tg-me.com/javadafranotebook/689
Last Update:
رو به این آیینههای بیپدر
من کیام؟ یک آهِ مفقودالاثر
آشکاراگریهی دیوانهای
ابتدای جادهی بیشانهای
ماتِ عکسی مات، توی آلبومی
جنگلِ افرای توی مِه، گُمی
آهْآهِ رویِکارِ آینه
رودِ بعد از سنگسارِ آینه
جبر، در جغرافیایی تازهام
دفترِ شعری که بیشیرازهام
جوشکاری در خیالِ دوریام
روزها در چارشنبهسوریام
زبریِ سمباده، سختم کرده است
پوستِ دستم درختم کرده است
دلبریده از تمام رَنگها
رِنگِ نی در گوشم از نیرنگها
در شبی که جزئی از پازل نبود
هیچکس جز ماهِ من کامل نبود
ماه کنعان مثل من محجوب بود
من بُریدم، شوخیاش هم خوب بود
چشمهایش بامرامِ مستِ من
مارگیسو شد عصای دست من
شعر، ما را مسخِ مسلخ کرده بود
گرمِ صحبت، چای ما یخ کرده بود
بود پیدا چون جزیره، با کیام
توی دریا هم که باشم خاکیام
باد بودم در کنار میخکم
خم شد و آتش گرفت از فندکم
گونهاش سرخ از شرابِ شرم بود
در رگم چون مرگ با من گرم بود
او خودِ من بود، صفرم تا صدم
بینوا من! شورِ بیخود میزدم
بیخبر، روی سر آوار تگرگ
دستِ باد افتاده بود افسارِ برگ
ماه، امّا کمکم از من رو گرفت
برکه هم شد، ماند یکجا بو گرفت
ماه و من از غصّه هر دو خم شدیم
روسری شب کرد و نامحرم شدیم
آینه بودم ولی او آه بود
میهنش بودم، جداییخواه بود
میوهای که بعدِ چیدن میرسید
به خودش خیلی پس از من میرسید
میخکی در حال خنده قاب شد
طفلی اشکم، پابهپایم آب شد
چون حبابی زیر بارانِ تگرگ
شعر میگفتم در استقبالِ مرگ
شعرِ یک آیینه بعد از کوچِ ها
زمزمه میشد میان کوچهها
شعر، در من ساکت و تنها نشد
شعر، فرزندِ طلاق ما نشد
خواستم با شعر، دیوانی کنم
مثل مجنون، بیددلخوانی کنم
دفتری از خاطراتش داشتم
روز و شب در خاطر آتش داشتم
بی خدای تاهمیشهغایبم
سنگک و آیینه، قوتِ غالبم
بعدِ او من شئ و غم سمسار شد
بعد او من قاب و غم مسمار شد
محو بودم، اینسو و آنسو نمک
بعد او من برف و یاد او نمک
بعد او دنیای اسلوموشنیست
خاکِ عالم بر سرِ ساعتشنیست
آینه جان! من که با تو یکّیام
راستَش من خوب میدانم کیام
از سرش مثل لچک افتادهام
خاکم، از چشمِ الک افتادهام
جواد افرا
BY Javadafranotebook
Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 283
Share with your friend now:
tg-me.com/javadafranotebook/689