در ببندید و بگویید که
من جز از او
از همه کس بگسستم ،
كس اگر گفت چرا ؟
باکم نیست
فاش گویید که عاشق هستم...
#فروغ_فرخزاد
@arghavan59🥀
من جز از او
از همه کس بگسستم ،
كس اگر گفت چرا ؟
باکم نیست
فاش گویید که عاشق هستم...
#فروغ_فرخزاد
@arghavan59🥀
دیدارت سکوت است
آبشار پرندگانى که راهِ سپیده را میجویند
لیوانى عسل
در کفِ ناخدایى خسته که بوى نهنگ میدهد
چایى دم کشیده
درست لحظهاى که از تمام دغدغهها فارغ میشوى ؛
دیدار تو کشتزارِ نور است...
#شمس_لنگرودی
@arghavan59🥀
آبشار پرندگانى که راهِ سپیده را میجویند
لیوانى عسل
در کفِ ناخدایى خسته که بوى نهنگ میدهد
چایى دم کشیده
درست لحظهاى که از تمام دغدغهها فارغ میشوى ؛
دیدار تو کشتزارِ نور است...
#شمس_لنگرودی
@arghavan59🥀
حالا خودمانیم، عشقی که با بدبختی مراقبش باشی، به چه درد میخورد؟ عشقی که با حصار و بند و غل و زنجير محافظت بشود، چه ارزشی دارد؟
#داستایفسکی
@arghavan59🥀
#داستایفسکی
@arghavan59🥀
چشمانت...
آخرين كشتی های مسافرند
آیا جایی در آنجا هست؟
من از پرسه زدن در ایستگاه های جنون خسته شدم
و به جایی نرسیدم...
چشمانت آخرین فرصت ممکن
برای کسی ست که به فرار می اندیشد..
و من
به فرار می اندیشم...
#نزار_قبانی
@arghavan59🥀
آخرين كشتی های مسافرند
آیا جایی در آنجا هست؟
من از پرسه زدن در ایستگاه های جنون خسته شدم
و به جایی نرسیدم...
چشمانت آخرین فرصت ممکن
برای کسی ست که به فرار می اندیشد..
و من
به فرار می اندیشم...
#نزار_قبانی
@arghavan59🥀
در رویاهای من
هیچ عشق دیگری نمیخوابد
تو خواهی رفت
ما با هم خواهیم رفت
بر فراز آبهایی از جنس زمان
دیگر هیچکس
در کنار من
به درون سایهها
سفر نخواهد کرد ؛
تتها تو
همیشه سبزی
همیشه خورشید
همیشه ماه...
#پابلو_نرودا
@arghavan59🥀
هیچ عشق دیگری نمیخوابد
تو خواهی رفت
ما با هم خواهیم رفت
بر فراز آبهایی از جنس زمان
دیگر هیچکس
در کنار من
به درون سایهها
سفر نخواهد کرد ؛
تتها تو
همیشه سبزی
همیشه خورشید
همیشه ماه...
#پابلو_نرودا
@arghavan59🥀
حزن و اندوهت را ملامتی نیست
من نیز اگر اندوه بودم
آرزویم بود که در سینهات بنشینم.
#هبة_هاجر
@arghavan59🥀
من نیز اگر اندوه بودم
آرزویم بود که در سینهات بنشینم.
#هبة_هاجر
@arghavan59🥀
اگر حرف های دلم
بی اگر بود ..
اگر فرصت چشم من
بیشتر بود ..
اگر می توانستم از خاک
یک دسته لبخند
پر پر بچینم
تو را می توانستم
ای دور
از دور
یک بار دیگر ببینم ...!
درون سینۀ من
انفجار ، زندانی است...
#قیصر_امین_پور
@arghavan59🥀
بی اگر بود ..
اگر فرصت چشم من
بیشتر بود ..
اگر می توانستم از خاک
یک دسته لبخند
پر پر بچینم
تو را می توانستم
ای دور
از دور
یک بار دیگر ببینم ...!
درون سینۀ من
انفجار ، زندانی است...
#قیصر_امین_پور
@arghavan59🥀
غنچهای در دستم ،
غنچهای در وسط حنجرهام ،
غنچهای در حركاتم ،
كلماتم ،
قلبم !
غنچهای ،
روی لبت
غنچهای ،
روی تنت
غنچهای ،
روی هوسها و نفسهايت !
غنچهها میخواهند ،
در هوایی كه پر از رايحهی خواستن ست
آخرين حد شكفتن را
فرياد كنند...
#عمران_صلاحی
@arghavan59🥀
غنچهای در وسط حنجرهام ،
غنچهای در حركاتم ،
كلماتم ،
قلبم !
غنچهای ،
روی لبت
غنچهای ،
روی تنت
غنچهای ،
روی هوسها و نفسهايت !
غنچهها میخواهند ،
در هوایی كه پر از رايحهی خواستن ست
آخرين حد شكفتن را
فرياد كنند...
#عمران_صلاحی
@arghavan59🥀
ناگهان دلم از دوستی او سرشار شد.
او را با ستایشی بیمرز دوست داشتم.
انگار که سالهای سال با هم فکر کرده بودیم، دوش به دوش هم جنگیده بودیم
و یک دهان ترانه خوانده بودیم…
#ناظم_حکمت
@arghavan59🥀
او را با ستایشی بیمرز دوست داشتم.
انگار که سالهای سال با هم فکر کرده بودیم، دوش به دوش هم جنگیده بودیم
و یک دهان ترانه خوانده بودیم…
#ناظم_حکمت
@arghavan59🥀
من مُهیاترینم
با دو دست بسته به سینه
مودب دریاها
تا کشته شوم به عین
من خضوع مطلقم
هم
به هر تکلم شین
قافا...!
خداوند تو را به خواب خنیاگران خوانده است
تو آخرینِ هرچه حروف!
می بوسمت به عین غش از قیام تش،
یا العطش!
#سیدعلی_صالحی
@arghavan59🥀
با دو دست بسته به سینه
مودب دریاها
تا کشته شوم به عین
من خضوع مطلقم
هم
به هر تکلم شین
قافا...!
خداوند تو را به خواب خنیاگران خوانده است
تو آخرینِ هرچه حروف!
می بوسمت به عین غش از قیام تش،
یا العطش!
#سیدعلی_صالحی
@arghavan59🥀