Telegram Group Search
🗞بازتاب


نشست علمی ضرورت تدوین قانون سلامت روان

به همت

انجمن حقوق شناسی
خانه اندیشمندان علوم انسانی


یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

با سخنرانی
دکتر مهدی نصر اصفهانی
دکتر احمد حاجبی
دکتر تهمورث بشیریه
کاوه قادری

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🗞 ادامه‌ی یادداشت #دکتر_امیرحسین_جلالی‌ندوشن

و در مورد آموزش‌وپرورش یک نکته مهم وجود دارد و آن این است که این سیستم بزرگ و مهم به دلایل مختلفی‌ درهایش را بسته و محققان در دو حوزه روانشناختی و اجتماعی دست‌کم، امکان ورود به آن را ندارند. هر چند در سال‌های اخیر گشایش‌هایی دیده شده اما به هر حال، درها کاملا باز نیست. آموزش و پرورش البته ادعا دارد که سیستم‌های دانشگاهی پژوهشی ویژه‌ی خود را دارد. اما به باور من هیچ سیستمی نمی‌تواند ادعا کند که بدون تکیه بر نهادهای دانشگاهی و جامعه‌ی مستقل علمی می‌تواند دست به خود-ارزیابی بزند یا برای بهبود و اصلاح خود اقدام جامعی انجام دهد.
نباید این را هم منکر شد که نهاد دانشگاه در ایران سال‌هاست که از جامعه و از واقعیت‌های اجتماعی به میزان زیادی گسسته است و نمی‌تواند دستاوردهای محدود علمی خود را به کالای مورد مصرف جامعه از جمله در بخش آموزش تبدیل کند.

با همه‌ی این‌ها به نظر من نباید از فضایی که در توییتر یا در رسانه‌ها ایجاد می‌شود هراسید. کما اینکه بازنمایی درمانگر در این سریال هرچند کج و معوج است اما بحث‌هایی را دامن زد که تاکنون صورت نگرفته بود و می‌توان امیدوار بود که با تداوم این بحث‌ها، دانش جامعه ارتقا یابد.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 درنگ

#دکتر_فاطمه_کاظمی_خالدی. دستیار روان‌‌پزشکی

در باب ابهامی چون تراپیست
نکته‌ی کوچکی در مورد افعی تهران

يك درمانگر ممكن است از اصول اخلاق حرفه‌ای عدول و از مرزها عبور كند. مساله بر سر اين نيست كه چرا يك عمل غير اخلاقی و غيرحرفه‌ای در سريالی به نمايش درآمده است.
در جامعه‌ی ايرانی كه فرهنگ روان‌درمانی كم كم جای خود را باز می‌كند، تراپيست به گواه فضای رسانه‌های اجتماعی معنا و مفهوم مبهمی دارد، مرزهای اخلاقی شناخته‌شده نيست و حتی عبور نكردن از مرزها ممكن است به معنی بی‌اهميت شمردن بيمار باشد. از اين جهت به نمايش درآوردن فضای روان‌درماني در سريالی پربيننده كه فرد مراجعه كننده در داستان از قضا "انتلكچوال" است می‌تواند حساسيت‌برانگيز باشد.
درمانگر زن بعد از بروز انتقال و انتقال متقابل مثبت، ژستی اخلاق‌مدار به خود می‌گيرد و می‌گويد "به نظرم فعلا بايد درمانتو ادامه بدی" يا " من يا بايد تراپيستت باشم يا پارتنرت..." و يا " می‌تونيم كمی خط قرمزها رو خم كنيم"؛ و حتي به طور ضمنی به خطای حرفه‌ای در داستان اشاره نمی‌شود.
در اغلب موارد وقتی در شغل ديگری خطای حرفه‌ای به نمايش گذاشته می‌شود اين موضوع برای عموم مردم قابل تشخيص است اما با توجه به نو ظهور بودن رواج روان‌درمانی در ميان ايرانيان ممكن است چنين چيزی (در صورت تداوم داستان به همين شكل) با غفلت مواجه شود.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🗞 یاسپرس در #تجربه‌های_روان‌پزشکانه

#دکتر_فربد_فدائی. روان‌‌پزشک

روان‌پزشک فیلسوف

کارل یاسپرس، متولد ۱۸۸۳ در آلمان، و متوفی در ۱۹۶۹ در بازل سوئیس، شخصیتی برجسته در جهان اندیشه قرن بیستم است. ابتدا حقوق خواند، سپس به تحصیل پزشکی پرداخت و پیشه خود را به عنوان روان‌پزشک در کلینیک دانشگاه هایدلبرگ همراه با فرانتز نیسل و هانس گروله آغاز کرد. نخستین ویراست کتاب روان- آسیب‌شناسی عمومی در ۱۹۱۳ منتشر شد. در ۱۹۱۶ به عنوان استاد روان شناسی و در ۱۹۲۱ به عنوان استاد فلسفه دانشگاه هایدلبرگ منصوب شد. در ۱۹۳۷ از کرسی دانشگاهی معزول و از سخنرانی و نشر آثار خود به علت ضدیت آشکار با رژیم نازی منع شد. او از ۱۹۴۸ تا زمان مرگ استاد فلسفه دانشگاه بازل بود.
ما روان‌پزشکان یاسپرس را به عنوان متخصص روان‌پزشکی و به ویژه آفریننده کتاب ارزشمند "روان- آسیب شناسی عمومی" می‌شناسیم که آن را مهمترین کتاب روان‌پزشکی در قرن بیستم دانسته‌اند. در عین حال شهرت یاسپرس میان عموم مردم و نیز صاحبنظران غیر روان‌پزشک در آثار فلسفی و اجتماعی اوست و بسیاری، او را به عنوان فیلسوف می‌شناسند، از این رو لازم است درباره یاسپرس به عنوان فیلسوف نیز توضیح مختصری داده شود.
اگر بتوان دو وجه عمده برای یاسپرس قائل شد، یکی از آنها پدیدارشناسی و دیگری هستی‌گرایی و عقیده بر اصالت وجود است که از قضا، خود یاسپرس می‌گوید به هیچ یک از این دو مکتب وابستگی ندارد. پدیدارشناسی می‌گوید جهانی واقعی بیرون از ذهن ما وجود دارد اما ما نمی‌توانیم به کل آن پی ببریم و تنها از طریق پدیدارها، یعنی تاثیری که آن جهان بر ذهن ما می‌گذارد می‌توانیم تا حدودی آن را دریابیم. این موضوع نه فقط در فلسفه، بلکه در قلمرو روان‌پزشکی و روان‌شناسی نیز حائز اهمیت فراوان است.
در مورد هستی‌گرایی( اگزیستانسیالیسم) باید گفت که یک مکتب فکری واحد نیست بلکه دیدگاه یا رویکردی است که با صورت‌های گوناگون توسط پیروان خود ارائه یا فهمیده می‌شود. اما آنچه بین کسانی که به عنوان اگزیستانسیالیست خوانده می‌شوند مشترک است این است که انسان تنها زمانی می‌تواند وجود انسانی اصیل خود را بشناسد که مشخصا به عنوان موجودی مستقل در موقعیتی ویژه درگیر شود و انتخاب کند. یاسپرس این موقعیت‌ها را " موقعیت‌های مرزی" نام نهاده است.
کارل یاسپرس پس از سورن کی‌یرکه‌گور، شاخص‌ترین فرد در میان فیلسوفان اگزیستانسیالیست الهی است که به خداوند معتقدند و برای رابطه انسان به خدا اهمیت ویژه‌ای قائلند، گرچه یاسپرس بسیار از اوقات از خداوند به عنوان متعالی یا تعادلی یاد می‌کند. گفته‌اند که مسئله اصلی فلسفه یاسپرس رابطه هستی انسانی و متعالی است. هستی انسانی از نظر یاسپرس چیزی نهفته در ذات ماست که اصل و حقیقت ما را تشکیل می‌دهد. وجوه دیگر وجود انسانی، یعنی وجود تجربی یا “دازاین” آگاهی کلی و روح همگی در جهان ظاهر می‌شوند
و از نظر علمی واقعیاتی قابل پژوهش هستند. اما هستی انسانی هیچگاه موضوع و مُتعَلَق معرفت علمی قرار نمی‌گیرد. در اگزیستانسیالیسم از هستی انسان و وجود این واقعیت سخن گفته می‌شود اما هستی انسانی یک مفهوم نیست بلکه نشانه‌ای است که به ورای همه عینیت‌ها اشاره می‌کند. به گفته یاسپرس: من نمی‌توانم هستی انسانی را بشناسم فقط می‌توانم آن را در آزادی عمل تجربه کنم.

یاسپرس به عنوان روان‌پزشک

آثار هنری، فلسفی و علمی از زندگی آفریننده آنها جدا نیست. اگر بخواهیم فهم بهتری از این آثار داشته باشیم، باید زندگی آفرینندگان آنها را بشناسیم. نه فقط یک زندگی پرماجرا و متنوع، بلکه گاهی یک زندگی آرام و به دور از هیاهو می‌تواند منبع خلاقیت باشد. در مورد کارل یاسپرس هر دو جنبه صادق است و افزون بر آن نقش محیط علمی و فرهنگی آلمان در آغاز قرن بیستم اهمیت دارد. بیماری تنفسی که مدتی طولانی گریبانگیر او بود و باعث دور ماندنش از زندگی معمول افراد شد، همراه با زمینه مشوق علم، هنر و فلسفه در فضای اجتماعی آلمان سبب شد که از فرصت کافی برای مطالعه و ژرف‌اندیشی درباره موضوعات پزشکی و فلسفی برخوردار شود. از یاد نبریم که در آلمان انتهای قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم، در زیر سطح با ظاهر آرام و محافظه‌کار اجتماعی آن، ژرف‌ترین و چالش‌برانگیزنده‌ترین مباحث فکری جریان داشت که بعدها هریک منشا جریانات موثر و نافذ در سطح جهان شد. مارکس، انگلس، نیچه، فروید، آینشتاین، پلانک، اشپنگلر، واگنر، هایدگر، هوسرل، هیتلر، روزنبرگ و ارنست هکل هر یک بخشی از این جریانات فکری بودند که بعدها تبدیل به سیلاب‌هایی بنیاد افکن شدند.
بیماری درازمدت تنفسی یاسپرس او را از دیدن تعداد کثیر بیماران برای درمان آنان معاف کرد و در مقابل به او فرصت داد شمار کمتری از بیماران را، اما با دقت و فراغت بیشتر ببیند و ارزیابی کند و به امر آموزش و پژوهش بپردازد.

📎 پایان بخش یک از چهار. لطفا ورق بزنید

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🗞 روان‌‌پزشک فیلسوف. سه

پذیرش اولیه "روان- آسیب‌شناسی عمومی" در ایالات متحده آمریکا اندک و زمان آن نامناسب بود. جالب است بدانیم یاسپرس در قلمرو فلسفه به وسیله هانا آرنت با موفقیت در دهه‌ی ۱۹۳۰ در ایالات متحده معرفی شده بود و پس از جنگ جهانی دوم عقاید بنیادی او به عنوان فیلسوف مورد توجه و شناسایی بیشتر و رو به فزونی  قرار گرفت. پس از آن نیز انتشارات متعددی مرتبط با کار یاسپرس به عنوان فیلسوف انجام شده است اما آثار مرتبط با "روان- آسیب‌شناسی عمومی" او به نسبت اندک بوده است. هی ونز در سال ۱۹۶۷ مقاله ای جالب درباره کارل یاسپرس و روان‌پزشکی آمریکایی منتشر کرد. او در مقاله‌ی خود تاکید دارد که یاسپرس به میزان زیادی بر رشد پدیدارشناسی، مفهوم فرایند و تحلیل هستی‌گرایانه تاثیر داشته است. نویسنده، رشد اندیشه‌ی یاسپرس را ورای اندیشه‌ی امیل کرپلین و رابطه‌ی آن را با روان‌پزشکی محتوا، روان‌شناسی"من" و روان‌درمانی‌های گوناگون بازبینی می‌کند. مک هیو در سال ۱۹۹۷ مقدمه خود را به نشر انگلیسی "روان- آسیب‌شناسی عمومی" منضم کرد. به باور مک هیو، روش پدیدار- شناختی یاسپرس به ظرفیت انسان برای بیان خود وابسته است، یعنی وسیله‌ای برای انتقال تجارب یک فرد به دیگری. این ظرفیت، توصیف محتوای اذهان خود برای بیماران و گوش فرادادن به این توصیف‌ها را برای ورود به زندگی ذهنی این بیماران ممکن می‌کند.
توجه به یاسپرس و روان- آسیب شناسی عمومی او به تدریج در طول زمان افزایش یافت. در"کتاب جامع روان‌پزشکی" به ویراستاری بی.جی.سادوک، ویرجینیا آ.سادوک وپی.رویز، در چند بخش به کارل یاسپرس و "روان- آسیب‌شناسی عمومی" او اشاره رفته است. از جمله در فصل طبقه‌بندی در روان‌پزشکی و تحت عنوان "روان- آسیب‌شناسی کلاسیک اروپایی" نوشته است: "در قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، افراد شاخص روان- آسیب‌شناسی کلاسیک اروپایی عبارت بودند از: امیل کرپلین با رویکرد توصیفی خود، کارل ورنیکه، هوادار عمده رویکرد زیست‌شناختی، و کارل یاسپرس که رویکرد پدیدار- شناختی خود را در ارزیابی و تشخیص روان‌پزشکی به کار می‌برد. در همان دوره، روان‌پزشکی آمریکای شمالی پیروی رهبری روان‌پزشکی اروپایی بود، اما به طور عمده بر خط کرپلینی متمرکز بود."
در فصل طبقه‌بندی در روان‌پزشکی و تحت عنوان RDOC بیش از یکصد سال پس از روان آسیب‌شناسی عمومی، چنین آمده است: "ورنیکه معتقد بود همه‌ی نابسامانی‌های روانی در واقع نابسامانی‌های مغزی هستند. به نظر می‌رسد این اعتقاد زمینه و بافتار سامانه‌های تشخیصی نوین همچون RDOC (معیارهای قلمرو پژوهش) باشد که به این ترتیب می‌توان آن را ورنیکه‌ای نامید." "فرض عمده کرپلین این بود که بهتر است همه نابسامانی‌های روان‌پزشکی از نمونه‌ی پزشکی بیماری پیروی کند. طبقه‌بندی آمریکایی پس از DSM-III به صورتی واحد کرپلینی شد، که بر روان- آسیب‌شناسی توصیفی و پیروی از رویکرد نمونه پزشکی بیماری‌ها تاکید داشت." یاسپرس که در سال ۱۹۱۳ کتاب روان- آسیب‌شناسی عمومی خود را منتشر کرد معتقد بود که "روان‌پزشکی، نظام دوگانه‌ای است که باید روش‌های علوم طبیعی و اجتماعی را ترکیب کند." این رویکرد میانه که در برگیرنده یک زمینه اجتماعی است، در بریتانیا تاثیر عمده‌ای داشت اما در آغاز در ایالات متحده آمریکا تاثیر نگذاشت. از هواداران این رویکرد پروفسور جان وینگ در بیمارستان مازلی لندن بود که PSE را ابداع کرد که ابزاری نیمه‌ساختارمند غنی از نظر پدیدارشناسی بالینی است که توصیف‌های مشروح نشانه‌ای و نشانگانی را با ابزارهای کاوشی ظریف فراهم می‌کند که البته مستلزم آموزش چشمگیر و مهارت بالینی است. متن نوین PSE موسوم به "ارزیابی بالینی ساختارمند در پی- روان‌پزشکی، معاینه وضعیت جاری" به وسیله گروه‌های معدودی از پژوهشگران در تمام کره زمین از جمله چند پایگاه در ایالات متحده مورد استفاده قرار می‌گیرد.
این رویکرد به گردآوری داده‌ های بالینی غنی( پدیدارشناسی بالینی) که تاثیرات اجتماعی و محیطی را افزون بر زیست شناسی به شمار بیاورد تاکید دارد.
تصور بر این است که سامانه‌های زیست‌شناختی به میزان زیاد مرتبط با محیط تعامل می‌کند و تاثیرات اجتماعی می‌تواند اختلالات زیست‌شناختی را به وجود بیاورد یا تشدید کند. این رویکرد فراگیر در تشخیص روان‌پزشکی، متاسفانه در طبقه بندی‌های نوین متروک شده است. افزون بر این، بررسی‌های بالینی و همه‌گیر شناختی در برگیرنده پرسش‌نامه‌هایی است که اغلب بوسیله مصاحبه‌گران غیرحرفه‌ای انجام می‌گیرد و شامل ابزار های مختصر یا خلاصه شده برای درجه‌بندی روان- آسیب‌شناسی است. این امر منجر به ارزیابی‌های بالینی نسبتاً خشک و ضعیف می‌شود.

🗞 پایان بخش سوم از چهار. لطفاً ورق بزنید

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه .
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
یاسپرس،
و
روان‌‌پزشکی دنیا کجاست
و
ما کجای کاریم


در

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
◼️ سر سلامتی

سرور ارجمند و استاد گرانقدر جناب دکتر پرویز مظاهری

با آرزوی آرامش برای روح بلند مادر، سلامت شما و بستگان را از خداوند خواهانیم. ما را شریک اندوه خود بدانید.

تحریریه
#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 معرفی یک بازی

#دکتر_فروغ_مدرس‌نیا. روان‌‌پزشک

Hellblade II: Senua's Saga

بعد از  هفت سال، نسخه‌ی دوم بازی  «تیغه جهنم» منتشر شد، که همانند نسخه اول خود، به شدت بر جنبه‌های روان‌شناختی تمرکز دارد. این بازی تلاش می‌کند تا تجربه‌ای عمیق و واقع‌گرایانه از مشکلات روان‌پزشکی، به ویژه روان‌پریشی، به بازیکنان ارائه دهد. شخصیت اصلی، سنوئا با توهمات و صداهایی در ذهن خود مواجه است که بازتاب‌دهنده تجربیات افراد مبتلا به بیماری‌های مشابه است.

تیم سازنده، Ninja Theory، با همکاری متخصصان روان‌‌پزشک و افرادی که از این مشکلات رنج می‌برند، تلاش کرده تا این تجربیات را با دقت و حساسیت به تصویر بکشد. مشاور اصلی این بازی، دکتر پاوول فلچر، روان‌پزشک و استاد نوروساینس در دانشگاه کمبریج است. این بازی به افزایش آگاهی و درک عمومی از این گونه مشکلات کمک می‌کند و به بازیکنان این امکان را می‌دهد که به طور عمیق‌تری با چالش‌های ذهنی سنوئا همدلی کنند.

از نظر فنی و گرافیکی بازی به شکل قابل ملاحظه‌ای پیشرفت کرده و امتیاز های بالایی گرفته است.  تیم سازنده به صداگذاری و موسیقی بازی توجه ویژه‌ای داشته و از تکنیک‌های پیشرفته صداگذاری سه‌بعدی برای ایجاد تجربه‌ای واقع‌گرایانه‌تر استفاده کرده است. این بازی برای کامپیوتر و کنسول ایکس‌باکس ساخته شده است.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
فرصتی بی‌نظیر
برای
خواندن
و درکی دگرگون از ادبیات ایران و جهان

در کنار حسین سناپور
💡رمان نویس کاربلد و شناخته شده ایرانی
💡مدرس داستان نویسی


این دوره به کافکا ختم نمی‌شود. برای آگاهی از دوره‌های آتی کانال تلگرام همراه را دنبال کنید.

https://www.tg-me.com/Hamrahins
#همراه
#چهره‌ها
#داستان‌نویسی
#سناپور
🗞 درنگ

#دکتر_افشین_احمدوند. روان‌‌پزشک


یک مالیات جدید ولی شاید سودمند!

 یکی از همین روزها خانم نسبتاً جوانی در لابلای حرف‌هایش خیلی راحت و صریح گفت: « پدرم رو بردیم بیمارستان، او را کشتند!» 
اگر با فرهنگ این سرزمین آشنا نبودم، لابد با شنیدن این جمله باید بی‌درنگ خواستار پیگیری قضایی موضوع می‌شدم ولی می‌دانم که واقعیت در غالب موارد این نیست.
  این جمله را بارها و بارها از مراجعان، دوستان و حتی بستگان خودم در رابطه با عزیزان از دست رفته‌شان، شنیده‌ام.
خیلی از اوقات مردم به‌طور قاطع و با اطمینان کامل حتی نام دکتر یا پرستار قاتل را همه‌جا  می‌گویند!
جالب اینجاست که این موضوع ربطی به سواد و تحصیلات هم ندارد و در همه گروه‌ها و طبقات اجتماعی و حتی با کمال تعجب از خود پزشکان هم شنیده می‌شود! 
.
نباید از کنار این موضوع به‌سادگی گذشت گفتن این جمله آن هم به میزان زیاد توسط مردم به همه آحاد جامعه آسیب می‌رساند و نتیجه خوبی حتی برای گوینده هم نخواهد داشت و  منشأ درگیری، استهلاک، احساس گناه، از بین رفتن اعتماد و حتی حوادث ناگواری ممکن است بشود.
البته  قصور پزشکی هم یک واقعیت است و گاهی رخ می‌دهد  ولی در خیلی از مواردی که خودم موضوع مرگ یک بیمار را بررسی کرده‌ام به این نتیجه رسیده‌ام که دکتر، پرستار و کلا تیم درمان همه تلاش خود را کرده‌اند اما بستگان بدون هیچ‌گونه مدرک و یا بررسی دقیقی،  روی فرضیه قتل عزیز از دست رفته‌شان پافشاری می‌کنند.
البته به هرحال به‌عنوان بیمار باید مراقب هم بود چون کسی که جان می‌ببخشد می تواند جان هم بستاند!
در پایان به دولت فخیمه که برای گرفتن انواع و اقسام مالیات تلاش زیادی می‌کند ، پیشنهاد می‌کنم برای رشد تفکر و استدلال در جامعه یک مالیات جدید در ردیف بودجه کشور بگنجاند:
«مالیات بر سخنان بی‌دلیل!»

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
2024/06/01 16:05:38
Back to Top
HTML Embed Code: