خدا را نمي شود در زمان و مكان و حس جستجو كرد ، هرچند خداوند محيط بر مكان و زمان و حس است ولي او را بايد در فراحس جستجو كرد
به كجا بريم كه خدا نباشد ، ولي متاسفانه غالبا مردم مي خواهند خدا را در مكان هاي خاص و زمانهاي خاص جستجو كنند!چون ديد مادي دارند
Forwarded from كانال رسمي دكتر حسين فكوري
براي ارتباط با خداوند احتياج به هيچ استدلال فلسفي ، آئين و مناسك خاصي ، و يا زمان و مكان ويژه اي و يا راهنما و پير و مرشدي نيست !!!او بدون هيچ نماينده اي در دسترس همگان است
حسين فكوري
@dr_h_fakoori
حسين فكوري
@dr_h_fakoori
گر این سلطان ما را بنده باشی
همه گریند و تو در خنده باشی
وگر غم پر شود اطراف عالم
تو شاد و خرم و فرخنده باشی
وگر چرخ و زمین از هم بدرد
ورای هر دو جانی زنده باشی
به هفتم چرخ نوبت پنج داری
چو خیمه شش جهت بركنده باشی
همه مشتاق دیدار تو باشند
تو صد پرده فروافكنده باشی
چو اندیشه به جاسوسی اسرار
درون سینهها گردنده باشی
همه گریند و تو در خنده باشی
وگر غم پر شود اطراف عالم
تو شاد و خرم و فرخنده باشی
وگر چرخ و زمین از هم بدرد
ورای هر دو جانی زنده باشی
به هفتم چرخ نوبت پنج داری
چو خیمه شش جهت بركنده باشی
همه مشتاق دیدار تو باشند
تو صد پرده فروافكنده باشی
چو اندیشه به جاسوسی اسرار
درون سینهها گردنده باشی
كارگاه آموزشي تحت عنوان (بخشش و اثرات شكرف ان در زندگي مادي و معنوي ) پنجشنبه ٢/١٣ساعت ٥/٥ در كلينك روزبه برگزار مي گردد جهت هماهنگي با كلينك تماس بگيريد ٣٨٩١٤٦٢٧
٨٩٠٥٥٦٠
٨٩٠٥٥٦٠
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بیمنتها
ای آتشی افروخته در بیشه اندیشهها
امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی
بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا
خورشید را حاجب تویی اومید را واجب تویی
مطلب تویی طالب تویی هم منتها هم مبتدا
در سینهها برخاسته اندیشه را آراسته
هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا
ای روح بخش بیبدل وی لذت علم و عمل
باقی بهانهست و دغل کاین علت آمد وان دوا
ما زان دغل کژبین شده با بیگنه در کین شده
گه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا
این سکر بین هل عقل را وین نقل بین هل نقل را
کز بهر نان و بقل را چندین نشاید ماجرا
تدبیر صدرنگ افکنی بر روم و بر زنگ افکنی
و اندر میان جنگ افکنی فی اصطناع لا یری
میمال پنهان گوش جان مینه بهانه بر کسان
جان رب خلصنی زنان والله که لاغست ای کیا
خامش که بس مستعجلم رفتم سوی پای علم
کاغذ بنه بشکن قلم ساقی درآمد الصلا
مولوی, دیوان شمس, غزلیات
مولوی
@dr_h_fakoori
ای آتشی افروخته در بیشه اندیشهها
امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی
بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا
خورشید را حاجب تویی اومید را واجب تویی
مطلب تویی طالب تویی هم منتها هم مبتدا
در سینهها برخاسته اندیشه را آراسته
هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا
ای روح بخش بیبدل وی لذت علم و عمل
باقی بهانهست و دغل کاین علت آمد وان دوا
ما زان دغل کژبین شده با بیگنه در کین شده
گه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا
این سکر بین هل عقل را وین نقل بین هل نقل را
کز بهر نان و بقل را چندین نشاید ماجرا
تدبیر صدرنگ افکنی بر روم و بر زنگ افکنی
و اندر میان جنگ افکنی فی اصطناع لا یری
میمال پنهان گوش جان مینه بهانه بر کسان
جان رب خلصنی زنان والله که لاغست ای کیا
خامش که بس مستعجلم رفتم سوی پای علم
کاغذ بنه بشکن قلم ساقی درآمد الصلا
مولوی, دیوان شمس, غزلیات
مولوی
@dr_h_fakoori
خدايا :
در اين دل شب به حق پاكان شب زنده دارانت ، بر زمين و زمينيان ترحم فرما و رحمت بي انتهايت را نازل فرما و بشر عصر حاضر را به سوي خودت هدايت فرما
@dr_h_fakoori
در اين دل شب به حق پاكان شب زنده دارانت ، بر زمين و زمينيان ترحم فرما و رحمت بي انتهايت را نازل فرما و بشر عصر حاضر را به سوي خودت هدايت فرما
@dr_h_fakoori
پیر منم جوان منم تیر منم کمان منم
یار مگو که من منم ،من نه منم ،نه من منم
گر تو توئی و من منم ،من نه منم ،نه من منم
عاشق زار او منم ، بی دل و یار او منم
یار و نگار او منم ، غنچه و خار او منم
لاله عذار او منم ، چاره ی کار او منم
بر سر دار او منم ، من نه منم ، نه من منم
باغ شدم ز ورد او ، داغ شدم ز پیش او
لاف زدم ز جام او ، گام زدم ز گام او
عشق چه گفت نام او من نه منم،نه من منم
دولت شید او منم ، باز سپید او منم
راه امید او منم ،من نه منم ،نه من منم
گفت برو تو شمس حق، هیچ مگو ز آن و این
تا شودت گمان یقین ،من نه منم ،نه من منم
@dr_h_fakoori
یار مگو که من منم ،من نه منم ،نه من منم
گر تو توئی و من منم ،من نه منم ،نه من منم
عاشق زار او منم ، بی دل و یار او منم
یار و نگار او منم ، غنچه و خار او منم
لاله عذار او منم ، چاره ی کار او منم
بر سر دار او منم ، من نه منم ، نه من منم
باغ شدم ز ورد او ، داغ شدم ز پیش او
لاف زدم ز جام او ، گام زدم ز گام او
عشق چه گفت نام او من نه منم،نه من منم
دولت شید او منم ، باز سپید او منم
راه امید او منم ،من نه منم ،نه من منم
گفت برو تو شمس حق، هیچ مگو ز آن و این
تا شودت گمان یقین ،من نه منم ،نه من منم
@dr_h_fakoori
غفلت
بعني عدم حضور در لحظه ، عامل تمام بدبختي هاي انسان!!! ، اگر هر لحظه انسان به انچه مي كند آگاه باشد، هيچ مشكلي نخواهد @dr_h_fakoori
بعني عدم حضور در لحظه ، عامل تمام بدبختي هاي انسان!!! ، اگر هر لحظه انسان به انچه مي كند آگاه باشد، هيچ مشكلي نخواهد @dr_h_fakoori
بر خلاف تمام موجودات اعم از جماد و نبات و حيوان از هرنوع آن انسان تنها موجود ساكن زمين است ، كه مي تواند براي سياره زمين خطرناك باشد
حسين فكوري
@dr_h_fakoori
حسين فكوري
@dr_h_fakoori