Forwarded from نشر نو
کتاب باغبان و نجار اثری است که به بیان دیدگاههای جدید علم روانشناسی رشد در باب رابطۀ والدین و فرزندان میپردازد. این دیدگاههای مهم و متفاوت هستند که میتوانند در نحوۀ تصمیمگیری شما برای انتخاب روش تربیتیتان مؤثر باشند و سرنوشت فرزندان شما را مشخص کنند. بد نیست اگر نگاهی به دیدگاهها بیندازیم و ببینیم تفاوت آنها در چیست؟
شما در تربیت فرزندانتان میتوانید تصمیم بگیرید که باغبان باشید یا نجار. اگر باغبان باشید مسیری که پیش رو دارید، پرورش دادن است. به این ترتیب که تمام کارهای لازم را انجام میدهید، در زمان لازم از فرزندتان در برابر خطرها محافظت میکنید ولی در نهایت به فرزندتان استقلال لازم را میدهید تا به چیزی که میخواهند تبدیل شوند. از طرف دیگر برخی از والدین مانند نجار عمل میکنند. آنها برنامه دقیقی برای تربیت دارند و میدانند دقیقا فرزندشان را به چه چیزی میخواهند تبدیل کنند. درست مانند یک نجار که از قبل طرح یک میز یا صندلی را در ذهن دارد و دقیقاً همان را پیاده میکند.
نجار بودن استقلال را از کودک میگیرد و او را به چیزی بدل میکند که شبیه به والدینش است. طرحی که در ذهن بسیار ایدهآل است اما در عمل ممکن است مشکلاتی داشته باشد.
آلیسون گوپنیک، استاد روانشناسی رشد و کودک در دانشگاه برکلی، که خود هم مادر است و هم مادربزرگ، این دو الگوی والدین را در کنار هم گذاشته و به ما میآموزد که باغبان باشیم، نه نجار.
«دومین سری از تناقضها، مربوط به چیزهایی است که بچهها از بزرگترها یاد میگیرند. در دنیایی که مدرسه رفتن و تحصیلکردن میزان موفقیت را تعیین میکند، تمرکز اکثر والدین بر یادگیری بیشتر، بهتر و سریعتر فرزندانشان است. الگوی تربیتی هم زیربنای بخش وسیعی از آموزش است. ایده این است که بزرگترها چیزهایی که بچهها باید بدانند را به آنها بیاموزند و به این ترتیب، تعیین کنند که چگونه فکر و عمل نماید. این ایده ممکن است بسیار بدیهی به نظر برسد، ولی هم علم و هم تاریخ، چیز دیگری را توصیه میکنند.
اولین تناقض مربوط به بازی و کار است. این یک حقیقت است که بچهها از طریق بازی یاد میگیرند. اما آنها چگونه این کار را انجام میدهند، و چرا؟ بر طبق تعریف، بازی رفتاری خودانگیخته و سرشار از شادی و انرژی است که برای رسیدن به چیز خاصی طراحی نشده است. و اینکه بازی در تمام دوران کودکی حضوری پررنگ دارد، نشان میدهد که بازی کارکردی خاص در این دوران دارد.»
□ باغبان و نجار | آلیسون گوپنیک | ترجمۀ مریم برومندی | نشر نو، چاپ ششم ۱۴۰۲، ۱۱۰۰ نسخه، قطع رقعی، جلد شومیز، ۳۵۰ صفحه، #تجدید_چاپ.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو
@nashrenow | nashrenow.com
شما در تربیت فرزندانتان میتوانید تصمیم بگیرید که باغبان باشید یا نجار. اگر باغبان باشید مسیری که پیش رو دارید، پرورش دادن است. به این ترتیب که تمام کارهای لازم را انجام میدهید، در زمان لازم از فرزندتان در برابر خطرها محافظت میکنید ولی در نهایت به فرزندتان استقلال لازم را میدهید تا به چیزی که میخواهند تبدیل شوند. از طرف دیگر برخی از والدین مانند نجار عمل میکنند. آنها برنامه دقیقی برای تربیت دارند و میدانند دقیقا فرزندشان را به چه چیزی میخواهند تبدیل کنند. درست مانند یک نجار که از قبل طرح یک میز یا صندلی را در ذهن دارد و دقیقاً همان را پیاده میکند.
نجار بودن استقلال را از کودک میگیرد و او را به چیزی بدل میکند که شبیه به والدینش است. طرحی که در ذهن بسیار ایدهآل است اما در عمل ممکن است مشکلاتی داشته باشد.
آلیسون گوپنیک، استاد روانشناسی رشد و کودک در دانشگاه برکلی، که خود هم مادر است و هم مادربزرگ، این دو الگوی والدین را در کنار هم گذاشته و به ما میآموزد که باغبان باشیم، نه نجار.
«دومین سری از تناقضها، مربوط به چیزهایی است که بچهها از بزرگترها یاد میگیرند. در دنیایی که مدرسه رفتن و تحصیلکردن میزان موفقیت را تعیین میکند، تمرکز اکثر والدین بر یادگیری بیشتر، بهتر و سریعتر فرزندانشان است. الگوی تربیتی هم زیربنای بخش وسیعی از آموزش است. ایده این است که بزرگترها چیزهایی که بچهها باید بدانند را به آنها بیاموزند و به این ترتیب، تعیین کنند که چگونه فکر و عمل نماید. این ایده ممکن است بسیار بدیهی به نظر برسد، ولی هم علم و هم تاریخ، چیز دیگری را توصیه میکنند.
اولین تناقض مربوط به بازی و کار است. این یک حقیقت است که بچهها از طریق بازی یاد میگیرند. اما آنها چگونه این کار را انجام میدهند، و چرا؟ بر طبق تعریف، بازی رفتاری خودانگیخته و سرشار از شادی و انرژی است که برای رسیدن به چیز خاصی طراحی نشده است. و اینکه بازی در تمام دوران کودکی حضوری پررنگ دارد، نشان میدهد که بازی کارکردی خاص در این دوران دارد.»
□ باغبان و نجار | آلیسون گوپنیک | ترجمۀ مریم برومندی | نشر نو، چاپ ششم ۱۴۰۲، ۱۱۰۰ نسخه، قطع رقعی، جلد شومیز، ۳۵۰ صفحه، #تجدید_چاپ.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفارش و خرید از وبسایت نشرنو
@nashrenow | nashrenow.com
Forwarded from تکامل و فلسفه
علت هوش بالای کلاغها!
اهمیت بازیهای گروهی در کودکان
قبل از پرداختن به علت هوش بالای کلاغها که یافتههای آن در نشریهی پرندهشناسی منتشر شده، نگاهی بیاندازیم به فرضیهای دربارهی تکامل هوشمندی در انسان که به فرضیهی «هوش اجتماعی» و گاه «مغز اجتماعی» موسوم است. مطابق این فرضیه علت هوشمند شدن انسانها در بدو امر نه افزایش توانایی برای حل مسائل فیزیکی در محیطزیست، بلکه پردازش روابط میان اعضای گروه، و همچنین تحلیل و عرضهی راهحلهایی برای مسائلی که در حوزهی میانفردی و اجتماعی مطرح بوده است. این فرضیه دستهی بزرگی از دادههای تجربی را توضیح میدهد.
مثلاً وقتی در آزمایشی کودکان ۲ تا ۳ ساله را با شامپانزهها و اورانگاوتانها مقایسه کردند نتایج گواه آن بود که در حل مسائل فیزیکی تفاوت فاحشی میان آنها نیست اما در مواجهه با مسائل مربوط به تشخیص روابط میان افراد، کودک انسان بر بسیاری از دو گونهی دیگر برتر بود؛ گواهی بر اینکه در مراحل رشد، تشخیص روابط اجتماعی زودتر از حل مسائل فیزیکی به کار انسان میآمده است.
اکنون برای این فرضیه شاهدی از جهان جانوران نیز داریم که بر استحکام آن میافزاید. از دیرباز کلاغها را جانورانی باهوش معرفی میکردند. اما در دهههای اخیر از طریق آزمایش مشخص شد که این هوشمندی کلاغها افسانه نیست و حظی از واقعیت دارد.
پژوهش اخیر نشان میدهد که اولاً، کلاغها بهطور مکرر در مکانهای جستجوی غذا، چه در یک مکان یا در مکانهای مختلف، یکدیگر را ملاقات میکنند و بنابراین همانند انسانها موجوداتی بسیار اجتماعیاند. ثانیاً، دستههای کلاغها از زیرگروههایی تشکیل میشود اما این زیرگروهها پویا هستند و اعضا گاه از آنها خارج شده و وارد گروههای دیگر میشوند. بااینحال سلسلهمراتبی وجود دارد که در موقع غذاخوردن و رقابت بر سر غذا اهمیت دارد. (اخیراً مککافری در کتابی در تکامل فرهنگی به نام رقص نوآوری پویایی گروههای انسانی در ازهمگسستن و متحدشدنهای مکرر را از مهمترین دلایل تکامل گونهی انسانی معرفی میکند.) بهعلاوه گروههای کلاغها نیز براساس سلسلهمراتبِ سلطه، رتبهبندی شدهاند و پیوندهای اجتماعی ساختاریافتهای دارند. ثالثاً، کلاغها اعضای گروههای سابق و روابط میان آنها را در طول سالها بهخاطر میسپارند؛ نه فقط روابط خود با آنها را بلکه روابط میان دیگران را درک میکنند و به یاد میآورند. بهاینترتیب کلاغها در جلب حمایت دیگران در درگیریها، از دانش اجتماعی خود بهرهمیبرند.
ازاینرو، فرضیهی هوش اجتماعی، بهعنوان هوش ابتدایی و اصلی، میتواند هوشمندی کلاغها را که در چنین روابط پیچیدهای از روابط میانفردی و اجتماعی زندگی میکنند تبیین کند.
کشف این روابط شگفتانگیز در جهان کلاغها به خودی خود زیباست. اما درسهای زیادی برای پرورش کودک انسان نیز دارد.
درسهای عملی در هدایت بازی کودکان
اگر آنچنان که در ابتدا گفته شد، منشاء اصلی هوشمندی در انسان فشار تکاملی برای تشخیص روابط میان افرادِ گروه و تنظیم بهینهی روابط خود با دیگران باشد پرورش این نوع هوشمندی باید مقدم بر هر نوع هوشمندی دیگری درنظر گرفته شود. کودکانی که به تنهایی، یا در گروههای بسیار کوچک بزرگ میشوند و بازی میکنند شرط لازم را برای پرورش هوش اجتماعی ندارند. این در حالیست که در جهان پیش رو، کاملاً خلاف تصور شایع، هوشمندی اجتماعی کارآمدی بالاتری میطلبد. زیرا با افزایش اتوماسیون و هوش مصنوعی بسیاری از حرفهها به ماشینها و کامپیوترها سپرده میشود اما روابط میانفردی چیزی نیست که قابل برونسپاری باشد. بنابراین، صِرف برخورداری از مهارتهای دیجیتال تضمینکنندهی موفقیت در جهان دیجیتال نخواهد بود. آنچه کودکان در بازیهای کامپیوتری میآموزند ممکن است برای موفقیت در جهان آتی لازم باشد اما قطعاً کافی نیست. میلیونها سال تکامل هوش اجتماعی چنان در تاروپود ذهنی ما نهفته است که با تغییراتی در یک یا دو دهه از بین نمیرود. بخشی از نسل آینده ممکن است در انزوا و در جهان دیجیتال زندگی کنند اما آن بخشی مسیر بهزیستی را طی میکنند که از مهارتهای ارتباطی قویتری برخوردار باشند.
آموزش این مهارتها، برای کسی که در کودکی از آنها برخوردار نبوده، اگر ناممکن نباشد بسیار سخت خواهد بود. کافی است قدری آیندهنگری به خرج دهیم و کمهزینهترین کار ممکن را برای کودکان امروز انجام دهیم و امکان بازیهای گروهی را در محیطهای طبیعی از آنان دریغ نکنیم.
هادی صمدی
@evophilosophy
اهمیت بازیهای گروهی در کودکان
قبل از پرداختن به علت هوش بالای کلاغها که یافتههای آن در نشریهی پرندهشناسی منتشر شده، نگاهی بیاندازیم به فرضیهای دربارهی تکامل هوشمندی در انسان که به فرضیهی «هوش اجتماعی» و گاه «مغز اجتماعی» موسوم است. مطابق این فرضیه علت هوشمند شدن انسانها در بدو امر نه افزایش توانایی برای حل مسائل فیزیکی در محیطزیست، بلکه پردازش روابط میان اعضای گروه، و همچنین تحلیل و عرضهی راهحلهایی برای مسائلی که در حوزهی میانفردی و اجتماعی مطرح بوده است. این فرضیه دستهی بزرگی از دادههای تجربی را توضیح میدهد.
مثلاً وقتی در آزمایشی کودکان ۲ تا ۳ ساله را با شامپانزهها و اورانگاوتانها مقایسه کردند نتایج گواه آن بود که در حل مسائل فیزیکی تفاوت فاحشی میان آنها نیست اما در مواجهه با مسائل مربوط به تشخیص روابط میان افراد، کودک انسان بر بسیاری از دو گونهی دیگر برتر بود؛ گواهی بر اینکه در مراحل رشد، تشخیص روابط اجتماعی زودتر از حل مسائل فیزیکی به کار انسان میآمده است.
اکنون برای این فرضیه شاهدی از جهان جانوران نیز داریم که بر استحکام آن میافزاید. از دیرباز کلاغها را جانورانی باهوش معرفی میکردند. اما در دهههای اخیر از طریق آزمایش مشخص شد که این هوشمندی کلاغها افسانه نیست و حظی از واقعیت دارد.
پژوهش اخیر نشان میدهد که اولاً، کلاغها بهطور مکرر در مکانهای جستجوی غذا، چه در یک مکان یا در مکانهای مختلف، یکدیگر را ملاقات میکنند و بنابراین همانند انسانها موجوداتی بسیار اجتماعیاند. ثانیاً، دستههای کلاغها از زیرگروههایی تشکیل میشود اما این زیرگروهها پویا هستند و اعضا گاه از آنها خارج شده و وارد گروههای دیگر میشوند. بااینحال سلسلهمراتبی وجود دارد که در موقع غذاخوردن و رقابت بر سر غذا اهمیت دارد. (اخیراً مککافری در کتابی در تکامل فرهنگی به نام رقص نوآوری پویایی گروههای انسانی در ازهمگسستن و متحدشدنهای مکرر را از مهمترین دلایل تکامل گونهی انسانی معرفی میکند.) بهعلاوه گروههای کلاغها نیز براساس سلسلهمراتبِ سلطه، رتبهبندی شدهاند و پیوندهای اجتماعی ساختاریافتهای دارند. ثالثاً، کلاغها اعضای گروههای سابق و روابط میان آنها را در طول سالها بهخاطر میسپارند؛ نه فقط روابط خود با آنها را بلکه روابط میان دیگران را درک میکنند و به یاد میآورند. بهاینترتیب کلاغها در جلب حمایت دیگران در درگیریها، از دانش اجتماعی خود بهرهمیبرند.
ازاینرو، فرضیهی هوش اجتماعی، بهعنوان هوش ابتدایی و اصلی، میتواند هوشمندی کلاغها را که در چنین روابط پیچیدهای از روابط میانفردی و اجتماعی زندگی میکنند تبیین کند.
کشف این روابط شگفتانگیز در جهان کلاغها به خودی خود زیباست. اما درسهای زیادی برای پرورش کودک انسان نیز دارد.
درسهای عملی در هدایت بازی کودکان
اگر آنچنان که در ابتدا گفته شد، منشاء اصلی هوشمندی در انسان فشار تکاملی برای تشخیص روابط میان افرادِ گروه و تنظیم بهینهی روابط خود با دیگران باشد پرورش این نوع هوشمندی باید مقدم بر هر نوع هوشمندی دیگری درنظر گرفته شود. کودکانی که به تنهایی، یا در گروههای بسیار کوچک بزرگ میشوند و بازی میکنند شرط لازم را برای پرورش هوش اجتماعی ندارند. این در حالیست که در جهان پیش رو، کاملاً خلاف تصور شایع، هوشمندی اجتماعی کارآمدی بالاتری میطلبد. زیرا با افزایش اتوماسیون و هوش مصنوعی بسیاری از حرفهها به ماشینها و کامپیوترها سپرده میشود اما روابط میانفردی چیزی نیست که قابل برونسپاری باشد. بنابراین، صِرف برخورداری از مهارتهای دیجیتال تضمینکنندهی موفقیت در جهان دیجیتال نخواهد بود. آنچه کودکان در بازیهای کامپیوتری میآموزند ممکن است برای موفقیت در جهان آتی لازم باشد اما قطعاً کافی نیست. میلیونها سال تکامل هوش اجتماعی چنان در تاروپود ذهنی ما نهفته است که با تغییراتی در یک یا دو دهه از بین نمیرود. بخشی از نسل آینده ممکن است در انزوا و در جهان دیجیتال زندگی کنند اما آن بخشی مسیر بهزیستی را طی میکنند که از مهارتهای ارتباطی قویتری برخوردار باشند.
آموزش این مهارتها، برای کسی که در کودکی از آنها برخوردار نبوده، اگر ناممکن نباشد بسیار سخت خواهد بود. کافی است قدری آیندهنگری به خرج دهیم و کمهزینهترین کار ممکن را برای کودکان امروز انجام دهیم و امکان بازیهای گروهی را در محیطهای طبیعی از آنان دریغ نکنیم.
هادی صمدی
@evophilosophy
SpringerLink
Why are ravens smart? Exploring the social intelligence hypothesis
Journal of Ornithology - Ravens and other corvids are renowned for their ‘intelligence’. For long, this reputation has been based primarily on anecdotes but in the last decades...
Forwarded from خشت کج | نقد نظام آموزشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⁉️مدرسه چه برنامه ای برای استعدادهای ما دارد؟!
◀️مجتبی شکوری
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
◀️مجتبی شکوری
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
Forwarded from cnbooks |کتابخانه مدرسه طبیعت
یادگیری آزاد منتشر شد/ چاپ دوم
گرِى استاد و رئيس پيشين دانشکدهٔ روانشناسى دانشگاه بوستون است و در رشتۀ زيست-عصبشناسى در دانشگاههاى كلمبيا و راكفلر تحصيل كرده است. آثار او در زمينههاى روانشناسى تطبيقى، تكاملى، رشد و يادگيرى جايگاه بلندى نزد عموم خوانندگان و متخصصان يافته است.
نظام آموزشی مدرن مانند آن آرزوهای داستانهای عامیانه است که سرانجامی ناخوشایند مییابند. کتاب پيتر گرِى ما را از هزارتوی پیامدهای ناخواستهٔ این نظام آموزشی بیرون میکشد و به شیوهٔ طبیعیتری هدایت میکند که در آن کودکان مجال خودآموزی دارند. چهبسا پیام گرِى دستنیافتنی به نظر رسد، اما بنیان علمی مستحکمی دارد. یادگیری آزاد تأثیری آنی بر کودکان شما خواهد گذاشت.
نویسنده: پیترگری
ترجمه: مهدی غلامی
انتشارات نشر نو
قیمت: ۳۸۰،۰۰۰ تومان
سفارش: @monirkamyab
گرِى استاد و رئيس پيشين دانشکدهٔ روانشناسى دانشگاه بوستون است و در رشتۀ زيست-عصبشناسى در دانشگاههاى كلمبيا و راكفلر تحصيل كرده است. آثار او در زمينههاى روانشناسى تطبيقى، تكاملى، رشد و يادگيرى جايگاه بلندى نزد عموم خوانندگان و متخصصان يافته است.
نظام آموزشی مدرن مانند آن آرزوهای داستانهای عامیانه است که سرانجامی ناخوشایند مییابند. کتاب پيتر گرِى ما را از هزارتوی پیامدهای ناخواستهٔ این نظام آموزشی بیرون میکشد و به شیوهٔ طبیعیتری هدایت میکند که در آن کودکان مجال خودآموزی دارند. چهبسا پیام گرِى دستنیافتنی به نظر رسد، اما بنیان علمی مستحکمی دارد. یادگیری آزاد تأثیری آنی بر کودکان شما خواهد گذاشت.
نویسنده: پیترگری
ترجمه: مهدی غلامی
انتشارات نشر نو
قیمت: ۳۸۰،۰۰۰ تومان
سفارش: @monirkamyab
نوبانگ اندیشه برگزار میکند:
کارگاه آنلاین تسهیلگری ارتباط کودک با طبیعت
لطفا جهت ثبت نام به شماره ۰۹۹۰۴۷۷۶۱۵۰ در تلگرام یا پیامک، پیام دهید.
https://www.tg-me.com/نوبانگ اندیشه/com.NobangAndisheh
کارگاه آنلاین تسهیلگری ارتباط کودک با طبیعت
لطفا جهت ثبت نام به شماره ۰۹۹۰۴۷۷۶۱۵۰ در تلگرام یا پیامک، پیام دهید.
https://www.tg-me.com/نوبانگ اندیشه/com.NobangAndisheh
Forwarded from خشت کج | نقد نظام آموزشی
🎯تجربه طبیعت
🔷️تجربه مستقیم طبیعت و توام با شادی و شگفتی بدون آموزش و مداخله بزرگسالان با احترام و به رسمیت شناختن میل درونی کودک در قالب گروههای اجتماعی ناهمسال در یک بافت عاطفی مثبت برای رشد همه جانبه کودک لازم است. حضور در طبیعت و تجربه حسی آن منجر به بیداری حواس کودک میشود.حواس تیز لازمه شکوفایی خلاقیت است.تجربه طبیعت همچنین باعث افزایش عملکرد مستقل کودک میگردد. مطالعات بر اهمیت تجربه طبیعت برای رشد کودک در عرصههای سازشی ، زیبا شناختی، اجتماعی، شناختی هیجانی و فیزیکی تاکید دارد. شاید برای رشد همه جانبه کودک هیچ چیزی موثریتر از بازی آزاد و فعالیت خودانگیخته در طبیعت نباشد.
📍ویژگیهای تجربه طبیعت:
۱.تجربهای است که از میل و علاقه کودک شروع میشود.
۲.در تعامل بیواسطه با عناصر طبیعت است.
۳.این تجربه گروهی و متشکل از سنین مختلف است.
۴.از آموزش مستقیم در آن اجتناب میشود.
۵.یادگیری از طریق عمل و فعالیتهای خودانگیخته کودک رخ میدهد.
۶.بازی آزاد به عنوان محور همه یادگیریهای کودک به رسمیت شناخته میشود.
◀️ برگرفته از:
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🔷️تجربه مستقیم طبیعت و توام با شادی و شگفتی بدون آموزش و مداخله بزرگسالان با احترام و به رسمیت شناختن میل درونی کودک در قالب گروههای اجتماعی ناهمسال در یک بافت عاطفی مثبت برای رشد همه جانبه کودک لازم است. حضور در طبیعت و تجربه حسی آن منجر به بیداری حواس کودک میشود.حواس تیز لازمه شکوفایی خلاقیت است.تجربه طبیعت همچنین باعث افزایش عملکرد مستقل کودک میگردد. مطالعات بر اهمیت تجربه طبیعت برای رشد کودک در عرصههای سازشی ، زیبا شناختی، اجتماعی، شناختی هیجانی و فیزیکی تاکید دارد. شاید برای رشد همه جانبه کودک هیچ چیزی موثریتر از بازی آزاد و فعالیت خودانگیخته در طبیعت نباشد.
📍ویژگیهای تجربه طبیعت:
۱.تجربهای است که از میل و علاقه کودک شروع میشود.
۲.در تعامل بیواسطه با عناصر طبیعت است.
۳.این تجربه گروهی و متشکل از سنین مختلف است.
۴.از آموزش مستقیم در آن اجتناب میشود.
۵.یادگیری از طریق عمل و فعالیتهای خودانگیخته کودک رخ میدهد.
۶.بازی آزاد به عنوان محور همه یادگیریهای کودک به رسمیت شناخته میشود.
◀️ برگرفته از:
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
Forwarded from خشت کج | نقد نظام آموزشی
🔶 فرزندانی که گروگان گرفته میشوند...
🖋محمد فاضلی
✅ یکی از بدترین خبرها برای هر پدر و مادری آن است که فرزندش را گروگان گرفتهاند. گروگانگیر چه میخواهد تا فرزند را آزاد کند؟ والدین حاضرند «همه زندگیشان» را بدهند تا او را آزاد، خوشحال و امیدوار به زندگی ببینید. امیدوارند گروگانگیران او را بدون کمترین صدمهای آزاد کنند. خوب دقت کنید: حاضرند خودشان در دست گروگانگیرها بیفتند تا فرزندشان آزاد شود.
✅ زندگی فرزندانمان از شش هفت سالگی تا نیمهراه جوانی، گروگان گرفته میشود و ما همه چیزمان را میدهیم تا آزادشان کنیم، تا خوشحال شوند، تا زندگی به روی ایشان لبخند بزند، و دست آخر کثیری از ما به هدفمان نمیرسیم. نظام آموزش و پرورش فرزندان ما را گروگان میگیرد، و دقیقاً عین هر گروگانگیری دیگری، گاه والدین خودشان را نیز به گروگانگیر تحویل میدهند تا شاید فرزندشان آزاد شود.
✅ نظام آموزش و پرورش مگر چه میکند؟ این نظام دوازده سال یک راه پیش پای فرزندان بیشتر نمیگذارد: کتابهایی را بخوانید که ما خودمان خواندیم و امروز چیز زیادی از آنها به یاد نداریم و به تجربه دریافتیم که زیاد بهکار زندگی ما نیامدند. حاصل اکثریت مردم از نظام آموزش و پرورش و دوازده سال نشستن سر کلاس مدارس، چیزی جز یادگیری الفبا و جدول ضرب است. نظام آموزش و پرورش در اکثریت فرزندان ما هیچ خلاقیتی برای تغییر جهان، هیچ شوری برای آموختن و هیچ مهارتی برای زندگی کردن ایجاد نمیکند.
✅ کلاسها و کتابهای فارسی آموزش و پرورش زبان به قدرت نویسندگی دانشآموزان کمکی نمیکند، کلاسها و کتابهای دینی هم به دیندار شدن یاری نمیرسانند، کتابها و کلاسهای زبان انگلیسی به اندازه دیدن کارتونها و رفتن به کلاسهای خصوصی زبان، اثربخشی ندارند؛ و از درس و کلاس حرفه و فن یا کار و حرفه مدارس دانشآموز ماهر خارج نمیشود. کلاسهای درس هنر نیز خطاط، نقاش یا مجسمهساز تربیت نکردهاند، و اغلب جز به بیاهمیت ساختن و نابود کردن قریحه هنری کودکان کاری نمیکنند.
✅ فرزندان ما چرا شبیه گروگانها هستند؟ گروگان از خودش اختیاری ندارد به دستور گروگانگیر عمل میکند، عین فرزندان ما که تابع آموزش و پرورش هستند؛ گروگان در ویلای لوکس هم که نگهداری شود زجر میکشد، عین فرزندان ما که در برترین مدارس نیز غالباً زندگی و خلاقیت زندگی را تجربه نمیکنند، در عمق تجربه زیسته خود اغلب ناراضیاند و مدرسه را تحمل میکنند. گروگان منتظر لحظه خلاصی است و فرزندان ما تعطیلی مدرسه و پایان کل این دوران را انتظار میکشند. فرزندان ما اکثراً تحمل میکنند، به این امید که روزی از شر همه اینها خلاص میشوند.
✅ حس پدر و مادرها هم همین است. برخی والدین در عمق آگاهیشان غالباً میپرسند: «اینها که بچه من میخواند به چه درد میخورد؟ حالا اگر نداند مراعات نظیر چیست و وحشی بافقی در قرن چندم به دنیا آمده است، کجای زندگیش لنگ میشود؟» و دقیقترها میگویند «این همه را که خواهد آیا میتواند یک انشا بنویسد؟ آیا واقعاً او دارد عاقلتر میشود؟ خلاقتر میشود؟ اخلاقیتر میشود؟ و از پس زندگی برخواهد آمد؟» و جواب کثیری، منفی است.
✅ چرا این داستان مثل گروگانگیری است؟ زیرا ما پدر و مادرها میدانیم چارهای نداریم و فقط دوست داریم این راه طی شود و فرزندمان از این مرحله خلاص شود؛ و درست عین والدین کودکی که به گروگان گرفته شده باشد، تمام زندگی را به پای طی شدن این مرحله میریزیم: کار میکنیم، کیف و کتاب درسی و کمکدرسی میخریم، شهریه میدهیم، معلم خصوصی میگیریم؛ شاید او روزی آزاد و خوشبخت شود.
✅ مادران و پدرانی را دیدهاید که تا وقتی سوادشان قد میدهد از کودکانشان درس میپرسند؟ کنار او مسأله حل میکنند؟ با او تا مدرسه میروند و استرس امتحان و کنکور را بر خود هموار میسازند، اشک میریزند و مثل کودکشان روی درسها فکر میکنند؟ اینها همان کسانی هستند که ناخودآگاه، خودشان را هم به گروگانگیر تحویل میدهند تا شاید به آزادی و راحتی فرزندشان کمک کرده باشند. آموزش و پرورش، وجود اینها را هم گروگان میگیرد.
✅ آموزش و پرورش به جای آنکه خلاقیتپرور، رهاییبخش، شادیآور و مهارتآفرین باشد، گروگانگیری میکند؛ دوازده سال زندگی ما و فرزندانمان را گروگان میگیرد. آموزش و پرورش مثل بازیهای کامپیوتری شده است، تلاش میکنید تا گروگان را از دست گروگانگیر نجات دهید و به مرحله بعد بروید. برخی گروگانها از این مرحله عبور کرده و راهی یک گروگانگیری دیگر میشوند، دانشگاه؛ و برخی دیگر بعد از رهایی، با زخمهای یادگار دوران گروگانگیری، راهی زیستن در جامعهای میشوند که بابت این زخمها، بهایی نمیپردازد.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
🖋محمد فاضلی
✅ یکی از بدترین خبرها برای هر پدر و مادری آن است که فرزندش را گروگان گرفتهاند. گروگانگیر چه میخواهد تا فرزند را آزاد کند؟ والدین حاضرند «همه زندگیشان» را بدهند تا او را آزاد، خوشحال و امیدوار به زندگی ببینید. امیدوارند گروگانگیران او را بدون کمترین صدمهای آزاد کنند. خوب دقت کنید: حاضرند خودشان در دست گروگانگیرها بیفتند تا فرزندشان آزاد شود.
✅ زندگی فرزندانمان از شش هفت سالگی تا نیمهراه جوانی، گروگان گرفته میشود و ما همه چیزمان را میدهیم تا آزادشان کنیم، تا خوشحال شوند، تا زندگی به روی ایشان لبخند بزند، و دست آخر کثیری از ما به هدفمان نمیرسیم. نظام آموزش و پرورش فرزندان ما را گروگان میگیرد، و دقیقاً عین هر گروگانگیری دیگری، گاه والدین خودشان را نیز به گروگانگیر تحویل میدهند تا شاید فرزندشان آزاد شود.
✅ نظام آموزش و پرورش مگر چه میکند؟ این نظام دوازده سال یک راه پیش پای فرزندان بیشتر نمیگذارد: کتابهایی را بخوانید که ما خودمان خواندیم و امروز چیز زیادی از آنها به یاد نداریم و به تجربه دریافتیم که زیاد بهکار زندگی ما نیامدند. حاصل اکثریت مردم از نظام آموزش و پرورش و دوازده سال نشستن سر کلاس مدارس، چیزی جز یادگیری الفبا و جدول ضرب است. نظام آموزش و پرورش در اکثریت فرزندان ما هیچ خلاقیتی برای تغییر جهان، هیچ شوری برای آموختن و هیچ مهارتی برای زندگی کردن ایجاد نمیکند.
✅ کلاسها و کتابهای فارسی آموزش و پرورش زبان به قدرت نویسندگی دانشآموزان کمکی نمیکند، کلاسها و کتابهای دینی هم به دیندار شدن یاری نمیرسانند، کتابها و کلاسهای زبان انگلیسی به اندازه دیدن کارتونها و رفتن به کلاسهای خصوصی زبان، اثربخشی ندارند؛ و از درس و کلاس حرفه و فن یا کار و حرفه مدارس دانشآموز ماهر خارج نمیشود. کلاسهای درس هنر نیز خطاط، نقاش یا مجسمهساز تربیت نکردهاند، و اغلب جز به بیاهمیت ساختن و نابود کردن قریحه هنری کودکان کاری نمیکنند.
✅ فرزندان ما چرا شبیه گروگانها هستند؟ گروگان از خودش اختیاری ندارد به دستور گروگانگیر عمل میکند، عین فرزندان ما که تابع آموزش و پرورش هستند؛ گروگان در ویلای لوکس هم که نگهداری شود زجر میکشد، عین فرزندان ما که در برترین مدارس نیز غالباً زندگی و خلاقیت زندگی را تجربه نمیکنند، در عمق تجربه زیسته خود اغلب ناراضیاند و مدرسه را تحمل میکنند. گروگان منتظر لحظه خلاصی است و فرزندان ما تعطیلی مدرسه و پایان کل این دوران را انتظار میکشند. فرزندان ما اکثراً تحمل میکنند، به این امید که روزی از شر همه اینها خلاص میشوند.
✅ حس پدر و مادرها هم همین است. برخی والدین در عمق آگاهیشان غالباً میپرسند: «اینها که بچه من میخواند به چه درد میخورد؟ حالا اگر نداند مراعات نظیر چیست و وحشی بافقی در قرن چندم به دنیا آمده است، کجای زندگیش لنگ میشود؟» و دقیقترها میگویند «این همه را که خواهد آیا میتواند یک انشا بنویسد؟ آیا واقعاً او دارد عاقلتر میشود؟ خلاقتر میشود؟ اخلاقیتر میشود؟ و از پس زندگی برخواهد آمد؟» و جواب کثیری، منفی است.
✅ چرا این داستان مثل گروگانگیری است؟ زیرا ما پدر و مادرها میدانیم چارهای نداریم و فقط دوست داریم این راه طی شود و فرزندمان از این مرحله خلاص شود؛ و درست عین والدین کودکی که به گروگان گرفته شده باشد، تمام زندگی را به پای طی شدن این مرحله میریزیم: کار میکنیم، کیف و کتاب درسی و کمکدرسی میخریم، شهریه میدهیم، معلم خصوصی میگیریم؛ شاید او روزی آزاد و خوشبخت شود.
✅ مادران و پدرانی را دیدهاید که تا وقتی سوادشان قد میدهد از کودکانشان درس میپرسند؟ کنار او مسأله حل میکنند؟ با او تا مدرسه میروند و استرس امتحان و کنکور را بر خود هموار میسازند، اشک میریزند و مثل کودکشان روی درسها فکر میکنند؟ اینها همان کسانی هستند که ناخودآگاه، خودشان را هم به گروگانگیر تحویل میدهند تا شاید به آزادی و راحتی فرزندشان کمک کرده باشند. آموزش و پرورش، وجود اینها را هم گروگان میگیرد.
✅ آموزش و پرورش به جای آنکه خلاقیتپرور، رهاییبخش، شادیآور و مهارتآفرین باشد، گروگانگیری میکند؛ دوازده سال زندگی ما و فرزندانمان را گروگان میگیرد. آموزش و پرورش مثل بازیهای کامپیوتری شده است، تلاش میکنید تا گروگان را از دست گروگانگیر نجات دهید و به مرحله بعد بروید. برخی گروگانها از این مرحله عبور کرده و راهی یک گروگانگیری دیگر میشوند، دانشگاه؛ و برخی دیگر بعد از رهایی، با زخمهای یادگار دوران گروگانگیری، راهی زیستن در جامعهای میشوند که بابت این زخمها، بهایی نمیپردازد.
🔰 خشت کج | نقد نظام آموزشی
🆔️ @kheshtekaj
Forwarded from [مطالعاتکودکوطبیعت]
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📌ما نمیتوانیم فرزندانمان را طراحی کنیم! زیرا طبیعت چنین اجازهای را به ما نداده است. فرایند تکامل اجازه نمیدهد که نسلی از یک گونه در این حد تحت تاثیر نسل قبلش قرار بگیرد. فرزندان ما لوح سپید نیستند که بخواهیم روی آنها نگارش کنیم! کودکان ما ترکیبی منحصر به فرد از خصائصیاند که در تبار ما رواج داشته است.
📍[دکتر راسل بارکلی؛ روانشناس بالینی برجستهای که تخصص خود را وقف مطالعه اختلال نقص توجه کرده است.تلاشهای علمی دکتر بارکلی تاثیری عمیق بر درک و مدیریت این اختلال داشته است.]
#آیاوالدینمهماند
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
📍[دکتر راسل بارکلی؛ روانشناس بالینی برجستهای که تخصص خود را وقف مطالعه اختلال نقص توجه کرده است.تلاشهای علمی دکتر بارکلی تاثیری عمیق بر درک و مدیریت این اختلال داشته است.]
#آیاوالدینمهماند
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
Forwarded from نوبانگ اندیشه
نوبانگ اندیشه برگزار میکند:
کارگاه آنلاین تسهیلگری ارتباط کودک با طبیعت
لطفا جهت ثبت نام به شماره ۰۹۹۰۴۷۷۶۱۵۰ در تلگرام یا پیامک، پیام دهید.
https://www.tg-me.com/نوبانگ اندیشه/com.NobangAndisheh
کارگاه آنلاین تسهیلگری ارتباط کودک با طبیعت
لطفا جهت ثبت نام به شماره ۰۹۹۰۴۷۷۶۱۵۰ در تلگرام یا پیامک، پیام دهید.
https://www.tg-me.com/نوبانگ اندیشه/com.NobangAndisheh
نوبانگ اندیشه برگزار میکند:
کارگاه آنلاین تسهیلگری ارتباط کودک با طبیعت
لطفا جهت ثبت نام به شماره ۰۹۹۰۴۷۷۶۱۵۰ در تلگرام یا پیامک، پیام دهید.
https://www.tg-me.com/نوبانگ اندیشه/com.NobangAndisheh
کارگاه آنلاین تسهیلگری ارتباط کودک با طبیعت
لطفا جهت ثبت نام به شماره ۰۹۹۰۴۷۷۶۱۵۰ در تلگرام یا پیامک، پیام دهید.
https://www.tg-me.com/نوبانگ اندیشه/com.NobangAndisheh
Forwarded from [مطالعاتکودکوطبیعت]
▫️حق مادرزاد؛ انسان و طبیعت در دنیای امروز| استیون کلرت| ترجمه عبدالحسین وهابزاده،سید مصطفی چشمی-روشنک شهریاری |نشر نو: چاپ اول ۱۴۰۰ |
«بشریت نتیجه رابطه تکامل یافته انسان با طبیعت است؛ تعاملی طولانی مدت و تجربه جهان طبیعی. احساسات ما، هیجانات ما، نیروی عقلانی ما و حتی فرهنگ ما در ارتباط با دنیای غیرانسانی و برای سازگاری با آن شکل گرفته و توسعه یافته است.»
سفارش و خرید کتاب «حق مادرزاد» از وبسایت انتشارات نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
«بشریت نتیجه رابطه تکامل یافته انسان با طبیعت است؛ تعاملی طولانی مدت و تجربه جهان طبیعی. احساسات ما، هیجانات ما، نیروی عقلانی ما و حتی فرهنگ ما در ارتباط با دنیای غیرانسانی و برای سازگاری با آن شکل گرفته و توسعه یافته است.»
سفارش و خرید کتاب «حق مادرزاد» از وبسایت انتشارات نشرنو:
@nashrenow | nashrenow.com
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
Forwarded from [مطالعاتکودکوطبیعت]
📌حق مادرزاد
آن چه امروز ما به عنوان انسانیت میشناسیم، محصول تعامل مستمر بین انسان و طبیعت است. تعاملی طولانی که درنهایت به رابطه ای تکامل یافته ختم شده است. تمامی احساسات، هیجانات، خِرَد و حتی فرهنگ ما در ارتباط با دنیای غیرانسانی و برای سازگاری با آن شکل گرفته و توسعه یافته است. علاوه بر این، سلامت روح و روان، سود و رفاه ما در گروی استمرار این رابطه با طبیعت معنا می یابد، حتی اگر دنیای امروز بطور فزآیندهای به سمت مصنوعی و صنعتی شدن رفته است.
در این کتاب، آنچه را به عنوان بنیانهای ترقی بشریت میشناسیم و نیز تمام معیارهای تمدن معاصر، مانند مهار و تسخیر طبیعت و دگرگونسازی آن به نفع انسان که تنها یک گونه ی جانوری است، را به چالش میکشیم. امروزه افراد زیادی، بدون درنظر گرفتن وابستگی انسان به طبیعت، مغرورِ دستاوردهای علمی- مهندسی و تولید انبوه ماشینیِ تمدن بشری اند. این افراد طبیعت را نه به مثابه تکیهگاهی برای تمدن بشری بلکه تنها به عنوان منبعی برای تامین مادهی خام دانسته و تمدن بشری را بدون ستون طبیعت افراشته میپندارند. اینان از توانایی انسان در ارتباطات بین قارهای در کسری از ثانیه، جمعآوری انبوه اطلاعات و غلبه بر بیماریهایی که جان میلیونها انسان را در گذشته می گرفته، حیرت میکنند. همچنین از امکانات و خدماتی که افراد سرآمدِ قرون پیشین نیز قادر به تصور آن نبودهاند، سخن میگویند و با چهرهای حق به جانب میپرسند: آیا طبیعت چیزی فراتر از منبع تأمین مادهی خام برای ساخت ابزارهای رفاهی انسان است؟ و در نهایت سری به منت تکان داده و طبیعت گردیهای گاه به گاه خود را اگرچه خوشایند، اما زیاد ضروری نمیدانند.
جامعهی امروزی، حق دارد که به دستاوردهایی همچون استانداردهای بالای زندگی، سلامت جسمی و دست یابی به اسباب آسایش افتخار کند. درعین حال برای رسیدن به موفقیت و ثبات، نه فقط از بُعد مادی بلکه از نظر روحی و روانی، این دستاوردها باید بر سنگ بستری از یک رابطهی مثبت و پویا با طبیعت استوار باشد. این وابستگیِ انسان به طبیعت نه فقط برای تأمین مواد اولیه، آب پاک، خاک حاصلخیز و سایر خدمات اکوسیستمی ضروریست، بلکه اساساً این رابطه بر احساسات، تفکرات، ارتباطات و خلاقیت های ما تاثیر می گذارد. همچنین، این رابطه بر توانایی حل مشکل و در کل شکل گیری احساس امنیت، بلوغ، هویت، معنا و هدف زندگی اثری عمیق دارد. همچون گذشته، در آینده نیز ذات ما به عنوان انسان، در کیفیت ارتباطمان با طبیعت معنا مییابد. در صورتی که ما خارج از محیطی زندگی کنیم که در آن تکامل یافتهایم، هرگز کاملاً سالم و راضی نخواهیم بود. بخش عمدهی ارزشهای انسانی مان، ظرفیت مان برای مراقبت کردن، استدلال کردن، عشق ورزیدن، خلق کردن، درک زیبایی و شناخت شادی به روابط متنوع ما با طبیعت وابسته است.
این وابستگی به طبیعت، بازتاب خاستگاه زیست شناختی ما به عنوان یک گونه در طبیعت است. تکاملِ ما ریشه در طبیعت دارد، نه در یک دنیای مصنوعیِ انسان ساخت. بیشتر از نود و نُه درصد تاریخ بشر، صرف سازگاری و انطباق واکنشهای گونه ما با طبیعت در جهت تضمین بقاء مان شده است. همین سازگاری ها پرورش دهندهی احساسات، عقل و روان ما هستند. تنها در بخش کوچکی از تاریخ گونه مان ظاهراً ما جدا از طبیعت زیسته ایم و این ایده بر این فرض استوار است که فعالیتهای اخیرمان، عادی و به هنجار بوده است. برخی از مهمترینِ این فعالیت ها عبارتند از: اهلی سازی گیاهان و حیوانات که به ده هزار سال پیش بر میگردد، بهرهبرداری از انرژی فراتر از نیروی کارگری که در پنج هزار سال گذشته آغاز شد، ابداع شهرها که حدود چهار هزار سال پیش شروع شدند، تولید انبوه کالاها و خدمات در طول پانصد سال گذشته، مغلوب کردن بیماریهای عمده در قرنهای اخیر یا توسعه محصولات مدرن الکترونیک و مهندسی در عصر حاضر.
نه تنها طبیعت بخشی کوچک و یا غیرمرتبط با زندگی ما نیست، بلکه تمایل ذاتی ما برای پیوستن به طبیعت در ابعاد جسمانی، سلامت روان و رفاه ما حیاتی به نظر می رسد. این وابستگی به طبیعت ظرفیتهای ما را در احساس، استدلال، تفکر و حل مشکلات، کشف، خلق و سالم زیستن شکل و گسترش داده است. ما چه کشاورز یا سرمایهگذار باشیم، چه جنگلبان یا استاد دانشگاه، چه کار ذهنی و یا جسمانی داشته باشیم، در هر حال امنیت و بقایمان به کیفیت روابط ما با طبیعت وابسته است.
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
آن چه امروز ما به عنوان انسانیت میشناسیم، محصول تعامل مستمر بین انسان و طبیعت است. تعاملی طولانی که درنهایت به رابطه ای تکامل یافته ختم شده است. تمامی احساسات، هیجانات، خِرَد و حتی فرهنگ ما در ارتباط با دنیای غیرانسانی و برای سازگاری با آن شکل گرفته و توسعه یافته است. علاوه بر این، سلامت روح و روان، سود و رفاه ما در گروی استمرار این رابطه با طبیعت معنا می یابد، حتی اگر دنیای امروز بطور فزآیندهای به سمت مصنوعی و صنعتی شدن رفته است.
در این کتاب، آنچه را به عنوان بنیانهای ترقی بشریت میشناسیم و نیز تمام معیارهای تمدن معاصر، مانند مهار و تسخیر طبیعت و دگرگونسازی آن به نفع انسان که تنها یک گونه ی جانوری است، را به چالش میکشیم. امروزه افراد زیادی، بدون درنظر گرفتن وابستگی انسان به طبیعت، مغرورِ دستاوردهای علمی- مهندسی و تولید انبوه ماشینیِ تمدن بشری اند. این افراد طبیعت را نه به مثابه تکیهگاهی برای تمدن بشری بلکه تنها به عنوان منبعی برای تامین مادهی خام دانسته و تمدن بشری را بدون ستون طبیعت افراشته میپندارند. اینان از توانایی انسان در ارتباطات بین قارهای در کسری از ثانیه، جمعآوری انبوه اطلاعات و غلبه بر بیماریهایی که جان میلیونها انسان را در گذشته می گرفته، حیرت میکنند. همچنین از امکانات و خدماتی که افراد سرآمدِ قرون پیشین نیز قادر به تصور آن نبودهاند، سخن میگویند و با چهرهای حق به جانب میپرسند: آیا طبیعت چیزی فراتر از منبع تأمین مادهی خام برای ساخت ابزارهای رفاهی انسان است؟ و در نهایت سری به منت تکان داده و طبیعت گردیهای گاه به گاه خود را اگرچه خوشایند، اما زیاد ضروری نمیدانند.
جامعهی امروزی، حق دارد که به دستاوردهایی همچون استانداردهای بالای زندگی، سلامت جسمی و دست یابی به اسباب آسایش افتخار کند. درعین حال برای رسیدن به موفقیت و ثبات، نه فقط از بُعد مادی بلکه از نظر روحی و روانی، این دستاوردها باید بر سنگ بستری از یک رابطهی مثبت و پویا با طبیعت استوار باشد. این وابستگیِ انسان به طبیعت نه فقط برای تأمین مواد اولیه، آب پاک، خاک حاصلخیز و سایر خدمات اکوسیستمی ضروریست، بلکه اساساً این رابطه بر احساسات، تفکرات، ارتباطات و خلاقیت های ما تاثیر می گذارد. همچنین، این رابطه بر توانایی حل مشکل و در کل شکل گیری احساس امنیت، بلوغ، هویت، معنا و هدف زندگی اثری عمیق دارد. همچون گذشته، در آینده نیز ذات ما به عنوان انسان، در کیفیت ارتباطمان با طبیعت معنا مییابد. در صورتی که ما خارج از محیطی زندگی کنیم که در آن تکامل یافتهایم، هرگز کاملاً سالم و راضی نخواهیم بود. بخش عمدهی ارزشهای انسانی مان، ظرفیت مان برای مراقبت کردن، استدلال کردن، عشق ورزیدن، خلق کردن، درک زیبایی و شناخت شادی به روابط متنوع ما با طبیعت وابسته است.
این وابستگی به طبیعت، بازتاب خاستگاه زیست شناختی ما به عنوان یک گونه در طبیعت است. تکاملِ ما ریشه در طبیعت دارد، نه در یک دنیای مصنوعیِ انسان ساخت. بیشتر از نود و نُه درصد تاریخ بشر، صرف سازگاری و انطباق واکنشهای گونه ما با طبیعت در جهت تضمین بقاء مان شده است. همین سازگاری ها پرورش دهندهی احساسات، عقل و روان ما هستند. تنها در بخش کوچکی از تاریخ گونه مان ظاهراً ما جدا از طبیعت زیسته ایم و این ایده بر این فرض استوار است که فعالیتهای اخیرمان، عادی و به هنجار بوده است. برخی از مهمترینِ این فعالیت ها عبارتند از: اهلی سازی گیاهان و حیوانات که به ده هزار سال پیش بر میگردد، بهرهبرداری از انرژی فراتر از نیروی کارگری که در پنج هزار سال گذشته آغاز شد، ابداع شهرها که حدود چهار هزار سال پیش شروع شدند، تولید انبوه کالاها و خدمات در طول پانصد سال گذشته، مغلوب کردن بیماریهای عمده در قرنهای اخیر یا توسعه محصولات مدرن الکترونیک و مهندسی در عصر حاضر.
نه تنها طبیعت بخشی کوچک و یا غیرمرتبط با زندگی ما نیست، بلکه تمایل ذاتی ما برای پیوستن به طبیعت در ابعاد جسمانی، سلامت روان و رفاه ما حیاتی به نظر می رسد. این وابستگی به طبیعت ظرفیتهای ما را در احساس، استدلال، تفکر و حل مشکلات، کشف، خلق و سالم زیستن شکل و گسترش داده است. ما چه کشاورز یا سرمایهگذار باشیم، چه جنگلبان یا استاد دانشگاه، چه کار ذهنی و یا جسمانی داشته باشیم، در هر حال امنیت و بقایمان به کیفیت روابط ما با طبیعت وابسته است.
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
Forwarded from [مطالعاتکودکوطبیعت]
🔆 حس شگفتی: طبیعت با ما در سخن است
«برای حس و درک زندگی؛ بهترین راه، گوشسپردن به نجوای طبیعت است. طبیعتی که با زبانی شایسته و زیبا با ما در گفتوگوست.»
راشل کارسون در کتاب «حس شگفتی» از ما میخواهد تا به کودکان آشتی و آشنایی و صمیمیت با طبیعت را بیاموزیم و با آنها در این مسیر نورانی همراه و همگام شویم. هرچند کتاب بهنوعی راهنمایی برای والدین است تا شریک تجربیات لذتبخش کودکان از بودن در طبیعت باشند، با این حال برگبرگ آن همراه با تصاویر بینظیری که از عناصر طبیعت رامنشدنی پیش چشم میگذارد و با نثری سرشار از جنگل و دریا و شعر و موسیقی هر بیننده و خوانندهای را به لحظاتی درنگ و مکاشفهای درونی فرامیخواند. در این کتاب میخوانیم:
« انسانها در طی تاریخ زیست خود بر زمین، یاد گرفتند که چگونه با دنبالکردن نشانهها و نمادها، آنچه را که میخواهند از طبیعت برگیرند و چگونه با خطراتش روبهرو شوند. با گسترش سیطرهگونه انسان بر زمین، آن پیوند دیرین خالی از احساس شد. بااینحال هنوز هم طبیعت با ما در سخن است. زبان طبیعت برای سخنگفتن با ما همان تجربیات نابِ طبیعت است».
پیشنهاد «راشل کارسون» (۲۷ مه ۱۹۰۷ - ۱۴ آوریل۱۹۶۴) نویسنده پیشرو محیط زیست در این کتاب این است که هنگام تجربهورزی، با تمام حواس و هنگام رویارویی با پدیدهها و کشفوشهود شورمندانه طبیعت، دست در دست کودک و پابهپای او قدم در دنیای شگفتانگیزی بگذاریم که در همین نزدیکیِ هریک از ماست و این ارزشمندترین هدیهای است که میتوان به کودکی داد تا شکوه لمس طبیعت و لذت همیشه پایدار آن در تمام زندگیاش او را به پیش ببرد؛ بیآنکه عجولانه در پی یاددادن آموختههایی به او باشیم، چراکه کودک خودبهخود در مسیر یادگیری آنها قرار خواهد گرفت. ابتدا این کشش و شیفتگی به پدیدههاست که ما را در گام بعدی، به فراگیری دانش درباره آنها ترغیب و تشویق خواهد کرد. راشل کارسون که در ناحیهای روستایی در پنسیلوانیای آمریکا متولد شد در ایام زندگی خود با علاقه و پشتکار از نگاه یک زیستشناس از لزوم همزیستی انسان و طبیعت نوشت و الهامبخش هزاران گروه طرفدار محیط زیست شد.
[منبع: روزنامه شرق| جواد لگزیان]
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت
«برای حس و درک زندگی؛ بهترین راه، گوشسپردن به نجوای طبیعت است. طبیعتی که با زبانی شایسته و زیبا با ما در گفتوگوست.»
راشل کارسون در کتاب «حس شگفتی» از ما میخواهد تا به کودکان آشتی و آشنایی و صمیمیت با طبیعت را بیاموزیم و با آنها در این مسیر نورانی همراه و همگام شویم. هرچند کتاب بهنوعی راهنمایی برای والدین است تا شریک تجربیات لذتبخش کودکان از بودن در طبیعت باشند، با این حال برگبرگ آن همراه با تصاویر بینظیری که از عناصر طبیعت رامنشدنی پیش چشم میگذارد و با نثری سرشار از جنگل و دریا و شعر و موسیقی هر بیننده و خوانندهای را به لحظاتی درنگ و مکاشفهای درونی فرامیخواند. در این کتاب میخوانیم:
« انسانها در طی تاریخ زیست خود بر زمین، یاد گرفتند که چگونه با دنبالکردن نشانهها و نمادها، آنچه را که میخواهند از طبیعت برگیرند و چگونه با خطراتش روبهرو شوند. با گسترش سیطرهگونه انسان بر زمین، آن پیوند دیرین خالی از احساس شد. بااینحال هنوز هم طبیعت با ما در سخن است. زبان طبیعت برای سخنگفتن با ما همان تجربیات نابِ طبیعت است».
پیشنهاد «راشل کارسون» (۲۷ مه ۱۹۰۷ - ۱۴ آوریل۱۹۶۴) نویسنده پیشرو محیط زیست در این کتاب این است که هنگام تجربهورزی، با تمام حواس و هنگام رویارویی با پدیدهها و کشفوشهود شورمندانه طبیعت، دست در دست کودک و پابهپای او قدم در دنیای شگفتانگیزی بگذاریم که در همین نزدیکیِ هریک از ماست و این ارزشمندترین هدیهای است که میتوان به کودکی داد تا شکوه لمس طبیعت و لذت همیشه پایدار آن در تمام زندگیاش او را به پیش ببرد؛ بیآنکه عجولانه در پی یاددادن آموختههایی به او باشیم، چراکه کودک خودبهخود در مسیر یادگیری آنها قرار خواهد گرفت. ابتدا این کشش و شیفتگی به پدیدههاست که ما را در گام بعدی، به فراگیری دانش درباره آنها ترغیب و تشویق خواهد کرد. راشل کارسون که در ناحیهای روستایی در پنسیلوانیای آمریکا متولد شد در ایام زندگی خود با علاقه و پشتکار از نگاه یک زیستشناس از لزوم همزیستی انسان و طبیعت نوشت و الهامبخش هزاران گروه طرفدار محیط زیست شد.
[منبع: روزنامه شرق| جواد لگزیان]
@cnstudy| مطالعاتکودکوطبیعت