This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام و درود 😉✌️بازیابی عکس و فیلم های حذف شده ی گوشی....!!!!جهت دریافت نرم افزار وارد کانال تلگرامم بشید دانلودش کنید....!!!!
🕊 @Andishe_parvaz 🕊
🕊 @Andishe_parvaz 🕊
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ترکیبی معجزه آسا برای رفع دندان درد پس آن را تهیه وبسازید نگهداری ودر زمان درد دندان قرقره وراحت شوید
🕊 @Andishe_parvaz 🕊
🕊 @Andishe_parvaz 🕊
🔸کانت دین حقیقی را بر پایه اخلاق می دانست .
#کانت می گفت :
تعظیم خدا هرگاه به غلط درک شود به خرافات می انجامد .
و عشق به خدا هرگاه به غلط درک شود به تعصب می انجامد.
🕊 @Andishe_parvaz 🕊
#کانت می گفت :
تعظیم خدا هرگاه به غلط درک شود به خرافات می انجامد .
و عشق به خدا هرگاه به غلط درک شود به تعصب می انجامد.
🕊 @Andishe_parvaz 🕊
"برای اینکه خردمندانه زندگی کنید، نیازی نیست چیز زیادی بدانید، فقط دو قانون اصلی را برای شروع به خاطر داشته باشید:
بهتر است از گرسنگی بمیرید،
تا آنکه هر چیزی بخورید،
و بهتر است تنها باشید،
تا آنکه با هر کسی باشید ."
#عمر_خیام
🕊 @Andishe_parvaz 🕊
بهتر است از گرسنگی بمیرید،
تا آنکه هر چیزی بخورید،
و بهتر است تنها باشید،
تا آنکه با هر کسی باشید ."
#عمر_خیام
🕊 @Andishe_parvaz 🕊
❇️نقل داستانی در مورد انسانِ #بدون_مرکز_وجود
توسط اشو
با یك پروفسور در محوطه ی دانشگاه زندگی میكردم.
روزی به خانه آمد و بسیار ناراحت بود.
از او پرسیدم:
"موضوع چیست؟ "
او گفت، "تب دارم."
من مشغول مطالعه بودم و گفتم:
"برو و بخواب. این پتو را بگیر و استراحت كن."
او به رختخواب رفت، ولی پس از مدتی گفت:
"نه، من تب ندارم، من عصبانی هستم.
كسی به من توهین كرده و من نسبت به او خشونت و خشم زیادی احساس می کنم"
به او گفتم:
"پس چرا گفتی كه تب داری؟"
او گفت:
"من نمی توانستم این واقعیت را كه خشمگین هستم بپذیرم، ولی واقعاً خشمگین هستم. تب ندارم."
سپس او پتو را كنار زد و دورانداخت.
پس من گفتم:
"خوب، اگر عصبانی هستی،این بالش را بگیر. آن را بزن و با آن خشن باش. بگذار خشونتت تخلیه شود. و اگر بالش كافی نیست، من در دسترس هستم. میتوانی مرا بزنی، ولی بگذار این خشم از تو بیرون ریخته شود."
او خندید، ولی خنده ای كاذب بود كه روی لبانش رنگ باخته بود. خنده به چهره اش آمد و سپس ناپدید شد،
هرگز در او نفوذ نكرد.
این خنده هرگز از درونش نیامد، فقط لبخندی نقاشی شده بود. ولی همان خنده، حتی همان خنده ی دروغین نیز یك فاصله ایجاد كرد.
او گفت:
"نه واقعاً... من عصبانی نیستم. شخصی در برابر دیگران چیزی به من گفت و من بسیار خجالت كشیدم.
واقعاً موضوع همین بود."
پس به او گفتم:
تو ظرف نیم ساعت سه بار كلامت را در مورد احساست عوض كردی.
اول گفتی كه تب داری،
سپس گفتی كه عصبانی هستی و حالا میگویی كه عصبانی نیستی و فقط خجالت كشیده ای.
كدامیك حقیقت دارد؟
او گفت:
"درواقع، من خجالت زده ام."
گفتم:
"وقتی كه گفتی تب دارم نیز همین قدر مطمئن بودی.
وقتی كه گفتی عصبانی هستم،
بازهم بسیار یقین داشتی و حالا دراین مورد هم یقین داری!
آیا تو یك نفر هستی یا چند نفر؟
این اطمینان تا چه وقت طول خواهد كشید؟"
سپس او گفت:
"درواقع، من نمی دانم چه احساسی دارم.
هرچه هست، من نمی دانم. من فقط ناراحت و مختل هستم. چه آن را خشم بخوانی، چه خجالت و چه چیزی دیگر، من نمی دانم. و حالا وقتش نیست كه با من بحث كنی. مرا تنها بگذار.
تو اوضاع مرا فلسفی كردی. تو در مورد اصالت احساس و واقعیت آن بحث میكنی. و من حالم خیلی بد است."
این فقط مورد این شخص و یا افراد دیگر نیست:
این موقعیت تو است.
تو هیچگاه یقین نداری.
زیرا #یقین از #مركزیت داشتن می آید.
تو حتی در مورد خودت نیز یقین نداری.
وقتی كه در مورد خودت یقین نداری،
غیرممكن است كه در مورد دیگران بتوانی یقین داشته باشی. فقط یك ابهام و تیرگی وجود دارد، هیچ چیز قطعی نیست.
#شخصیت فقط یك فریب است.
زیرا تو یك شخص نیستی، تو اشخاص بسیاری هستی.
پس وقتی شخصی در تو صحبت میكند، این یك مركز موقت است.
لحظه ی بعد، شخص دیگری سخن میگوید.
باهر لحظه، باهر موقعیت ، تو احساس یقین میكنی و تو هرگز هشیار نمی گردی كه تو فقط یك میدان هستی
#اشو
🕊 @Andishe_parvaz 🕊
توسط اشو
با یك پروفسور در محوطه ی دانشگاه زندگی میكردم.
روزی به خانه آمد و بسیار ناراحت بود.
از او پرسیدم:
"موضوع چیست؟ "
او گفت، "تب دارم."
من مشغول مطالعه بودم و گفتم:
"برو و بخواب. این پتو را بگیر و استراحت كن."
او به رختخواب رفت، ولی پس از مدتی گفت:
"نه، من تب ندارم، من عصبانی هستم.
كسی به من توهین كرده و من نسبت به او خشونت و خشم زیادی احساس می کنم"
به او گفتم:
"پس چرا گفتی كه تب داری؟"
او گفت:
"من نمی توانستم این واقعیت را كه خشمگین هستم بپذیرم، ولی واقعاً خشمگین هستم. تب ندارم."
سپس او پتو را كنار زد و دورانداخت.
پس من گفتم:
"خوب، اگر عصبانی هستی،این بالش را بگیر. آن را بزن و با آن خشن باش. بگذار خشونتت تخلیه شود. و اگر بالش كافی نیست، من در دسترس هستم. میتوانی مرا بزنی، ولی بگذار این خشم از تو بیرون ریخته شود."
او خندید، ولی خنده ای كاذب بود كه روی لبانش رنگ باخته بود. خنده به چهره اش آمد و سپس ناپدید شد،
هرگز در او نفوذ نكرد.
این خنده هرگز از درونش نیامد، فقط لبخندی نقاشی شده بود. ولی همان خنده، حتی همان خنده ی دروغین نیز یك فاصله ایجاد كرد.
او گفت:
"نه واقعاً... من عصبانی نیستم. شخصی در برابر دیگران چیزی به من گفت و من بسیار خجالت كشیدم.
واقعاً موضوع همین بود."
پس به او گفتم:
تو ظرف نیم ساعت سه بار كلامت را در مورد احساست عوض كردی.
اول گفتی كه تب داری،
سپس گفتی كه عصبانی هستی و حالا میگویی كه عصبانی نیستی و فقط خجالت كشیده ای.
كدامیك حقیقت دارد؟
او گفت:
"درواقع، من خجالت زده ام."
گفتم:
"وقتی كه گفتی تب دارم نیز همین قدر مطمئن بودی.
وقتی كه گفتی عصبانی هستم،
بازهم بسیار یقین داشتی و حالا دراین مورد هم یقین داری!
آیا تو یك نفر هستی یا چند نفر؟
این اطمینان تا چه وقت طول خواهد كشید؟"
سپس او گفت:
"درواقع، من نمی دانم چه احساسی دارم.
هرچه هست، من نمی دانم. من فقط ناراحت و مختل هستم. چه آن را خشم بخوانی، چه خجالت و چه چیزی دیگر، من نمی دانم. و حالا وقتش نیست كه با من بحث كنی. مرا تنها بگذار.
تو اوضاع مرا فلسفی كردی. تو در مورد اصالت احساس و واقعیت آن بحث میكنی. و من حالم خیلی بد است."
این فقط مورد این شخص و یا افراد دیگر نیست:
این موقعیت تو است.
تو هیچگاه یقین نداری.
زیرا #یقین از #مركزیت داشتن می آید.
تو حتی در مورد خودت نیز یقین نداری.
وقتی كه در مورد خودت یقین نداری،
غیرممكن است كه در مورد دیگران بتوانی یقین داشته باشی. فقط یك ابهام و تیرگی وجود دارد، هیچ چیز قطعی نیست.
#شخصیت فقط یك فریب است.
زیرا تو یك شخص نیستی، تو اشخاص بسیاری هستی.
پس وقتی شخصی در تو صحبت میكند، این یك مركز موقت است.
لحظه ی بعد، شخص دیگری سخن میگوید.
باهر لحظه، باهر موقعیت ، تو احساس یقین میكنی و تو هرگز هشیار نمی گردی كه تو فقط یك میدان هستی
#اشو
🕊 @Andishe_parvaz 🕊
❇️دیندار احمق ۰۰۰
وقتی روستایی بهداشت و حمّام و مدرسه ندارد و تو به آنجا بروی و مسجد بسازی؛ تو یک دیندار احمقی!!!!
وقتی مردمی گرسنه و بیکار باشند و به نان شب محتاج و تو آنها را شب و روز نصیحت به تقوا و پرهیزکاری و قناعت کنی، تو یک دیندار احمقی !!!!
وقتی عدهای از دختران و زنان جامعه ما به سبب فقر اقتصادی یا فرهنگی، تن فروشی میکنند و تو اصلاً رگ غیرتت نمیجنبد، ولی اگر روسری آنان در خیابان کمی از سرشان عقب برود، رگ گردنت کلفت میشود و عَربده میکشی، تو یک دیندار احمقی !!!!
اگر مدارس ما در سیستان و بلوچستان ، کرمان ، خراسان جنوبی و هرمزگان بعد از گذشت ۴۳ سال از عمر انقلاب هنوز سرویس بهداشتی ندارد، وسیله سرمایش و گرمایش ندارد و حتی معلم ندارد ولی تو فقط به فکر فرستادن یک روحانی برای تبلیغ دین به آنجا هستی؛ تو یک دیندار احمقی!!!!
وقتی سنّ فحشا در دختران جامعه به ۱۳ سال رسیده و تو نگران نیستی و کاری نمیکنی، ولی ناراحت میشوی از اینکه دختران و زنان برای نگاه کردن مسابقه فوتبال به استادیوم بروند، تو یک دیندار احمقی!!!!
اگر به این همه حجم دزدی، اختلاس و رشوه و فساد اقتصادی در میانِ مسئولین ریز و درشت در این کشور، اعتراضی نمیکنی، ولی تحمّل آب بازی بچّههای نوجوان و جوان در پارکهای شهر را نداری و یا از برگزاری کنسرتِ موسیقی در شهرها غصه میخوری، واقعاً غصّه بخور چون تو یک دیندار احمقی!!!!!
اگر به کارگرانی که ۶ماه بیحقوق مانده و دانشجویان و معلّمان و هر کس دیگری که مشکلِ صنفی دارند اجازه یک فریاد یا اعتراض ساده را به بهانه تشویش اذهان عمومی یا تضعیف امنیّت ملّی نمیدهی، ولی به اعتراضات سیاسی و اجتماعی مردم انسوی دنیا حق میدهی و حمایت میکنی، تو یک دیندار احمقی
وقتی از ورشکسته شدن صنایع داخلی بخاطر تورم و گرانی دلار و قوانین دست و پا گیر گمرکی در ورود مواد اولیه صنایع بیخبری از طرف ِ دیگر میلیارد میلیارد ورود کالاهای قاچاق و اتومبیلهای لوکس در روز ِ روشن از مرزهای مجاز و گمرکات کشور تو را تحریک نمی کند؛ تو یک دیندار احمقی!!!!
اگر کودکان سرزمینمان در فقر وفلاکت غوطهور هستند و در سرما و گرما زیر کپرها و سیاه چادرها زندگی میکنند و تو به طلاکاری قبور امامان کمک میکنی، تو یک دیندار احمقی!!!!
یک لحظه تفکر بهتر از صد سال عبادت
✍ م.ترابیان
🕊 @Andishe_parvaz 🕊
وقتی روستایی بهداشت و حمّام و مدرسه ندارد و تو به آنجا بروی و مسجد بسازی؛ تو یک دیندار احمقی!!!!
وقتی مردمی گرسنه و بیکار باشند و به نان شب محتاج و تو آنها را شب و روز نصیحت به تقوا و پرهیزکاری و قناعت کنی، تو یک دیندار احمقی !!!!
وقتی عدهای از دختران و زنان جامعه ما به سبب فقر اقتصادی یا فرهنگی، تن فروشی میکنند و تو اصلاً رگ غیرتت نمیجنبد، ولی اگر روسری آنان در خیابان کمی از سرشان عقب برود، رگ گردنت کلفت میشود و عَربده میکشی، تو یک دیندار احمقی !!!!
اگر مدارس ما در سیستان و بلوچستان ، کرمان ، خراسان جنوبی و هرمزگان بعد از گذشت ۴۳ سال از عمر انقلاب هنوز سرویس بهداشتی ندارد، وسیله سرمایش و گرمایش ندارد و حتی معلم ندارد ولی تو فقط به فکر فرستادن یک روحانی برای تبلیغ دین به آنجا هستی؛ تو یک دیندار احمقی!!!!
وقتی سنّ فحشا در دختران جامعه به ۱۳ سال رسیده و تو نگران نیستی و کاری نمیکنی، ولی ناراحت میشوی از اینکه دختران و زنان برای نگاه کردن مسابقه فوتبال به استادیوم بروند، تو یک دیندار احمقی!!!!
اگر به این همه حجم دزدی، اختلاس و رشوه و فساد اقتصادی در میانِ مسئولین ریز و درشت در این کشور، اعتراضی نمیکنی، ولی تحمّل آب بازی بچّههای نوجوان و جوان در پارکهای شهر را نداری و یا از برگزاری کنسرتِ موسیقی در شهرها غصه میخوری، واقعاً غصّه بخور چون تو یک دیندار احمقی!!!!!
اگر به کارگرانی که ۶ماه بیحقوق مانده و دانشجویان و معلّمان و هر کس دیگری که مشکلِ صنفی دارند اجازه یک فریاد یا اعتراض ساده را به بهانه تشویش اذهان عمومی یا تضعیف امنیّت ملّی نمیدهی، ولی به اعتراضات سیاسی و اجتماعی مردم انسوی دنیا حق میدهی و حمایت میکنی، تو یک دیندار احمقی
وقتی از ورشکسته شدن صنایع داخلی بخاطر تورم و گرانی دلار و قوانین دست و پا گیر گمرکی در ورود مواد اولیه صنایع بیخبری از طرف ِ دیگر میلیارد میلیارد ورود کالاهای قاچاق و اتومبیلهای لوکس در روز ِ روشن از مرزهای مجاز و گمرکات کشور تو را تحریک نمی کند؛ تو یک دیندار احمقی!!!!
اگر کودکان سرزمینمان در فقر وفلاکت غوطهور هستند و در سرما و گرما زیر کپرها و سیاه چادرها زندگی میکنند و تو به طلاکاری قبور امامان کمک میکنی، تو یک دیندار احمقی!!!!
یک لحظه تفکر بهتر از صد سال عبادت
✍ م.ترابیان
🕊 @Andishe_parvaz 🕊
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیرمرد رانندە، مسافرش کە دختربچەای بودە را میدزدە. میگە چون سیگار میکشیدە و حجابش مناسب نبودە. پنجاه روز در خونەاش زندانیش کردە و سپس دختربچە را کشتە.
درپایان شکرگزارە کە شهامت این جنایت رو بهش دادە شدە..
🕊 @Andishe_parvaz 🕊
درپایان شکرگزارە کە شهامت این جنایت رو بهش دادە شدە..
🕊 @Andishe_parvaz 🕊
زندگی آکنده از مشکلات است، اما از زندگی متنفر نشوید. زندگی فرصتی برای یادگیری و رشد است. درس هایی وجود دارد که شما باید بیاموزید و خردتان را پرورش دهید. اگر این درس ها را به طور عمیق نیاموزید، باید به آن ها بازگردید تا یاد بگیرید. اگر نگرش و دیدگاه درستی داشته باشید، مشکلات شما بسیار با معنا خواهند شد. شما باید به دیگران کمک کنید تا زندگی پرمعنایی داشته باشند. برای کمک به شما هم افرادی وجود دارند. ما باید نوعی رابطه کاربردی با هم داشته باشیم. ما به همدیگر کمک می کنیم.
بنابراین، خواهش میکنم فکر نکنید همه این مشکلات بی معنی هستند. ما نمی توانیم مشکلات را دور بزنیم؛ بلکه باید از میان شان بگذریم.
زندگی هیچ گاه بی نقص نیست. بهتر است از زندگی انتظار کمال نداشته باشید. من کامل نیستم، هیچ گاه کامل نخواهم بود و چنین انتظاری هم ندارم.
#سایادو_او_جتیکا
#برف در تابستان
#ص 95 و 96
🕊 @Andishe_parvaz 🕊
بنابراین، خواهش میکنم فکر نکنید همه این مشکلات بی معنی هستند. ما نمی توانیم مشکلات را دور بزنیم؛ بلکه باید از میان شان بگذریم.
زندگی هیچ گاه بی نقص نیست. بهتر است از زندگی انتظار کمال نداشته باشید. من کامل نیستم، هیچ گاه کامل نخواهم بود و چنین انتظاری هم ندارم.
#سایادو_او_جتیکا
#برف در تابستان
#ص 95 و 96
🕊 @Andishe_parvaz 🕊
❇️مملکتی که در آن گریه فروش محترم است!
از همه عجیبتر یک طبقه از مردم ایران هستند که پیشه ایشان گریاندن مردم بدبخت است و از این حرفه کسب ثروت میکنند. این فقره در تمام دنیا و در تاریخ جهان منحصر به فرد است که عدهای یک قوم بدبختی را به واسطه هزاران وعده و وعید مجبور به ناله و زاری میکنند و آن ملت بیچاره نیز غصه خوردن و رنج کشیدن خود را از باب سعادت خودشان بدانند. این گونه پرورش یافتن مردم به گریه و ناله اثرات شوم بسیار ناگواری در حالت اجتماعی ما گذاشته است.
چهره های مردم پرچین و چروک و غمگین است. موسیقی ملت ما حزن انگیز و پر از امان و داد است. نطق های سیاسی و مهیج به جای تشویق و دست زدن و هورا کشیدن منجر به گریه عمومی میشود. مملکتی که در آن گریه و زاری آبرومند و گریه فروشها محترم و بالعکس خنده جلف و سبک بوده و اهل طرب و شادی منفور و کم قدر هستند. چنین مملکتی به مشکلات بسیاری مبتلا خواهد شد.
#مأخذ
#مجله کاوه، شماره 45. 15 اکتبر 1920 میلادی
🕊 @Andishe_parvaz 🕊
از همه عجیبتر یک طبقه از مردم ایران هستند که پیشه ایشان گریاندن مردم بدبخت است و از این حرفه کسب ثروت میکنند. این فقره در تمام دنیا و در تاریخ جهان منحصر به فرد است که عدهای یک قوم بدبختی را به واسطه هزاران وعده و وعید مجبور به ناله و زاری میکنند و آن ملت بیچاره نیز غصه خوردن و رنج کشیدن خود را از باب سعادت خودشان بدانند. این گونه پرورش یافتن مردم به گریه و ناله اثرات شوم بسیار ناگواری در حالت اجتماعی ما گذاشته است.
چهره های مردم پرچین و چروک و غمگین است. موسیقی ملت ما حزن انگیز و پر از امان و داد است. نطق های سیاسی و مهیج به جای تشویق و دست زدن و هورا کشیدن منجر به گریه عمومی میشود. مملکتی که در آن گریه و زاری آبرومند و گریه فروشها محترم و بالعکس خنده جلف و سبک بوده و اهل طرب و شادی منفور و کم قدر هستند. چنین مملکتی به مشکلات بسیاری مبتلا خواهد شد.
#مأخذ
#مجله کاوه، شماره 45. 15 اکتبر 1920 میلادی
🕊 @Andishe_parvaz 🕊