پاييزِ صحرا
مدتهاست كه مجله هايم را از از دكه اى خاص در خيابان شريعتى كمى بالاتر از مطبم مى خرم چون ؛ فروشندهاش به كارش عشق مى ورزد، كارى كه ميراث پدرش بوده(يک روز پدرش سالها قبل ناگهان گفته بود؛ من ديگه خسته شدم ، نيستم ، ديگه خودت بگردونش!)، شوقى كه او از فروش مجله هايش دارد از شوق خريدن من بيشتر است! او خاطراتي از على معلم نقل مى كرد، و البته استقلالى متعصب هم هست!
كم نبودند در اين چند سال اخير مجله هايى كه حتى ورق زدنشان زير هجوم له كننده زمان فراموش شده. ديشب فرصتى پيش آمد؛ به عناوين روى جلد نگاه مى كنم، "پرونده ويژه قاتلان سينمايى"، با خود مى انديشم يعنى قاتلان مهرجويى و همسرش هم جزو قاتلان سينمايى محسوب مى شوند؟
ورق زدن را شروع مى كنم؛ بين جلد و اولين صفحه برگ درختى پاييزى توجهم را جلب مى كند، هنوزكمى سبزى در خود دارد(مجله را يكبار بخاطر وسواس هميشگى همان لحظه تعويض كرده بودم و مجله اى را برداشتم كه اين برگ داخلش پنهان شده بود) حكايت اين برگ چيست؟ در اين پاييز خشك و پُردود، پَركشيده و آمده در دنياىِِ تصويرِ من تا چه خاطره هايى را در گوش اين كاغذها زمزمه كند؟ كاغذهايى كه خود روزى برگى داشته اند .
در خاطرات محو شونده ام گلبرگها را لابه لای کتابها و دفترها به یاد می آورم -پاییز را هرگز دوست نداشته ام- آن زمانها کسی یلدا را تبریک نمی گفت…
این برگ را در همین مجله و سرجایش می گذارم و نگهش خواهم داشت، او بايد بماند تا وقتش ؛ یادگاری از پاییزی پُرمرگ و بىرحم ، پاييزي خشك ، پاييزِ صحرا .
فکر می کنم ، اینهمه مرگ و اینهمه خشکی و دود در يك پاييز؟
"پندارى اشكهايمان دووود شده و رفته به هوا "، دريغ از قطره اى …
شاهرخ در ذهنم مى خواند؛
کوچ غمناک پرستو های شاد
در غروبی پر ملال و بی صدا
خبر عریونی باغ ها رو داد
پاییز اومد این ور پرچین باغ
.
.
قصه ی بی برگ و باری های ما
بیا در سوگ دلگیر گل صبح
بخونیم شعری از دیوان گریه
من و تو زاده ی فصل خزانیم
دو تن پرورده ی دامان گریه
پاییزه ، پاییز عریون
من و تو ، خسته و گریون
پاییزه ، پاییز عریون
دکتر رضارضائى ، ٣٠ آذر ٠٢
مدتهاست كه مجله هايم را از از دكه اى خاص در خيابان شريعتى كمى بالاتر از مطبم مى خرم چون ؛ فروشندهاش به كارش عشق مى ورزد، كارى كه ميراث پدرش بوده(يک روز پدرش سالها قبل ناگهان گفته بود؛ من ديگه خسته شدم ، نيستم ، ديگه خودت بگردونش!)، شوقى كه او از فروش مجله هايش دارد از شوق خريدن من بيشتر است! او خاطراتي از على معلم نقل مى كرد، و البته استقلالى متعصب هم هست!
كم نبودند در اين چند سال اخير مجله هايى كه حتى ورق زدنشان زير هجوم له كننده زمان فراموش شده. ديشب فرصتى پيش آمد؛ به عناوين روى جلد نگاه مى كنم، "پرونده ويژه قاتلان سينمايى"، با خود مى انديشم يعنى قاتلان مهرجويى و همسرش هم جزو قاتلان سينمايى محسوب مى شوند؟
ورق زدن را شروع مى كنم؛ بين جلد و اولين صفحه برگ درختى پاييزى توجهم را جلب مى كند، هنوزكمى سبزى در خود دارد(مجله را يكبار بخاطر وسواس هميشگى همان لحظه تعويض كرده بودم و مجله اى را برداشتم كه اين برگ داخلش پنهان شده بود) حكايت اين برگ چيست؟ در اين پاييز خشك و پُردود، پَركشيده و آمده در دنياىِِ تصويرِ من تا چه خاطره هايى را در گوش اين كاغذها زمزمه كند؟ كاغذهايى كه خود روزى برگى داشته اند .
در خاطرات محو شونده ام گلبرگها را لابه لای کتابها و دفترها به یاد می آورم -پاییز را هرگز دوست نداشته ام- آن زمانها کسی یلدا را تبریک نمی گفت…
این برگ را در همین مجله و سرجایش می گذارم و نگهش خواهم داشت، او بايد بماند تا وقتش ؛ یادگاری از پاییزی پُرمرگ و بىرحم ، پاييزي خشك ، پاييزِ صحرا .
فکر می کنم ، اینهمه مرگ و اینهمه خشکی و دود در يك پاييز؟
"پندارى اشكهايمان دووود شده و رفته به هوا "، دريغ از قطره اى …
شاهرخ در ذهنم مى خواند؛
کوچ غمناک پرستو های شاد
در غروبی پر ملال و بی صدا
خبر عریونی باغ ها رو داد
پاییز اومد این ور پرچین باغ
.
.
قصه ی بی برگ و باری های ما
بیا در سوگ دلگیر گل صبح
بخونیم شعری از دیوان گریه
من و تو زاده ی فصل خزانیم
دو تن پرورده ی دامان گریه
پاییزه ، پاییز عریون
من و تو ، خسته و گریون
پاییزه ، پاییز عریون
دکتر رضارضائى ، ٣٠ آذر ٠٢
#نسخه_فيلمى ١٤
#ناگهان_درخت
ديشب بالاخره فرصت شد كه اين فيلم زیبا را ببينم، اثرى كه اتفاقا "مادر" در بطن آن نقش مهمى دارد. این همنشينى بسيار دلنشين سینما و ادبيات سعى در مانا كردن لحظاتى ذاتا ميرا دارد:
لحظه نگرانى براى نفس کشيدن مادر در خواب،
حسرت لحظاتی که گفته های تكرار ناپذير مادر را- حتی بخاطر صدای آب- از دست داده ایم، و…
ناگهان درخت از معدود فيلمهايى است كه دوست داشتم طولانى تر مىبود .
#ناگهان_درخت
ديشب بالاخره فرصت شد كه اين فيلم زیبا را ببينم، اثرى كه اتفاقا "مادر" در بطن آن نقش مهمى دارد. این همنشينى بسيار دلنشين سینما و ادبيات سعى در مانا كردن لحظاتى ذاتا ميرا دارد:
لحظه نگرانى براى نفس کشيدن مادر در خواب،
حسرت لحظاتی که گفته های تكرار ناپذير مادر را- حتی بخاطر صدای آب- از دست داده ایم، و…
ناگهان درخت از معدود فيلمهايى است كه دوست داشتم طولانى تر مىبود .
من
"دنيا جاى خيلى بديه"
اين را دخترى جوان در مطب به رو
من گفت، با لبخندى تلخ.
در پاسخش گفتم ؛
كاملا موافقم، دنيا جاى خيلى بديه ! ولى…
سهم هركس در اين ميانه چيست؟
نقش "من" در شكل گيرى اين دنياىِ خيلى بد كجا بوده و هست؟
غافل شدن از "من" و تاثیرگذاریمان در جهان هستی، توهين بزرگى به خودمان و خلقت است.
دكتر رضا رضائى، روانپزشك ، دوم بهمن ٠٢
https://www.tg-me.com/پرسه در مِه يادداشتهاي دكتر رضا رضائى روانپزشك /com.drrezarezaie
"دنيا جاى خيلى بديه"
اين را دخترى جوان در مطب به رو
من گفت، با لبخندى تلخ.
در پاسخش گفتم ؛
كاملا موافقم، دنيا جاى خيلى بديه ! ولى…
سهم هركس در اين ميانه چيست؟
نقش "من" در شكل گيرى اين دنياىِ خيلى بد كجا بوده و هست؟
غافل شدن از "من" و تاثیرگذاریمان در جهان هستی، توهين بزرگى به خودمان و خلقت است.
دكتر رضا رضائى، روانپزشك ، دوم بهمن ٠٢
https://www.tg-me.com/پرسه در مِه يادداشتهاي دكتر رضا رضائى روانپزشك /com.drrezarezaie
Telegram
پرسه در مِه ( يادداشتهاي دكتر رضا رضائى- روانپزشك)
اين كانال اختصاص به نوشته هاي دكتر رضا رضائى متخصص اعصاب و روان دارد
این عکس را دوستی برایم فرستاده.
ظاهرا کسی در خیابانی حوالی پایتخت امریکا دلار سوزانده تا مواد بکشد. چقدر معنی دار. چقدر آشنا. همیشه در پی سوزاندن چیزی در وهم لذت بردن از چیزی دیگریم. هرکسی که بوده، بی ارزشی دلار را خوب فهمیده اما نیمهی دوم فهم را گم کرده. تنها چیزی که این میان ارزش حقیقی دارد، وجود انسانی خود ماست، که از سوزاندن آن به هر قیمتی هیچ باکی نداریم.
نغمه رضائی
دکترای ادبیات انگلیسی، دانشگاه دلور آمریکا
ظاهرا کسی در خیابانی حوالی پایتخت امریکا دلار سوزانده تا مواد بکشد. چقدر معنی دار. چقدر آشنا. همیشه در پی سوزاندن چیزی در وهم لذت بردن از چیزی دیگریم. هرکسی که بوده، بی ارزشی دلار را خوب فهمیده اما نیمهی دوم فهم را گم کرده. تنها چیزی که این میان ارزش حقیقی دارد، وجود انسانی خود ماست، که از سوزاندن آن به هر قیمتی هیچ باکی نداریم.
نغمه رضائی
دکترای ادبیات انگلیسی، دانشگاه دلور آمریکا
دو سال از رفتن ناباورانه استاد آقاى دكتر غلامرضا ميرسپاسى گذشت .
جايشان حقيقتا پر ناشدنى است. هر چقدر در اين رشته تجربه بيشترى كسب مى كنم درك بهتر و عميق ترى از آموزه هايشان پيدا مى كنم، از جمله نظر ايشان در مورد مهمترين ويژگى يك روانپزشك ؛
"مهم ترین خصوصیات فردی که می خواهد روانپزشک شود این است که بتواند یک رابطه منطقی با فرد بیمار ایجاد کند تا او بتواند مسایل خود را برای روانپزشک توضیح دهد".
راهشان پر رهرو ، يادشان گرامى، روحشان شاد.
جايشان حقيقتا پر ناشدنى است. هر چقدر در اين رشته تجربه بيشترى كسب مى كنم درك بهتر و عميق ترى از آموزه هايشان پيدا مى كنم، از جمله نظر ايشان در مورد مهمترين ويژگى يك روانپزشك ؛
"مهم ترین خصوصیات فردی که می خواهد روانپزشک شود این است که بتواند یک رابطه منطقی با فرد بیمار ایجاد کند تا او بتواند مسایل خود را برای روانپزشک توضیح دهد".
راهشان پر رهرو ، يادشان گرامى، روحشان شاد.
سلطان قلبها
"١٠ ساله زنشم ولى ١٠ روز خوش نداشتم".
با حال بسيار بد گریه میکند، از فرزندان قطاریاش مىگوید، از فشار مالى شديد و از همه بدتر -به نظر خودش- بى توجهى همسرش، فکر خودكشى دارد، از او میخواهم شماره همسرش را بگيرد تا با او درباره خطر جدى خودكشى صحبت كنم، روى صفحه موبايلش نام ثبت شده همسرش توجهم را جلب مى كند: "سلطان قلبم♥️"
به اين فكر میکنم كه چه رابطه عجيب و پيچيده اى بين قلبها و سلاطينشان برقرار است !
دكتر رضا رضائى، روانپزشك
https://www.tg-me.com/پرسه در مِه يادداشتهاي دكتر رضا رضائى روانپزشك /com.drrezarezaie
"١٠ ساله زنشم ولى ١٠ روز خوش نداشتم".
با حال بسيار بد گریه میکند، از فرزندان قطاریاش مىگوید، از فشار مالى شديد و از همه بدتر -به نظر خودش- بى توجهى همسرش، فکر خودكشى دارد، از او میخواهم شماره همسرش را بگيرد تا با او درباره خطر جدى خودكشى صحبت كنم، روى صفحه موبايلش نام ثبت شده همسرش توجهم را جلب مى كند: "سلطان قلبم♥️"
به اين فكر میکنم كه چه رابطه عجيب و پيچيده اى بين قلبها و سلاطينشان برقرار است !
دكتر رضا رضائى، روانپزشك
https://www.tg-me.com/پرسه در مِه يادداشتهاي دكتر رضا رضائى روانپزشك /com.drrezarezaie
Telegram
پرسه در مِه ( يادداشتهاي دكتر رضا رضائى- روانپزشك)
اين كانال اختصاص به نوشته هاي دكتر رضا رضائى متخصص اعصاب و روان دارد
#نسخه_فيلمى ١٥
#آواز_در_باران
سينما شايد بيش از هر هنرى بتواند ذهن ما را از اين دنيا و مصائب و گرفتاريهايش دور كند و به نظرم ژانر موزيكال بهتر از بقيه گونه ها اين ويژگى را دارد. اين روزها همهمان دوست داريم چشمهايمان را ببنديم و تمام مشكلات را -هرچند برای لحظاتی- کنار بگذاریم، ولى مىشود هم با چشمان باز به ديدن موزيكالى نشست و براى دقايقى به پرواز درآمد و دور شد ازهر غمى و غصه اى: آواز در باران، تحسين شدهترين موزيكال تاريخ سينما را باز هم ببينيم .
#آواز_در_باران
سينما شايد بيش از هر هنرى بتواند ذهن ما را از اين دنيا و مصائب و گرفتاريهايش دور كند و به نظرم ژانر موزيكال بهتر از بقيه گونه ها اين ويژگى را دارد. اين روزها همهمان دوست داريم چشمهايمان را ببنديم و تمام مشكلات را -هرچند برای لحظاتی- کنار بگذاریم، ولى مىشود هم با چشمان باز به ديدن موزيكالى نشست و براى دقايقى به پرواز درآمد و دور شد ازهر غمى و غصه اى: آواز در باران، تحسين شدهترين موزيكال تاريخ سينما را باز هم ببينيم .
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در انتظار بهار؛ دكتر اميد رضائى
درختِ زندگی
به آثار جراحات قديمى در گیجگاه سرش اشاره مىكند و مىگويد: از طبقه پنجم خودم رو پرت كردم پايين بعدش هيچى يادم نمياد.
جوانک در پاسخ نگاهِ متعجبم ادامه مىدهد؛ آخه افتادم روى يك درخت، رفتم تو كما و …
به دستانى كه سالها قبل آن درخت را كاشته فكر مىكنم ، به قد کشیدن آن درخت تا آن روز…
به جوان نگاه مى كنم؛ روی گیجگاهش دنبال نقشِدرختِزندگى اش میگردم،
روزى درختى با تمام توان او را در آغوش گرفت تا انسانى در اين دنيا بماند.
ای کاش میشد خاطراتِ درختها را دانست.
به ياد پدربزرگم كه درختان بسيارى كاشت و پروراند و در روز درختكارى به خاك برگشت.
دكتر رضا رضائى ، ١٥ اسفند ٠٢
https://www.tg-me.com/پرسه در مِه يادداشتهاي دكتر رضا رضائى روانپزشك /com.drrezarezaie
به آثار جراحات قديمى در گیجگاه سرش اشاره مىكند و مىگويد: از طبقه پنجم خودم رو پرت كردم پايين بعدش هيچى يادم نمياد.
جوانک در پاسخ نگاهِ متعجبم ادامه مىدهد؛ آخه افتادم روى يك درخت، رفتم تو كما و …
به دستانى كه سالها قبل آن درخت را كاشته فكر مىكنم ، به قد کشیدن آن درخت تا آن روز…
به جوان نگاه مى كنم؛ روی گیجگاهش دنبال نقشِدرختِزندگى اش میگردم،
روزى درختى با تمام توان او را در آغوش گرفت تا انسانى در اين دنيا بماند.
ای کاش میشد خاطراتِ درختها را دانست.
به ياد پدربزرگم كه درختان بسيارى كاشت و پروراند و در روز درختكارى به خاك برگشت.
دكتر رضا رضائى ، ١٥ اسفند ٠٢
https://www.tg-me.com/پرسه در مِه يادداشتهاي دكتر رضا رضائى روانپزشك /com.drrezarezaie
Telegram
پرسه در مِه ( يادداشتهاي دكتر رضا رضائى- روانپزشك)
اين كانال اختصاص به نوشته هاي دكتر رضا رضائى متخصص اعصاب و روان دارد
Forwarded from اميد به فردا( ياد داشتهاي دكتر اميد رضائی)
زندگى شيرين La Dolce vita
"آقاى دكتر به من يه دارو بدين سيبزمينى بشم!"
اين تقاضاى صريح ،ساده و البته كنايه آميزِ يكى از بيمارانم مرا سخت به فكر واداشته. مگر يك انسان چقدر تحمل دارد تا با اينهمه فشار و معضل فلسفى، جهانى، منطقه اى، كشورى، شغلى، اقتصادى و خانوادگى مقابله كند؟ شايد بى رگ و بى احساس شدن و در يك كلام "سيب زمينى شدن" راه کنار آمدن باشد…
شب سال تحويل است ، "خسته ام خسته خسته ..." اين صداى تك تك سلولهايم هست كه با من درد و دل مى كنند، با خود مى گويم اگر سيبزمينى مى شدم الان سلولهايم "حال" بهترى نداشتند؟ تصميم مى گيرم اينبار مراسم شروع سال نو مثل هميشه برایم نباشد، برای اولین بار در عمرم سفره هفت سين را خودم مىچينم ؛ آنهم با هفت عدد سيبزمينى!
نه به ماهی شب عید ، اینبار سیب زمینی سرخ کرده میخورم . ساعت سال تحویل را دوست ندارم، من آدمِ صبح زود نیستم، اینهمه سال هنگام تحویل سال بیدار بودم ، متحول شدم؟ امسال میخواهم سال تحویل خواب باشم ، اصلا انقدر خسته ام كه میخواهم کل تعطیلات را خواب باشم، موبایلم را برای صبح ۱۴ فروردین زنگ می گذارم، قرص خوابهایی انتخاب می کنم که دوهفته مرا بخواباند! وسط غذا خوابم میبرد.
در این خواب دو هفته ای دربه در دنبال كشف فرمول " داروى تبديل به سيبزمینی"هستم ، از طريق طب گياهى، طب سنتى …
صبح چهاردهم فروردين سرحال بيدار مىشوم، صفى طولانى از كوچه مطبم بيرون زده، بيمارانم و چهره هاى جديد را در صف مىبينم ، زير تابلوى مطبم جمله اى اضافه شده؛ فوق تخصص تبديل به سيبزمینی!
به سختی راهم را تا اتاقم باز می کنم، به منشی می گویم در ازای حق ویزیت فقط از بیماران سیب زمینی دریافت کند!
چپ و راست “داروی تبدیل به سیب زمینی “ نسخه میکنم. کیلو کیلو سیب زمینی به عنوان حق ویزیت به مطب آورده میشود، چیزی نمی گذرد که زیر خروارها سیب زمینی در مطبم دفن می شوم. میمیرم؛ حالا چون "حميد هامون "خود را جلوى حجلهام مىيابم، با تعجب نگاه مىكنم عكس روى حجله يك سيبزمینی است!
ناگهان دستی قدرتمند و فرا انسانی "سقف را میشکافد و توری نو درمىاندازد"، دست، مرا كه در تور افتاده ام از اعماق سيبزمينى ها به بالا مىكشد، ضربه اى بسیار محکم به پشتم میزند، با سرفه ای شدید یک تکه سیبزمینی سرخ شده از حلقم بیرون میپرد،نفس میکشم، خانواده ام بالای سرم از خوشحالی اشک میریزند، حیران به سفره هفتسین نگاه میکنم، ۷ سیب زمینی دور سفره هفتسین رقص و پایکوبی میکنند.
دکتر رضا رضائی، روانپزشک
آخرین ساعات زمستان ۰۲
https://www.tg-me.com/پرسه در مِه يادداشتهاي دكتر رضا رضائى روانپزشك /com.drrezarezaie
"آقاى دكتر به من يه دارو بدين سيبزمينى بشم!"
اين تقاضاى صريح ،ساده و البته كنايه آميزِ يكى از بيمارانم مرا سخت به فكر واداشته. مگر يك انسان چقدر تحمل دارد تا با اينهمه فشار و معضل فلسفى، جهانى، منطقه اى، كشورى، شغلى، اقتصادى و خانوادگى مقابله كند؟ شايد بى رگ و بى احساس شدن و در يك كلام "سيب زمينى شدن" راه کنار آمدن باشد…
شب سال تحويل است ، "خسته ام خسته خسته ..." اين صداى تك تك سلولهايم هست كه با من درد و دل مى كنند، با خود مى گويم اگر سيبزمينى مى شدم الان سلولهايم "حال" بهترى نداشتند؟ تصميم مى گيرم اينبار مراسم شروع سال نو مثل هميشه برایم نباشد، برای اولین بار در عمرم سفره هفت سين را خودم مىچينم ؛ آنهم با هفت عدد سيبزمينى!
نه به ماهی شب عید ، اینبار سیب زمینی سرخ کرده میخورم . ساعت سال تحویل را دوست ندارم، من آدمِ صبح زود نیستم، اینهمه سال هنگام تحویل سال بیدار بودم ، متحول شدم؟ امسال میخواهم سال تحویل خواب باشم ، اصلا انقدر خسته ام كه میخواهم کل تعطیلات را خواب باشم، موبایلم را برای صبح ۱۴ فروردین زنگ می گذارم، قرص خوابهایی انتخاب می کنم که دوهفته مرا بخواباند! وسط غذا خوابم میبرد.
در این خواب دو هفته ای دربه در دنبال كشف فرمول " داروى تبديل به سيبزمینی"هستم ، از طريق طب گياهى، طب سنتى …
صبح چهاردهم فروردين سرحال بيدار مىشوم، صفى طولانى از كوچه مطبم بيرون زده، بيمارانم و چهره هاى جديد را در صف مىبينم ، زير تابلوى مطبم جمله اى اضافه شده؛ فوق تخصص تبديل به سيبزمینی!
به سختی راهم را تا اتاقم باز می کنم، به منشی می گویم در ازای حق ویزیت فقط از بیماران سیب زمینی دریافت کند!
چپ و راست “داروی تبدیل به سیب زمینی “ نسخه میکنم. کیلو کیلو سیب زمینی به عنوان حق ویزیت به مطب آورده میشود، چیزی نمی گذرد که زیر خروارها سیب زمینی در مطبم دفن می شوم. میمیرم؛ حالا چون "حميد هامون "خود را جلوى حجلهام مىيابم، با تعجب نگاه مىكنم عكس روى حجله يك سيبزمینی است!
ناگهان دستی قدرتمند و فرا انسانی "سقف را میشکافد و توری نو درمىاندازد"، دست، مرا كه در تور افتاده ام از اعماق سيبزمينى ها به بالا مىكشد، ضربه اى بسیار محکم به پشتم میزند، با سرفه ای شدید یک تکه سیبزمینی سرخ شده از حلقم بیرون میپرد،نفس میکشم، خانواده ام بالای سرم از خوشحالی اشک میریزند، حیران به سفره هفتسین نگاه میکنم، ۷ سیب زمینی دور سفره هفتسین رقص و پایکوبی میکنند.
دکتر رضا رضائی، روانپزشک
آخرین ساعات زمستان ۰۲
https://www.tg-me.com/پرسه در مِه يادداشتهاي دكتر رضا رضائى روانپزشك /com.drrezarezaie
Telegram
پرسه در مِه ( يادداشتهاي دكتر رضا رضائى- روانپزشك)
اين كانال اختصاص به نوشته هاي دكتر رضا رضائى متخصص اعصاب و روان دارد
از شکلات شما متشکرم
پسرک مثل دفعات قبل در اواخر ويزيتِ خواهرش با مادر وارد اتاق مىشود، بی هیچ کلامی با برقى در چشمانش سريع ظرف شكلات را نشانه مىگيرد، ظرف را جلويش مىگذارم، چون قبل با هيجان چند شكلات بر مىدارد و در آغوش خواهرش آرام میگیرد، تابلویی زیبا برایم ترسیم میشود. شکلات در دهانش با شوقی وصف ناشدنی آب میشود و غم انباشته در اتاق را در خود حل می کند. رو به خواهرش میگویم:
از شکلاتهای زندگیمان لذت ببریم…
كودكان؛ همچنان، با قدرت-بدون كوچكترين اعتنايى به اين جهان پرآشوب- به ما لذت بردن از زندگى را يادآورى میکنند.
چه خوب كه هستند.
دکتر رضا رضائی،روانپزشک، بهار ۰۳
پسرک مثل دفعات قبل در اواخر ويزيتِ خواهرش با مادر وارد اتاق مىشود، بی هیچ کلامی با برقى در چشمانش سريع ظرف شكلات را نشانه مىگيرد، ظرف را جلويش مىگذارم، چون قبل با هيجان چند شكلات بر مىدارد و در آغوش خواهرش آرام میگیرد، تابلویی زیبا برایم ترسیم میشود. شکلات در دهانش با شوقی وصف ناشدنی آب میشود و غم انباشته در اتاق را در خود حل می کند. رو به خواهرش میگویم:
از شکلاتهای زندگیمان لذت ببریم…
كودكان؛ همچنان، با قدرت-بدون كوچكترين اعتنايى به اين جهان پرآشوب- به ما لذت بردن از زندگى را يادآورى میکنند.
چه خوب كه هستند.
دکتر رضا رضائی،روانپزشک، بهار ۰۳
Forwarded from اميد به فردا( ياد داشتهاي دكتر اميد رضائی)
تقاطع
هر صبح، که بیدار میشویم، شاید تا انتهای شب، با انتخابی کوچک، که فقط و فقط در این سرزمین رخ میدهد، تا همیشه مسیرمان تغییر کند و به آغوش پایدار مردم بغلتیم یا تا انتهای دنیا فراموش شویم. فرقی نمیکند ما شیرفروشی گمنام باشیم در مشهد با نزاعی در مغازهمان، یا خوانندهی محبوب نیلوفرانه که به دیداری ساده میرود، یا دروازهبانی خوشحال در انتهای بردی که جیمیجامپی در هیاهو به سمتش میآید. در این نقطهی داغ جهان، همان تصمیم آنی، همان حس مبهم که در ثانیهای قوس عصبیات را وادار به واکنش میکند، تا انتهای عمرت تو را به عرش و آغوش گرم مردم خواهد برد یا گرد فراموشی بر تنت خواهد پاشید.
در این خاک تبدار، هر صبح که به خیابان میروی، شاید تا انتهای شب، انتخابی مهم، پیش چشمت سبز شود و تو را صدا کند.
امید رضائی
نویسنده و انکولوژیست
https://www.tg-me.com/omidrezaie55
هر صبح، که بیدار میشویم، شاید تا انتهای شب، با انتخابی کوچک، که فقط و فقط در این سرزمین رخ میدهد، تا همیشه مسیرمان تغییر کند و به آغوش پایدار مردم بغلتیم یا تا انتهای دنیا فراموش شویم. فرقی نمیکند ما شیرفروشی گمنام باشیم در مشهد با نزاعی در مغازهمان، یا خوانندهی محبوب نیلوفرانه که به دیداری ساده میرود، یا دروازهبانی خوشحال در انتهای بردی که جیمیجامپی در هیاهو به سمتش میآید. در این نقطهی داغ جهان، همان تصمیم آنی، همان حس مبهم که در ثانیهای قوس عصبیات را وادار به واکنش میکند، تا انتهای عمرت تو را به عرش و آغوش گرم مردم خواهد برد یا گرد فراموشی بر تنت خواهد پاشید.
در این خاک تبدار، هر صبح که به خیابان میروی، شاید تا انتهای شب، انتخابی مهم، پیش چشمت سبز شود و تو را صدا کند.
امید رضائی
نویسنده و انکولوژیست
https://www.tg-me.com/omidrezaie55
اعتراض
برای همکارانم
به شرايط ظالمانه، فشارها و هجمه هاى روز افزون و شرم آور شغلى معترضيم و خودکشی می کنیم. حتى به اعدام جوانهای ِ معترض معترضیم و خودکشی می کنیم!
چرا يادمان رفته كه سختيها و رنجهای فراوان تر از اين روزها را در زندگيمان تحمل كرده ايم تا با اين نقطه برسيم، بله با توجه به مسیری که طی کرده ایم بسیار دردآور و یاسآور است شرایطی که بر ما تحمیل میشود، ولى حق بيمارانمان هم اين نيست كه شاهد اين باشند كه پزشكان و درمانگرانشان يكى يكى خودكشى كنند و آنها مات و مبهوت بمانند كه دكتر … هم كه تمام اميدمان به او بود و با ديدنش و درمانش حالمان بهتر مىشد، خودش را کشت!
مشکلات وحشتناک جامعه و سیاست و اقتصاد و مالیات و وزارت بهداشت و نظام پزشکی و خانواده به یک طرف ولی بیمارانمان چه؟! مگر می شود آنها را یکباره و بدون خبر رها کرد و رفت؟
مگر آخرِ هر ویزیت با دلواپسی توصیه های لازم را به آنها نمی کنیم تا ویزیت بعدی؟ پس ویزیت بعدی چه میشود؟ مگر یک پزشک میتواند بیمارش را رها کند؟!
به خاطر بیمارانمان باید زنده بمانیم،
خسته و زخمی،
“به خاطر کوزه بهسرها”*
دکتر رضا رضائی، روانپزشک، ۹ اردیبهشت ۰۳
*از فيلم پرى به كارگردانى داريوش مهرجويى
https://www.tg-me.com/پرسه در مِه يادداشتهاي دكتر رضا رضائى روانپزشك /com.drrezarezaie
برای همکارانم
به شرايط ظالمانه، فشارها و هجمه هاى روز افزون و شرم آور شغلى معترضيم و خودکشی می کنیم. حتى به اعدام جوانهای ِ معترض معترضیم و خودکشی می کنیم!
چرا يادمان رفته كه سختيها و رنجهای فراوان تر از اين روزها را در زندگيمان تحمل كرده ايم تا با اين نقطه برسيم، بله با توجه به مسیری که طی کرده ایم بسیار دردآور و یاسآور است شرایطی که بر ما تحمیل میشود، ولى حق بيمارانمان هم اين نيست كه شاهد اين باشند كه پزشكان و درمانگرانشان يكى يكى خودكشى كنند و آنها مات و مبهوت بمانند كه دكتر … هم كه تمام اميدمان به او بود و با ديدنش و درمانش حالمان بهتر مىشد، خودش را کشت!
مشکلات وحشتناک جامعه و سیاست و اقتصاد و مالیات و وزارت بهداشت و نظام پزشکی و خانواده به یک طرف ولی بیمارانمان چه؟! مگر می شود آنها را یکباره و بدون خبر رها کرد و رفت؟
مگر آخرِ هر ویزیت با دلواپسی توصیه های لازم را به آنها نمی کنیم تا ویزیت بعدی؟ پس ویزیت بعدی چه میشود؟ مگر یک پزشک میتواند بیمارش را رها کند؟!
به خاطر بیمارانمان باید زنده بمانیم،
خسته و زخمی،
“به خاطر کوزه بهسرها”*
دکتر رضا رضائی، روانپزشک، ۹ اردیبهشت ۰۳
*از فيلم پرى به كارگردانى داريوش مهرجويى
https://www.tg-me.com/پرسه در مِه يادداشتهاي دكتر رضا رضائى روانپزشك /com.drrezarezaie
Telegram
پرسه در مِه ( يادداشتهاي دكتر رضا رضائى- روانپزشك)
اين كانال اختصاص به نوشته هاي دكتر رضا رضائى متخصص اعصاب و روان دارد
امروز با دعوت و لطفِ بىكران استاد کیانوش عیاری عزیز ، در فرصتى استثنايى به همراه ایشان فیلم توقيفى "كاناپه" را ديديم؛ فیلم در عین سادگی با ظرافتِ هنرمندانه مختصِ خالقش، عمق ِفرهنگى غلط -و در مواقعى تحسين شده- را به درستى نشانه رفته؛
آبرو دارى!
کاناپه (که یکی از فکر شده ترین و بهترين آثار استاد عیاری است) مطمئنا چون خانه پدرى روزى ديده خواهد و اثرش را بر فرهنگِ مخاطبش خواهد گذاشت و آن زمان درباره ارزشهاى سينمايى اش بسیار صحبت خواهد شد از جمله شاخص ترين كاربرد شئ در سينماى ما ؛ كاناپه.
آبرو دارى!
کاناپه (که یکی از فکر شده ترین و بهترين آثار استاد عیاری است) مطمئنا چون خانه پدرى روزى ديده خواهد و اثرش را بر فرهنگِ مخاطبش خواهد گذاشت و آن زمان درباره ارزشهاى سينمايى اش بسیار صحبت خواهد شد از جمله شاخص ترين كاربرد شئ در سينماى ما ؛ كاناپه.
Forwarded from موزه سینمای ایران
📣نقد و بررسی «آبادانیها» در موزه سینما
🔹موزه سینما با همکاری فیلمخانه ملی ایران نسخه اصلاح و مرمت شده فیلم سینمایی «آبادانیها» ساخته کیانوش عیاری را نمایش میدهد.
🔸ساعت ۱۷ سالن فردوس
🔺با حضور: فریدون جیرانی، امید روحانی ، دکتر رضا رضایی، دکتر امید رضایی برگزار میشود.
🔸در نمایش و جلسه نقد و بررسی این فیلم «کیانوش عیاری» در کنار علاقمندان حضور خواهد داشت.
🔸مدیریت نشست بر عهده محمود گبرلو منتقد شناخته شده سینما است.
📌متن کامل در لینک زیر
https://cinemamuseum.ir/cinemamuseum/show/4410/
#کیانوش_عیاری
#فیلمخانه
#موزه_سینمای_ایران
@museumcinema
🔹موزه سینما با همکاری فیلمخانه ملی ایران نسخه اصلاح و مرمت شده فیلم سینمایی «آبادانیها» ساخته کیانوش عیاری را نمایش میدهد.
🔸ساعت ۱۷ سالن فردوس
🔺با حضور: فریدون جیرانی، امید روحانی ، دکتر رضا رضایی، دکتر امید رضایی برگزار میشود.
🔸در نمایش و جلسه نقد و بررسی این فیلم «کیانوش عیاری» در کنار علاقمندان حضور خواهد داشت.
🔸مدیریت نشست بر عهده محمود گبرلو منتقد شناخته شده سینما است.
📌متن کامل در لینک زیر
https://cinemamuseum.ir/cinemamuseum/show/4410/
#کیانوش_عیاری
#فیلمخانه
#موزه_سینمای_ایران
@museumcinema
📣 در نشست نقد و بررسی «آبادانیها» مطرح شد:
🔹نقش عیاری در زبان سینمایی و تحول آن بسیار موثر است
🔸«آبادانیها» یک سند تاریخی و اثری انسانی است
🔹«آبادانیها» عدالت اجتماعی را وارد سینما کرد
باحضور كيانوش عيارى، فريدون جيرانى، محمود گبرلو، دكتر رضا رضائى و دكتر اميد رضائى
متن کامل در لینک زیر
cinemamuseum.ir/cinemamuseum/show/4451
#آبادانیها
#کیانوش_عیاری
#موزه_سینمای_ایران
@museumcinema
🔹نقش عیاری در زبان سینمایی و تحول آن بسیار موثر است
🔸«آبادانیها» یک سند تاریخی و اثری انسانی است
🔹«آبادانیها» عدالت اجتماعی را وارد سینما کرد
باحضور كيانوش عيارى، فريدون جيرانى، محمود گبرلو، دكتر رضا رضائى و دكتر اميد رضائى
متن کامل در لینک زیر
cinemamuseum.ir/cinemamuseum/show/4451
#آبادانیها
#کیانوش_عیاری
#موزه_سینمای_ایران
@museumcinema
Forwarded from موزه سینمای ایران
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
محاكمه در خيابان
در شبى كه همه پيگير خبر سقوط بالگرد رياست جمهورى بودند اتفاقى هولناك در يكى از خيابانهاى تهران رخ داد و فردايش خبر اين بود؛
كشته شدن ٣ مامور پليس طى درگيرى خيابانى توسط "شرور" مسلح ٢٥ ساله!
كلمه به كلمه اين خبر هشدار دهنده و بسيار نگران كننده است. در سالهاى اخير روز به روز بيشتر با اخبار حوادث وحشت زايى مواجه مى شويم كه نقش اول آنها را "اراذل"،"اوباش" و "اشرار" رقم زده اند.
سوال اين است : اين افراد از كجا آمده اند؟ وارداتى از كشورهاى دوست و دشمن هستند؟ يا محصولات خودمان ؟
اين جوان ٢٥ ساله چه مسيرى را از كودكى طى كرده تا رسيده به آن لحظه كه با اسلحه گرم! رو به پليس شليك كرده.
"با برچسب اراذل و اوباش و اشرار" خودمان را مبرا و راحت كرده ايم و آنها را موجوداتى از مريخ آمده فرض كرده ايم! ولى در قدم اول بايد بپذيريم آنها محصول خانواده هاى معيوب، فرهنگ فراموش شده، اقتصاد رو به موت و دلال پرور، دسترسی راحت به مواد و جامعه پرخاشگر و ملتهب هستند.
اینکه الان باید با این افراد و بیماران (كه عمدتا اختلال شخصیت ضد اجتماعی هستند) چه کرد یک بحث است ولى مسئله مهمتر اين است كه چه كنيم تا فرزندانمان در چنين مسير دهشتناك و ويرانگرى روزى تفنگ به دست مقابلمان قرار نگيرند؟
دكتر رضا رضائى، روانپزشك، اول خرداد٠٣
https://www.tg-me.com/پرسه در مِه يادداشتهاي دكتر رضا رضائى روانپزشك /com.drrezarezaie
در شبى كه همه پيگير خبر سقوط بالگرد رياست جمهورى بودند اتفاقى هولناك در يكى از خيابانهاى تهران رخ داد و فردايش خبر اين بود؛
كشته شدن ٣ مامور پليس طى درگيرى خيابانى توسط "شرور" مسلح ٢٥ ساله!
كلمه به كلمه اين خبر هشدار دهنده و بسيار نگران كننده است. در سالهاى اخير روز به روز بيشتر با اخبار حوادث وحشت زايى مواجه مى شويم كه نقش اول آنها را "اراذل"،"اوباش" و "اشرار" رقم زده اند.
سوال اين است : اين افراد از كجا آمده اند؟ وارداتى از كشورهاى دوست و دشمن هستند؟ يا محصولات خودمان ؟
اين جوان ٢٥ ساله چه مسيرى را از كودكى طى كرده تا رسيده به آن لحظه كه با اسلحه گرم! رو به پليس شليك كرده.
"با برچسب اراذل و اوباش و اشرار" خودمان را مبرا و راحت كرده ايم و آنها را موجوداتى از مريخ آمده فرض كرده ايم! ولى در قدم اول بايد بپذيريم آنها محصول خانواده هاى معيوب، فرهنگ فراموش شده، اقتصاد رو به موت و دلال پرور، دسترسی راحت به مواد و جامعه پرخاشگر و ملتهب هستند.
اینکه الان باید با این افراد و بیماران (كه عمدتا اختلال شخصیت ضد اجتماعی هستند) چه کرد یک بحث است ولى مسئله مهمتر اين است كه چه كنيم تا فرزندانمان در چنين مسير دهشتناك و ويرانگرى روزى تفنگ به دست مقابلمان قرار نگيرند؟
دكتر رضا رضائى، روانپزشك، اول خرداد٠٣
https://www.tg-me.com/پرسه در مِه يادداشتهاي دكتر رضا رضائى روانپزشك /com.drrezarezaie
Telegram
پرسه در مِه ( يادداشتهاي دكتر رضا رضائى- روانپزشك)
اين كانال اختصاص به نوشته هاي دكتر رضا رضائى متخصص اعصاب و روان دارد