Forwarded from آيـنـہ | Aaayenehh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دلم گرفته بود.
میدانستم خانهاش جلسات روضه است.
مراسم میگرفت.
با همه فشارها و ترسها مراسم میگرفت.
وارد خانه که شدم.
صدای نجوای یاحسین (ع) بلند شده بود.
گریه کردم. گریه بر حسین حال غریبی دارد.
گریه میکنی.
خیلی خیلی گریه میکنی ولی بعد گریه حالت بد نیست!
اصلا انگار حسین نیامده با اشک حالت را بگیرید.
آمده حالت خوب شود.
روی دیوار خانه کاهگلی مرد حدیثی بود!
قال صادق (ع):
گریه کن بر او، شبیه مادری که فرزند از دست داده...
به چهرهها نگاه کردم. به نجوایشان گوش کردم.
آن قول، قول معلم ما بود...
معلمی که سالهاست کنارمان نیست
ولی قولش هست.
او نجوای حسین (ع) را یادمان داد.
او یادمان داد کجا حالمان خوب شود.
سلام بر حسین را با جمع گفتم و نشستم
به گرفتگی دلم شروع کردم به گریه و آخرش،
میان غمهای حسین غمهایم گم شد.
تازه فهمیدم
حتی برای مادر جوان مرده هم،
روضه حسین (ع) چه شفایی دارد.
این گریه غمهای ما را میان غمهای خودش گم میکند.
معلم ما؛
رییس مذهب ما
معلم عاشقانهترین نجوای ما بود...
#معلم #امام_صادق #نجوا #یاحسین (ع) #یا_جعفر_بن_محمد (ع) #یاصادق (ع)
✍️🏻ب.نظری منش #رد_قلم
@Aaayenehh
میدانستم خانهاش جلسات روضه است.
مراسم میگرفت.
با همه فشارها و ترسها مراسم میگرفت.
وارد خانه که شدم.
صدای نجوای یاحسین (ع) بلند شده بود.
گریه کردم. گریه بر حسین حال غریبی دارد.
گریه میکنی.
خیلی خیلی گریه میکنی ولی بعد گریه حالت بد نیست!
اصلا انگار حسین نیامده با اشک حالت را بگیرید.
آمده حالت خوب شود.
روی دیوار خانه کاهگلی مرد حدیثی بود!
قال صادق (ع):
گریه کن بر او، شبیه مادری که فرزند از دست داده...
به چهرهها نگاه کردم. به نجوایشان گوش کردم.
آن قول، قول معلم ما بود...
معلمی که سالهاست کنارمان نیست
ولی قولش هست.
او نجوای حسین (ع) را یادمان داد.
او یادمان داد کجا حالمان خوب شود.
سلام بر حسین را با جمع گفتم و نشستم
به گرفتگی دلم شروع کردم به گریه و آخرش،
میان غمهای حسین غمهایم گم شد.
تازه فهمیدم
حتی برای مادر جوان مرده هم،
روضه حسین (ع) چه شفایی دارد.
این گریه غمهای ما را میان غمهای خودش گم میکند.
معلم ما؛
رییس مذهب ما
معلم عاشقانهترین نجوای ما بود...
#معلم #امام_صادق #نجوا #یاحسین (ع) #یا_جعفر_بن_محمد (ع) #یاصادق (ع)
✍️🏻ب.نظری منش #رد_قلم
@Aaayenehh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما را اینگونه نبین جانم
روزی در آغوشمان آرامشی بود که وسعت هزاران دریا داشت، علمی بود که صدها مجلد داشت.
ما در تنور میرفتیم به حکم عشق ابراهیم وار خارج میشدیم.
ما که با عشق حر میشدیم.
ابوذر میشدیم
سلمان میشدیم
مسلمان میشدیم...
ما را اینگونه نبین،
ما راه خانه پدری را گم کرده ایم!
ما را ببین به چشم بچه بازیگوشی که گم شده و ترسیده!
ما را ببین به چشم کودکی دلتنگ برای پدر!
ما را اینگونه نبین
ما پدری داریم که شبیهش نیستیم!
ولی دلمان عجیب برایش تنگ شده...
ما پدری داریم که دعایش نمیکنیم
ولی عجیب دعایمان میکند.
ما را ببین
در غروب جمعه هایمان
در سکوت پر حسرتمان
در نجوای شبانه پدر غریبمان
در قنوت مادرش
و در لحظه آخر وداع جدش
آن گاه که فرمود
یا وَلَدی بَلِّغْ شیعَتی عَنِّیَ السَّلامَ
و علیک السلامی که قرنهاست با بغض فرو خورده ایم...
#غروب #جمعه #غروب_جمعه #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #الهی_عظم_البلا #انتظار
@rade_ghalam
روزی در آغوشمان آرامشی بود که وسعت هزاران دریا داشت، علمی بود که صدها مجلد داشت.
ما در تنور میرفتیم به حکم عشق ابراهیم وار خارج میشدیم.
ما که با عشق حر میشدیم.
ابوذر میشدیم
سلمان میشدیم
مسلمان میشدیم...
ما را اینگونه نبین،
ما راه خانه پدری را گم کرده ایم!
ما را ببین به چشم بچه بازیگوشی که گم شده و ترسیده!
ما را ببین به چشم کودکی دلتنگ برای پدر!
ما را اینگونه نبین
ما پدری داریم که شبیهش نیستیم!
ولی دلمان عجیب برایش تنگ شده...
ما پدری داریم که دعایش نمیکنیم
ولی عجیب دعایمان میکند.
ما را ببین
در غروب جمعه هایمان
در سکوت پر حسرتمان
در نجوای شبانه پدر غریبمان
در قنوت مادرش
و در لحظه آخر وداع جدش
آن گاه که فرمود
یا وَلَدی بَلِّغْ شیعَتی عَنِّیَ السَّلامَ
و علیک السلامی که قرنهاست با بغض فرو خورده ایم...
#غروب #جمعه #غروب_جمعه #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #الهی_عظم_البلا #انتظار
@rade_ghalam
✒رد_ قلم
ما را اینگونه نبین جانم روزی در آغوشمان آرامشی بود که وسعت هزاران دریا داشت، علمی بود که صدها مجلد داشت. ما در تنور میرفتیم به حکم عشق ابراهیم وار خارج میشدیم. ما که با عشق حر میشدیم. ابوذر میشدیم سلمان میشدیم مسلمان میشدیم... ما را اینگونه نبین،…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ادیتی دیگر ✨
Forwarded from ✒رد_ قلم
کنج آن صحن و آن رواقِ تو بود
اولین بار، که آسمان خندید.
یک طلایی، شبیه یک خورشید
چشم او، این ستاره را میدید.
کودکی که غرق بازی بود
بعد از آن شب،
منجمی میکرد.
در خیالش ستاره باران بود.
با خیال تو عاشقی میکرد.
قد کشید و خیالش ابری شد.
از ستاره چه دور بود حالا.
کودکی رفت. او جوانی شد،
غرق تنهاییش در این دنیا.
هر زمانی که کنج تصویری،
ساعت هشت، وقت خورشید است.
قلب آن بی نوای دلتنگت
پشت ابری سیاه و سنگین است.
آن نگاهی که محو تو بوده،
حال خسته و بی پناه اینجاست
تشنه از راه، مانده در بیراه،
یاد سقا خانه ات، که چون دریاست.
یادش آمد، منجمت بوده.
چشم او غرقِ نور بود روزی.
حال اما شب سیاهش بود،
تو طلوع کن که نور افروزی.
آن طلوع شبیه لبخندت،
آن طلوع پر از پناهت را؛
چشم پیر منجمت بر راست،
کورسویی بکن نگاهت را!
نور خورشید بتاب تا اینبار
من کبوتر به بام تو باشم.
کار ما از نگاه ها رد شد.
باید آقا کنار تو باشم.
سایه امنِ حضرت سلطان،
فصل آرامش خیالم بود.
کنج آن رواق گوهرشاد،
مثل هربار سایه ات پناهم بود.
کنج آن صحن و آن رواق حالا،
نقش خورشید به روی آن آب است.
بازهم کودک شما، آقا،
غرق در ستاره، در خواب است.
پیر شد ولی به خوابش دید،
غرق لالایی از صدایت بود
ای ستاره بزرگ؛ ای خورشید،
شمس دل، من؛
دلم جوانت بود.
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
.
.
.
.
#سایه_امن_حضرت_سلطان (ع)
#سایه_ات_مستدام #ای_سلطان #امام_رضا (ع)
@Rade_ghalam
اولین بار، که آسمان خندید.
یک طلایی، شبیه یک خورشید
چشم او، این ستاره را میدید.
کودکی که غرق بازی بود
بعد از آن شب،
منجمی میکرد.
در خیالش ستاره باران بود.
با خیال تو عاشقی میکرد.
قد کشید و خیالش ابری شد.
از ستاره چه دور بود حالا.
کودکی رفت. او جوانی شد،
غرق تنهاییش در این دنیا.
هر زمانی که کنج تصویری،
ساعت هشت، وقت خورشید است.
قلب آن بی نوای دلتنگت
پشت ابری سیاه و سنگین است.
آن نگاهی که محو تو بوده،
حال خسته و بی پناه اینجاست
تشنه از راه، مانده در بیراه،
یاد سقا خانه ات، که چون دریاست.
یادش آمد، منجمت بوده.
چشم او غرقِ نور بود روزی.
حال اما شب سیاهش بود،
تو طلوع کن که نور افروزی.
آن طلوع شبیه لبخندت،
آن طلوع پر از پناهت را؛
چشم پیر منجمت بر راست،
کورسویی بکن نگاهت را!
نور خورشید بتاب تا اینبار
من کبوتر به بام تو باشم.
کار ما از نگاه ها رد شد.
باید آقا کنار تو باشم.
سایه امنِ حضرت سلطان،
فصل آرامش خیالم بود.
کنج آن رواق گوهرشاد،
مثل هربار سایه ات پناهم بود.
کنج آن صحن و آن رواق حالا،
نقش خورشید به روی آن آب است.
بازهم کودک شما، آقا،
غرق در ستاره، در خواب است.
پیر شد ولی به خوابش دید،
غرق لالایی از صدایت بود
ای ستاره بزرگ؛ ای خورشید،
شمس دل، من؛
دلم جوانت بود.
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
.
.
.
.
#سایه_امن_حضرت_سلطان (ع)
#سایه_ات_مستدام #ای_سلطان #امام_رضا (ع)
@Rade_ghalam
Telegram
attach 📎
Forwarded from ✒رد_ قلم
مگر نه اینکه حریمت برای من نفس است؟
مگر نه اینکه تمام شهر به دل ،قفس است؟
مگر نه اینکه حاجی حجم در مسیر شما
مگر نه اینکه تو را خوانده ام به دم مولا
منم همان کبوتر بی بال صحن گوهر شاد
که تا گشود ان بال زغم زمین افتاد
مگر نه اینکه حریمت حرم به دلها زد
مگر نه اینکه ضریحت قفس به دلها زد
گر از تو دور فتادم مرا جدانکنی
به بی وفاییم اقا ،مرا جزا نکنی
به عشقتان به حریمت که مامن دلهاست
درون این سینه حرم که پابرجاست
بخواندمت و بدانم رضای زهرایی (س)
به التیام دلم همیشه باز آیی
🌹#امام_رضا علیه السلام🌹
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
#ميلاد_امام_رضا (ع)
@Rade_ghalam
مگر نه اینکه تمام شهر به دل ،قفس است؟
مگر نه اینکه حاجی حجم در مسیر شما
مگر نه اینکه تو را خوانده ام به دم مولا
منم همان کبوتر بی بال صحن گوهر شاد
که تا گشود ان بال زغم زمین افتاد
مگر نه اینکه حریمت حرم به دلها زد
مگر نه اینکه ضریحت قفس به دلها زد
گر از تو دور فتادم مرا جدانکنی
به بی وفاییم اقا ،مرا جزا نکنی
به عشقتان به حریمت که مامن دلهاست
درون این سینه حرم که پابرجاست
بخواندمت و بدانم رضای زهرایی (س)
به التیام دلم همیشه باز آیی
🌹#امام_رضا علیه السلام🌹
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
#ميلاد_امام_رضا (ع)
@Rade_ghalam
Forwarded from ✒رد_ قلم
تمام خاطراتم را میان صحن تو دارم
شوم کودک کنار حوض کاشی عشق می کارم
هنوزم تشنه ام چون آب سقا خانه میخواهم
برای کفترانت، قدر مشتی دانه میخواهم
هنوزم کودکم لبخند را جانانه میخواهم
میان صحن گوهرشاد ،حاجتی را ساده می خواهم
هنوزم مرهمی بر این دل دیوانه میخواهم
به سان کودکی گم میشوم، و چاره میخواهم
تو ضامن میشوی من قصه ها را خوب میدانم
هنوزم چون غزالم، صید دل جانانه میخواهم
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
🌹#امام_رضا علیه السلام
#مشهد
#خراسان
@Rade_ghalam
شوم کودک کنار حوض کاشی عشق می کارم
هنوزم تشنه ام چون آب سقا خانه میخواهم
برای کفترانت، قدر مشتی دانه میخواهم
هنوزم کودکم لبخند را جانانه میخواهم
میان صحن گوهرشاد ،حاجتی را ساده می خواهم
هنوزم مرهمی بر این دل دیوانه میخواهم
به سان کودکی گم میشوم، و چاره میخواهم
تو ضامن میشوی من قصه ها را خوب میدانم
هنوزم چون غزالم، صید دل جانانه میخواهم
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
🌹#امام_رضا علیه السلام
#مشهد
#خراسان
@Rade_ghalam
Forwarded from ✒رد_ قلم
آمدم بار دگر پیش تو زانو میزنم. اخر هر حاجتم بازم به تو رو میزنم.
سینه را زندانی دامان صیادش کنم.
باز هم میخوانمت نقلی به آهو میزنم.
کاش من هم چشمهایم چون غزالت تر شود.
بال پروازم دهند، صحن تو جارو میزنم.
این منم ویرانهای، که با تو مانده برقرار
آن زمانی که به دیوار تو پهلو میزنم
دل اگر خون شد، به لبهایم قسم مانده ولی
بر جوادت خواندمت، بر زخم دارو میزنم.
بر گدایت کن گذر حال پریشانم ببین
گر تو می آیی بگو شانه به گیسو میزنم.
بازهم یک کودکم، در بین صحن و هر رواق
باز هم میخوانمت، آقا و زانو میزنم.
شمع در بادم، که لرزان است بی تو شمس دل
یا رضا میگویم و یکباره سو سو میزنم.
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
#ولادت_امام_رضا_علیه_السلام
@Rade_ghalam
سینه را زندانی دامان صیادش کنم.
باز هم میخوانمت نقلی به آهو میزنم.
کاش من هم چشمهایم چون غزالت تر شود.
بال پروازم دهند، صحن تو جارو میزنم.
این منم ویرانهای، که با تو مانده برقرار
آن زمانی که به دیوار تو پهلو میزنم
دل اگر خون شد، به لبهایم قسم مانده ولی
بر جوادت خواندمت، بر زخم دارو میزنم.
بر گدایت کن گذر حال پریشانم ببین
گر تو می آیی بگو شانه به گیسو میزنم.
بازهم یک کودکم، در بین صحن و هر رواق
باز هم میخوانمت، آقا و زانو میزنم.
شمع در بادم، که لرزان است بی تو شمس دل
یا رضا میگویم و یکباره سو سو میزنم.
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
#ولادت_امام_رضا_علیه_السلام
@Rade_ghalam
Forwarded from ✒رد_ قلم
"با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبالِ پریشانی ام"
شوری اشکی به چشم و آه من
گوش کن ای حضرت دلخواه من
پنجره چوبی و بارانیم
دربه در وادی فولادیم
خسته شدم راه نشانم بده
"خط امانی ز گناهم بده"
دست نیاز است و دل خاکیم
کفتر آن گنبد افلاکیم
نوت صدایم همه شد یا رضا
گوش دلم پُر؛ پُر نقاره ها
باز به یاد غم بی یاریم
یاد حصیری و پریشانیم
شعله عشقش عطشت را گرفت
یاد گلویی نفست را گرفت
روضه آخر شده یا جان! حسین (ع)
نوت صدایم شده یا جان! رضا(ع)
می روی و موجم و طوفانیم
آمده ام تا تو بگریانیم
پی نوشت: سلطان جانی، بر ما نگاهی...
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
#امام_رضا (ع)
#مشهد
@Rade_ghalam
باز به دنبالِ پریشانی ام"
شوری اشکی به چشم و آه من
گوش کن ای حضرت دلخواه من
پنجره چوبی و بارانیم
دربه در وادی فولادیم
خسته شدم راه نشانم بده
"خط امانی ز گناهم بده"
دست نیاز است و دل خاکیم
کفتر آن گنبد افلاکیم
نوت صدایم همه شد یا رضا
گوش دلم پُر؛ پُر نقاره ها
باز به یاد غم بی یاریم
یاد حصیری و پریشانیم
شعله عشقش عطشت را گرفت
یاد گلویی نفست را گرفت
روضه آخر شده یا جان! حسین (ع)
نوت صدایم شده یا جان! رضا(ع)
می روی و موجم و طوفانیم
آمده ام تا تو بگریانیم
پی نوشت: سلطان جانی، بر ما نگاهی...
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
#امام_رضا (ع)
#مشهد
@Rade_ghalam
Forwarded from ✒رد_ قلم
سفره انداختهایم کنج حریمی
تا پریشان نشود حال؛ ندارد که نسیبی
یارب برسان سوز دلی را به حبیبی،
یارب تو طبیبی تو طبیبی تو طبیبی
این سفره حاجت و رضا(ع) باب کرامت
من عمق شقاوت و رضا (ع) اوج سعادت
بر حق امامم که بود باب نجاتم
هرجا که دلی گم شده و او گشته صراطم
بر حق ضریحی که ز دستان دلم دور
بر حق عزیزی که بود سایهی مستور
بر حق همان شاه عزیزم به خراسان
دریاب که دنیای من است بی سر و سامان
دریاب مرا، روح مرا، جان و نگاهم
دریاب که ایرانم و بی تو چه تباهم
او حاجت بارانی یک خلق کویر است
این خلق که روزی خور دربار امیر است
ما را به رسان سوی نگاری که طبیب است
ما را بچشان وصل نگاری که حبیب است
✨از دور دلم بسته دخیل دور حریمش
ایرانم و آن پنجره فولاد بود حکم طبیبش
خوش آمدی پناه ما
#امام_رضا علیه السلام
#مشهد
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
@Rade_ghalam
تا پریشان نشود حال؛ ندارد که نسیبی
یارب برسان سوز دلی را به حبیبی،
یارب تو طبیبی تو طبیبی تو طبیبی
این سفره حاجت و رضا(ع) باب کرامت
من عمق شقاوت و رضا (ع) اوج سعادت
بر حق امامم که بود باب نجاتم
هرجا که دلی گم شده و او گشته صراطم
بر حق ضریحی که ز دستان دلم دور
بر حق عزیزی که بود سایهی مستور
بر حق همان شاه عزیزم به خراسان
دریاب که دنیای من است بی سر و سامان
دریاب مرا، روح مرا، جان و نگاهم
دریاب که ایرانم و بی تو چه تباهم
او حاجت بارانی یک خلق کویر است
این خلق که روزی خور دربار امیر است
ما را به رسان سوی نگاری که طبیب است
ما را بچشان وصل نگاری که حبیب است
✨از دور دلم بسته دخیل دور حریمش
ایرانم و آن پنجره فولاد بود حکم طبیبش
خوش آمدی پناه ما
#امام_رضا علیه السلام
#مشهد
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
@Rade_ghalam
Forwarded from ✒رد_ قلم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هشت
عددی رمزآلود در تمامی ادوار دنیاست. در بودا نماد کمال است. در مکتب ژاپن تعداد خدایان است.هندوها معابد خود را هشت در هشت میسازند. یهودیان هشت را عدد شکوه میدانند،مسیحیان هشت را عدد تولدی دوباره.
هشت در معماری چین، هند، مسیح، یهود، اسلام واسطه ایست میان مربع و دایره است. واسطه ای میان زمین و آسمان...
یک کلام!
اگر راهی به آسمانی باشد، حتما هشتی لازم است.
ولی برای ما ایرانی ها، هشت خیلی بیشتر از یک عدد است. ما آن را خوب میشناسیم و بهتر به کار میگیریم. برای ما اگر بهشتی و باغی هست، "هشت بهشت" میشود. هر وقت فقیر میشویم "هشتشمان را گرو نهمان میگذاریم." ورودی خانههای ما "هشتی" است.
ما از هشت به بهشت به باغ به آرامش یک خانه میرسیم. ما؛
هشت را ضامن میکنیم. هشت را گرو میگذاریم.
ایران است و هشتش.
ایرانی که میداند با وجود او، هشتش هیچ وقت گرو نه نخواهد ماند.
من، هیچ کجا را این روزها قدر آن هشتی ورودی حرمت نمیخواهم. بازهم کنجم را میخواهم و ساعت هشتی و هشت رکعتی و سلامی بر هشتمین عشق.
#سلام بر هشتمین عشق
پیشاپیش تولدت مبارک مهربان پدر💕
#امام_رضا علیه السلام
#مشهد
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
@Rade_ghalam
عددی رمزآلود در تمامی ادوار دنیاست. در بودا نماد کمال است. در مکتب ژاپن تعداد خدایان است.هندوها معابد خود را هشت در هشت میسازند. یهودیان هشت را عدد شکوه میدانند،مسیحیان هشت را عدد تولدی دوباره.
هشت در معماری چین، هند، مسیح، یهود، اسلام واسطه ایست میان مربع و دایره است. واسطه ای میان زمین و آسمان...
یک کلام!
اگر راهی به آسمانی باشد، حتما هشتی لازم است.
ولی برای ما ایرانی ها، هشت خیلی بیشتر از یک عدد است. ما آن را خوب میشناسیم و بهتر به کار میگیریم. برای ما اگر بهشتی و باغی هست، "هشت بهشت" میشود. هر وقت فقیر میشویم "هشتشمان را گرو نهمان میگذاریم." ورودی خانههای ما "هشتی" است.
ما از هشت به بهشت به باغ به آرامش یک خانه میرسیم. ما؛
هشت را ضامن میکنیم. هشت را گرو میگذاریم.
ایران است و هشتش.
ایرانی که میداند با وجود او، هشتش هیچ وقت گرو نه نخواهد ماند.
من، هیچ کجا را این روزها قدر آن هشتی ورودی حرمت نمیخواهم. بازهم کنجم را میخواهم و ساعت هشتی و هشت رکعتی و سلامی بر هشتمین عشق.
#سلام بر هشتمین عشق
پیشاپیش تولدت مبارک مهربان پدر💕
#امام_رضا علیه السلام
#مشهد
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
@Rade_ghalam
Forwarded from ✒رد_ قلم
بغض نشسته در میان گلو عاقبت شکست
آنگه که تیر طلایی، بر نگه نشست
دردی کشیده دلا، با تو پناه داشت
هرچند بر نگهش، اشکی به آه داشت
اینجا پناه آخر قلب شکسته است
اینجا همان دری است که خدایم نبسته است!
اینجا کبوتری که جلد دو بام شد
آواره است که به بام تو رام می شوی
بامی به رنگ گنبد زرد و طلاییش
بامی به کربلا که پنجره ای نشانیش
گر او نبود کرب و بلایش خیال بود
آقا حلال کن که این دل وبال بود
#سلطان_ایران
#امام_رضا (ع)
#مشهد
#پناه
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
@Rade_ghalam
آنگه که تیر طلایی، بر نگه نشست
دردی کشیده دلا، با تو پناه داشت
هرچند بر نگهش، اشکی به آه داشت
اینجا پناه آخر قلب شکسته است
اینجا همان دری است که خدایم نبسته است!
اینجا کبوتری که جلد دو بام شد
آواره است که به بام تو رام می شوی
بامی به رنگ گنبد زرد و طلاییش
بامی به کربلا که پنجره ای نشانیش
گر او نبود کرب و بلایش خیال بود
آقا حلال کن که این دل وبال بود
#سلطان_ایران
#امام_رضا (ع)
#مشهد
#پناه
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
@Rade_ghalam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میدونی حال یک خونه رو از کجا باید فهمید؟
پ.ن:
تمام خاطراتم را میان صحن تو دارم
شوم کودک کنار حوض کاشی عشق می کارم
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
🌹#امام_رضا علیه السلام
#مشهد
#خراسان
تولدتون مبارک آقای امام رضا (ع) ❤️
#خانه_پدری
@Rade_ghalam
پ.ن:
تمام خاطراتم را میان صحن تو دارم
شوم کودک کنار حوض کاشی عشق می کارم
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
🌹#امام_رضا علیه السلام
#مشهد
#خراسان
تولدتون مبارک آقای امام رضا (ع) ❤️
#خانه_پدری
@Rade_ghalam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
او و خدایش
جهانی و همه داشته هایش
ببینید آخرین این قرنها و بازی ها،
برنده ماندگارش کیست.
عاشق باشید
که عشق همه است و جز عشق چیزی نیست.
به خدای حسین(ع)، خدای حسین برای هر دو جهان کافیست.
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
#عرفات #دعای_عرفه #امام_حسین (ع) #دلتنگی #عشق #کربلا
@Rade_ghalam
جهانی و همه داشته هایش
ببینید آخرین این قرنها و بازی ها،
برنده ماندگارش کیست.
عاشق باشید
که عشق همه است و جز عشق چیزی نیست.
به خدای حسین(ع)، خدای حسین برای هر دو جهان کافیست.
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
#عرفات #دعای_عرفه #امام_حسین (ع) #دلتنگی #عشق #کربلا
@Rade_ghalam
دوباره دو عالم به یاد عاشورا می افته _کریمی
@Rade_ghalam
▪️دوباره دو عالم به یاد عاشورا می افته
یک کربُ بلایی داره امشب از پا می افته
شهادت #امام_باقر علیه السلام
حاج محمود #کریمی
@Rade_ghalam
یک کربُ بلایی داره امشب از پا می افته
شهادت #امام_باقر علیه السلام
حاج محمود #کریمی
@Rade_ghalam
Forwarded from ✒رد_ قلم
چشم که میبندی باید خیال کنی
یک شبش رویا باشد از آینده و یک شبش بشود خاطرهای از گذشته و آخرش برسی به لبخند که "یادش بخیر".
چشم که میبندی عاقبتش لبخند است چه به حسرتی از گذشته چه به امیدی به آینده. چشم که میبندی دنیا باید آن جوری باشد که نبود. باید قشنگتر کند.
حالا یک شبش هم کابوس شد، شد!
ولی؛
آدمهایی هستند که نباید چشم ببندند. آدمهایی که سهمی از خاطره و رویا ندارند. وقتی چشم میبندند یادشان میفتد چه شد، چه گذشت. این چشمها چه دید.
چشم که میبندند هجوم کابوس خاطرات، رویای بچگی را میدزد.
کورکی را تصور کنید.
قرار بوده هم بازی خیالش عمویش باشد که نیست، دلش میخواسته چشم ببندد و زل بزند به خنده داییاش ولی جز آخرین خنده، چیزی یادش نیست. هجوم خاطرات نفسش را میگیرد. چشم باز میکند و میبندد بلکه گرم شوی به خیال لبخند پدر بزرگ، پدربزرگها نوه را دوست دارند. مغز بادومی خب!
ولی باز سایهی شوم نیزهای میبرد گلوی خیال شیرینت را.
چشم باز میکند از خواب گریزان است. در بیداری دنبال خنده میان چشم پدرش میگردد ولی غمی سالهاست خنده پدر را به اسارت برده.
وقتی جواب هر خیالت هر خاطرهات به جای "یادش بخیر" میشود " ای کاش" حسرت کودکانهات محکوم به بیداریت میکند تا برسد روز خواب ابدی.
ظهر روز دهم رویای چشمهای کودکی را دزدید. پنجاه و سه سال تا امروز گذشت.
تا رویای کودکانهای به حقیقت پیوست آن هم در خوابی ابدی.
فرمود: به یاد دارم چه گذشت.
و من میدانم امروز هم مردی هست که هر روز میبند چه گذشت. یاد آن روز بخیر نمیرسد. ولی زخم آن روز با آمدن مردی دیگر ختم به خیر خواهد شد.
تکرار این همه کابوس برای پسران امیرالمومنین (ع) کافی نیست؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
#امام_محمد_باقر (ع)
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان عج الله
@Rade_ghalam
یک شبش رویا باشد از آینده و یک شبش بشود خاطرهای از گذشته و آخرش برسی به لبخند که "یادش بخیر".
چشم که میبندی عاقبتش لبخند است چه به حسرتی از گذشته چه به امیدی به آینده. چشم که میبندی دنیا باید آن جوری باشد که نبود. باید قشنگتر کند.
حالا یک شبش هم کابوس شد، شد!
ولی؛
آدمهایی هستند که نباید چشم ببندند. آدمهایی که سهمی از خاطره و رویا ندارند. وقتی چشم میبندند یادشان میفتد چه شد، چه گذشت. این چشمها چه دید.
چشم که میبندند هجوم کابوس خاطرات، رویای بچگی را میدزد.
کورکی را تصور کنید.
قرار بوده هم بازی خیالش عمویش باشد که نیست، دلش میخواسته چشم ببندد و زل بزند به خنده داییاش ولی جز آخرین خنده، چیزی یادش نیست. هجوم خاطرات نفسش را میگیرد. چشم باز میکند و میبندد بلکه گرم شوی به خیال لبخند پدر بزرگ، پدربزرگها نوه را دوست دارند. مغز بادومی خب!
ولی باز سایهی شوم نیزهای میبرد گلوی خیال شیرینت را.
چشم باز میکند از خواب گریزان است. در بیداری دنبال خنده میان چشم پدرش میگردد ولی غمی سالهاست خنده پدر را به اسارت برده.
وقتی جواب هر خیالت هر خاطرهات به جای "یادش بخیر" میشود " ای کاش" حسرت کودکانهات محکوم به بیداریت میکند تا برسد روز خواب ابدی.
ظهر روز دهم رویای چشمهای کودکی را دزدید. پنجاه و سه سال تا امروز گذشت.
تا رویای کودکانهای به حقیقت پیوست آن هم در خوابی ابدی.
فرمود: به یاد دارم چه گذشت.
و من میدانم امروز هم مردی هست که هر روز میبند چه گذشت. یاد آن روز بخیر نمیرسد. ولی زخم آن روز با آمدن مردی دیگر ختم به خیر خواهد شد.
تکرار این همه کابوس برای پسران امیرالمومنین (ع) کافی نیست؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم
#امام_محمد_باقر (ع)
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان عج الله
@Rade_ghalam
Telegram
attach 📎
Forwarded from ✒رد_ قلم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
داری میری و با چشمات...
"گواهی میدهم به حقیقت ایمانم، با بندهای پی شاهرگم"
✍🏻حسین بن علی (علیه السلام)
راهی شد
#التماس_دعا
#استوری
#حسین_من (ع)
@Rade_ghalam
"گواهی میدهم به حقیقت ایمانم، با بندهای پی شاهرگم"
✍🏻حسین بن علی (علیه السلام)
راهی شد
#التماس_دعا
#استوری
#حسین_من (ع)
@Rade_ghalam