tg-me.com/maname49/977
Last Update:
بگفتا مبر نام من پیش دوست...
(به انگیزهی روز ملی سعدی و حضور تاریخیاش در ذهن و زبان همهی ما)
اول اردیبشتماه، براساس تقویم رسمی ایران، روزملی سعدی نام گرفتهاست. این روز را به همهی پارسیزبانان، به اهل قلم و بهویژه شعرای پارسیسرا، شادباش میگویم.
سعدی، شاعر، ادیب و سخنوری کمنظیر است و بزرگان تاریخ ادبیات ایران، بالاتفاق معتقدند که او از جمله ستونهای استوار ادب پارسی است. در بزرگی و تاثیر فرهنگی و ادبی شیخ اجل، بر همهی ایرانیان و همچنین بر کوردهای ساکن در چهاربخش کوردستان؛ بهویژه ایران، نه جای تردید است و نه مجال سخن گفتن همچو منی که در این باب، بضاعتم اندک است.
از جمله دلایلی که میتوانم نوشتن این سطور را با آن توجیه کنم، اشاره به این واقعیت است که؛ آثار سعدی مخصوصا بوستان و گلستان، تا همین اواخر در مدارس و مکاتب کوردستان، به عنوان کتاب درسی رسمی تدریس میشد و شعرای بزرگی چون ملای جزیری، محوی و هژار و... بهشکل عمیقی متاثر از سعدی بودهاند.
دلیل دیگرم، ذکر یک نکته در خصوص تاثیرپذیری احتمالی سعدی از زبان و واژگان کوردهای همعصرخود در شیراز است. این اتفاق بعضا در غزلهای حافظ هم افتادهاست و میدانیم که شیراز، از دیرباز محل سکونت طوایفی از کوردها ازجمله شبانکارهها بودهاست. یکی از منابع معتبر تاریخی در این باره، کتاب فارسنامه ابن بلخی است که بین سالهای ۵۰۰ تا ۵۱۰ هجری قمری نوشته شده و کوردهای ساکن منطقهی فارس را شامل پنج گروه اسماعیلیان، رامانیان، کرزومیان، مسعودیان و شکانیان دانستهاست. چنانکه در منابع دیگر هم تصریح شدهاست، سابقهی حضور کوردها در شیراز به زمان ساسانیان بازمیگردد.
و اما؛ سعدی، در باب سوم بوستان، حکایتی دارد از این قرار:
به مجنون کسی گفت کهای نیک پی
چه بودت که دیگر نیایی به حی؟
مگر در سرت شور لیلی نماند
خیالت دگر گشت و میلی نماند؟
چو بشنید بیچاره بگریست زار
که ای خواجه دستم ز دامن بدار
مرا خود دلی دردمند است و ریش
تو نیزم نمک بر جراحت مریش
نه دوری دلیل صبوری بود
که بسیار دوری ضروری بود
بگفت ای وفادار فرخنده خوی
پیامی که داری به لیلی بگوی
بگفتا مبر نام من پیش دوست
که حیف است نام من آنجا که اوست!
در این حکایت زیبا، محل تامل و توضیح من، واژهی «مَریش» است در مصرع دوم از بیت چهارم. رجوع به فرهنگهای لغت و ازجمله دهخدا، ما را به دو معنی «ریش نکردن، یعنی صیغهی نهی از فعل ریشیدن یا ریش کردن» و نیز «تیری که برآن پر نهاده باشند»، میرساند. این در حالی است که از ظاهر بیت، معنی دیگری از مریش مستفاد میشود و آن چیزی نیست جز نریختن و نپاشیدن.
نکتهای که مورد غفلت مرحوم دهخدا و دیگر لغتشناسان و مولفین فرهنگهای لغات قرارگرفته، این است که؛ واژهی مَریش، در کوردی بهوفور استعمال میشود و معنای آن ریختن و پاشیدن است. یعنی همانکه امروز مصطلح است، آنجا که میگویم؛ نمک به زخم نپاش! پس، مریش یعنی نپاش و نریز. مَریش، همان واژهی کوردی «مَریژ» است که در لهجههای مختلف، هر دو صورت آن بهکار میرود. علاوه براین، در کوردی دو فعل رَشاندن و رَشین هم داریم که معنی پاشاندن و پاشیدن دارند.
پس، معنی و ماخذ واژه و بیت روشن است.
و عرض پایانی من، این که؛ شک نیست نگریستن از زاویهی تاثیر و تاثر دو زبان همخانوادهی کوردی و فارسی، میتواند به فهم دقیق و دور از تعصب ادبیات کهن و کلاسیک این سرزمین، کمک شایانی بکند.
#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)
https://www.tg-me.com/hk/telegram/com.maname49
BY MANAME / مانامە
Warning: Undefined variable $i in /var/www/tg-me/post.php on line 283
Share with your friend now:
tg-me.com/maname49/977