشی دیگر بهتنهایی کافی نیستند. آنچه سازمانها را متمایز میکند، مدیرانی هستند که توانایی همدلی دارند؛ یعنی میتوانند احساسات، نیازها و نگرانیهای دیگران را درک کنند و در تصمیمگیریها آنها را لحاظ نمایند.
مدیر همدل کسی است که به جای صدور دستورات خشک و بیانعطاف، گوش شنوا دارد؛ کسی که پیش از آنکه پاسخ دهد، تلاش میکند واقعاً بفهمد. او به کارکنان نهفقط بهعنوان ابزار اجرا، بلکه بهعنوان انسانهایی با دغدغهها و آرزوهای شخصی نگاه میکند. این سبک رهبری باعث ایجاد اعتماد، انگیزه و مشارکت فعال در تیم میشود.
همدلی به معنای ضعف در تصمیمگیری نیست؛ بلکه یعنی تصمیمات را با درک عمیقتری از شرایط انسانی و سازمانی اتخاذ کنیم. چنین مدیری در بحرانها پشتیبان تیم است و در موفقیتها، همراه و قدردان.
در نهایت، مدیر همدل کسی است که سازمانش را به جایگاههای بالاتری میبرد، چون ابتدا انسانها را رشد میدهد، سپس نتایج را بهبود میبخشد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
استقلال رای یک مدیر به معنای داشتن حق انتخاب و تصمیم گیری برای مسائل مربوط به محیط کار است. یک مدیر با برخورداری از این حق، میتواند به عنوان یک فرد مستقل و با توجه به تجربه و دانش خود، تصمیماتی را در مورد پروژهها، سیاستهای کاری، استخدام و سایر مسائل اتخاذ کند.
استقلال رای یک مدیر میتواند به دلیل برخی از دلایلی مورد نیاز باشد. به عنوان مثال، یک مدیر ممکن است بخواهد تصمیماتی را برای حفظ و توسعه کسب و کار خود اتخاذ کند که این تصمیمات با نظرات و توصیههای سایر اعضای تیمش مغایرت دارد. در این صورت، استقلال رای او اجازه میدهد تا با توجه به مزایا و معایب هر گزینه، تصمیم صحیح را اتخاذ کند.
استقلال رای مدیر همچنین بهبود کیفیت تصمیمات او میتواند منجر شود، زیرا مدیر با داشتن حق انتخاب و تصمیم گیری میتواند بهترین تصمیم را برای کسب و کار خود اتخاذ کند. این همچنین به منظور پیشرفت و توسعه سازمان اهمیت دارد، زیرا این امکان را برای مدیران فراهم میکند تا با توجه به اهداف و رویکردهای خود، مسیر را برای رسیدن به اهداف تعیین کنند.
به طور کلی، استقلال رای یک مدیر به او اجازه میدهد که برای پیشرفت و توسعه سازمان بهترین تصمیمات را اتخاذ کند و به عنوان یک فرد مستقل و با توجه به دانش و تجربه خود، به دستاوردهای بیشتری دست یابد.
استقلال رای مدیر میتواند نتایج مثبت و منفی داشته باشد. به عنوان مثال، استقلال رای مدیر میتواند به او اجازه دهد تا با توجه به دانش و تجربه خود، تصمیمات بهتری را برای سازمان خود اتخاذ کند،. اما در مواقعی هم ممکن است استقلال رای مدیر باعث تصمیمات نادرست یا بدیلی شود که منجر به ضرر برای سازمان شود.
همچنین، استقلال رای مدیر میتواند باعث بروز بحرانهای سازمانی شود. اگر مدیری با استقلال رای بالا در سازمانی کار کند که اعضای تیم از این رای ناراحت باشند، این میتواند منجر به بحرانهای داخلی شود و باعث افت اعتماد کارکنان به مدیریت و سازمان شود.
به طور کلی، استقلال رای مدیر میتواند نتایج مثبت یا منفی داشته باشد، بسته به شرایط و موقعیت. برای جلوگیری از بروز نتایج منفی، مهم است که مدیران با استفاده از تجربه و دانش خود، با دقت و اهمیت مناسب تصمیمات خود را اتخاذ کنند و با اعضای تیم خود در ارتباط باشند تا درک بهتری از نیازها و نگرانیهای همدیگر داشته باشند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
داشتن صداقت و درستکاری یکی از مهمترین ویژگیهای رهبران و مدیران بزرگ در کسبوکارشان است
🔺صداقت در کسبوکار و رابطه آن با موفقیت
✅ بعنوان مثال، آقای جان هانتسمن میلیاردری است که شرکت مواد شیمیایی خود را از هیچ شروع کرده و به تشکیلات دوازده میلیارد دلای توسعه داد. کتابش با عنوان "برندهها تقلب نمیکنند"، مملو از داستانهایی از تجربیاتش است که در آنها صبورانه حاضر به تخطی از اصولش نمیشد. وی میگوید صداقت، دلیل موفقیتهایش بوده و هست.
✅ در بازی کسبوکار و زندگی هیچ راه اخلاقی میانبری وجود ندارد، اساساً سه نوع مردم وجود دارند، ناموفق، موقتاً موفق، و کسانی که موفق شده و ماندهاند. تفاوت اینها در شخصیتشان است.
🔺 مدیران و رهبران موفق هرگز با تقلب صداقتشان را زیر پا نمیگذارند
✅نمونههای بیشماری از افرادی که موقتاً با تقلب به پیروزی رسیدند وجود دارد. کمپانی انرژی انرون بمدت چند سال یکی از مبتکرترین و جسورانهترین شرکتهای امریکا بود. مدیر ارشد کمپانی با تعداد کثیری از مهمترین شخصیتهای کشور از جمله رئیسجمهور آشنا بود. سوای اینکه موفقیت انرون بر پایه دروغ بنا شده بود، مطالعات نشان داد افراد "برنده"ای که در راس شرکت بودند در کارشان صداقت نداشتند.
🔺صداقت یعنی کارِ درست را انجام بدهیم، چون انجام دادن این کار درست است.
✅ مدیران با صداقت شاید معروفترین و درخشانترین مدیر نباشند، و خودشان به آن اهمیتی نمیدهند. صداقت یعنی کارِ درست را انجام بدهیم، چون انجام دادن این کار درست است. و این چیزیست که موفقیت میآورد.
🔺 اهمیت صداقت در قول دادن و وفای به عهد
✅ مدیران موفق سر قولشان هستند. آنها با دقت و حتی با بیمیلی قولی میدهند، ولی هروقت قول دادند آنرا پیگیری و به انجام میرسانند. و همیشه حقیقت را میگویند. به این کار "رکگویی" میگویند. اگر از رکگویی هراس دارید، پس جرأت ندارید که یک مدیر اجرایی باشید. در این حالت شما اطرافتان را با اشخاص "بلهقربان گو" پر میکنید یعنی کسانی که بجای حقیقت، چیزهایی که شما میخواهید بشنوید را میگویند.
🔺 مدیران باصداقت از حقیقت هراسی ندارند
✅ مدیران باصداقت از رودرو شدن با حقیقت ابایی ندارند. این اصل به نام اصل حقیقتبینی مشهور است، یا "دیدن جهان آنطور که واقعاً هست، نه آنطور که آرزو دارید باشد." این موضوع از مهمترین اصول مدیریت است زیرا نشاندهنده حقگویی و صداقت است. بسیاری از شرکتها و سازمانها بخاطر پیروی نکردن از اصل حقیقتبینی شکست میخورند.
✅صداقت یعنی گفتن حقیقت هر چند آن حقیقت تلخ و زشت باشد. صادق بودن بهتر از فریب دادن دیگران است، چون با این کار خودتان را هم فریب میدهید.
✅ مدیران باید اعتماد بنفس داشته باشند، در عین حال باید توجه داشته باشند که ممکن است خودشان هم اشتباه کنند. بسیاری از مدیران و رهبران به شکست میرسند چون از زیر سوال بردن مفروضات و نتیجهگیریهای خودشان ممانعت میکنند. در ریشه هر شکست، مفروضات گمراهکننده نهفته است.
✅ در این دنیای پیوسته در حال تغییر، این امکان وجود دارد که در کارتان کمی یا کاملاً اشتباه کنید. البته شاید هم در اشتباه نباشید ولی در نظر گرفتن این احتمال از شما یک مدیر مدبر میسازد چون ذهنتان را به ایدهها و افکار جدید باز میکند.
هیچ استثنایی برای صداقت وجود ندارد. صداقت در ذات انسانهاست و مربوط به زمان و مکان نمیشود. اگر در موقعیتهای ساده برای نتایج کمارزش صداقت خود را زیر پا بگذارید، آنگاه زیر پا گذاشتن صداقت برای شما امری عادی میشود.
مدیران باصداقت همیشه مجبورند جانب انصاف را بگیرند خصوصاً وقتی که با افراد بیانصاف طرف هستند. در حقیقت، نشانه درستکاری یک مدیر این است که در مقابل برخورد غیرمنصفانه دیگران، تا چه حد میتواند جانب عدالت را بگیرد
اگر "راستی" بکارید، اعتماد برداشت خواهید کرد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔸تحقیقات انجام شده توسط موسسه گالوپ در ارتباط با وضعیت شادکاری و رضایت شغلی در کشورهای مختلف دنیا به نتایج جالبتوجهی منتهی شده است.
در این تحقیق که بر اساس مجموعهای از سوالات بله/خیر شکل گرفته است از پرسششوندگان خواسته شد تا در مورد اینکه از شغلشان احساس رضایت و شادی میکنند، اعلامنظر کنند.
🔸براساس یافتههای موسسه گالوپ، بخش عمده احساس ناشادی، ناشی از عوامل زیر بوده است:
▪️به هم خوردن توازن بین زندگی و کار
▪️پایین بودن سطح دستمزدها
▪️پایین بودن استانداردهای کار در محیطهای کاری
▪️بالا بودن مخاطرات ناشی از کار کردن بر سلامت افراد
▪️پایین بودن سطح امنیت شغلی
▪️بیتوجهی به سرمایه اجتماعی کار
🔸یکی دیگر از عوامل تعیینکننده و تاثیرگذار بر تقویت یا کاهش احساس شادی در کار به ارتباط شادکاری با رضایت از کار و میزان مشارکت افراد در شغلشان مربوط میشود. جایی که افراد به سه دسته «به شدت مشارکت جو»، «نسبتا مشارکتجو» و «غیرمشارکتجو یا مشارکتگریز» تقسیم میشوند.
🔸بررسیهای محققان گالوپ حکایت از آن دارد که افرادِ به شدت مشارکتجو و کسانی که بعضی از فعالیتهای کاریشان را بهصورت خودجوش و داوطلبانه و خارج از زنجیره فرمان انجام میدهند، دارای سطوح بالاتری از شادکاری و در نتیجهی آن، رضایت شغلی هستند و بهرهوری و عملکرد به مراتب بهتری را نسبت به افرادی که فقط در چارچوبهای تعریف شدهی کاری عمل میکنند ارائه میدهند که همه اینها در مجموع نشاندهنده اهمیت والای احساس شادی در کار بر این شاخصهاست.
منبع: hbr
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
حتما تا کنون بارها مدیرانی که گرایش زیادی به تجدید ساختار سازمانی دارند را دیده اید . این مدیران همه ی مشکلات و نابسامانی ها را ناشی از ساختار موجود می دانند.
تجدید نظر در ساختار سازمانی، برای بسیاری از مدیران تازه وارد ابزاری برای ابراز وجود است. این دسته از مدیران به علت ناتوانی در تشخیص یا رفع مشکلات واقعی که جنبه ساختاری ندارند، تغییر ساختار و تشکیلات را برای مخفی سازی ناتوانی ها خود به کار می برند.
آیا تا کنون ساختار سازمان خود را مورد تجدیدی نظر قرار داده اید؟ در اینصورت انگیزه و دلایل شما چه بوده است؟
آیا دلایل و انگیزه تان بر مبنای منطق بوده است و یا بر مبنای نظر شخصی؟
پاسخ صحیح به سوالات فوق میزان ابتلای شما به این بیماری را نشان می دهد.
از این به بعد هر گونه تغییر ساختار در سازمان را پس از بررسی و تجزیه و تحلیل کافی انجام دهید. اهمیت این کار به حدی است که لازم است پیش از هر اقدامی با یکی از مشاوران خود که در سازمان ذینفع نباشد این موضوع را در میان بگذارید. اگر نتیجه بررسی ها لزوم تغییر ساختار را نشان داد آنگاه اقدام کنید در غیر اینصورت از هرگونه تغییر در ساختار سازمانی بپرهیزید و به دنبال ضعفها و ناتوانیهای دیگری بگردید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
سه سناریو: کدامیک بیشتر آزارت می دهد؟
۱- حقوق دوستانت افزایش پیدا کند و حقوق تو ثابت بماند. ۲- حقوق تو و دوستانت ثابت بماند. ۳- میانگین حقوق دوستانت کاهش بیابد، حقوق تو هم همینطور.
اگر پاسختان گزینه ۱ است،نگران نباشید، کاملا نرمال است: شما هم یکی دیگر از قربانیان حسادت هستید.
🔹این یک قصه روسی است: کشاورزی یک چراغ جادو پیدا می کند و لمسش می کند. از بین ابرها یک جن ظاهر می شود و وعده می دهد که یک آرزوی او را برآورده می کند کشاورز می گوید: همسایه من یک گاو دارد و من ندارم. دوست دارم گاوش بمیرد.
مشابه چنین تفکری حتما در مقطعی از زمان برایمان پیش آمده است.
🔹این مساله زنجیره ای از رفتارهای غیرمنطقی را به همراه دارد. دیگر به او کمک نمی کنید، در برنامه هایش سنگ میندازید و حتی ممکن است لاستیک ماشینش را پنچر کنید! چه بسا زمانی که موقع اسکی پایش می شکند مخفیانه شادی کنید.
🔹 بالزاک می گوید: حسادت احمقانه ترین عادت بد است چون حتی یک مزیت هم ندارد.
با حسادت نسبت به کسانی که به لحاظ سن، شغل و محل سکونت با ما یکسان اند ابراز نفرت می کنیم. ارسطو این را می دانست و می گفت: " کوزه گران به کوزه گران حسادت می کنند."
🔹چگونه حسادت را مهار کنیم؟
اول از همه خودتان را با دیگران مقایسه نکنید. دوم دایره توانایی تان را پیدا کنید و خودتان را از آن پر کنید. موقعیتی را برای خودتان خلق کنید که در آن بهترین هستید. مهم نیست حوزه مهارتتان چقدر کوچک باشد، مهم اینست که پادشاه قلعه خودت هستی.
منبع: کتاب هنر شفاف اندیشیدن
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
یک مدیر موفق و خوب مسئولیت اهداف خود را برعهده می گیرد و در همان حال، زمانی که همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود، مسئولیت آن را نیز بر عهده خواهد گرفت.آن ها فرهنگ پاسخگویی را پرورش می دهند تا کارمندان اهمیت مسئولیت اقدامات خود را درک کنند.
آن ها در تصمیم گیری موثر هستند:
اگر ناظران نمی توانند برای تیم خود تصمیم گیری کنند، چگونه می توانند انتظار داشته باشند که آن ها را به سمت خط پایان پروژه یا اهداف هدایت کنند؟حقیقت این است که آن ها نمی توانند به همین دلیل است که بهترین مدیران توانایی تصمیم گیری با داشتن اطلاعات را دارند در مدت زمان کوتاهی تا بهترین نتایج را از تیم خود دریافت کنند.
بهترین مدیران به سختی تحت تاثیر قرار می گیرند، و دلیل خوبی دارند:
آن ها باید از لحاظ عاطفی باهوش باشند، صادق باشند و تیم خود را به همان عملکرد و استانداردهای پاسخگویی که خودشان نگه می دارند، حفظ کنند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from کتابخوان مدیریت
افراد قوی از نظر ذهنی، با تمرین مداوم ذهنیت و رفتارهایی را در خود تقویت میکنند که آنها را برای موفقیت در زندگی آماده میسازد. این افراد کارهایی را انجام نمیدهند که مانع رشد، تمرکز، و آرامش ذهنیشان میشود:
✨ قدرت ذهنی یعنی توانایی مدیریت احساسات، رفتار و افکار، حتی در سختترین شرایط.
📚 کتابخوان مدیریت را به دوستان خود معرفی کنید 👇
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
آیا تا به حال با مدیری برخورد کردهاید که بهرغم تلاش شما برای توضیح کامل، صحبتتان را قطع میکند یا پاسخ کوتاه میدهد؟ یا مدیری که جلسهها را دقیقه نود کنسل میکند یا بازخورد مبهم میدهد؟
این رفتارها لزوماً نشانه بیاحترامی یا بیکفایتی شما نیستند؛ بلکه ریشه در تفاوت سبکهای مدیریتی دارند.
مطالعات نشان میدهند که سبکهای مدیریتی بر اساس دو بُعد شکل میگیرند:
🔸 سلطه (تمایل به کنترل)
🔸 اجتماعی بودن (تمایل به تعامل احساسی)
ترکیب این دو، چهار تیپ رایج مدیریتی را میسازد:
1️⃣ فرمانده
عملگرا، قاطع و کمحوصله. برای کارایی بیشتر،
▪️ سر اصل مطلب بروید.
▪️ بدون حالت تدافعی، پاسخ مستدل بدهید.
▪️ قاطعانه نظرتان را بیان کنید.
2️⃣ مشوق
پرانرژی، الهامبخش و اجتماعی. اما گاهی بیبرنامه و دمدمی.
▪️ اگر جلسهای لغو شد، خودتان پیگیری کنید.
▪️ ایدهها را به بحث برگردانید.
▪️ بازخوردهای مبهم را شفافسازی کنید.
3️⃣ حامی
صبور، شنوا و آرام. اما گاهی بیش از حد مراقب یا کند در تصمیمگیری.
▪️ به او اطمینان بدهید که کار را کنترل میکنید.
▪️ بخشی از کار را داوطلب شوید تا اعتمادش جلب شود.
▪️ پیگیر اخبار و تغییرات باشید چون ممکن است او از بیان مستقیم پرهیز کند.
4️⃣ کنترلگر
دقیق، دادهمحور و محتاط. عاشق دستورالعملهای واضح.
▪️ ایدهها را بهعنوان بهبود فرآیند، نه تغییر رادیکال، معرفی کنید.
▪️ معیارهای موفقیت را از او بپرسید.
▪️ تمرکز او را با اولویتبندی، بهتر مدیریت کنید.
✅ نتیجهگیری:
ممکن است همیشه روش رئیستان را نپسندید اما تطبیق با سبک رفتاری او، مسیر تعامل را هموارتر میکند.
🔑 کلید موفقیت؟ مشاهده، انعطاف و گفتوگوی هدفمند.
شما نمیتوانید شخصیت او را تغییر دهید، اما میتوانید راه ارتباطتان را هوشمندانهتر انتخاب کنید.
📌 منبع: Fast Company
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در بسیاری از سازمانها، افرادی وجود دارند که بدون آنکه در مرکز توجه باشند، نقشهای کلیدی ایفا میکنند. این کارکنان، که گاه در نقشهای پشتیبانی، فنی یا اجرایی فعالیت میکنند، معمولاً کمتر دیده میشوند و سهم آنها در موفقیت سازمان کمتر به رسمیت شناخته میشود. این وضعیت میتواند به شکلگیری پدیدهای به نام “سندرم کارکنان ناپیدا” منجر شود.
سندرم کارکنان ناپیدا حالتی است که در آن کارکنان احساس میکنند حضورشان در سازمان بیاثر است، ارزش کارشان نادیده گرفته میشود و نقش آنها در موفقیت مجموعه به چشم نمیآید. این احساس میتواند به کاهش انگیزه، افزایش بیتفاوتی، افت کیفیت عملکرد و در نهایت ترک سازمان منجر شود.
علل اصلی بروز این سندرم شامل مواردی مانند کمبود قدردانی، تمرکز بیش از حد بر نتایج قابل مشاهده، عدم مشارکت کارکنان در تصمیمگیریها و ضعف ارتباطات سازمانی است. در این فضا، حتی بهترین نیروها هم ممکن است احساس کنند که دیده نمیشوند و تلاشهایشان بیارزش است.
پیامدهای این سندرم برای سازمان بسیار جدی است. فرسایش روحیه تیمی، افزایش نرخ خروج کارکنان، کاهش بهرهوری، و تخریب فرهنگ سازمانی از جمله نتایج ناگوار آن است. در دنیای رقابتی امروز، غفلت از این موضوع میتواند به تدریج سازمان را از درون تضعیف کند.
برای مقابله با سندرم کارکنان ناپیدا، سازمانها باید فرهنگ قدردانی را تقویت کنند، فرصتهایی برای مشارکت واقعی همه اعضا فراهم آورند، و سازوکارهای شفاف برای به رسمیت شناختن نقشهای مختلف ایجاد نمایند. هر نیرویی که در موفقیت سازمان نقش دارد، باید احساس کند که حضورش ارزشمند است.
یادمان باشد که موفقیت سازمانها نه فقط حاصل عملکرد افرادی است که در خط مقدم دیده میشوند، بلکه نتیجه تلاش جمعی تمام کسانی است که شاید در سایه کار میکنند اما ستونهای اصلی پایداری سازمان را تشکیل میدهند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔸در فرهنگ امروزی جاافتاده است که آدمهای فوقالعاده موفق، از همان جوانی راهشان از بقیۀ معمولیها جداست. بسیاری از مشهورترین الگوهای موفقیت در دوران ما، کسانی مثل بیل گیتس، مارک زاکربرگ، ایلان ماسک یا تیلور سوئیفت، چنیناند. اما اگر دایرۀ دیدمان را بالاتر ببریم، تصویر دیگری میبینیم. واقعیت این است که نهتنها موفقیت، بلکه حتی نوآوری و نبوغ نیز چیزهایی هست که «عموماً» در سنین بالا به دست میآید.
🔸پژوهشگران دانمارکی در مطالعهای در سال ۲۰۱۹ نشان دادند که اکتشافات مهم برندگان جایزۀ نوبل، بهطور متوسط، در ۴۴سالگیشان رخ داده است. به عبارت دیگر، حتی تیزهوشترین افراد هم باید چند دهه تلاش کنند تا به سطحی از خبرگی برسند که بتوانند اکتشافات مهم انجام دهند.
🔸تحقیقات متعددی نشان دادهاند که موفقیتهای بزرگ، عموماً بعد از چهل سالگی رخ میدهند. هرجا که سر بچرخانید میتوانید نمونههایش را ببینید: کوپرنیک نظریۀ حرکت سیارات را در دهۀ ۶۰ حیات خود مطرح کرد؛ پل سزان اولین نقاشیهایش را وقتی فروخت که از پنجاهسالگی گذشته بود؛ ساموئل جانسون، یکی از بزرگترین نثرنویسان انگلیسی، قبل از چهلسالگی هیچ چیز مهمی ننوشته بود. این مثالها در دنیای کسبوکار چندین برابر است. ریچ کالگارد، نویسندۀ کتاب موفقیت دیرهنگام میگوید: گاهی برای رسیدن به خلاقیت باید راهی طولانی طی کنید.
🔸آرتور بروکس میگوید در طول تاریخ سه نوع موفقیت وجود دارد:
▪️ژانر «کودکان نابغه» که از سنین پایین به موفقیتهای بزرگ میرسند، کسانی مثل پیکاسو یا فیتزجرالد.
▪️نوع دوم، ژانر «اهداف دوگانه» است. کسانی که در زمینهای متخصص میشوند، اما ناگهان همهچیز را رها میکنند و مسیر کاملاً متفاوتی را میآزمایند. کسی مثل آلبرت شوایتزر از این دست است. او که فیلسوف و موسیقیدان و پزشک بزرگی بود، ناگهان تصمیم گرفت زندگیاش در اروپا را رها کند و بقیۀ عمرش را صرفِ مداوای مردم در فقیرترین مناطق آفریقا کند.
▪️دستۀ سوم «استادان» هستند.
🔸دیوید گالنسن، استاد اقتصاد دانشگاه شیکاگو، در کتاب خود با عنوان استادان پیر و نوابغ جوان مینویسد: استادان کسانی هستند مثل چارلز داروین، یا آلفرد هیچکاک که در ایام جوانی چندان موفق نیستند، اما خصوصیتی غریب دارند: هر چیزی را میآزمایند و میآموزند، سپس چیزی دیگر را مورد آزمایش قرار میدهند و نکات بیشتری میآموزند. آنها تمرکز اصلیشان بر خودِ روند یادگیری است.
🔸بسیاری از کسانی که دیر به موفقیت میرسند در میانسالی از زمین بلند میشوند و کمکم لذت کار متمرکز را میچشند. ولی چون گرفتار بندها و پیوندهای کسانی که زود به موفقیت میرسند نیستند، میتوانند نظرشان را تغییر دهند و دست به آزمایش مدلهای خودشان بزنند. آنها فرزانههای جستجوگری هستند که تا پایان عمر آرام نمینشینند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
نظرسنجی جدیدی از شرکت Express و مؤسسه Harris نشان میدهد که رفتارهای خصمانه و تنش در محیطهای کاری به شکل نگرانکنندهای افزایش یافته است. بیش از ۳۰٪ از کارکنانی که به دنبال تغییر شغل هستند، گفتهاند که محل کارشان نسبت به سه سال قبل پرتنشتر شده و روابط بین همکاران خصمانهتر شده است.
📌 حق با شماست؛ فضا تغییر کرده است. دیگر آن فضای آرام، صمیمی و روتین گذشته وجود ندارد. ۵۴٪ کارکنان معتقدند که باید فرهنگ شرکتها با زمانه تغییر کند، نه اینکه افراد مجبور شوند خودشان را با فرهنگ کهنه وفق دهند. این دیدگاه در میان زنان (۵۹٪) حتی قویتر از مردان (۴۹٪) است.
از هر پنج کارمند، یک نفر در سال گذشته شاهد افزایش رفتارهای بیرحمانه در محیط کار بوده است. ۵۷٪ افراد حتی نمیتوانند بهدرستی بین یک محیط کاری پرتنش و تفاوت ساده شخصیتی همکاران تمایز قائل شوند. این سردرگمی منجر به اضطراب، کاهش اعتماد و بازدهی شده است.
🔍 چه عواملی این فضا را ایجاد کردهاند؟
فشارهای اقتصادی و سیاسی
بیتوجهی به مرزهای فردی کارکنان
عدم حمایت روانی و انسانی توسط مدیران
تغییرات ناگهانی منابع انسانی و تعدیلها
📊 برخی کارکنان برای کاهش تنش، از مرخصی، تعطیلات یا حتی مرخصی استعلاجی استفاده میکنند. در نظرسنجی، ۴۴٪ از کارکنان این روش را انتخاب کردهاند.
💡 نسلهای مختلف چه نظری دارند؟
۷۸٪ از نسل Z معتقدند که شرکتها باید با نصب تابلوهای یادآور مهربانی، محیط کار را انسانیتر کنند.
این رقم برای نسل هزاره ۶۴٪، نسل X حدود ۵۶٪ و برای بومرها تنها ۴۴٪ است.
✅ نتیجهگیری:
فرهنگ کهنه و بدون درک انسانی در محل کار، منبع اصلی فرسودگی، استرس و استعفاست. اگر شکایات درباره رفتارهای سمی در سازمان شما در حال افزایش است، اکنون زمان اقدام است. احیای اعتماد و مهربانی باید از رأس سازمان آغاز شود، نه صرفاً در سطح کارکنان.
📌 منبع: Inc, HBR, Investopedia
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
منبع: Forbes
برای شناخت رهبران عالی در یک سازمان، نیازی به بررسی رزومه یا تکیه بر اعتمادبهنفس ظاهری نیست. فقط کافیست یک سؤال ساده بپرسید:
🗣 «آخرین باری که در یک دوره آموزش رهبری شرکت کردی، کی بود؟»
تحقیقات نشان میدهد مؤثرترین رهبران، آنهایی هستند که بهطور پیوسته برای رشد فردی خود تلاش میکنند؛ کتاب میخوانند، در کارگاهها شرکت میکنند، بازخورد میگیرند و میدانند رهبری عضلهای است که باید تقویت شود.
در مقابل، مدیران ضعیفتر علاقهای به یادگیری ندارند. آنها خود را بینیاز از آموزش میدانند و همین تصور، مانع اصلی پیشرفتشان است. پدیده «دانینگ-کروگر» ثابت کرده کسانی که کمترین مهارت را دارند، معمولاً بیشترین اعتمادبهنفس را نیز دارند و نسبت به ضعفهایشان ناآگاهند.
🔍 پژوهشها نشان میدهد بسیاری از مدیران مهارتهای حیاتی رهبری مانند مدیریت تیمهای ترکیبی، کاهش فرسودگی شغلی و مواجهه با شخصیتهای دشوار را ندارند، اما خود را توانمند میپندارند. این در حالیست که رهبران سطح بالا، مشتاق یادگیری و آموزشاند. آنها بازخورد را فرصتی برای رشد میدانند، نه تهدیدی برای جایگاهشان.
📌 برای مدیران منابع انسانی و تصمیمگیران: لیست حضور در دورههای آموزشی سال گذشته را مرور کنید. چه کسانی داوطلب آموزش، مربیگیری یا مطالعه کتاب بودهاند؟ این افراد احتمالاً همان رهبران مؤثری هستند که آینده سازمان را خواهند ساخت.
رهبران قوی نه از ضعف، بلکه از قدرت ذهنی خود آموزش میبینند. آنها مثل ورزشکاران حرفهای میدانند که برای حفظ عملکرد بالا، باید مداوم تمرین کرد. آموزش برای آنها یک ضرورت است، نه تجمل.
✨ رهبری عالی قابل یادگیری است، اما فقط برای کسانی که حاضرند سر کلاس بنشینند. پس اگر میخواهید رهبران واقعی را بشناسید، به جای بررسی ظاهر و سابقه، این سؤال را بپرسید:
«آخرین بار کی آموزش دیدی؟»
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در دنیای امروز که فشار کاری و انتظارات سازمانی بهطور مداوم در حال افزایش است، بسیاری از کارکنان—even افراد با عملکرد بالا—در سکوت دچار فرسودگی شغلی هستند. این پدیده جهانی، نهتنها بهرهوری را کاهش میدهد، بلکه هزینههای پنهان زیادی از جمله ترک کار، کاهش مشارکت، و افزایش مرخصیهای استعلاجی به همراه دارد.
📌 فرسودگی شغلی یک بحران پنهان اما واقعی است.
براساس آمار گالوپ، ۷۶٪ کارکنان گاهی دچار فرسودگی میشوند و ۲۸٪ دائماً با آن مواجهاند. سازمان جهانی بهداشت نیز آن را یک سندروم ناشی از استرس مزمن شغلی معرفی کرده است.
✳️ اما راهکار چیست؟ مربیگری (Coaching) و برنامههای توسعه شغلی.
تحقیقات نشان میدهد سازمانهایی که در مربیگری کارکنان سرمایهگذاری میکنند، شاهد افزایش چشمگیر تابآوری، بهرهوری، اعتماد به نفس، و رضایت شغلی هستند. کارکنان در چنین محیطهایی، تمایل بیشتری به ماندن دارند، روحیه بالاتری دارند و حتی همکارانشان نیز با دیدن این توسعه فردی، انگیزه میگیرند—پدیدهای که به آن "اثر سرریز اجتماعی" میگویند.
✅ مزایای برنامههای مربیگری:
🎯 گامهای اجرای موفق برنامه مربیگری:
سازمانهایی که تابآوری را جدی میگیرند و روی رشد کارکنان خود سرمایهگذاری میکنند، نهتنها محیطی انسانیتر میسازند، بلکه عملکرد پایدارتر، خلاقیت بیشتر و سودآوری بالاتری نیز تجربه خواهند کرد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
▪︎ اهداف و مزایا:
• مدیریت زمان 81%
•راهنمایی شغلی 74%
•مشاوره کسب و کار 74%
•زندگی متعادل تر 62%
•و....
▪︎نتایج مدیریتی:
•بهره وری 53%
•کارگروهی 67%
•رضایت شغلی 61%
•کاهش درگیری 52%
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from تبلیغات سراسری استارتآپ 🚀
کلی پیشنهاد ویژه از آیفون های استوک اورجینال داریم
✈️ارسال به سراسر کشور
@secondhand_iphone
@secondhand_iphone
@secondhand_iphone
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
راهها و سبکهای متفاوتی برای متقاعدسازی وجود دارد، اما اگر بر اساس تواناییها و ویژگیهای خودمان رویکرد مناسب را استفاده کنیم، درصد موفقیتمان بالاتر میرود. از طرفی ممکن است در یک مذاکره از چند رویکرد در کنار هم استفاده کنیم. در واقع هر فرد بر اساس میزان شهود و تاثیرگذاری که دارد، میتواند مناسبترین سبک را برای خودش انتخاب کند.
🔺 رویکرد منطقی
با رویکرد منطقی شما از حقایق و دادهها برای اثبات ادعای خود استفاده میکنید. اگر توانایی تاثیرگذاریِ بالا و شهود کمی دارید، میتوانید از این رویکرد استفاده کنید. در این روش معمولا شما پیش از مذاکره تحقیق میکنید تا اطلاعاتی که به شما کمک میکنند دیگران را متقاعد کنید، پیدا کنید.
◀️ مثال: شما میخواهید هیات مدیره را متقاعد کنید که خریدن یک شرکت دیگر برای انجام کار بهتر از برونسپاری آن است. با استفاده از دادههای خود نشان میدهید که چرا این کار برای شرکت سودآورتر خواهد بود.
🔺رویکرد احساسی
برای اینکه بتوانید از احساسات به طور موثر در مذاکرات خود استفاده کنید، باید بتوانید عواطف افرادی که با آنها مذاکره میکنید را درک کنید. بنابراین شما نیازمند شهود و بینش زیاد و تاثیرگذاری بالا هستید. استفاده کردن از احساسات برای متقاعدسازی ساده نیست و معمولاً افرادی که توانایی مذاکره و هوش هیجانی بالایی دارند از آن استفاده میکنند.
◀️ مثال: شما نمیتوانید محصول بهتری از رقیب خود عرضه کنید، اما با توجه به اینکه بخشی از سود خود را به خیریه اختصاص میدهید با نشان دادن کارهای خیر پیشین و داستان آنها، مشتری را متقاعد میکنید که از شما خرید کند.
🔺رویکرد چانهزنی
چانهزنی یکی از رایجترین شیوههای مذاکره است. برای یک چانهزنی موثر به توانایی تاثیرگذاری زیادی نیاز ندارید و در عوض به سطح بالایی از بینش و شهود نسبت به طرف مقابل نیاز دارید چرا که استفاده بیموقع از چانه زنی میتواند هزینه بسیاری داشته باشد.
◀️ مثال: شما میخواهید از تامین کننده خود ۲۰ درصد تخفیف بگیرید زمانی که متوجه شدید که آن شرکت به خرید شما نیاز دارد، بیان میکنید که ۳۰ درصد تخفیف میخواهید و پس از مذاکره و چانه زنی ۲۲ درصد تخفیف میگیرید.
🔺رویکرد مصالحه:
مصالحه ضعیفترین رویکرد برای متقاعدسازی به شمار میرود و معمولاً وقتی مذاکرهکنندگان مهارت بالایی ندارند مجبور به استفاده از آن میشوند. در صورتی که نمیتوانید از رویکردهای دیگر استفاده کنید با استفاده از رویکرد مصالحه میتوانید به نزدیکترین نتیجه دلخواهتان دست پیدا کنید.
◀️ مثال: چند ماه است سخت کار کردهاید و فکر میکنید ممکن است نتوانید مدیرتان را متقاعد کنید. پس خود را آماده کردید تا افزایش حقوق کمتر را در ازای مزایای بیشتر قبول کنید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
با افتخار از شما دعوت میکنیم از غرفه “شرکت هایلند (سیگما) در نمایشگاه صنعت نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی بازدید فرمایید.
میزبان حضور گرم و ارزشمند شما خواهیم بود
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
رابرت دانهام با توجه تجارب خود و مشاهده رفتار سایر مدیران ارشد اجرایی، ۱۳ اشتباه فاحش را شناسایی کرده است که معتقد است این اشتباهات مخصوص مدیران صنایع و شرکت های خاص نیست بلکه در تمام صنایع وجود دارد.
به سخنان کارکنان خود توجه نمیکنند، بلکه فقط با آنها صحبت میکنند. نتیجه این شیوه فقدان تعهد، وفاداری و احساس تعلق و نیز افزایش انزجار و دلسردی کارکنان است.
اگر نتوانید کارکنانی پرورش دهید که در مواقع لازم بتوانند پاسخ منفی دهند، به جای یک استراتژی موفقیت آمیز، با کار بیش از حد، دستاورد اندک، نارضایتی مشتری و «قهرمانانی مرده» دست به گریبان خواهد بود.
آمار و ارقام فقط نتیجه فرعی تصمیمات شما است. انجام اقداماتی به منظور تغییر اعداد، بدون توجه به عوامل پدید آورنده این اعداد (از جمله پیشنهادهای ارزشمند، اجرای عدالت، رضایت مخاطبان و انگیزه و اشتیاق کارکنان) و نیز بدون توجه به مدیریت این عوامل، در نهایت نتایجی مخرب دارد.
توافقهای مبهم و فقدان استانداردی روشن برای ایجاد و پذیرش تعهد و مدیریت آن، به اتلاف نیرو و کنارهگیری کارکنان میانجامد. همچنان که پرهیز از پذیرش تعهد و مسئولیتی روشن نیز همین نتایج را در پی خواهد داشت.
انجام وظیفه بدون توجه به واکنش مخاطبان طرحها و برنامهها به آنچه انجام شده و چگونگی انجام آن، رضایت مخاطبان را سلب میکند.
گفتوگوی صادقانه و مستقیم، یک مهارت ارزشمند است که انجام آن مستلزم مقداری جرأت و شهامت است. مدیران ارشد باید یاد بگیرند که زمینههای ارائه بازخورد مستقیم و به موقع عملکرد را فراهم کنند.
تیمها تنها گروههایی از افراد نیستند که با هم کار میکنند، مهارتهای ایجاد تیمهای واقعی با عملکردی مطمئن و اثربخش، باید آموخته شوند و واقعیت این است که کمتر کسی از این مهارتها برخوردار است.
مدیریت اثربخش مستلزم دامنهای از مهارتهاست و اغلب مدیران همه مهارتها و تواناییهای لازم را ندارند. کلیدیترین این تواناییها عبارت است از تیمسازی، توانایی ایجاد تعهد، توانایی شنیدن، مدیریت روحیه، مبارزه و غلبه بر کاستیها، مدیریت رضایت مشتری، برنامهریزی اثربخش، اصول اخلاقی معین، حضور و موجودیت و منفعل نبودن.
احساس تعلق و تعالی در افرادی که صرفاً فرمان پذیرند، دیده نمیشود و معمولاً دستور دادن به امتناعی همراه با آزردگی میانجامد. در واقع آنچه که در پی آن هستیم، احساس تعلق به سازمان، غرور و دلبستگی است و اینها وقتی ایجاد میشود که فرد نسبت به آنچه انجام میدهد، متعهد باشد.
اعتماد احساسی مبهم برخاسته از سوابق قبلی نیست. ایجاد اعتماد، بازسازی و حفظ اعتماد موجود، مهارتهای ارزشمندی است که کمتر در رفتار مدیران مشاهده میشود و باید آموخته شود.
یک هدف کمی یا بیانیه چشمانداز، فقط بخشهایی از یک برنامه کاری است. برنامه کاری مستلزم یک استراتژی روشن، ارزش و اهمیت کافی برای مخاطبان و تیمی آماده و توانمند برای اجرا است.
شدت عمل به دستور دادن منتهی میشود، نه جلب احترام و تعهد دیگران. شدت عمل، قدرت و نشاط سازمان را نابود میکند و کارکنان را ضعیف و شکست خورده رها میسازد.
ما باید یاد بگیریم که از اشتباهات، موفقیتها و تجاربمان بیاموزیم. ما باید یاد بگیریم که چگونه از دیگران بیاموزیم، بویژه از آنها که ریسک کردهاند و موفقیت و شکست را تجربه کردهاند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM