Telegram Group Search
خدمت همراهان محترم کانال (عرفان و خودشناسی)


در صورتی که همراهان عزیز تمایل دارند می توانند جهت حمایت از کانال ماهانه در حد توان خود از کانال حمایت مالی بکنند (قانون جبران) تا کانال به مسیر خود ادامه دهد (کانال ما هیچ تبلیغاتی ندارد)
حدود 70 درصد از هزینه ها برای خود شما خرج می شود از جمله (خرید کتاب، تولید محتوا، تبلیغات، خرید اشتراک) در صورت واریز به ادمین کانال اطلاع بدید

6037 6974 9743 0766
حسین اکبرلو
بانک صادرات

پیشاپیش از حمایت و مهر شما سپاسگزارم🌹❤️

همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند
@hossein_mysticosm
اگر میخواهیم سبک، آزاد و به راستی آسوده باشیم، لازم است بُعد معنوی زندگی مان را پرورش دهیم. لازم است تمرین کنیم تا این گونه فضا داشتن را بازیابیم تنها زمانی که بتوانیم فضایی درون خود باز کنیم،،میتوانیم به راستی به دیگران کمک کنیم. اگر برای پیاده روی بیرون رفته یا سوار اتوبوس همگانی - به واقع هر جا - باشیم، به آسانی میشود متوجه شد آیا کسی فضایی در خود دارد یا ندارد. شاید این گونه افراد را دیده باشید - حتی آنها را خوب نمی شناسید، اما با آنها راحت و آسوده هستید زیرا آسان گیر و بی تنش اند، از خودشان لبریز نیستند.
اگر بتوانید فضایی درون خود باز کنید، در می یابید دیگران، حتی کسی که شاید از شما دوری می کرده (دختر نوجوان تان، یارتان که با او جنگ داشتید، مادر پدرتان) میخواهد بازگردد و نزدیک تان باشد، لازم نیست کاری کنید یا بکوشید چیزی به آنها بیاموزید یا حتی چیزی بگویید. اگر دارید تنهایی تمرین میکنید و فضا و سکوتی در خود می آفرینید، دیگران به فضای شما کشیده می شوند. به دلیل کیفیت حضورتان، افراد پیرامون از در کنار شما بودن آسایش می یابند.


تیک نات هان
سکوت
ص 69 و 70
The Chariot
Kevin Kendle
🌿 موسیقی بیکلام The Chariot اثری از Kevin Kendle 🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿

شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - حکایتِ پادشاهِ جهودِ دیگر که در هلاکِ دینِ عیسی سعی می نمود

قسمت قبلی

(830) طبعِ من من دیگر نگشت و عُنْصُرم
تـــــيغِ حـــــقّم، هم به دســـــتوری بُـــــرَم


طبع و خوی من دگرگون نشده و عنصرم تبدیل نیافته است. من شمشیر حضرت حق تعالی هستم و مغلوب ارادۀ او. و تنها به اذن او می بُرم.

(831) بر درِ خرگه، سگانِ تُرکمان
چـــــاپلوسی کـــــرده پیشِ میهمان


به عنوان مثال، سگان ترکمن در آستانه خیمه صاحب خود در برابر مهمان صاحب خیمه چاپلوسی و مدارا میکنند.

(832) ور به خرگه بگذرد بیگانه رُو
حمله بیند از سگـــــان، شـــــیرانه او


ولی اگر یک فرد ناشناس بخواهد از حوالی خیمه بگذرد، آن وقت است که با حمله شیرآسای آن سگان روبرو میشود.

(833) من ز سگ کم نیستم در بندگی
کــــم از تُـــــرکی نیست حق، در زندگی


من (آتش) در بندگی، کمتر از سگ نیستم و حضرت حق تعالی در قدرت و حیات، کمتر از یک ترکمن نیست.

(834) آتشِ طبعت اگر غمگین کند
ســـــوزش از امرِ مَلیکِ دیـــــن کند


ای انسان، اگر آتش طبعت، تو را به غم دچار سازد، بدان که آن سوزش به فرمان آن شاه دین است.

(835) آتشِ طبعت اگر شادی دهد
انـــــدرو شـــــادی، مَلیکِ دیـــن نهد


و اگر آتش طبعت تو را به شادمانی میرساند، آن شادی را شاه دین یعنی خداوند در تو نهاده است.

(836) چونکه غم بینی، تو استغفار کن
غـــــم به امـــــرِ خـــــالق آمد، کـــــار کن


وقتی قلبت به اندوه دچار آمد، طلب مغفرت کن که طلب مغفرت از فشار غم و اندوه می کاهد، زیرا غم به فرمان آفریدگار فعالیت میکند و خداوند قادر است آنرا از صحیفهٔ دل آدمی بزداید.

(837) چون بخواهد، عینِ غم، شادی شود
عـــــین بـــــندِ پـــــای، آزادی شـــــود


اگر خدا بخواهد ذات غم به شادی تبدیل شود و ذات پای بند موجب آزادی شخص گردد.

(838) باد و خاک و آب و آتش بنده اند
با مـــن و تو مُـــــرده، با حـــــق زنده اند


عناصر چهارگانه باد و خاک و آب و آتش، یعنی همۀ عناصر طبیعت، بندگی خدا می کنند و مطیع اوامر او هستند. اینها هر چند نسبت به من و تو، جان ندارند ولی نسبت به حضرت حق زنده اند و منقاد او.



🌿🌿🌿🌿🌿🌿
چگونه در دوران میانسالی زندگی کنیم؟


هر موجودی در دنیا، به جز انسان، می،داند که چگونه به زیبایی بمیرد. اگر در جنگل قدم بزنید - حتی جنگلی که پر از حیات وحش است - اگر حیوانی را نبینید که به دست شکارچی کشته باشد، لاشه ای را پیدا نخواهید کرد که همین طور در گوشه ای افتاده باشد. نه تنها جنگل، بلکه در شهرها نیز که این روزها پرندگان به خصوص کلاغ در آنجا حضور دارند، کلاغ مرده ای را پیدا نمی کنید همه آنها زمان مرگ را می دانند، بنابراین در مکان خلوتی می نشینند و به زیبایی می میرند. این فقط انسان است که از این موضوع غافل است و به گونه ای می میرد که مرگ روز به روز نازیبا می شود. هنگامی که مرگ فرا می رسد، افرادی که نمی دانستند چگونه زندگی کنند، بدون شک با نحوه مرگ مشکل خواهند داشت.
از جهات بسیاری، سالخوردگی میتواند نعمت بزرگی باشد؛ زیرا،تمام تجربه زندگی پشت سر شما قرار دارد. نزدیکی به مرگ، یک فرصت محسوب میشود؛ زیرا هنگامی که مینشینند تضعیف میشوند و به سمت ترک جسم پیش می روند، آگاهی از ماهیت وجودیتان بسیار آسان تر است. زمانی که خردسال بودید، همه چیز زیبا بود، اما مشتاق بزرگ شدن بودید زیرا می خواستید زندگی را تجربه کنید. در دوران جوانی، هورمون ها عقل شما را ربودند. هر کاری که کردید، دانسته یا ندانسته، فقط شما را به سمت ناآگاهی سوق داد. تعداد بسیار کمی از مردم قادر هستند عقل خود را از چنگ هورمون ها در آورند و با بصیرت به زندگی بنگرند. سایر افراد در آن گرفتار شده اند. در دوران جوانی، زمانی که بدن پر جنب و جوش است، بسیار دشوار است که خود را آگاه کنید؛ زیرا آن قدر با بدن خود یکی هستید که چیزی فراتر از آن نمی بینید.
با این حال، با افزایش سن، ناآگاهی کاهش می یابد. همان طور که جسم طراوت خود را از دست می دهد، بیشتر و بیشتر آگاه می شوید؛ زیرا نمی توانید با این بدنی که در حال ضعیف شدن است احساس نزدیکی کنید. وقتی به دوران پیری می رسید، تمام آرزوها رنگ باخته و تجربه یک عمر زندگی پشت سر شماست. سپس بار دیگر، کودک هستید، اما خرد و تجربه زندگی دارید. این میتواند بخش بسیار پربار و شگفت انگیزی از زندگی شما باشد.
اگر به جوانسازی خود اهمیت بدهید، پیری میتواند بخش معجزه آسایی از زندگی تان باشد. متأسفانه، اغلب انسان ها فقط به این دلیل که به فرایند جوانسازی خود توجه نمی کنند، در میانسالی عذاب می کشند‌. در دوران پیری، افراد بسیار اندکی حتی میتوانند لبخند بزنند. به این دلیل که تنها چیزی که در زندگی خود می شناختند کالبد مادی بود. هنگامی که بدن شروع به تحلیل رفتن میکند، آنها مأیوس می شوند. ممکن است هیچ بیماری در کار نباشد، لزومی ندارد مبتلا به سرطانی وحشتناک شوید؛ اما در هر گامی که بر می دارید، سن به شما یادآوری میکند: «همیشه این طور نیست.» اگر خود را در سایر ابعاد تجربه تثبیت کرده باشید، کنترل جسم آسان می شود.
پیری و حتی مرگ میتواند تجربه خوشایندی باشد. برای کسب این تجربه، باید بدانید چه زمانی جسم را ترک کنید و با آرامش از آن خارج شوید.


سادگورو
مرگ موهبتی الهی
ص 187 و 188 و 189

🆔 @Khodshenasivo
🆑 عرفان و خودشناسی
Promises
Omar Akram
🌿 موسیقی بیکلام Promises اثری از Omar Akram 🌿
🔈 فایل صوتی

📁 شرح غزل «تو مبین جهان ز بیرون»

👤 دکتر محمدجواد اعتمادی

مدت زمان 5 دقیقه

@Khodshenasivo
@hozoormolana
🆑 کانال عرفان و خودشناسی
🌿🌿🌿🌿🌿🌿

شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - حکایتِ پادشاهِ جهودِ دیگر که در هلاکِ دینِ عیسی سعی می نمود

قسمت قبلی

(839) پیشِ حق، آتش همیشه در قیام
همچو عـــــاشق، روز و شب پیچان مُدام


در محضر حضرت حق تعالی، آتش هماره برپا ایستاده است. و این آتش بسانِ عاشقی است که روز و شب در هوای معشوق در تب و تاب است

(840) سنگ، بر آهن زنی، بیرون جهد
هم به امـــرِ حـــــق، قـــــدم بیرون نهد


مولانا در اینجا برای تفهیم مطلب و ممانعت از خلط مبحث گوید: من هم میدانم که در این جهان قوانینی حاکم است و نظام علّت و معلول و سبب و مسبّب برقرار است، زیرا که اگر،سنگ چخماق را بر آهن بکوبی از آن، آتش می جهد. اما این پدیده نیز به امر خداوند صورت، گیرد، هرچند که در ظاهر از طریق برخورد سنگ و آهن حاصل می شود.

(841) آهن و سنگ ستم برهم مزن
کین دو می زایند همچون مرد و زن


مولانا در اینجا به مناسبت مثال سنگ و آهن، به موضوع جزای عمل منتقل می شود و ظلم و ستم را به سنگ و آهن تشبیه میکند، زیرا آن دو موجد آتش میشوند، یعنی اعمال ظالمانه، تبعات و پی آمدهای ویرانگری دارد. معنی بیت: آهن و سنگ ستم را برهم مکوب که این دو مانند زن و مرد فرزند خود را متولد میکنند.

(842) سنگ و آهن، خود سبب آمد، ولیک
تـــــو به بـــــالاتر، نـــــگر ای مـــــرد نیک


اگرچه سنگ و آهن،،سبب وجود، آتش و شراره است، ولی ای نیکمرد تو به مرتبه بالاتر چشم بدوز که در آن مرتبه خداوند تعالی است که همۀ علل و اسباب را خلق میکند.

(843) کین سبب را آن سبب آورد پیش
بی سبب کی شد سبب هرگز ز خویش؟


این سبب ظاهری را آن سبب باطنی به ظهور آورده و مؤثرش کرده است. زیرا بدون حقیقی، سبب مجازی چگونه میتواند پدید آید؟

(844) و آن سببها کانبیا را رهبر است
آن سبب ها، زیـــــن سبب ها برتر است


آن سبب،ها که پیامبران را رهبری میکند از این سبب های ظاهری برتر و بالاتر است، زیرا آن سبب،های عالی همانا اسماء و صفات الهی است.

(845) این سبب را، آن سبب عامل کند
باز گـــــاهی بـــــی بَر و عـــاطل کند


این اسباب حقیقی است که اسباب مجازی را مؤشّر می کند. یعنی اسباب مجازی و ظاهری در تصرف اسباب حقیقی است. از اینرو گاهی بدان اثر میبخشد و گاه آنرا از اثر می اندازد و عاطل می کند.

(846) این سبب را مَحرَم آمد عقل ها
آن سبب ها راســـــت مَـــــحْرَم انــــبیا


عقول عامه مردم با اسباب ظاهری مانوس اند، زیرا هر پدیده ای به ظهور رسد، عقول سطحی نگر آنرا از اسباب ظاهری میدانند. ولی پیامبران، انیس و محرم اسباب حقیقی هستند، زیرا اینان تنها خدا را مؤثر در وجود دانند و لاغیر.

(847) این سبب چه بوَد؟ به تازی گو: رَسَن
انـــــدرین چَه این رَسَـــــن آمـــد به فن


این سبب چیست؟ این سبب همان چیزی است که در عربی میتوان بدان رَسَن گفت. رسن های ظاهری در چاه دنیا بکار می آید.

🌿🌿🌿🌿🌿🌿
نمی توان با تفکر منطقی به حقیقت دست یافت، زیرا حقیقت هیچ گونه ارتباطی با ذهن ندارد. حقیقت به معنای آن چیزی است که وجود دارد. بنابراین برای درک و چشیدن آن نیازی به تفکر نیست، بلکه احتیاج به نوعی سکوت و آرامش است که در حین آن بدون مداخله ذهن و افکار، بتوان به آنچه وجود دارد دست یافت.
هنگامی که ذهن در حالت سکوت و آرامش (بدون تشویش افکار مختلف) قرار بگیرد، به صورت آینه ای در میآید که حقیقت از طریق آن انعکاس می یابد. حقیقت از قبل وجود داشته است. خداوند آن را اعطا نموده است، تمامی هستی حقیقت اوست و نیازی به جستجو و حیران شدن به دنبال آن نیست. بلکه برعکس باید تمامی جستجوها را متوقف کنیم و یاد بگیریم که چگونه در آرامش و سکوت باقی بمانیم. هنگامی که ما در سکون و سکوت باشیم این کیفیت را درک خواهیم کرد. درک کردن پدیده ای است که در سکوت اتفاق میافتد نه هنگام تفکر و مشغله ذهنی.


اشو
عشق، رقص زندگی
ص 122
قانون آفرینش، ما را به آینده ای که بر اساس حقیقت الهی پایه گذاری شده است، راهنمایی می کند. اکنون به جای آن که در دنیای محدود واقعیت های افکار حقیر خود زندانی شویم، می توانیم به عرصۀ آزادی بی حد و مرز بزرگترین آرزوهایمان گام بگذاریم. پس از اسارت در دام خصلت،های تاریک خودمان، اکنون زمان احیای روشنی، عشق، محبت و خودسازی فرارسیده است. هنگامی،که ما ویژگی های تاریک وجود خود را در آغوش بکشیم، می توانیم روشنی عشق، همدلی و خلاقیت وجودمان را بازپس بگیریم. فقط آن زمان که بتوانیم ویژگی های تاریک و روشن خود را در آغوش بکشیم، به تمامیت وجودمان دست می یابیم و فقط آنگاه که به تمامی کسی که هستیم دسترسی پیدا کنیم، می توانیم در نهایت با خود برترمان همراه و هماهنگ شویم. وقتی که در آغوش مقصود روح خود به رقص در آییم، هر یک از ما هدایای ارزشمندی را که داریم آشکار خواهیم کرد.


دبی فورد
جدایی معنوی
ص 259
Rain On the Trail
Dan Gibson's
🌿 موسیقی بیکلام Rain On the Trail اثری از Dan Gibson's 🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿

شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - حکایتِ پادشاهِ جهودِ دیگر که در هلاکِ دینِ عیسی سعی می نمود

قسمت قبلی

(848) گردشِ چرخه، رَسَن را علّت است
چـــــرخه گـــــردان را نـــدیدن، زلّت است


گردش چرخ چاه، باعث حرکت رسن می شود. همانطور که ندیدن آنکه چرخ چاه را میگرداند، خطا و اشتباه است، ندیدن گرداننده چرخ افلاک نیز گمراهی است.

(849) این رَسَن هایِ سبب ها در جهان
هان و هان زین چـــــرخِ سرگردان مدان


پس بهوش باش و بهوش باش که مبادا حرکت علل و اسباب ظاهری را معلول حرکت چرخ افلاک بدانی.

(850) تا نمانی صِفر و سرگردان چو چرخ
تا نســـــوزی تو ز بـــــی مـــــغزی چو مَرخ


تا مانند چرخ، تهی و سرگردان نمانی و از بی مغزی و تهی بودن مانند چوب مَرخ در آتش نسوزی.

(851) باد، آتش میشود از امرِ حق
هر دو سَـــرمست آمدند از خمْرِ حق


به عنوان مثال، باد به امر حضرت حق، مبدل به آتش می شود. و هر دو از باده حق سرمست و سرخوش شده اند.

(852) آبِ حِلْم و آتشِ خشم ای پسر
هم از حـــــق بینی، چــو بگشایی بصر


ای پسر معنوی! اگر دیدۀ حقیقت بین خود را بازکنی، خواهی دید که آب گوارای حلم و آتش قهار خشم، هر دو از حضرت حق است.

(853) گر نبودی واقف از حق، جان باد
فـــــرق، کَی کـــردی مــــیانِ قــــومِ عاد


مثلاً اگر جان باد از حق آگاه نبود چگونه میتوانست فرق میان قوم عاد و دیگران را تشخیص دهد؟

قصه باد که در عهدِ هود (علیه السلام) قومِ عاد را هلاک کرد


(854) هُود، گِردِ مؤمنان، خَطّی کشید
نـــــرم می شد بـــــاد کآنجا می رسید


هود پیامبر، پیرامون مؤمنان، خطی میکشید و همینکه بادِ سرکش بدانجا میرسید سست و آرام می شد.

(855) هر که بیرون بود ز آن خط، جمله را
پــــاره پــــاره می سُـــکُست انـــــدر هـــــوا


این باد هر آنچه را که بیرون آن خط قرار داشت پاره پاره و متلاشی میکرد.

(856) همچنان شَيْبان راعی میکشید
گِـــــرد بر گِـــــردِ رَمــه خـــــطّی پدید


شیبان راعی (چویان) هم گرداگرد گوسفندان خود خطی می کشید.

🌿🌿🌿🌿🌿🌿
من چگونه میتوانم فرزند یا برادر خودم را مثل فرزند یا برادر شما ببینم؟


اولاً اگر نمیتوانی ببینی لااقل همین امشب فقط یک کار صادقانه در زندگی ات بکن به بچه ات بگو "پسرم، بنی آدم اعضای یکدیگرند" فقط شعر و ادبیات است، دروغ است؛ تا لااقل آن طفل معصوم را اسير تضاد و بلاتکلیفی در رابطه نکنی.
ثانياً، تو مگر مسلم نیستی؟ اگر هستی - که انشاء الله هستی - بگو معنای "اِنّما المُومِنونَ إخوهَ" چیست؟ ترجمه فارسی آن نه، معنای محتوایی آن چیست؟ مصداق واقعی آن چیست؟ “مؤمنون" یعنی کسانی که در حالت و کیفیت ایمانند - نه ایمان فکری که ضدّ ایمان است، بلکه ایمان قلبی و واقعی. ایمان فكرى عامل وحدت نیست؛ ولی اگر ایمان قلبی داری در عين وحدتی. و در حالت وحدت این برادر من نیست و آن برادر تو؛ تمام هستی در دل وحدت است. ما اگر در وحدت نباشیم در کیفیت ایمان نیستیم؛ و اگر در ایمان نیستیم مذهبی محتوایی نیستیم.
می دانید "خود" یا "نفس" نمیگذارد که ما در رابطه با هیچ چیز از جمله در رابطه با مذهب جدی باشیم. چون بنیان "خود" بر نمایش، و الفاظ و وانمودها است من هم برادر لفظی، نمایشی و تعارفی توام؛ یک اصل عمیق و با معنا را تبدیل به یک تعارف بی محتوا کرده ام. با همان کیفیتی که میگویم - يعنی تعارف خشکه میکنم - که " ثروت من تعلق به خودتان دارد" ولی چهار دستی به آن چسبیده ام، با همان کیفیت هم میگویم "تو برادر منی"؛ ولی از تو جدايم "من" منم و تو، تویی. تعلقات ذهنی ما را از هم جدا نگه داشته؛ من این سوی حصارم و تو آن سوی حصار.


محمد جعفر مصفا
هله
ص 230 و 231

🆔 @Khodshenasivo
🆑 عرفان و خودشناسی
2024/05/16 09:41:18
Back to Top
HTML Embed Code: