Telegram Group Search
Forwarded from اتچ بات
هو المحول

در باغ بهار

✍️حجت‌اله صیدی

🔹درختان هر کدام عالمی دارند، مانند مردمان. و از این روست که برخی از آن‌ها نمادی برای جلوه‌ای از زندگی آدمی تلقی شده‌اند. درختی که همیشه سبز است نماد ایستادگی است در برابر خزان و زمستان و درخت بلند دیگری، نماد آزادگی. در این میان، درخت زردآلو اما حکایت دیگری دارد که کم‌تر به چشم می‌آید. شاید از آزادترین و مقاوم‌ترین درخت‌ها به شمار آید، بر خلاف ظاهرش.

🔹زودتر از بسیاری، شکوفه می‌کند و مژده‌ی بهار می‌دهد و زیبایی خود را در «باغ بی‌برگی» به رخ می‌کشد. و به همین ترتیب، اگر طبیعت یاری کند هر شاخه‌اش دستی کریم است لبریز از میوه‌ای که شکرپاره‌اش می‌خوانند.
از آن روی که «تن نمی‌پوشاند از باد بهار»، گاهی به تعبیر باغداران، دچار سرمازدگی می‌شود. اما نومیدی در کار نیست، با این که شکوفه‌‌هایش می‌سوزند و می‌ریزند، در بدترین حالت با چند میوه‌ی حتی نصف و نیمه، زنده بودن خود را به رخ می‌کشد و همچنان سبز تا پاییز دوام می‌آورد.دست کم تا ماه‌ها، سایه‌ای دارد و نسیم و ترنمی.
فصل‌های برگ‌ریز و سرما را در سکوتی عمیق پشت سر می‌نهد تا دگربار شکوفه کند و روشنی‌بخش باغ و بستان شود.

🔹شاید ارزشمندتر از همیشه سبز بودن، سبز شدن دوباره باشد پس از برگ‌ریز و سرما زدگی و دست کریم‌داشتن و همچنان ریشه در خاک تیره دواندن تا نومیدی و پژمردگی ریشه‌کن شود.

🔹به امید سالی روشن و پربار برای ایران بزرگ و ایرانیان بزرگ‌تر. یا محول الاحوال.

🗓سه‌شنبه اول فروردین ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
Forwarded from اتچ بات
هو المحیل

همچنان پیروز

✍️حجت‌اله صیدی

🔹با وجود نو شدن تقویم‌ها و روزها، سرما و برف، واپسین تلاش‌ها را می‌کنند برای ماندن. روزهای نوروز امسال، میدان جدال زمستان بود و بهار، مانند همیشه‌ی روزگار.

🔹اما بهار، وعده‌ی استوار است و سرنوشت محتوم. برگ‌ها و جوانه‌ها، بنفشه‌ها و شکوفه‌‌ها با صدای بلند مژده‌ی شکست زمستان را می‌دهند و سربرآوردن بهار سبز را که برهانی است بر رستخیز پس از برگ‌ریز و به تعبیر شاعر، ناتوانی دیوار و سیم‌های خاردار در برابر نسیم و بهار.‌

🔹درخت سیب باغچه‌ی ما، در آستانه‌ی سیزده‌بدر با شکوفه‌های صورتی زیبایش، شکست زمستان سخت را امضا می‌کند و بدین سبب است که سیزده بدر را روز طبیعت نام نهاده‌اند.

🔹خجسته باد روز طبیعت و پاینده باد بهار.

🗓یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۲


#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هوالمدبر

هزینه‌ی ریخته‌ی ذهن

✍️حجت‌اله صیدی

🔹در خصوص مفهوم مهم «هزینه» با Expense در ادبیات اقتصاد و حسابداری چنین گفته می‌شود که انسانِ اقتصادی، رفتار منطقی داشته و فی‌نفسه علاقه‌ای به هزینه کردن ندارد، مگر آن که درآمد یا منفعت‌‌ِ به‌مراتب بیشتری را انتظار داشته باشد.

🔹چگونگی و مدت زمان ایجاد منفعت مورد انتظار موجب شده است که در برخی متن‌ها، سه اصطلاح «هزینه»، «خرج» و «ضرر»، که با کمی تساهل، به ترتیب معادل واژه‌های انگلیسی Cost, Expenditure و Loss به شمار می‌آیند، از هم تفکیک و برای هر کدام شأنی در نظر گرفته شود.

🔹بدین ترتیب یک مفهوم عام هزینه یا Expense داریم که به هر نوع خرج کردنی اطلاق می‌شود و سه مفهوم خاص، که به شرح بالا، بر حسب هدف، کیفیت و پیامد خرج‌کردن، برای انتقال دقیق‌تر مفهوم از هم جدا شده‌اند.
بر این اساس، فرض‌ می‌شود که هزینه یا Cost، که گاه بهای تمام شده هم خوانده می‌شود، معمولاً منافع حال و آتی دارد. مانند پولی که برای خرید یک خودکار پرداخت می‌شود که از آن، هم در لحظه استفاده می‌شود، هم در چند روز یا ماه.
خرج یا Expenditure, صرفاً با منافع اکنون ارتباط دارد، مانند هزینه‌ی برق روشنایی که فقط در زمان حال می‌توان از آن استفاده کرد. در نهایت، سایر منابعی که بدون منفعت کنونی یا آتی، از دست رفته یا پرداخت می‌شوند، در طبقه‌ی ضرر، زیان یا Loss قرار می‌گیرند که معادل خسارت عمدی یا غیرعمدی است. مانند زیان آتش‌سوزی اموال یا پرداخت برای خرید وسیله‌ای خراب یا غیرمفید.

🔹 اصطلاح دیگری در اقتصاد و حسابداری رواج دارد به نام «هزینه‌های ریخته» یا غرق شده که معادل Sunk Cost در ادبیات انگلیسی و به معنی غیر قابل بازگشت است. بر خلاف هزینه‌ی خرید خودکار که می‌توان به فروشنده بازگرداند یا به دیگری فروخت.

🔹مثالی دیگر می‌زنم تا تمام مفاهیم هزینه‌ای بالا را دربرگیرد: هزینه‌ی مسافرت. و برای تببین بهتر: مسافرت به استانبول یا دوبی.
هزینه‌‌های این مسافرت در هر صورت از نوع «هزینه‌های ریخته» و بدون قابلیت برگشت است. اما اگر مسافرت برای مذاکره و عقد قراردادی تجاری بوده و شخص بتواند از منافع آن در آینده نیز برخوردار شود و یا برای تجدید قوا و افزایش کارایی روح و جسم باشد که منافع آتی دارد، معمولاً هزینه یا بهای تمام شده (Cost) است که گاهی سرمایه‌گذاری نیز تلقی می‌شود. اما اگر فقط برای تفریح بوده و منفعتی آتی برای آن قابل فرض نباشد، بیش‌تر Expenditure یا خرج است. گاهی نیز چنان که افتد و دانی، فرد به دلایلی سهوی یا عمدی، مانند بداقبالی، بیماری یا دعوا و مرافعه و اشتباه‌های مکرر، حتی نمی‌تواند از مسافرت خود لذت آنی ببرد که به مثابه زیان، Loss یا خسارت محض است.
می‌توان این مثال را پیچیده‌تر کرد با این فرض که فرد برای پرداخت هزینه‌های مسافرت، وام گرفته باشد. تصور کنید درد خانمان‌سوز خرج یا زیانی را که ماه‌ها پس از وقوع، رنج بازپرداخت اقساط را نیز به‌همراه دارند.

🔹به واژگان و اصطلاح‌های پیش‌گفته اصطلاح مهم دیگری را می‌افزایم که «هزینه‌های ذهنی» نام دارد و تعبیری است از Mind Cost در متن‌های انگلیسی و معمولاً به مخارجی اشاره دارد که علاوه بر این که فاقد منفعتی عینی است، از نظر ذهنی نیز، تصور منافع حتی منافع آنی برای آن، خطاست.شخص با تصوری اشتباه، پولی را پرداخت می‌کند که در ازای آن منفعت یا رضایتی ماندگار دریافت نمی‌کند، نه در ذهن و نه در عالم واقع. حتی گاه ممکن است چرخه‌ی ملال در روان‌شناسی را نیز تقویت کند٫نمونه‌های رایج آن، شماره‌ی رُند تلفن همراه یا عدد مندرج در پلاک‌ خودرو است که شخص تصور می‌کند تشخص یا امتیاز ویژه‌ای به دست آورده، اما دیری نمی‌پاید که همین شماره‌ی همراه، خاصیت خود را از دست داده و می‌شود مانند سایر عددها که مخاطب، دیگر چیزی از آن به یاد ندارد.

🔹در خبرها آمده که امروز، زایشگاه‌های ایران شاهد صف‌های طولانی با هزینه‌های گزاف هستند برای آن که نوزادانی با تاریخ تولد ۰۲/۰۲/۰۲ به دنیا بیایند، با این تصور که کودکی با تاریخ تولد رُند، لابد خوشبخت و موفق‌تر خواهد شد. شگفت آن که بسیاری از این کودکان، هم پیش از موعد و به صورت غیر طبیعی به دنیا می‌آیند که احتمال خطر دور و نزدیک دارد و هم والدین آن‌ها، چند برابر هزینه‌های معمول را پرداخت می‌کنند تا بیمارستان و پزشک و پرستار، دست رد به سینه‌ی آنان نزنند.

🔹مسئله: پیدا کنید منطق اقتصادی و منافع آتی هزینه‌های ریخته‌ی ذهنی در روز دوم اردیبهشت ماه یک‌هزار و چهارصد و دو را در جامعه‌ای که بسیاری با حداقل حقوق و نزدیک به خط فقر یا پایین‌تر از آن روزگار می‌گذرانند.

🗓شنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هوالعلیم

لذات شبه‌علم

✍️حجت‌اله صیدی

🔹موضوع این نوشته نه لذات فلسفه است و نه فلسفه‌ی لذت که هر دو‌مقوله، قابل تأمل‌اند و دل‌نشین. هدف این چند سطر پرداختن به لذتی است که شبه‌علم برای اهل آن می‌آفریند و گویا اکنون لذتی است فراتر از آن‌چه دانشمند و فیلسوف را فرا می‌گیرد.

🔹 برای ورود به بحث، می‌توان به داستان قدیمی و رایج آفت شیادان پرداخت که مشهور است به حکایت کشیدن تصویر مار در برابر نوشتن کلمه‌ی آن و حدس زد که کدام‌یک لذت بیشتر می‌برند یا رنج کم‌تر تحمل می‌کنند: شیاد یا عالم؟ بخش دردناک داستان آن‌جاست که بسیاری از حاضران، تصویر مار را توصیف درست‌تری از کلمه می‌دانند و از دانشمند مجلس روی برمی‌گردانند.

🔹 تقابل شبه علم با علم نیز چیزی است در همین حدود. تاریخ علم نشان می‌دهد که به موازات رشد علم، شبه علم نیز خود را توانمندتر ساخته، تا مقوله‌ای به نام شیادی از حلقه‌ی خلقت حذف نشود و همانند شیطان که تا بامداد رستاخیز مهلت گرفته تا با مردمان درآویزد، شبه علم نیز ظاهراً قرار است پا‌به‌پای علم، تا روز جزا دوام یابد، مبادا آدمیان پی به حقیقت ناب ببرند و کلمه بیاموزند. از این روست که مقوله‌هایی مانند کف‌بینی و تعبیر خواب همچنان بازار گرمی دارند، گاهی گرم‌تر از بازار علم و البته مانند بازار مس‌فروشان، سراسر غوغا و هیاهوست و کم‌تر صدای کسی به کسی می‌رسد.

🔹 تفاوت اساسی علم و شبه علم را شاید بتوان در روش دستیابی به یافته‌ها خلاصه‌ کرد. روش علمی برای فهم پدیده‌ها، البته روشی دشوار و استخوان‌سوز است، بر خلاف شبه‌علم، که بیش‌تر متکی است بر فهم لحظه‌ای فرد و ادعای غیر مستند وی که به روش علمی قابلیت استدلال یا اثبات ندارد و البته متفاوت است با کشف و شهود و اشراق. از این روی می‌توان گفت که رنج روش علمی بیش‌تر از شبه علم است. شاید بتوان پا را فراتر نیز گذاشت و ادعا کرد که شبه علم نه تنها رنجی ندارد بلکه دست‌کم برای مدعیان آن، سرشار است از لذت.

🔹 در سال‌های اخیر در جامعه‌ی دانشگاهی و بیرون از آن، پدیده‌هایی شگفت رخ نموده و نشان می‌دهند که شبه علم در کشور ما بر علم پیشی گرفته و از آن روی که لذات فراوانی به دنبال دارد، برای بسیاری، قابل چشم‌پوشی نیست. در حالی که اثبات یک ادعای علمی، نیاز به عرق‌ریزی روح و جسم دارد و دمار از روزگار پژوهش‌گر و دانشمند و صاحب‌نظر برمی‌آورد، شبه علم، فرصتی بی‌نظیر به فرد می‌دهد تا با لذتی فراوان، طرح موضوع کند و در مدتی کوتاه قدر بیند و بر صدر نشیند.

🔹 پی‌آمد شبه علم اگر برای صاحب آن، قدر باشد و صدر، برای سیاست‌گذار و مجری، فرو رفتن در باتلاقی است که در نهایت خود، به نتایج زیان‌باری برای جامعه منتهی می‌شود که چیزی است در حد خسارت محض و شاید بیش‌تر.
برشمردن نمونه‌هایی در این باب، کار دشواری نیست. کافی است بر برخی رخدادها در همین دو دهه‌ی اخیر تأمل و به سیاست‌هایی مانند تثبیت قیمت‌ها از سوی کسانی که اقتصاددان می‌نمودند، استدلال برای انحلال سازمان برنامه و بودجه، تغییر سیاست سوآپ نفت، تغییر مبانی مهندسی طراحی و ساخت برخی سدها، جاده‌ها و پل‌ها، طرح مسائلی مانند طب اسلامی و روش‌های طنز‌آمیز مبارزه با کرونا و در این اواخر پایتون و نظایر آن توجه شود که تنها نمونه‌هایی دم‌دستی از آثار اتکا به شبه علم در نظام حکم‌رانی است.

🔹مناظره‌ی چند روز پیش دو تن از اساتید اقتصاد در صدا و سیما، نمایان‌گر وخامت بیش از حد اوضاع بود. بحث‌های پراکنده، غیر مستند و خالی از استدلال کسی که به رتبه‌ی استادتمامی در دانشگاهی معتبر رسیده و به برخی سیاست‌گذاران و مسئولان مؤثر نیز مشاوره می‌دهد، تنها علایمی ساده بودند از ستمی که بر دانشگاه، جامعه‌ی علمی و نظام‌حکم‌رانی می‌رود.این برنامه نشان داد که به همان میزان که طرف علمی مناظره، صبر و تأمل و دقت در بیان مسائل داشته و تلاش می‌کند در چارچوب موضوع، مستند و مستدل و مبتنی بر روش‌شناسی علمی سخن بگوید، طرف مقابل، غیر مستدل، تهاجمی و نامنسجم سخن گفته و به اتهام‌زنی و طرح مسائلی مبهم می‌پر‌دازد که نشان می‌دهد حتی درک درستی از اقتصاد مقاومتی، بازار سکه و ارز، نظام بانکی و نظایر آن نداشته و شاید ورقی نیز از آن نخوانده است.

🔹 القصه، به نظر می‌رسد که امروزه، لذات شبه‌علم فزونی گرفته و در رگ و پی دانشگاه و مراکز سیاست‌گذاری و اجرا جاری شده است و مبارزه با آن کاری به مراتب دشوارتر از گذشته به شمار می‌آید. طبیعی است که برخی از پی‌آمدهای چنین پدیده‌ای، کاهش رشد اقتصادی، منفی شدن نرخ تشکیل سرمایه‌ی ثابت، کاهش ارزش پول ملی، افزایش تورم، و در یک کلام سخت‌تر شدن معیشت ایرانیان و لطمه‌های جبران‌ناپذیر به سرمایه‌ی اجتماعی باشد.

🔹باشد کز این غمان برسد مژده‌ی امان و کشتیبان و کشتی‌نشینان را سیاستی دیگر آید.

🗓جمعه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هو الحق

ماه و انگشت

✍️ حجت‌اله صیدی

فریادِ اهل شرم، به گوشِ که می‌رسد؟
بیش از حباب نیست نفس، پرده‌در، در آب

🔹 در روزهای گذشته، از قول مسئول محترمی در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نقل شد که برای پرداخت حقوق بازنشستگان ممکن است کشور به جایی برسد که مانند یونان، ناگزیز از فروش جزیره‌های کیش و قشم و استان خوزستان شود که واکنش‌های زیادی را به دنبال داشته است.

🔹 این سخنان، ممکن است عجیب به نظر برسد، اما عجیب‌تر، واکنش برخی از خواص و مسئولان است که گویا به جای ماه، به نوک انگشت کسی می‌نگرند که به آن اشاره کرده است. بنده با این که نه شناختی از گوینده‌ی این سخنان دارم و نه نیت واقعی وی از طرح آن را می‌دانم، با مرور نسخه‌‌های تصویری و صوتی این گفتگو، می‌توانم حدس بزنم که آن‌ چه در خبرها آمده اولاً نقل به مضمون است و نه انعکاس دقیق واژه‌به‌واژه‌ی اظهارات، و ثانیاً بیش‌تر هشدار است تا خبر یا تصمیم و از این روی، از مسئولان بخواهم که به جای برخورد احساسی با این سخنان حساس، قدری در آن تأمل کرده و پیش از نقد و برکناری گوینده، به محتوا و مضمون مهم این هشدار توجه کنند.

🔹 اهل نظر و تحلیل می‌دانند که وضعیت صندوق‌های بازنشستگی کشور سال‌هاست مطلوب نبوده و رفته‌رفته پیچیده‌تر و نگران‌کننده‌تر می‌شود و بارها اقتصاددانان، مدیران و جامعه‌شناسان نسبت به این مهم اظهار نگرانی کرده‌ و در خصوص پیامدهای خسارت‌بار کسری این صندوق‌ها هشدار داده‌اند. اما دریغ از اقدامی اصلاحی در این حوزه.

🔹ممکن است سؤال شود که آیا اصلاً راه حلی وجود دارد؟ پاسخ مثبت است و بسیار ساده: از خود بطلب هر آن‌جه خواهی که تویی.
کافی است دقت شود که همین وزارت‌خانه متولی و مالک دارایی‌های بزرگ و ثروتمندی است که در صورت اداره‌ی کارآمد آن‌ها، نه تنها چنین کسری‌هایی جبران می‌شود بلکه می‌توان به سایر بخش‌ها نیز کمک کرد.

🔹یک قلم از این دارایی‌های ارزشمند، شرکت سرمایه‌گذاری تأمین اجتماعی است که به شستا مشهور بوده و بر اساس آخرین اطلاعات رسمی منتشره بهای تمام شده‌ی دارایی‌های آن بالغ بر ۱۹۰ هزار میلیارد تومان است که در صورت تقویم آن به قیمت‌های روز، چند برابر خواهد شد. عجیب‌تر از موارد بالا آن است که این شرکت در همان گزارش منتشر شده، نه تنها سودی کسب نکرده، بلکه بالغ بر ۵۰۰ میلیارد تومان زیان نیز خلق کرده است. در حالی که طبق آن‌چه در بازار و بین کسب‌ و کارهای کوچک رایج است، کم‌ترین بازده مورد انتظار چیزی بین ۲۰ تا ۲۵ درصد است، می‌توان کیفیت اداره و بهره برداری از این دارایی بزرگ را که از قضا به تعبیر دولت‌مردان «مولد» نیز هست ارزیابی کرد. و همین تحلیل را در خصوص صندوق بازنشستگی کشوری و سرمایه‌گذاری‌های آن نیز به کار برد و نتیجه‌ گرفت.

🔹دلیل اصلی چنین وضعیتی، نه تحریم است، نه بداقبالی و نه توطئه‌ی خارجی. بلکه تنها ضعف مدیریت و ناکارآمدی است که در سطوح مختلف حکم‌فرماست. یک جستجوی ساده در اینترنت و گزارش‌های منتشر شده کافی است تا مشاهده شود که در دو دهه‌ی اخیر، میانگین عمر مدیران این شرکت‌ها و دارایی‌های تحت پوشش آن‌ها که از کارخانجات عظیم پتروشیمی و پالایشگاه گرفته تا سیمان، کاشی، دارو و شرکت‌های مختلف ساختمانی و معدنی و نظایر آن را دربرمی‌گیرد به سختی به دو سال یا حتی ۱۸ ماه می‌رسد و تا مدیر جدید می‌خواهد بر کار مسلط شود، اگر صلاحیتش را داشته باشد، جای خود را به دیگری می‌دهد و این چرخه‌ی معیوب همچنان ادامه دارد.

🔹به گمان کسی که در سه دهه‌ی اخیر روند اداره‌ی این دارایی‌ها را به صورت کارشناسی رصد کرده، دلیل اصلی بحران صندوق‌های بازنشستگی، همین واقعیت مدیریتی است ولاغیر و عجیب‌ترین رخداد روزهای اخیر آن است که توجه‌ها صرفاً به ظاهر و لحن هشدار تلخ آن مدیر میانی جلب شده و هیچ مقام مسئول و موظفی، اشاره‌ای به درد اصلی نمی‌کند و چنین تلقی می‌شود که با تکذیب این گفته‌ها یا حمله به گوینده‌ی آن و پاک کردن صورت مسئله، مشکل حل خواهد شد.

🔹هر ایرانی وطن‌پرست و خردمندی می‌داند که فروش یا واگذاری جزایر نه مطلوب است، نه مجاز و نه عملی. اما انتظار همین ایرانیان آن است که از سرنوشت تلخ یونان و لبنان و کشورهای مشابه عبرت گرفته و تدبیری فراتر اندیشیده شود که فرمود: وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبدیلا.


🗓پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
آبا pinned «هو الحق ماه و انگشت ✍️ حجت‌اله صیدی فریادِ اهل شرم، به گوشِ که می‌رسد؟ بیش از حباب نیست نفس، پرده‌در، در آب 🔹 در روزهای گذشته، از قول مسئول محترمی در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نقل شد که برای پرداخت حقوق بازنشستگان ممکن است کشور به جایی برسد که…»
هو المدبر

ساعت ناخوش

✍️حجت‌اله صیدی

🔹 جمله‌ی مشهوری وجود دارد با این مضمون که «حتی ساعت خراب هم دو بار در شبانه‌روز، زمان صحیح را نشان می‌دهد». این روزها اما رخ‌داد‌هایی را شاهدیم که اعتبار این جمله را هم زیر سؤال می‌برند. گویا تا زمان می‌آید با عقربه‌های خوابیده‌ی ساعت خراب منطبق شود، دست‌های نامرئی به کار می‌افتند برای جابه‌جایی عقربه‌ها، تا مبادا حتی یک‌بار زمان درست نشان داده شود و نیمای مردستان همچنان در پی جایی باشد در شب تیره، تا بیاویزد قبای ژنده‌ی خود را.

🔹در مسابقه‌ی تیراندازی هم، چنین حکمی جاری است. گاه باشد که کودکان نادان حتی به خطا، تیری به هدف ‌زنند، اما گویا در این دور، قرار بر آن است تا تمام تلاش‌ها به کار گرفته شوند که هیچ تیری به هدف راستین که «خیر عمومی» نامیده می‌شود نخورد.

🔹رخدادهایی از جنس آن‌چه در حوزه‌ی اقتصاد و فرهنگ و ورزش و نظایر آن رخ می‌دهد، از انتصاب‌ها گرفته و انتخاب‌ها، تا نمایشگاه کتاب و چگونگی حضور در میادین ورزشی و نیز سیاست‌های اقتصادی و روش پیاده‌سازی آن‌ها، نشان می‌دهند که برخی دست‌اندرکاران تمام نیرو و دقت خود را به کار می‌گیرند تا شیوه‌ی درست حتماً و حتماً انتخاب نشود، تا مبادا بر بساطی که بساطی نیست، جوانه‌ای بروید.
صبر و امید اما، باطل السحری انکار ناپذیرند. صبر بر خشک‌سالی و امید به باران بهاری.

🔹 خشك آمد كشتگاه من
در جوار كشت همسایه
گرچه می‌گويند: می‌گريند روي ساحل نزديك
سوگواران در ميان سوگواران
قاصد روزان ابری، داروك! كی می‌رسد باران؟


🗓جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هو المدبر

خطای آدم

✍️حجت‌اله صیدی

🔹کتاب‌های مدیریت و راهبری، به همان میزان که ویژگی‌های ایجابی را شرح می‌دهند، سرشارند از هشدارهای ریز و درشت در مورد نکات سلبی، که بیش‌تر، خطاهای مدیریتی نام گرفته‌اند و از مشهورترین این خطاها، خطایی است به نام انتخاب استراتژی «آدم» که مخفف سه صفت است: آسان، در دسترس (یا دم‌دستی) و ممکن.

🔹 از آن‌جا که مدیریت کار پیچیده‌‌ای است و بدین سبب هنرش خوانده‌اند، مدیر غیرحرفه‌ای و کم‌تجربه، اغلب برای حل مسئله‌هایش، آسان‌ترین کار دم‌دستی را که امکان‌پذیر است انتخاب می‌کند، در حالی که ممکن است این راه‌حل، بهترین نباشد یا حتی به نتایجی عکس انجامیده و از قضا سرکنگبین صفرا فزاید و روغن بادام خشکی نماید. مثلاً برای کاهش بهای تمام شده، برخی مدیران، قطع اضافه‌کاری کارکنان یا حتی کاهش تعداد آنان را بر عملیات ضروری و درستی مانند اصلاح فرآیند تولید، بازطراحی محصول و یا تغییر منابع تأمین‌کننده‌ی مواد اولیه که اغلب دشواری‌های خود را داشته و نیاز به هنر، دانش و مهارت مدیریتی بیش‌تر و بالاتری دارد ترجیح می‌دهند. بسیارند سازمان‌هایی که از قِبَلِ همین ساده‌اندیشی مدیران، در آستانه‌ی شکست قرار گرفته‌اند.

🔹 نکته‌ای که وزیر کشور در روزهای گذشته در باب لزوم سرعت بخشیدن به تغییر مدیران میانی برجای مانده از دولت پیشین مطرح کرده- اگر مدیری باقی مانده باشد- از جنس همین خطای آدم است که طرفه معجونی به نام آدمی‌زاد مرتباً مرتکب می‌شود.

🔹طبیعی است وقتی مسئولان می‌بینند آرزوها و شعارهایشان تحقق نیافته، به جای جستن راه‌حل درست، که در گرو هدف‌گذاری روشن، تدوین برنامه‌ی عملیاتی و اجرای حرفه‌ای و دقیق آن است، و این بایسته‌ها از توان آنان خارج است، دم‌دست‌ترین راه حل ساده را که جابجایی مدیران است برگزینند، آن‌هم مدیران میانی که به نوعی بدنه‌ی کارشناسی کشور به‌شمار می‌آیند.

🔹تصور این‌که افزایش نرخ تورم یا عدم تحقق حتی نیمی از وعده‌های داده شده در مورد مسکن، اشتغال و رشد تولید، به دلیل عملکرد مدیران میانی باقی‌مانده از دولت قبل است (در حالی که اساساً مدیر چندانی، حتی در پایین‌ترین رده‌ها و کوچک‌ترین سازمان‌ها و شرکت‌ها از دولت قبل باقی نمانده) خطایی آشکار و زیانبار است که سال‌ها زمان می‌برد تا بخشی از آن جبران شود و البته مهم‌ترین ویژگی‌اش آن است که برای مدتی ذهن مسئولان را درگیر می‌کند و ناظران و رهگذران نیز تصور می‌کنند که «کارگران مشغول کارند».


🗓پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هو الحی

☑️ بدرود عباس آقا…!


✍️ حجت‌اله صیدی


▪️خاصیت حرفه‌ی ارجمند ماست که از همان ابتدا، نام کوچک برخی بزرگان، ورد زبان می‌شود به جای نام خانوادگی. لابد ربط دارد به صمیمیت و صفای افراد. افرادی بزرگ مانند اصغر آقا و عباس آقا. برادران و دوستانی که خیلی نزدیک بودند اما در دوردست‌ها.

▪️اصغر آقا که سر کلاس دو واحدی موارد خاص در حسابداری در دهه‌ی شصت، اندازه‌ی دویست واحد از او یاد گرفتم، زود پر کشید، خیلی زود. در بهشت‌زهرا، تابلوی سیاه‌رنگ کوچک را که آوردند، نزدیک عباس آقا بودم. تا چشمش به نوشته‌ی سفید رنگ و عبارت «مرحوم اصغر هشی» افتاد، شانه‌هایش لرزید، بر خود که مسلط شد، با همان لحن شیرین، عباراتی آمیخته با رندی گفت در باب دنیا و آخرت و سرانجام حسابرسان و البته الفت و مودت اعضای حرفه.

▪️عباس آقا را نخستین بار در دهه‌ی هشتاد دیدم. در دانشکده‌ی توانیر دانشگاه علامه. در اتاق گروه حسابداری. من دانشجوی دکتری بودم و او چند روزی بود که از رساله‌ی دکتری‌اش دفاع کرده بود. در موردش ضد و نقیض بسیار شنیده بودم. اما اولین دیدار همان بود و مهر او به دل گرفتن همان. لابد به دلیل صراحت و شجاعتی که داشت و صفای باطنی که در تحلیل‌هایش موج می‌زد. حتی اگر با برخی نکاتش موافق نبوده باشم،
تمام دیدارهای دل‌فروزش در این بیست سال و اندی، آموزنده بوده و لذت بخش. لطف و قهرش توأمان بود و ارزشمند. گیرم در حاشیه‌ی همایشی باشد، یا در هیئت رئیسه‌ی مجمعی یا در فرودگاهی، هزاران فرسخ آن‌سوتر، می‌شد پای صحبتش نشست و به فکر فرو رفت.

▪️باورم در علم و عمل همواره آن بوده است که اگر دانش و تجربه به برخورداری آدمی از «قدرت تشخیص» نیانجامد، کوششی بیهوده به شمار می‌آید. همواره پزشکی را که با یک نگاه غیرمسلح به عکس رادیولوژی، یا تمرکز بر رنگ چشم بیمار، نوع و عمق بیماری را سریع و درست تشخیص می‌دهد تحسین کرده‌ام، درست همانند مهندسی که با یک نگاه به ساختمان، اشکالات طراحی و اجرا را اغلب درست تشخیص می‌دهد. اینان را «اهل تشخیص» می‌گویند بزرگان و عباس هشی البته از بزرگان اهل تشخیص بود در حرفه. «پیر»ی بود که بسیاری از حقایق را در خشت خام می‌دید، به گونه‌ای که گاه می‌توانست با نگاه به صورت‌های مالی، نکته‌‌ی حسابرسی مهمی استخراج کند که در کاربرگ‌ها خبری یا اثری از آن نبود، هر چند به تعبیر اخوان، پیشگامان خطر گاه خطا نیز کنند.

▪️بسیاری از حرفه‌ها، اهالی خود را شبیه هم می‌کنند. عباس آقا اما، شبیه هیچکس نبود. به تعبیر شاملوی بزرگ، مردی تکیده، که خلاصه‌ی خود بود. اصول خود را داشت و به آن سخت پای‌بند بود. جمع‌های دوستانه و حرفه‌ای، با حضور او رونق می‌گرفت و نبودش در محفل یا جلسه‌ای بزرگ، به چشم می‌آمد. هم از این روست که اکنون جای خالی‌اش فضای حرفه را فرا گرفته است. جای خالی مردی که گاهی در جلسات، نکاتی غریب می‌گفت و همه را غافلگیر می‌کرد.

▪️ این بار اما بدجوری غافل‌گیر کردی ما را عباس آقا. قرارمان این نبود. با وجود بزرگانی که سایه‌شان مستدام باد، حرفه یک «عباس هشی» ارجمند لازم داشته و دارد. دلتنگت خواهیم شد. در هوای آن لهجه‌ی شیرین، زنده و دل‌نشین کناره‌ی زاینده رود، رودها از دیدگان جاری است عباس آقا.

▪️بدرود عباس آقا…! سلام ما را به اصغر آقای نازنین برسان. شما پیش‌تر رفتید، ما نیز در پی شما خواهیم آمد. ان‌شاءالله بکم لاحقون.

🗓چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هوالخالق


دایره‌ی بی‌مرکز


✍️ حجت‌اله صیدی


🔹هر نفس نو می‌شود دنیا و ما سخنی تازه می‌شنویم در وصف آن، که از آن جمله است یادداشت اینستاگرامی جدید وزیر امور خارجه‌ی ارجمند پیشین، دکتر محمد جواد ظریف درباره‌ی نظم جهانی پساقطبی که پایان دوران گذار در روابط بین‌الملل و انقضای دوره‌‌های تک‌قطبی، دو قطبی، چند‌قطبی یا هر ترکیبی از آن‌ها را مدعی شده و با برشمردن مواردی مختصر، نگارش مقاله‌ای برای تبیین بیش‌تر را وعده می‌دهد.

🔹این بنده که نه دانشی در روابط بین‌الملل دارد و نه ادعایی در شناخت جهان، قصد آن دارد تا سطری چند بر موارد دوازده‌گانه‌ و نکات ظریف ان نوشته‌ی کوتاه و ارزشمند بیافزاید از این باب که ویژگی‌های برشمرده‌ی جناب وزیر پیشین، تنها در روابط سیاسی بین‌الملل نیست و تجربه‌ها و یافته‌‌های مختصر این بنده نشان می‌دهد که جهان در حوزه‌های دیگر زندگی آدمی نیز به سوی همان پساقطبی مورد اشاره می‌رود و شاید بیشتر نیز پیش رفته باشد. از آن‌جا که مرقومه‌ی مورد اشاره، بیش‌تر نظری است، گزاره‌های این بنده نیز بیش‌تر در وادی نظر است تا عمل، و البته با اشاره به نمونه‌هایی عینی.

🔹مدل مورد استناد بنده در این باب، ظهور و ثبوت نظام بلاک‌چین است که در حوزه‌ی فن‌آوری‌های مالی بروز کرده و سپس بر بخش مهمی از اقتصاد سایه افکند. این نظام که از آن به زنجیره‌ی بستکی به تعبیر فرهنگستان، یا زنجیره‌ی بلوکی نیز در زبان فارسی یاد می‌شود، مدلی کامل از به حاشیه رفتن هرگونه قطب و مرکز است، نظامی که در آن ممکن است نه بانک به معنی امروزی آن بقا داشته باشد نه بنگاه و سازمان. هر نقطه‌ای در جهان، مرکزی است برای مبادلات مالی و هر فردی، خود یک بنگاه یا واحد اقتصادی است و بازار وسعتی دارد به اندازه‌ی تمام جهان و بیش تر از آن که عینی باشد، ذهن تک‌تک فعالان اقتصادی ریز و درشت را اشغال کرده است. نه تنها فعالان اقتصادی، بلکه هر فرد را، از آن جا که «انسانِ اقتصادی» به شمار می‌اید.

🔹اگر تعبیر توماس فریدمن در کتاب مهم «جهان مسطح است» را بپذیریم، در کنار تمام نمونه هایی که وی برای توصیف یک‌پارچگی این دهکده‌ی کوچک بر‌می‌شمرد، زنجیره‌ی بستکی را می توان از پی‌آمدهای مسطح شدن جهان دانست که هر گونه تمرکز را به حاشیه می‌راند، از آن روی که اساساً مرکزی وجود ندارد و هر نقطه‌ای، خود مرکز است در این عالم.

🔹این بروز را در برخی پدیده‌های اجتماعی نیز می‌توان دید، به گونه‌ای که در برخی رخدادهای اجتماعی و کنش‌گری‌ها، رد پای چندانی از برنامه‌ریزی متمرکز، فراخوان یا راهبری دیده نمی‌شود و شگفت‌تر آن که گاه فراخوان‌ها نیز جواب نداده و بی اثر می‌شوند و این زنجیره‌ی بستکی به مراتب قوی‌تر عمل می‌کند و آن‌چه این نقاط پراکنده‌ی در جای خود مهم را در یک لحظه به هم وصل می کند تا پدیده‌ای شکل گیرد و پس از آن هر نقطه، کارکرد دیگری داشته باشد، همان نظم جدیدی است که با چشم غیرمسلح دیده نمی‌شود.

🔹خلاصه‌ی مطلب آن که این نظام پساقطبی، که در ظاهر نوعی بی‌نظمی را در ذهن تداعی می‌کند، خود جلوه‌ای از نظم جدید است در زندگی انسان سده‌ی بیست و یکمی که می‌تواند نمونه‌هایی به مراتب قوی‌تر برای اثبات برهان نظم از سوی نظریه‌پردازانی مانند توماس آکوئیناس، ابن رشد یا خواجه نصیر باشد برای آن که در پس این گستردگی و پراکندگیِ نقاط اثرگذاری و کنش‌گری، که به مراتب قوی‌تر از نقاط مرکزی پیشین عمل می‌کنند، آفریننده‌ی تواناتری قرار دارد و آفریده را فرض است تا برای توان‌مندتر شدن، جایگاه خود را در این دایره‌ی بی‌مرکز تعریف کند و شناخت دقیقی از این نخ تسبیح نامرئی داشته و آن را نامرعی تلقی نکند.


🗓جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۱

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هوالمدبر

عیار نقد و نسیه

✍️حجت‌اله صیدی

🔹وصول وجه چک بانکی که اصطلاحاً «نقد کردن چک» نامیده می‌شود از جمله‌ی امور سهل و ممتنع است. ابتدا آسان می‌نماید و سپس مشکل‌ها می‌افتد در کار. ذی‌نفع اگر بخواهد در کوتاه‌ترین زمان ممکن به پول برسد باید به شعبه‌ی همان بانک مراجعه کند و گرنه در شعب سایر بانک‌ها، زمانِ به‌مراتب بیش‌تری را سپری خواهد کرد. مشخصات ذی‌نفع باید با مندرجات چک مطابقت تام داشته باشد و برای این هدف، کارت شناسایی معتبر و عکس‌دار لازم است. اگر مبلغ چک قابل توجه باشد، از آن‌جا که تحویل اسکناس مقدور نیست و یا به چندین کیسه و زنبیل نیاز دارد، ذی‌نفع باید حسابی را معرفی کند تا وجه چک به آن حساب منتقل شود. طبیعی است که اگر ذی‌نفع فاقد حساب بوده یا حساب مسدود داشته باشد، مشکل دوچندان می‌شود و ابتدا باید این مسائل حل شود. خلاصه‌ی کلام آن‌که گاه در اثر بی‌دقتی، ناآشنایی و یا تعلل، وصول وجه برخی چک‌ها به جای چند ساعت، چند هفته یا ماه زمان می‌برد، که ممکن است دیگر آن سودمندی اولیه را نداشته یا نوشداروی پس از مرگ سهراب تلقی شود.

🔹 به تعبیر جناب رئیس جمهور در روزهای قبل از انتخابات سال‌های ۱۳۹۶ و ۱۴۰۰، برجام چکی است که نقد کردن آن مهم است و تحقق این مهم، از دولتی مقتدر برمی‌آید. این نکته‌، به غایت درست و دقیق است و کم‌تر کسی است که در شرایط کنونی به اهمیت توافقی مانند برجام باور نداشته و یا منکر آن باشد و نیز کم‌تر کسی را می‌توان یافت که باور به امکان نقد شدن چک، توسط هر کسی داشته باشد.

🔹 اکنون دولت سیزدهم در آستانه‌ی سال سوم فعالیت خود قرار دارد و بدیهی است که دو سال باقی‌مانده، اگر سریع‌تر از دو سال سپری شده نگذرد، کندتر نخواهد بود. چنین به نظر می‌رسد که در دو سال گذشته، تأمل در متن و مندرجات چک و خیال اصلاح آن، مراجعه به برخی شعبه‌های دیگر و فراهم نیاوردن مقدمات وصول مبلغ آن، اگر فرصت‌سوزی تلقی نشود، تنگ‌تر کردن زمان برای وصول وجه در ماه‌های آتی بوده است. مسئولان و مأموران محترم وصول چک، لازم است دقت داشته باشند که صرف مراجعه به شعبه یا گفتگو با کارمند پشت باجه و حتی پرکردن فرم‌ها، واریز وجه به حساب را تضمین نمی‌کند.
برای آن که سفرهای متعدد مسئولان محترم به اروپا و کشور‌های منطقه، که در جای خود قابل تقدیر است، صرفاً سفر تلقی نشده و دستاوردی بالاتر از صفر داشته باشد، تقویت اساسی جنبه‌ی کارشناسی و فنی سفرها و حتی برخی اصلاحات مؤثر و جدی ضرورتی تام دارد. آن‌جه از اخبار مربوط به مذاکرات سیاسی و اقتصادی با طرف‌های برجام یا کشورهای منطقه برمی‌آید، اطمینان لازم در خصوص تمرکز فنی و عملیاتی بر نکات مورد انتظار ایران را در ذهن ایجاد نمی‌کند.

🔹برای آن‌که نسیه‌ها نقد شوند و در زمان درست خود نیز به کار آیند، تدابیر و تلاش‌های بیش‌تر، رویکردها و رفتارهایی متفاوت و مأمورانی توانمندتر لازم است و گرنه خنیاگران دوباره خواهند سرود:

پی مصلحت مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند.


🔹و حسن ختام از آن خواجه‌ی شیراز است که فرمود:

نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
تا همه صومعه‌داران پی کاری گیرند

مصلحت‌دید من آن است که یاران همه‌کار
بگذارند و خم طره‌ی یاری گیرند

حافظ ابناء زمان را غم مسکینان نیست
زین میان گر بتوان به که ‌کناری گیرند.


🗓جمعه دوم تیرماه ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هوالحسیب

زیان خالص

✍️حجت‌اله صیدی

🔹 ماندگاری نام ایران در لیست سیاه گروه ویژه‌ی اقدام مالی (FATF) حداقل سه زیان عمده برای کشور دارد: هزینه‌های نقل و انتقال و تسویه‌ی وجوه سنگین و نامتعارفی که سالانه بین ۴ تا ۶ میلیارد دلار برآورد می‌شود. هزینه‌های عدم‌النفع ناشی از خودداری بانک‌های منطقه و کشورهایی که با ایران دارای رابطه‌ی تجاری نسبتاً مطلوبی بوده و در ظاهر وقع چندانی به تحریم‌های امریکا نمی‌نهند و در نهایت: هزینه‌های مضاعفی که معمولاً در معاملات و مبادلات تهاتری رخ می‌دهد و هزینه‌ی مبادله و بهای تمام‌شده‌ی کالاها و نهاده‌های تولید را دست‌کم حدود ده درصد بالاتر می‌برد.

🔹در شرایطی که یکی از دغدغه‌های درست مسئولان دسترسی به چندین میلیارد دلار است تا گرهی از مشکلات اقتصادی کشور گشوده شده و مهار تورم و رشد تولید محقق شود، تحمل هزینه‌های خودخواسته‌ی پیش‌گفته که شاید بر ده‌ها میلیارد دلار در سال بالغ شود، جای تأمل جدی دارد.

🔹 فرآیند پیاده‌سازی توصیه‌های اصلی اف‌ای‌تی‌اف که اصطلاحاً پیوستن به این گروه تلقی می‌شود، به طور جدی در دولت اصلاحات شروع شد و سپس در دولت نهم پی‌گیری‌ها و اقدام‌های مناسبی به عمل آمد و در نهایت در دولت یازدهم وارد مرحله‌ی جدی‌تری شد تا حدی که تنها دو مورد از آن باقی ماند که عبارت بودند از تصویب کنوانسیون‌های پالرمو و مقابله با تأمین مالی تروریسم (که به سی‌اف‌تی مشهور است). در دولت دوازدهم نیز پی‌گیری‌های فراوانی از سوی دست‌اندرکاران امر به وقوع پیوست که در نهایت نتیجه‌ای عاید نشده و شوربختانه نام ایران همچنان در لیست سیاه مانده است. مشخص نیست که دلایل اصلی عدم تصویب این دو مورد باقی‌مانده که در نهایت به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع شده، دقیقاً چیست. در این سال‌ها تنها به مواردی کلی از قبیل مخاطرات امنیتی و ملاحظات سیاسی اشاره شده که به دلیل عدم دسترسی به استدلال‌های فنی و کارشناسی، نمی‌توان در باره‌ی صحت و سقم این دلایل اظهار نظر کرد.
گاهی نیز از سوی برخی نظردهندگان، موضوع به رفع تحریم‌ها ربط داده می‌شود، که این استدلال نیز از قوت کافی برخوردار نیست.

🔹 پنج سال پیش، زمانی که این بنده نکات فنی و اجرایی پذیرش توصیه‌های اف‌ای‌تی‌اف را در طی مصاحبه‌ای در روزنامه‌ی شرق توضیح می‌داد و سپس با نگارش مقاله‌ای در همان روزنامه نکات دیگری اضافه شد، هیچ‌گاه در باور نمی‌گنجید که تعلل در این زمینه به قدری طولانی شود که در بهار سال ۱۴۰۲ نیز درج نام ایران در لیست سیاه، همچنان تداوم داشته و اقدامی جدی در این خصوص نیز به عمل نیاید. طرفه آن‌که هم‌اکنون در نظام پولی و بانکی کشور، بخش مهمی از توصیه‌های کارگروه اعمال می‌شود و چیزی که در عمل پیاده‌سازی شده و قریب به اتفاق آن نیز رعایت می‌شود، رسماً به تصویب کامل نرسیده و دلایل منطقی برای آن نیز اقامه نمی‌شود.

🔹 هدف از نگارش این سطرها، استدعا از مسئولان دلسوز کشور است در جهت اتخاذ تدبیری برای برون‌رفت از این زیان خالص، که هر سال بر کشور تحمیل شده و داغی که با هر خبر تمدید ماندگاری ایران در لیست سیاه اف‌ای‌تی‌اف تازه می‌شود.


🗓یکشنبه ۴ تیرماه ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی


https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
Forwarded from اتچ بات
هو الواسع

نکاتی دیگر در باب برنامه‌های توسعه

✍️حجت‌اله صیدی

🔹تدوین لایحه‌ی برنامه‌ی هفتم توسعه‌ی کشور که هنوز هم با وجود تأخیری قابل ملاحظه به قانون تبدیل نشده است، بهانه‌ای شد تا نکاتی را با همکاران عزیزمان در روزنامه‌ی شرق بررسی کنیم. مشروح گفتگوی امروز روزنامه شرق، در اینجا قابل مطالعه است.

🗓سه‌شنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
Forwarded from اتچ بات
هوالحی

جام سنگین جم

✍️حجت‌اله صیدی

🔹شاید اقتصاد، کمند صید بهرامی باشد و ادبیات، جام جم. گیرم که حافظ بزرگ امر کرده باشد به افکندن کمند، از آن روی که در این صحرا، نه بهرام است و نه گورش. و خیام حکیم هم حکم داده باشد که منِ آدمی ، جام جم هم اگر باشم، ولی چو بشکستم هیچ.

🔹البته که انسان چون به هستی می‌اندیشد، جام جمی است و چون در پی روزی می‌رود، بهرام گوری. در روزهای گذشته اما، صدای شکستن جام‌ها بلندتر شد و شکننده‌تر. تا چشم کار می‌کرد و گوش می‌شنید، خبر درگذشتن کسانی از این خاکدان بود که جهانی بودند در جامی. نادره‌ی ایامی که در آن دغدغه‌ی معیشت بر فرهنگ پیشی گرفته است .

🔹 شاید دشوار به نظر آید کنار هم نهادن سه نام احمد رضا احمدی شاعر، میلان‌ کوندرای رمان‌نویس و ر. اعتمادی نویسنده، از آن روی که هر کدام در حوزه‌ای خاص و سطحی متفاوت نفس می‌کشیدند و گام برمی‌داشتند. اما حقیقت آن است که این بنده، سنگینی بار هستی را بر دوش هر سه هنرمند ارجمند، یکسان دیده است، اگر چه با شکلی متفاوت و شمایلی متمایز.

🔹 در میان آثار کوندرا، «سبکی تحمل ناپذیر هستی» که زنده‌یاد پرویز همایون‌پور عنوان «بار هستی» را در فارسی برای آن برگزید، شهرت بیش‌تری دارد، اما این شاگرد ادبیات، «هویت» کوندرا را دل‌نشین‌تر یافته، شاید از آن روی که ژرفای روابط انسانی را بیش‌تر در می‌نوردد. از این باب، برخی آثار ر. اعتمادی را نیز می‌توان قابل ملاحظه یافت بدان دلیل که به جای ژرفا، به گستردگی روابط در سطح پرداخته، که این هم بخشی و جلوه‌ای از زندگی و هستی است. گیرم بار، گاهی سبک باشد و گاهی سنگین. شانه‌ی آدمی تا توانسته، هر دو را تحمل کرده است و این فضیلت انسان زمینی است بر دختران آسمان. آسمانی که نتوانست بار امانت به دوش کشد.

🔹 در این‌میان، احمد رضا احمدی، عین زندگی بود. هر نفسش، راوی حقیقت هستی به شمار می‌آمد و روایت طبیعت آدمی. چه مایه انسان باید قدرتمند باشد که وقتی می‌نویسد «باران»، باران ببارد.از «وقت خوب مصائب» تا همین چند هفته‌ی پیش، احمد رضا احمدی، با وفاداری تمام به موج نو، در دریای بی‌کران ادبیات، در پی صید مروارید بود:

به این جهان آمده‌ایم
که تماشا کنیم

صندلی های فرسوده و رنگ باخته
سهم ما شد

انتخاب ما
مرواریدهای رخشان
بود.

🔹ادبیات، زندگی است و زندگی جام جمی است رنگین و سنگین. رنگین‌کمانی از احمد رضا احمدی نازنین، تا میلان‌کوندرای اندیشمند و ر. اعتمادی صمیمی و خاکی که هر سه، به شیوه‌ی خود حکایت زندگی پرداختند و جوانی و میان‌سالی ما را ساختند. یادشان جاوید و نامشان ماندگار باد.


🗓پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هو الحسیب

صفرای سرکنگبین دلار


✍️ حجت‌اله صیدی


🔹 پول یکی از بزرگ‌ترین اختراع‌های انسان خردمند است. شاید بسیار بزرگ‌تر و مهم‌تر از اختراع برق، تلفن، هواپیما، اینترنت و نظایر آن. برای این ابزار مهم که پول باشد، غالباً سه کارکرد مهم برمی‌شمرند: وسیله‌ی مبادله، واحد سنجش و ذخیره‌ی ارزش.

🔹 وقتی پول وسیله‌ی مبادله قرار می‌گیرد، مبادله سرعت پیدا می‌کند و هزینه‌ی آن نیز کاهش می‌یابد. پول از آن روی که واحد سنجش یا به عبارت بهتر، وسیله‌ی قیمت‌گذاری است، روشن‌ترین تصویر را در ذهن خریدار و فروشنده ایجاد می‌کند.

🔹یک کیلوگرم شکر برابر با چند عدد تخم مرغ است؟ آسان‌ترین و بهترین راه آن است که گفته شود یک‌ کیلوگرم شکر یکصد تومان است و هر عدد تخم مرغ بیست تومان. بدین ترتیب سریع‌ترین تفاهم بین دارنده‌ی شکر و دارنده‌ی تخم‌مرغ ایجاد می‌شود و معامله به سرعت رخ می‌دهد. اگر هم صاحب شکر به جای تخم مرغ، نان لازم داشته و نانوا نیز نیازمند تخم مرغ باشد، پول از آن‌جا که وسیله‌ی مبادله وابزار قیمت‌گذاری است، باز به معامله سرعت بخشیده و هزینه‌های مبادله را برای هر سه نفر کاهش می‌دهد.

🔹مفهوم گزاره‌های بالا آن است که در غیاب پول، هم هزینه‌ی مبادله افزایش می‌یابد و هم احراز اطمینان از منصفانه بودن معاملات دشوار می‌شود. بدین سبب است که معامله‌گران معمولاً تهاتر کالا با کالا را گران‌تر، پرهزینه‌تر و پر از ابهام ارزیابی و تا حد ممکن از آن پرهیز می‌کنند.

🔹 در متون مربوط به نظریه‌های دولت و وظایف آن، یکی از روشن‌ترین گزاره‌ها چنین است: وظیفه‌ی اصلی دولت، کاهش هزینه‌ی مبادله است و اقتصاددانان، تمام هزینه‌هایی را که صرف می‌شود تا کالا از مبدأ ( و شکل مواد اولیه) به محصول نهایی تبدیل و به دست مصرف کننده‌ی نهایی برسد، هزینه‌ی مبادله می‌نامند. مفهوم این امر آن است که دولت‌ها باید تلاش کنند تا کالا و خدمات مطلوب با کم‌ترین هزینه در اختیار شهروندان که مصرف‌کنندگان نهایی هستند، قرار گیرد و هر گونه هزینه‌ی مازاد در این رابطه، نشان از ناکارآمدی خواهد داشت.

🔹خلاصه‌ی گزاره‌های پیش‌گفته آن است که اولویت دولت‌ها باید پررنگ‌تر کردن نقش پول در مبادلات و بیش‌ترین تلاش برای پرهیز از تهاتر باشد. این در حالی است که در ماه‌های اخیر، برخی از فعالان در حوزه‌ی شبه‌علم، درست برعکس عمل‌کرده و تهاتر کالاهای صادراتی کشور با کالاهای وارداتی را با تعابیری مانند دلارزدایی و رفع وابستگی ارزی، تئوریزه و بهترین راه‌حل قلمداد می‌کنند که به غایت خطاست و به مفهوم تأیید روش‌های افزایش هزینه‌ی مبادله تلقی می‌شود.

🔹نکته‌ی مهم آن است که دلار زدایی، نه تنها با تهاتر کالاها، محقق نمی‌شود بلکه به دلیل نقش قابل توجه دلار در قیمت‌گذاری‌های بین‌المللی، وابستگی غیر مستقیم به دلار، ما را از اهداف دلار زدایی دورتر می‌کند. برخی طرف‌داران دلارزدایی، ممکن است معاملات کشورهای اروپایی و آسیای شرقی را نمونه بیاورند که مثلاً ژاپن و آلمان در مبادلات خود از ین و یورو استفاده می‌کنند در حالی که غافل‌اند از این که قیمت‌گذاری همین کالای ژاپنی یا آلمانی با دلار صورت می‌گیرد و فقط پرداخت وجه است که با یورو یا ین انجام می‌شود. به قول معروف Pricing را نباید با Payment یکی گرفت.

🔹کلام آخر این‌که اگر به طور جدی دنبال دلارزدایی یا به تعبیر بهتر، به حداقل رساندن نقش دلار در اقتصاد کشور هستیم که رویکردی درست است، راه حل ممکن، فقط و فقط افزایش ارزش پول ملی است و آن در سایه‌ی سه اقدام مهم دست یافتنی است: ۱) کاهش قابل توجه نرخ تورم، ۲) افزایش بهره‌وری و ۳) بهبود اساسی در تعامل و دادوستد‌های بین‌المللی.


🗓پنجشنبه ۲۹ تیرماه ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی


https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هو العزیز

☑️ طلوع عاشورا

✍️ حجت‌اله صیدی

▪️مانند هر واژه یا عبارت گرانسنگ دیگر، بی‌گمان «عاشورا» نیز برای علاقه‌مندانش تصویری دارد و مفهومی. نخستین تصویر در ذهن این بنده، تکیه‌ای سنتی است پوشیده از پارچه‌ها‌ی سیاه که بر برخی از آن‌ها با خط خوش نوشته‌: باز این چه شورش است… و همین مصراع ده‌ها بار تکرار شده دور تا دور تکیه. در برخی حسینیه‌ها مصرع مشهور دیگری تکرار شده: این حسین کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست.گیرم وزن مصرع و خوانش آن محل اشکال باشد،
شاید مفهوم عاشورا، پارچه‌ی سیاه مخملین بزرگی نیز بر دیوار ذهن آویخته باشد که بر آن چند نماد مشهور را با نخ‌های سبز و سفید و قرمز دوخته‌اند: سواری تنومند و نورانی بر اسبی سفید، بیرقی سبز در دست و مشکی بر دوش، در میان چند نخل. و زیرش نوشته:
یا قمر بنی هاشم.

▪️تصویر دیگر، روضه‌ی کاملی است به نام تابلوی عصر عاشورا، که استاد فرشچیان خلق کرده است. می‌توان ساعت‌ها در آن نگریست، خیره‌ ماند و گریست. اثری ارجمند که تمام شعرها و نوحه‌های قدیمی را در خود جای داده است از مثنوی عشقبازی منسوب به ناصرالدین شاه قاجار تا نوحه‌ی ترکی حسینیه‌ی زنجان، زمانی که حوالی غروب از امام‌زاده برمی‌گشت به سوی مبدأ:
بو قدری ایله‌مه افغان سکینه….

▪️روزهای انقلاب پنجاه و هفت است و تصویری متفاوت: آمیخته‌ای از حسین وارث آدم ع.سبزواری یا علی مزینانی و شهید جاوید صالحی نجف‌آبادی و شعارهای سنگین: خون بر شمشیر پیروز است….آنان‌که رفتند کار حسینی کردند ….و : کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا…عاشورای سال‌های بعد، غیر از تصویر، صدا نیز دارد: نینوای حسین علی‌زاده. آوازهای حسام‌الدین سراج و دکلمه‌های زیبایی از ترکیب‌بند محتشم، مثنوی معلم: روزی که در جام شفق گل کرد خورشید… ، نی‌نامه‌ی قیصر و شاهکار سید حسن حسینی: گنجشک و جبرئیل.

▪️تمامی این تصویرها و صداها از روز واقعه و ظهر روز دهم، در ذهن جوان آن روزها و سال‌ها، این باور قطعی را جا می‌کرد که: اگر عاشورای شصت و یک هجری، اکنون رخ می‌داد، به جای هفتاد و دو تن، میلیون‌ها انسان در سپاه سالار شهیدان قرار می‌گرفتند در برابر سپاه یزید. دوران ظلمت و جهل بوده است و انسان‌ها ناتوان از انتخاب روشن.
اما جوان خام، قدری پخته‌تر که می‌شود در دانشگاه خیابان، می‌آموزد که: مسئله در عمل، تفاوت بسیار دارد با مسئله بر روی کاغذ. حتی در اقتصاد و حسابداری. روی کاغذ یا برگه‌ی امتحان، داده‌ها ثابتند و روشن و راه حل و پاسخ درست هم یکی بیش‌تر نیست. اما در میدان عمل، داده‌ها نه کاملند و نه‌ روشن.

▪️بدین ترتیب است که همان روضه‌های قدیمی ساده و تکرار شونده، معنی‌دارتر می‌شوند و ذهن را آرام نمی‌گذارند. واعظ ارجمند بر منبری از سوز و گداز شرح می‌دهد که در شب عاشورا، امام (ع) چراغ‌ها را خاموش کرد تا کسانی که تمایلی به ماندن و مبارزه ندارند، بدون شرم نگاه، در تاریکی بروند. یقین می‌توان داشت که انتخابی سخت بوده است. به‌ویژه اگر به یاد بیاوریم که یزید را در آن روزگار امیرالمؤمنین خطاب می‌کردند و سپاهیانش نیز مانند یاران سیدالشهدا، نماز می‌خواندند و روزه می‌گرفتند.
یا روضه‌ی دیگری که مربوط است به امان‌نامه‌ی قمر بنی‌هاشم و …. و …. و…..

▪️جریان خیر و شر، هابیل و قابیل، موسی و فرعون و حسین و یزید جاری‌تر و زنده‌تر از آن است که تاسوعا و عاشورای حسینی فراموش شود یا کم‌فروغ. انسان حیران پسامدرنیته، امروز هم میان دو سپاه نمازخوان متشرع، در موقعیت انتخاب سخت ایستاده است. کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. درفضای غبارآلود، شاید بهتر آن باشد که تمام چراغ‌ها خاموش شوند تا کسی ناگزیر از انتخاب نباشد و صبحی دیگر طلوع نکند تا منفعتی آسیب نبیند. حر بن یزید ریاحی باید باشی تا توان انتخاب و ایستادگی بر تصمیم درست را داشته باشی و از مرگ نهراسی که به تعبیر سالار شهیدان: زیباست مرگ برای فرزند آدم، زیبایی گردنبندی بر گردن دختری جوان.

▪️هدف از قیام امام علیه‌السلام در محرم سال شصت و یک، شهادت باشد یا امر به معروف و یا تشکیل حکومت، بی‌گمان، فلسفه‌اش احیای اخلاق بوده و آزادی و کرامت انسان. چیزی که امروز بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد.
از این روی در فضایی آکنده از شعر و شعار و نوحه و عزا و ترکیبی از نینوای علیزاده و ترکیب‌بند محتشم و خطابه‌ی علی شریعتی، شاید مناسب‌ترین روضه‌ها در این روزها مثنوی مولانا باشد که نهیب زد:

پس عزا بر خود کنید ای خفتگان
زان‌که بد مرگی است این خواب گران


و شاید جان‌سوزترین نوحه‌ها در این شب‌ها نیز این باشد:

بکن ای صبح طلوع!



🗓
پنجشنبه، تاسوعای ۱۴۴۵

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
یا منتهی‌الرجایا

امید کودکانه

✍️
حجت‌اله صیدی

🔹داستان کوتاه «آخرین برگ» نوشته‌ی
اُ. هِنری از شاهکار‌های ادبی جهان به شمار می‌رود. جانسی دختری نقاش است، مبتلا به ذات‌الریه و افتاده در بستر، که شمارش معکوس آغاز کرده با تعداد برگ‌های زردی که از پیچک انگور خزان‌زده در روبروی پنجره‌ی کنار تخت بر خاک می‌افتند‌. او باور دارد که با فروافتادن آخرین برگ، زندگی‌اش پایان خواهد یافت. هر چه پایان پاییز و آغاز سورت سرمای دی نزدیک‌تر می‌شود، افتادن برگ‌ها سرعت می‌گیرد و جانسی صورت مرگ را روشن‌تر می‌بیند. آخرین برگ اما، روزها بر روی درخت می‌ماند تا جانسی کم‌کم شمارش معکوس را رها کرده و کورسوی امید، او را به زندگی بر‌‌گرداتد. در پایان داستان معلوم می‌شود که برمان، پیرمرد همسایه، که او ‌نیز نقاش است و در حسرت آفریدن شاهکار زندگی‌اش مو‌ سپید کرده، وقتی پی به حال و روز جانسی می‌برد، در زیر بارانی شدید و در تاریکی شب، تابلویی خلق می‌کند از همان درخت با تک برگی آویخته بر آن، که از قاب پنجره، درست عین درخت واقعی دیده می‌شود و همین نیافتادن آخرین برگ، نومیدی جانسی را به امید تبدیل کرده و پزشک معالج را که مرگ دخترک را قطعی می‌دانست شگفت زده می‌‌کند. برمان، نقاش پیر، پس از خلق شاهکارش در زیر باران سرد پائیزی، دچار ذات‌الریه‌ی شدید شده و از دنیا می‌رود و جانسی جوان به زندگی برمی‌گردد.

🔹در ایران ما، با الهام از داستان اُ. هنری دو‌ اثر هنری خلق شده است که یکی فیلم سینمایی متوسطی به نام برگ و باد است در اوایل دهه‌ی شصت و دیگری قطعه‌ای است از زنده‌یاد استاد شهریار:

مادری بود و دختر و پسری
پسرک از می محبت مست…


با این تفاوت مهم که در پایان شعر، به جای نقاشی طبیعی برمان پیر در داستان اُ. هنری، پسرک برای نجات خواهر مسلولش از چنگال مرگ، ترفندی دیگر به کار می‌بندد:

صبح فردا دو دست کوچک طفل
برگ‌ها را به شاخه‌ها می‌بست
.

🔹شاید راز ماندگاری و ارجمندی داستان آخرین برگ و دل‌نشینی شعر ساده و صمیمی شهریار، در مفهوم گران‌مایه‌ای به نام «امید» نهفته باشد. این که هر انسان مسئول و خردورزی تمام تلاش خود را به کار گیرد تا آخرین برگ‌ها بر زمین نیفتد و در سموم خزان زندگی باز نایستد.

🔹 نشانه‌ها و دلایل مهمی می‌توان یافت که در اقتصاد و فرهنگ جامعه‌ی بزرگ ایران، سموم خزان وزیدن گرفته، تا بدان حد که گاهی نه تنها برگ‌های زرد، بلکه برخی برگ‌های هنوز سبز و جوان مانده نیز از شاخه‌ها می‌افتند. این‌که مقصران این وضعیت یا به تعبیر فرافکنانه‌ی برخی مسئولان، بانیان وضع موجود کیانند، در درجه‌ی دوم اهمیت قرار دارد. امر مهم‌تر در این وضعیت، تلاش شبانه‌روزی است برای جلوگیری از افتادن آخرین برگ‌های امید و این البته کاری است سترگ و تیازمند اسباب بزرگی.

🔹در باب امید و امیدآفرینی سخن بسیار رفته است. نکته‌ی مهم آن است که امید با نمایش دروغین در باغ سبز و گفتاردرمانی صرف ایجاد نمی‌شود. با حمله‌های بی‌وقفه و تکراری به گذشتگان نیز، اگر نومیدی فزونی نگیرد، امیدآفرینی محقق نمی‌شود. امیدآفرینی مؤثر، حتی در بدترین شرایط، اعلام برنامه‌های بهبود مستمر وضعیت و اجرای جدی آن برنامه‌هاست، اقدامی که اکنون به شدت مغفول مانده است. نگران‌کننده‌تر آن‌که برخی اقدام‌ها و موضع‌گیری‌ها از سوی مسئولان و مدیران جامعه در سطوح مختلف، به مثابه تلاشی بی‌وقفه برای بی‌اثر کردن کوشش دلسوزان دل‌خونی است که کودکانه، برگ‌های امید را به شاخه‌ها می‌بندند.

حقا کز‌ این غمان برسد مژده‌ی امان.



🗓پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هو المدبر

آیینه‌های مات

✍️حجت‌اله صیدی

🔹از جمله‌ی آداب خردمندی و اسباب خردورزی آن است که آدمی، بدون آن‌که سرش به سنگ بخورد، سنگ را بفهمد. مردِ آخربین که به تعبیر مولوی، مبارک بنده‌ای است، از تجربه و یافته‌های دیگران هم می‌آموزد و تدبیر منزل می‌کند.
نیازی به تأکید نیز نیست که جایگاه اسمی و رسمی و نیز منزلت آدمی هرچه بالاتر رود، مراتب این تدبیر و تأمل هم فراتر رفته و مهم‌تر می‌شود.

🔹تحریم و تشدید محدودیت‌های بین‌المللی، یکی از آن سنگ‌های بزرگ است که ایالات متحده و همراهانش سال‌هاست بر سر راه ایران و ایرانی نهاده و ابایی از تصریح و تأکید بر ویژگی‌هایی نظیر جامعیت و هوشمندی این ابزار ستم‌گری نیز نداشته‌اند. کافی است هر مسئول ایرانی چند صفحه از دو‌ کتاب مشهور «‌هنر تحریم‌ها» و «جنگ خزانه‌داری» طراحان امریکایی تحریم بر علیه ایران را بخواند تا مشخصات این جنگ تمام عیار را درک کند.

🔹مبارزه با هنر تحریم‌ها، خود هنری بزرگ‌تر است که به تأمل، تدبیر و توانمندی ویژه‌ای نیاز دارد. آن درجه از هوشمندی هم ضرورت دارد تا مرد هنرمند فریب شعارهای تهی‌، خیال‌های باطل و هشتگ‌های آرزومندی، نظیر «رشد و پیشرفت بدون برجام و بدون اف‌ای‌تی‌اف» را نخورد و روی تذکر و تأکید خردمندان دل‌سوز و واقع‌بین در خصوص ضرورت تعامل حداکثری با جهان، عدم فرصت‌سوزی و ایجاد ظرفیت‌های عملیاتی برای استفاده از فرصت‌ها، تأمل کند و دل به آمارهای نادرست و وعده‌های دیریاب و دوردست خوش نسازد.

🔹وقتی مدیری ارشد در روز بزرگ خبرنگار از کارشکنی امریکا در انتقال وجوه ارزی ایران می‌گوید و سپس از بی‌اثر شدن توافق با عالی‌ترین مقامات کشورهای دوست و همسایه برای انتقال وجوه، گلایه می‌کند، شاید شنونده نیز زبان به گلایه گشاید که چرا بسبار دیر به این حقیقت دست‌یافته‌اید؟ توجیهتان برای بی‌اعتنایی یا حتی انکار هشدارهای دلسوزان وطن‌پرست و متعهد‌ در دو دهه‌ی گذشته چیست؟ و نظایر آن‌چه این روزها در فضای مجازی در واکنش به این سخنان جاری شد.


🔹به گمان بنده‌ی کم‌ترین اما، همین درک واقعیت، خود «دستاورد» بزرگی است و گلایه و کنایه و تندی، گرهی باز نمی‌کند. آن‌چه مهم و مهم‌تر است و البته شوربختانه، در همان سخنان مهم روز خبرنگار نیز مغفول ماند، نوع برخورد مسئولان ارشد با این واقعیت است. جا دارد شهروند حق‌مدار ایرانی به جای شکوه و شکایت، این پرسش را مطرح کند: حال که روشن شد امریکا می‌تواند عالی‌ترین مقامات کشورهای دوست و برادر را از همکاری با ایران و حتی انتقال وجوه متعلق به ایرانیان باز دارد، برنامه‌ی شما برای حل این معضل چیست؟

🔹درست است که در مدیریت، توجه به آیینه‌های جانبی و نگاه به پشت سر نیز مهم و ضروری است، اما مهم‌تر، نگاه دقیق به جلو و پیش‌رفتن در مسیر صحیح است، که البته برنامه می‌خواهد و گام عملیاتی و نیز توان و مهارت که با سخنرانی و انتقاد و شرح حدیث آرزومندی محقق نمی‌شود.
این که امریکا و همراهانش با ایران و ایرانی چه کرده‌اند و می‌کنند، دهه‌هاست روشن‌تر از آفتاب است. تا حدی که اکنون در آیینه‌ی مات هم به چشم می‌آید. مهم چگونگی کنش خردمندانه‌ و تعامل با طرف‌های قدرتمند بین‌المللی است تا تصویرهای فرح‌بخش و دل‌نشینی در آیینه‌ها نمایان شود.
به تعبیر برادرم، زنده‌یاد حسن حسینی:

پیچید هوای سرد در آیینه
گل داد گیاه زرد در آیینه
مات است و پریده رنگ و بی‌روح و کدر
تصویر شما چه کرد در آیینه



🗓پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۲


#حجت_اله_صیدی


https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
هو النذیر

شام سنگین

✍️ حجت‌اله صیدی

🔹 اهالی رسانه اصطلاحی دارند به نام «بمب خبری» که اشاره دارد به خبرهای غافل‌گیر کننده و تکان دهنده. فرد از خواب برمی‌خیزد و با خبری مانند ترور جان‌اف‌کندی، حمله به برج‌های دوقلوی نیویورک، زلزله‌ی بم، سقوط دیکتاتور رومانی یا انتقال بازیکنی معروف در فوتبال به ارزش میلیون‌ها دلار و نظایر آن روبرو می‌شود.

🔹در اقتصاد و امور مالی اما، بمب خبری به «اقلام غیرمترقبه» معروف است که در برگیرنده‌ی آثار اقتصادی و مالی حوادث پیش‌بینی نشده‌ای مانند آتش‌سوزی، سیل یا زلزله است و جالب آن است که حتی سقوط شرکت‌هایی مانند انرون، ورلدکام ، لیمن برادرز و برن اشترنز را که به طور ناگهانی اعلام شد، برخی اقتصاددانان و تحلیل‌گران، در زمره‌ی اخبار غافل‌گیرکننده طبقه‌بندی نمی‌کنند از آن روی که با نگاهی دقیق‌تر، می‌توانست قابل پیش‌بینی و پیش‌گیری باشد.

🔹 در این حوزه، اقتصاددانان و پزشکان و اهالی برخی حرفه‌های دیگر، مشترکند و از این روی، کم‌تر غافل‌گیر می‌شوند و البته از آن‌جا که پیش‌بینی‌های قبلی آنان، به‌ویژه در مورد آسیب‌ها و شکست‌ها و از دست رفتن بیمار، درست از آب در‌می‌آید، خوش‌حال نمی‌شوند و حتی نمی‌توانند بگویند که «ما گفته بودیم».
اما از حق نباید گذشت که با تمام پیش‌بینی‌پذیری، خبر مرگ بیمار یا سقوط یک شرکت یا افول اقتصاد یک کشور، در هر صورت مانند بمب خبری اگر غافل‌گیر کننده نباشد، تکان‌دهنده است.

🔹بمب خبری هفته‌های اخیر، انتشار آخرین ارقام مربوط به تولید ناخالص داخلی کشورهای خاورمیانه بود که تنها معدودی از صاحب‌نظران انگشت‌به‌دهان ماندند، اما بسیاری از ایرانیان دل‌سوز انگشت حسرت گزیدند از آن روی که تولید ناخالص داخلی ایران که قرار بود در منطقه، اولین باشد اکنون بعد از امارات متحده‌ی عربی و حتی مصر قرار گرفته و دور نیست که در صورت تداوم همین مسیر، از عراق نیز عقب افتد و به رتبه‌‌ای پایین‌تر نزول کند.

🔹دردناک است ذره‌ذره آب شدن اقتصاد و ثروت کشور را نظاره کردن. از اقتصادی که می‌رفت تا در تولید ناخالص داخلی، که مهم‌ترین معیار ارزیابی اقتصاد است، مهم‌ترین رقبایش، عربستان سعودی و ترکیه را پشت سر گذارد در کم‌تر از دو دهه به اقتصادی رسیده‌ایم که حدود یک سوم عربستان یا ترکیه، حجم دارد و از مصر بحران‌زده نیز عقب‌تر است.

🔹شیخ شیراز در باب هفتم گلستان که در تأثیر تربیت است، حکایتی در باب اهمیت هنرآموزی -بخوانید تدبیر و خردورزی- نقل می‌کند و هشدار می‌دهد تا مبادا سیم و زر ملک چنان باشد که دزد به یکباره ببرد و یا خواجه به تفاریق بخورد.
عبرت آموز، سه بیت آخر حکایت است که از قضا در باب فتنه‌ی شام است که اکنون تمام تولید ناخالص داخلی‌اش در حد یک درصد عربستان و دو درصد امارات متحده تخمین زده می‌شود و جای آن است که خون موج زند در دل لعل و مسئول متعهد نه از سنگینی شام شبانه بلکه از درد این بلای خودخواسته و خودساخته، خواب را بر چشمان خود حرام سازد.

وقتی افتاد فتنه‌ای در شام
هر یک از گوشه‌ای فرا رفتند

روستازادگان دانشمند
به وزیری پادشا رفتند

پسران وزیر ناقص عقل
به گدایی به روستا رفتند.



🗓جمعه ۲۷ مرداد ۱۴۰۲

#حجت_اله_صیدی

https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
Forwarded from اتچ بات
هو الودود

گفتگوی خودمانی

✍️
حجت‌اله صیدی


🔹 دوستانی دارم بهتر از آب روان. اهل فرهنگ و هنر. مدام در گفتگو هستیم با هم در گروهی مجازی به نام «گفت‌وگوی‌خودمانی».
کلامشان روح‌افزاست و جان‌بخش و دل‌نشین.

🔹دکتر محمد رضا اسلامی که استاد کرسی سازه و زلزله است در دانشگاه‌های معتبر امریکا، از دغدغه‌مندان و پژوهش‌گران حوزه‌ی توسعه است و اهل گفتگو. چند سال پیش نیز گفتگوی مفصلی با هم داشتیم در باب نقش گفتگو در توسعه‌ی پایدار که در مجله‌ی وزین بخارا چاپ شد.

🔹به برکت حضور ایشان در تهران، اهالی گفت‌وگوی‌خودمانی در عصرگاه یکی از روزهای گرم هفته‌ی اول مردادماه، گرد آمدند تا دیداری تازه کنند و به آینده‌ی ایران بپردازند. خلاصه‌ای از سخنان یاران جان در پوشه‌‌ی زیر جمع‌آوری شده که تقدیم می‌شود.


🗓جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲


https://www.tg-me.com/������/com.aba_saydi
2024/05/08 11:10:24
Back to Top
HTML Embed Code: