Telegram Group Search
داستان واقعی عروسک آنابل☠️

قربانیان آنابل چه کسانی هستند؟؟
چه کسی عروسک آنابل را ساخت؟؟؟
آنچه که از عروسک آنابل نمیدانید رو از اینجا بدانید:
👇
https://www.tg-me.com/+Bvsoe-vGApNkYzRk
🎯غم و‌افسوس به انسان فرصت اندیشیدن نمیدهد.
بنابرین برای نادان نگه داشتن
انسان باید اندوهگینش کرد.

👤فردریش نیچه
#اعتراف

آقا هستم 32ساله
سلام خوبین مخلص همگی
خاطره ای ک میگم عین حقیقته سال 95بود برای پروژه ای بایدیک هفته میرفتم عسلویه صبح روز موعود راه افتادم  تقریب یکساعتی بود حرکت کردم که دیدم.....ادامه داستان
اولین اعتراف من هس
اسمم مهسا ۱۳سالمه
یروز خونه مادربزرگم بودم پسرخالم پی ام داد که میشه بیای پشت خونه مادربزرگ اینا گفتم واسه چی گفت میخام بغلت کنم گفتم باش بعد منم اروم اروم میرفتم بعد رسیدم پیشش بغلم کرد لبام رو خورد گردنم رو خورد بوسم کرد اولین بارم بود منم هیچ کاری نکردم چن نمیدونستم چیکار کنم هردوتامون میلرزیدیم بعد گفتم برو دیگه بسه رفتم بعد دیدم بازم پی ام داده بیا همونجا کارت دارم منم رفتم ولی این دفعه دیگه... ادامه داستان
🪐

گرچه با یادش، همه
#شب
تا سحرگاهانِ نیلی فام
بیدارم؛

گاهگاهی نیز
وقتی چشم بر هم می‌گذارم
خواب های روشنی دارم،
عین هُشیاری!

آنچنان روشن که من در
#خواب
دم‌ به‌ دم با خویش می‌گویم که:
بیداری‌ست، بیداری‌ست، بیداری...

#فریدون‌_مشیری


🍃♥️
5 راه انتقام از اکس Ex:
۱- بهش بگو لطفا پیج اینستای همو داشته باشیم و انفالو نکنیم همو
۲- هر شب برو پارتی و مهمونی
۳- روزاتو در لوکس ترین کافی شاپا بگذرون
۴- ماشینای خفن سوار شو.
۵- استخررررررر سرباز بروووو
ولی تو خونه باش؛ منظورم اینه لازم نی اینکارا واقعا کنی فیکشو از کانال استوری پیدا و استوری کن:
@imStory
دیشب با دوست پسرم دعوای شدید کردیم
خیلی عصبی بودم برداشتم یه متن طولانی نوشتم بهش بفرستم تا بدونه چقدر از دستش ناراحتم که یهو چشمم به این کاناله خورد و دیدم کل حرفهای دل منو با یه جمله تو یه استوری گفته ! سریع زدم پروفایلم عین سگ پشیمون شد برگشت @Love_story
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
داستان نصوح، مردیکه کارگر حمام زنانه بود

مردی که سالیان سال همه را فریب داده بود نصوح نام داشت. نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندام زنانه داشت. او مرد شهوتران بود و  با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد. هیچ کسى از وضع نصوح خبر نداشت، او از این راه هم امرارمعاش می کرد و هم .

ادامه داستان باز شود :
ادامه داستان باز شود :
برای تویی که بهش احتیاج داری : ❤️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فقط روی خودت تمرکز کن 👑
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اینه که شبیه بقیه باشم دیگه
رشدی توش نیس!
🔴تاجری بودعقیم. هرچه زن می گرفت بچه اش نمی شد و زنها را روی اصل نزاییدن با زور طلاق می داد. بعد از اینکه چند زن گرفت و طلاق داد، دختری را عقد کرد. این دختر مادری داشت آتشپاره و خیلی زرنگ. دختر که به خانه  تاجر رفت یک هفته بعد از آن مادرش قدری خمیر درست کرد و روی شکم دخترش گذاشت و رویش پوست کشید و به دختر گفت:« هروقت که تاجر به خانه آمد به او بگو من بچه دار هستم.»😳 دختر گفت:« مادرجان، من که بچه ندارم. تو قدری خمیر روی شکم من گذاشته ای. من چطور بگویم بچه دارم؟»😱
مادرگفت:« نترس بچه خمیره، خدا کریمه» و هر طوری بود دختر را متقاعد کرد.

تاجر که شب به خانه آمد، ....

👈ادامه داستان..
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فووووری اسرائیل هم ایرانو زد+مشاهده خبر رسمی
🔴چنل پوشش خبریمون
اصفهان و شیراز وضعیت قرمز اعلام شده
@KhbrPlus
@KhbrPlus
2024/04/19 08:32:35
Back to Top
HTML Embed Code: