یک جمله‌ی به ظاهر سرزنش گرانه ما، ممکن است تیر خلاصی باشد به سمت روانی زخمی ...

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استارتاپ «جامُش» با هدف پاکسازی محیط زیست جزیره هرمز و تبدیل شیشه‌های لیموناد به بلوک سیمانی راه‌اندازی شده.

🔗 محمد کلهر | Mohammad Kalhor (@Mohammad_kali)

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
خیلی طول کشید تا بفهمم کاری که خوشایند من نیست لزوما غلط نیست. انتظاراتی که از آدم‌ها دارم هم لزوما درست نیست و اساسا من جای حق ننشسته‌ام که متر و معیار درست و غلط باشم.


🖋 آیدین سیارسریع

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رفتار گله‌ای یا توده‌ای (Herd behavior)
رفتاریست که افراد در یک گروه بدون تفکر و بدون برنامه‌ریزی قبلی انجام می‌دهند و از عملکرد گروه تبعیت می‌کنند، ریشهٔ این اصطلاح مربوط است به رفتاری که حیوانات در گله‌ها، رمه‌ها از خود بروز می‌دهند.

جان مینارد کینز در کتاب نظریهٔ عمومی در سال ۱۹۳۶ می‌گوید:
خرد دنیوی به شما می‌آموزد که به خاطر حفظ آبرویتان همرنگ جماعت شوید و شکست بخورید تا اینکه بر خلاف جریان آب شنا کنید و موفق شوید.
این نقل قول نشان‌دهندهٔ این مشاهدهٔ کینز است که شکست خوردن به همراه جماعت شما را از انتقادات دور می‌کند. اگر همه یک اشتباه یکسان را مرتکب شوند، برای ارتکاب این اشتباه سرزنش‌تان نمی‌کنند؛ بنابراین، پیروی از جمع شما را در زمین بازی یکسانی با دیگران قرار می‌دهد.
Clean.minded

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
جشن‌های آخر سال و فارغ التحصیلی در مدارس(و هینطور گرامی داشت مقام معلم) نزدیک است ...

در مدارس دولتی [در هر منطقه‌ای از شهر] فرزندان خانواده‌هایی درس می‌خوانند که از لحاظ مالی، متوسط و کم توان هستند یا درآمد دارند ولی هزینه‌هایشان بیشتر است (مثل پرداخت اقساط، بیماری یکی از اعضای خانواده، یا تعداد بیشتر فرزندان، یا سرپرست بودن مادر و...). به هر حال نمی‌توانند یا برایشان سخت است که برای زرق و برق جشن‌های کلاسی (۵،۶ بار در ۹ ماه تحصیلی) هزینه بپردازند.

این مسئولیت و وظیفه ما معلم‌ها، نماینده اولیا و یا هر تصمیم گیرنده‌ای است که جایزه، هدیه، لوح فارغ التحصیلی، پذیرایی، موسیقی، نمایش عروسکی، جشن در فلان سرای محله و......... را به نحوی انتخاب کنیم که سرپرست خانوار شرایط سختی نداشته باشد.

این وظیفه‌ی انسانیِ ماست که در یک محیط آموزشی و تربیتی، به نحوی تصمیم‌گیری و عمل کنیم که خانواده‌های ضعیف‌تر آسیب نبینند‌.
به سلیقه و دلخواه خودمان، به زیبایی و شیکی، به خاص بودن و متفاوت بودن، به برتر بودن از کلاس‌های دیگر فکر نکنیم.
به کم‌توان‌ترین (از لحاظ مالی) دانش‌آموزمان فکر کنیم.

این خودبینی و خود برتر بینیِ اکثر والدین مرا آزره خاطر می‌کند... و متاسفم که بگویم در همکاران هم موافقان و مُصِرّانی هستند که دست و پا می‌زنند و با تمام توان و مهارت و سیاست و زبان بازی، دیگران را همراه خود می‌کنند تا زرق و برق این کارها را بیشتر و بیشتر کنند!

اگر همین‌جا اصلاح نشود و رفتار درستی در پیش نگیریم، در جامعه هم شاهد پایمال شدن ضعیف‌‌ترها خواهیم بود با اکثریتی بی‌تفاوت... همین دانش‌آموزان صاحبین مشاغل آزاد، کارمندان، مسئولین و نمایندگان مجلس خواهند شد و ...

منِ معلم، وظایف خیلی مهمتری دارم؛

وظیفه دارم به ضعیف و به اقلیت توجه کنم...
وظیفه دارم با خودبینی و خودپرستی و خودبرتر‌بینی و چشم و هم چشمی و ... مبارزه کنم تا نسل آینده و سال‌های آینده متفاوت از جامعه امروزی‌مان باشد.

خانواده متمول، خودش می‌تواند جداگانه بهترین‌ها را برای فرزندش تهیه کند و برایش مساله و دغدغه‌ای از این جهت نیست...
برای مثال من می‌توانم به جای لوح فارغ‌التحصیلی ۵۰ تومانی، لوح ۱۰ تومانی بدهم
کسی که دارا ست، به جای لوح مقوایی، می‌تواند یک قاب عکس شیک از چوب و شیشه بگیرد یا روی تخته شاسی چاپ کند و به دیوار خانه‌اش بزند.
می‌تواند به جای عمو موسیقی، کنسرت ببرد...
می‌تواند فرزندش را به انواع و اقسام تئاتر کودک و عروسکی ببرد...

معلم در نهادِ آموزشی و تربیتی، وظیفه ی دیگری دارد.🙏🏻🌱

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#آموزش

در بسیاری از مواقع، دلیل این که ما به خودروهای امدادی راه نمی‌دهیم این است که نمی‌دانیم چگونه باید این کار را انجام دهیم، در واقع در کشور ما روش خاصی که بخواهد یک شکل متحد و هماهنگ را آموزش دهد، وجود نداشته است یا حداقل، من اطلاع ندارم. همیشه به صورت کلی به این جمله اکتفا شده است که باید مسیر را برای خودروهای امدادی گشود... اما چگونه؟

امیدواریم یک کار هماهنگ برای آموزش این مورد از طرف #پلیس_راهور در رسانه‌ها فراگیر شود.

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
بلایی که تنها در 3سال بدون سر و صدا بر سر جنگل فندقلو اردبیل اومده !!

🔗 𝕾𝖍𝖆𝖍𝖎𝖓 (@artavil110)

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
خط مخصوص عبور نابینایان !!
_Memol_

( تیر برق، دقیقا وسط پیاده رو و روی این خط قرار گرفته)

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
فرهنگ عذرخواهى:

عذرخواهی الکی:
« اوکی، به نظرم خیلی جدی گرفتی، ولی خب ببخشید »
عذرخواهی واقعی:
« با اینکه قصد من شوخی بود، ولی میفهمم حرفتو، درست میگی؛
معذرت میخوام که حواسم به اون قضیه نبود »

عذرخواهی الکی:
«واقعا متاسفم که این حس بهت دست داد»
عذرخواهی واقعی:
«متاسفم کاری کردم که باعث شد این حس بهت دست بده»

عذرخواهی الکی:
«باشه، ببخشید، حالا راضی شدی؟»
عذرخواهی واقعی:
«ببخشید، چه جوری میتونم جبران کنم؟ چیکار کنم که یکم حالت
بهتر شه؟»

آداب معاشرت
📭 بلوار دستواره ( منطقه ۱۶ تهران )

مسیر مخصوص دوچرخه !

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
Forwarded from 🌻 الفبا
🔶 دانش آموز اخراجی علامه حلی، نابغه البرز

🖌 #علیرضا_شیری

از دبيرستان تيزهوشان، علامه حلى معروف اخراج شد، با الفاظى شبيه به اينكه "هيچى نمي‌شوى، كودن ..."

پدر و مادر يك هفته پشت در مدير مدرسه البرز نشستند تا آقاى دزفوليان رخصت داد تا نوجوان را ببيند:

-معدل ١١ نشان مي‌دهد كه درس را كه رها كرده‌اى، واضحا هم اعلام كرده اى كه مي‌خواهى شاگرد مكانيك بشوى تو ميكانيكى محل، چرا؟

-درس را دوست ندارم.
- جاى درس تو اين ماهها چه كرده‌اى؟
-برنامه نويسى
-آقاى مسگرى! يك مساله برايش طرح كنيد كه برايش كدنويسى كند.
يك ربع بعد:

-آقاى مدير! من برگه اين پسر را كه تصحيح مي‌كنم، ميبينم كه اين بچه نابغه است، ثبت نامش كنيد (عليرغم اينكه مدرسه البرز شرط معدل ١٧ داشت).

-پسرجان! من به اعتبار خودم ثبت نام مشروط می‌كنم تو را، آبروى من را نبرى پسر اخراجى علامه حلى، با رتبه دورقمى، مكانيك دانشگاه صنعتى شريف قبول ميشود و رتبه يك كنكور ارشد همانجا به رشته ام بى اى مي‌رود.

"روزى در اوج موفقيت هاى تحصيلى دانشگاهى، برگه برنامه نويسى را پيدا كردم كه آقاى مسگرى به عنوان آزمون ورودى از من گرفته بود، سوال درباره حركت مهره اسب شطرنج از نقطه آ به نقطه ب بود ولى در نهايت تعجب فهميدم كاملا غلط حل كرده بودم! به هر زحمتى بود مسگرى را پيدا كردم؛ ازش پرسيدم با اينكه اين مساله را اشتباه كد زده بودم ولى شما اعلام كرديد اين بچه نابغه است، چرا؟

من را به ياد آورد و خنديد و گفت: آقاى دزفوليان بهم گفته بود اين بچه غرورش شكسته شده در مدرسه قبلى، هر طور برگه اش بود مهم نيست، تو بلند جلوى خودش و پدر و مادرش بگو كه "نابغه" است"؛ او نياز دارد دوباره برخيزد وگرنه شاگرد ميكانيك مي‌شود.

پی نوشت:
من این خاطره را در یک مبارک سحری، شخصا از محمدرضا شعبانعلى شنیده بودم، وقتی به انتهای خاطره رسید، بغض کرد و گریست و من نیز گریستم؛ به یاد تمام کسانی که بزرگوارانه پای رویای کودکان و نوجوانان سرزمینشان ایستادند.

عضویت در کانال الفبا 👇

🌼 @alefbaaa
بستان بزن!


🖊 ایرج نوروزی

ما ایرانیان آدم‌هایی هستیم بسیار احساساتی. بیشتر ما حتی در این روزها که زندگی دشوارتر از همیشه شده است و کمابیش همگی درگیر آن هستیم هنوز این ویژگی را در درون خودمان داریم.
به دلایل بسیار ایرانیان هر روز سالمندتر شده و خانواده‌ها نیز کوچکتر از گذشته شده‌اند.
دیگر همچون چند دهه پیش خانواده‌های پر فرزند چیزی همگانی نیستند.
حال با توجه به کم تعداد شدن فرزندان خانواده‌ها و نیاز سالمندان دوست داشتنی و عزیز ما، خدمت به آنان دشوار شده است، در بسیاری از خانواده‌ها نیز خواهی نخواهی گروهی از فرزندان ناچار به ترک میهن شده‌اند.
اگر یکی از آنها از روی مهر به مادر و پدر و وظیفه، خدمت به این بزرگواران را گردن گرفته است یادمان باشد:
- او شاهد شرایط عزیزان سالمند است و مستقیم درگیر دارو، درمان، نگهداری و خدمت به آنان است.
- عزیزان ما درست جلوی چشمان او آب می‌شوند و گاهی رنج می‌برند.
- اوست که چشمانش از ناتوانی خودش در کمک و یا دیدن مادر و پدر پیر هر روز پر از اشک می‌شود.
- اگر دورتر از او هستیم، یادمان باشد که از دور دستور و نظر دادن کمکی نمی‌کند و حتی موجب سردرگمی می‌شود.
درست است که همه ما دلسوز و دلتنگ عزیزان خودمان هستیم، اما مهم‌ترین و درست‌ترین کاری که در کنار کمک مالی احتمالی از دست ما بر می‌آید دلگرمی دادن است.
- انتقاد و اعتراض نکنیم که تنها کاربرد آن گذاشتن بار روانی بیشتر بر روی دوش فرزندی است که دارد به عزیز ما خدمت می‌کند.
نباید چنین احساسی به او دست دهد که جورکش ناچار است بارکش هم باشد، می‌دانم که همه دوست دارند کمک کنند، اما گاهی متوجه نیستیم که با زدن بعضی حرف‌ها، در واقع داریم وجدان خودمان را که دورتر هستیم آرام می‌کنیم و همزمان داریم فرزند کنار مادر و پدر مانده را رنج و آزار می‌دهیم.
آیا فکر می‌کنید، بگوییم فلان دکتر و بیمارستان ببر و داروی بهمان و غذای چنان بده، چیزی اضافه می‌کند؟ واقعاً تغییری ایجاد می‌شود؟
- او که بیشتر از همه رنج برده شایسته کنایه و انتقاد بیشتر نیست.
کاری نکنیم که زحمت داوطلبانه دیگران تبدیل به عذاب برای آنان شود و خدای نکرده آنان که مانند ما دلبسته خانواده هستند به ما پاسخ دهند:
گر تو بهتر می‌زنی بستان بزن!

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 به خاطر داود/ قبل از رهاکردن زباله، این فیلم را به خاطر بیاوریم

🔹این بار ‌اگر خواستیم زباله و پسماند را در هنگام پیاده‌روی یا رانندگی در خیابان‌ها یا جوی‌های آب رها کنیم، این کلیپ و لحظات سختی که از نتیجه کارهای ما برای داود و تمام کارگران شریف و زحمت‌کش شهرداری به وجود می‌آید را به یاد آوریم.
.
ساخته داود امان اله
"روابط عمومی و امور بین‌الملل شهرداری و شورای اسلامی رباط‌کریم"

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📭 درود..‌ همانطور که باخبر هستید، اخیرا موضوع تخریب بخشی از پارک لاله به دستور شهردار تهران برای اجرای برخی پروژه‌های شهری مطرح شد و به دنبال آن با اعتراضات شهروندان، ظاهرا شهرداری تهران اعلام نمود که بنا به دلایلی، این طرح را کنسل نموده است.

اما متاسفانه بعد از این اتفاق، بخش نه چندان کوچکی از پارک لاله در ضلع شرقی پارک، توسط شهرداری و پیمانکاران آن، به محل دپوی زباله تبدیل شده و با توجه به گرمی هوا، موجب ازدیاد مگس، بوی بد، آلودگی و فضایی بسیار نامطبوع در پارک گردیده است.
جالب توجه اینکه، این حجم زباله در طول سه هفته اخیر، نه تنها تخلیه نمی‌شود که مرتبا ماشین‌هایی به آنجا می‌آیند و با تخلیه زباله، به این حجم می‌افزایند.
شاید می‌خواهند اینقدر شهروندان را از این پارک بری کنند که بعد به راحتی بتوانند هر طرحی را بدون دخالت معترضین، در آنجا پیاده کنند.
قطعا به ۱۳۷ هم اطلاع میدم.

منتظر پاسخ شهرداری می‌مانیم

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
آسیب به دخمه‌ی تاریخی سکاوند شهرستان هرسین با اسپری رنگ!

♦️دیرینگی این گوردخمه به هزاره‌ی یکم پیش از میلاد مسیح می‌رسد و وضعیت نگهبانی مناسبی ندارد.

اخبار کرمانشاه
دخترای خوشگلم، بذارید یک چیزی رو بهتون آموزش بدم. وقتی که میخواید نواربهداشتیتون رو عوض کنید، نوار بهداشتی کهنه رو داخل روکش نوار بهداشتی جدیدتون رول کنید و حتی یک چسب هم داره که میتونید ببندینش. اصلا جالب نیست تو دستشویی عمومی با خون روی نوار بهداشتی مواجه بشیم ببخشیدا جدی.

این چیز خاکستری که میبینید چسبشه. لطفا به مراجعان بعدی به دستشویی احترام بگذارید🙏🏻🌹

•فردا •

توییتر فارسی
Forwarded from 🌻 الفبا
🔶 آفت نفهمیدن

#احمد_شهدادی

گاهی فکر می‌کنم چرا ما بعضی چیزها را نمی‌فهمیم؟ نفهمیدن چیست؟ ما چگونه نمی‌فهمیم؟ به گمان، همان طور که فهمیدن، به عنوان فعل ایجابی، علل و زمینه‌ها و فرایند دارد، نفهمیدن هم به واقع فعلی (در سیاق ترک فعل) است که همه این‌ها را دارد. لطفاً فکر کنید که چرا چیزی را نمی‌فهمیم. برخی علل و زمینه‌ها را می‌شمارم.

۱. نمی‌فهمیم چون اطلاعات پایه نداریم. کسی که نمی‌داند عالم از عناصر ساخته شده، هنوز عناصر اربعه را مهم و اتم سازنده جهان می‌داند.

۲. نمی‌فهمیم چون لبریز از اطلاعات مرده و پوسیده هستیم. اطلاعات جدید به ما نمی‌رسد. نمی‌دانیم پرس سرد نمی‌تواند سموم کنجد و زیتون را بگیرد. بعد خوشحالیم که مغازه‌دار می‌گوید: روغن‌گیری در حضور شما.

۳. نمی‌فهمیم چون تعصب داریم، فلان عنوان، مدرک از فلان دانشگاه گرفته‌ایم.

۴. نمی‌فهمیم چون شهوت خودنمایی و حرف زدن داریم، نه بردباری شنیدن و پرسیدن و سنجیدن.

۵. نمی‌فهمیم چون منطق بلد نیستیم و فریب مغالطات را می خوریم. ذهنمان را به روی حرف‌های تازه بسته‌ایم، در همان دماغ عفونی بی‌گشایش، در بن‌بست معرفت‌های نازل قرار گرفته‌ایم.

۶. نمی‌فهمیم چون برای نفهمیدن از جایی پول یا اعتبار یا اهمیت یا هویت می‌گیریم.

۷. نمی‌فهمیم چون در معرض آرای جدید و اندیشه‌های نو قرار نمی‌گیریم. به «دیگری» بی‌توجهیم و تره هم برایش خرد نمی‌کنیم.

۸. نمی‌فهمیم چون رذائل اخلاق مهمی مثل تعصب، خودمحوری ، کینه، جهل مرکب، حسد، ناگشودگی، تکبر، استکبار و استبداد فکری و ذهنی و دلی داریم.

۹. نمی‌فهمیم چون هویت ما در گرو نفهمیدن ماست. اگر بفهمیم هویت خود را گم می‌کنیم و حس گم‌شدگی داریم.

۱۰. نمی‌فهمیم چون پرسش و طلب فهم در ما نیست. به نفهمیدن عادت کرده‌ایم و به آنچه داریم دلخوشیم.

۱۱. نمی‌فهمیم چون عقایدمان را مطلق می‌دانیم و فکر می‌کنیم حقیقت فقط نزد ماست.

۱۲. نمی‌فهمیم چون اهل خطر کردن در دریای پرآشوب فهمیدن نیستیم.

۱۳. نمی‌فهمیم چون امواج دریاها را ندیده‌ایم و آب گندیده چاله کنار خیمه خود را بهترین و گواراترین آب می‌دانیم.

۱۴. نمی‌فهمیم چون مسخر گفتمان‌های مسلط دینی، سیاسی، اجتماعی، تاریخی و حتی خانوادگی هستیم.

۱۵. نمی‌فهمیم چون به قول کانت جرئت دانستن نداریم و در عهد صغارت به سر می‌بریم. آدم صغیر همیشه گوشش به دهان مرجع اقتدار بیرونی است، تا ارباب بگوید و او اطاعت کند.

۱۶. نمی‌فهمیم چون از سنت گذر نکرده‌ایم. درجا زدن با سنت ذهن ما را اخته می‌کند.

۱۷. نمی‌فهمیم چون با دیگری گفت‌وگو نمی‌کنیم. راه نقد و گفت‌وگو را بسته‌ایم و نیازی به آن نمی‌بینیم. خودمان را عقل کل می‌دانیم.

۱۸. نمی‌فهمیم چون پروازمان زودهنگام است. هنوز سر از تخم بیرون نیاورده‌ایم، اما می‌خواهیم به قله‌ها بپریم.

۱۹. نمی‌فهمیم چون کتاب‌هایی می‌خوانیم که فقط اطلاعات ما را افزایش می‌دهد. کتابی نمی‌خوانیم که به قول کافکا جمجمه ما را بترکاند. به باسواد بودن فکر می‌کنیم نه به تغییر کردن و عوض شدن.

۲۰. نمی‌فهمیم چون درد فهمیدن نداریم.

۲۱. نمی‌فهمیم چون می‌خواهیم با فهمیدن فقط مهم‌تر جلوه کنیم.

۲۲. نمی‌فهمیم چون تاریخ نمی‌خوانیم. اگر تاریخ بخوانیم هم فهم به ما می‌بخشد و هم سرنوشت نفهم‌ها را نشانمان می‌دهد.

۲۳. نمی‌فهمیم چون کسانی یا کتاب‌هایی نمی‌گذارند بفهمیم.

۲۴. نمی‌فهمیم چون ایدئولوژیک می‌فهمیم، یعنی در قفس بسته‌ای از ایده‌هایی گیر افتاده ایم که به ما تحمیل شده‌اند و راهی برای فرار از این قفس مقدس نداریم.

۲۵. نمی‌فهمیم چون نفهمیدن را مقدس می‌دانیم.

عضویت در کانال الفبا 👇

🌼 @alefbaaa
🌱 بچه‌های طموزی

یک گروه جوان به نام طموزی به صورت داوطلبانه در چند استان برای حمایت از محیط زیست هر هفته به طبیعت می‌روند و زباله‌های رها شده در طبیعت را جمع‌آوری می‌کنند./هفت صبح

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
سرکار خانم، جناب آقا، شما خیلی زیبا هستید!


🖋 ایرج نوروزی

بنا بر ضرورتی ناچار شدم مادرم را برسانم اورژانس بیمارستان.
مسئول تریاژ گفت، برو بگرد تخت پیدا کن تا پذیرش کنم!
مادر را با آن حال بردیم وسط تالاری که دور تا دور آن تخت‌هایی پر از انواع آدم گرفتار و تالان بود. چند نفر دیگر نیز درست مانند ما عزیز بدحال خودشان را همراه داشتند و منتظر خالی شدن تخت بودند. یک ساعتی کمتر و بیشتر منتظر ماندیم، که صدایی ضعیف به گوشم رسید:
«آقا، آقا، این تخت خالی شده است، بیایید اینجا»
زن بد حالی که به همسرش تکیه داده بود داشت با لبخندی کم رنگ مرا خطاب قرار می‌داد.
گفتم نوبت شماست و گفتند وضعیت مادر شما بدتر است، و گفتم و گفتند تا بالاخره راضی شدم و مادر را روی تخت خواباندم...
یک ساعت بعد آن خانم هم روی تخت کناری دراز کشیده بود و چند پزشک و پرستار دورش حلقه زده بودند، شوهر نگران ایستاده و با چشمانی خیس همسرش را تماشا می‌کرد.
هیچ چیزی برای دلداری دادن به این دو فرشته به ذهنم نمی‌رسید، فقط در دل گفتم، شما خیلی زیبا هستید.
هفت ساعت بعد که داشتند شانه به شانه و با لبخند از اورژانس بیرون می‌رفتند، نگاه آنها به سوی ما برگشت و جویای حال مادر شدند و این بار بلند تکرار کردم آهای غریبه‌ها شما واقعاً زیبا هستید، سری تکان دادند و گذشتند.
ناگهان خود را در دادگاه و روبروی داور وجدان دیدم با هزار پرسش سخت:
- تو فکر می‌کنی آدم خوبی هستی؟
- پس این دو نفر چه هستند؟
- آیا خودت حاضر بودی همین کار را برای غریبه دیگری تکرار کنی؟
انگار سال‌ها اشتباه می‌کردم و در توهم بودم، تازه فهمیدم که خوب‌ها در سخت‌ترین لحظات است که خودشان را نشان می‌دهند، آن ثانیه‌های کم شمارِ گرفتن تصمیم سخت.
گویی، زیبا بودن آسان و زیباتر بودن دشوار است و زیباترین بودن کمیاب.
خوشبختم که  دیروز دو نفر از زیباترین آدم‌های دنیا را دیدم.

🌱 کمپین مبارزه با بی‌شعوری
2024/06/02 22:01:09
Back to Top
HTML Embed Code: