Telegram Group Search
Forwarded from Deleted Account
ابتدا اینکه فحش ناموس دادن کار شما هیتلری هاست👉سندش رو دارم.

دوم اینکه شما خائن هستید که میخواهید فرهنگ زرتشتی را آلوده به تفکرات نازی بکنید.

در آخر هم بگم 👈من گفتم انسان کثیف کسی است که به حریم‌ انسان‌های دیگر تجاوز میکند.

👆شما با واکنش نشان دادن به این سخن من ثابت کردی که یک انسان متجاوز هستی.

بخاطر توهینتم اخطار میگیری.

الان سکوت کن و بحث ما رو دنبال کن
Forwarded from Deleted Account
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفتند: داروے دل چیست؟
گفت: از مردمان دور بودن....
پس باید دور شد.

سلام
صبح بخیر وپراز نشاط🌹🔥😍
Forwarded from Deleted Account
پژواک درون :

آنچه را که بیندیشیم، خلق خواهیم کرد...
آنچه را که احساس کنیم، جذب خواهیم کرد...
آنچه را که تصور کنیم،همان خواهیم شد...
زیرا زندگی یک پژواک است...
هرآنچه میفرستیم باز میگردد...
هرآنچه میکاریم درو میکنیم...
هرآنچه که میدهیم باز میگیریم..
و هر آنچه که در دیگران میبینیم در ما وجود دارد...!
زندگی یک پژواک است، همیشه به سمت ما باز میگردد پس همیشه خوبی کنیم!
وقتی احساس ناامیدی، ترس و ناکامی دارید وقتی شاد و آرام نیستید وقتی دچار کمبود مالی یا عاطفی و عشقی هستید یا در روابط خود تنش دارید، یقین داشته باشید از درون باید شروع به کار کنید و به صلح درونی برسید تا دنیای بیرون اصلاح شود و هماهنگی برایتان جاری شود ...
Forwarded from ALI-Mehrabi
🌹 @ArBaoGif
🔘 داستان کوتاه

در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی وجود دارد که به قبر حمال معروفه.

فرد بیسوادی در تبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی می گذراند تا از این راه رزق حلالی بدست آورد.
یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند.

صدایی توجه اش را جلب می کند؛ میبیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا میکند که ورجه وورجه نکن، می افتی!
در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و ناغافل پایش سر میخورد و به پایین پرت میشود.

مادر جیغی میکشد و مردم خیره میمانند.
حمال پیر فریاد میزند "نگهش دار"!
کودک میان آسمان و زمین معلق میماند، پیرمرد نزدیک می شود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل میدهد.

جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و هر کس از او سوالی میپرسد:
یکی میگوید تو امام زمانی، دیگری میگوید حضرت خضر است، کسانی هم میگویند جادوگری بلد است و سحر کرده.

حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد،
خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کنند،
به آرامی و خونسردی می گوید:

"خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر،
من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است
در این بازار میشناسید. من کار خارق العاده ای نکردم، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم، یکبار من از خدا خواستم، او اجابت کرد."

اما مردم این واقعه را بر سر زبان‌ها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد.

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند

هرگز هیچ انسانی رادست کم نگیرد من وشما نمیدانیم کدام انسانی مقرب درگاه خداست.
2024/04/29 11:23:50
Back to Top
HTML Embed Code: