tg-me.com/irn_femen/5559
Last Update:
موجی گذشت
جنازه ها تکرار شدند
مادری در صورت خنج کشید
و
دژخیم دوباره بر گونه ی آینه سیلی زد
درختان برهنه
زیر ردای آفتاب، خضاب بسته بودند
که آنها آمدند..
و
باز در شقیقه ی این سلول لعنتی
کلمه، مچاله شد
ما به چشم های همدیگر، گریسته بودیم
و
با دهان مشترک، لبهای دوخته ی آزادی را بوسیده بودیم...
وقتی مارهای افسرده
بهار را
از باغچه بیرون کشیدند
اشک های ما
میان علف های هرز
پراکنده شد
و
کلاغ ها
آواز کبوتران را
از گلوگاهشان دزدیدند...
آه که زمین بخیل
ابرها را خشکاند
مرگ بر استخوانهامان وزید
و
این خاک نفرین شده
ما را بالا آورد..
ما طرحی گنگ از میراث باغچه بودیم
دهانمان بوی سیب میداد
و چشم های ما
به ساقه های ترد ونازک لاله عباسی ها بود..
ما با درد شروع میشدیم
و
در کالبد باغ حلول میکردیم
اسم حقیر مان
در گودال های افیون، فرو می رفت
و
اوج صدایمان
در یک تاریکی مرموز گم میشد..
ما مرده بودیم
و
قبرها در آغوش خاک نفس می کشیدند
شب
ستاره ها را در آسمان می کشت
و
با پوزخند از مهتاب می پرسید
این نوزاد مرده
سوار بر تابوت سیاه
به کدامین گورستان خواهد رفت...!؟
#راضیه پورکاظمی
@irn_femen
BY Femen_Irn
Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 280
Share with your friend now:
tg-me.com/irn_femen/5559